eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
414 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭🙏🏻 غزلی به پیشگاه (حسین رفیعی در برنامه جاذبه امام حسین، است) ............... از چشم هایت گرفته تو را هرگز نباید غیر «» گفت تو هم و هم و هم ازین زیباتر آیا می توان گفت!؟ زمین از گردش چشمان تو مست زمان با پلک و مژگان تو همدست که باشم من که از عشقت بگویم!؟ که مدحت را با انس و جان گفت ندیدم داغ و از داغ تو گفتم برایت آنچنان شیون نکردم شکوه و غربت هر روضه ات را به ما در «ناحیه»، گفت با چشم تو شد غرق باران از خنده هایت شد پریشان برایت روضه گودال هم خواند - در گوش تو وقتی اذان گفت به دندانش گرفته شمر، خنجر به رفته، تن را کرده منبر همینکه از دل آمد نمی دانم چه در گوش سنان گفت گلوی از آسمان گفت گلوی از استخوان گفت گلوی غرقِ جگر بود گلوی تو هزاران داستان گفت یکی از آن هزاران داستانت بود و علی بود و علی بود به ما گفتند که پیش پدرها نباید هرگز از داغ جوان گفت یکی از آن هزاران داستانت علی بود و بود و علی بود همان که در میان خیمه تب کرد ولی در شام، از آن سوز خزان گفت یکی از آن هزاران داستانت علی بود و علی بود و بود که روی دست هایت شد کبوتر درون خاک هم از آسمان گفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
با اجازه ، رخت عزای پسرش را نه از بلکه از در می‌آوریم و می‌گوییم ای ! داغ تو تا ابد در سینه ما خواهد ماند... و از همین الان، دلتنگ و تو هستیم 🤦🏻😭 🔹حلولِ ماهِ ، ماهِ شادی و شادمانیِ اهل بيت (ع) بر شما دوستداران تهنیت باد🌷 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻🙏🏻 تقدیم به ............... فرستادند را تا به دمید امّید تا که بخشد به چه دارد در سر و دل یک نبی، جز شور آگاهی که سررسیده تا نگردد آدمی گمراه همان که در «» بود و مشتاقِ رسیدن بر ، و با لبی خندان، جهان را ترک می گویند ولی از رفتن آنها نصیب ماست تنها آه ، روشنی‌بخش شبند و ما کویری ها فقط دلخوش به عکس ماهشان هستیم بین چاه ، رودخانه ست و نگاه ، که آخر می کند خود را رها از دست این سینه خود را سپر کرده برای حق و با خود می کند را همدل و همراه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌹 به مناسبت عطش‌باران ............... او برای تن عالَم، است آسمان است که در قلب زمین، مهمان است و باشد است نگاهش، عطشش باران است شاعران دست به دامان قلم‌ها شده اند ریسه در ریسه، شب شهر، است ، شده نورُ علیٰ نور، ببین آمده و جهان تابان است بود و به وقت خوابش لای‌لای پسر فاطمه‌ها است و ، عطشش را دارند او شراب است و دهانش، چقدَر میخانه ست! خنده به لب دارد و گریه ذوق‌زده، دور سرش حیران است آنقدَر شوق به لب‌های آمد که روی بازوی او، جای دو سه دندان است آمد به طوافِ شبِ گهواره او پرِ قنداقه‌ی این ، عجب درمان است قصه‌ی پیرهنش، از دل گذشت گفت با گریه که او است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15