eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
414 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
👌🌷 به (ع) که است و ................ مرا کرده، چشمت خدا پیداست در چشمت دل بیچاره من قصد دارد شبی راهی شود تا چشمت چه ! چه ! جهانی - نخواهد شد حریفِ زور چشمت عین است و دارد هزاران در یک ، چشمت ، باشکوهی ست یقین دارم به چشمت تو را و من را کردند حکایت هاست در قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😢 (ع) .............. در راه برگشتم ولی دیدارم دوباره گفتم خداحافظ ولی دارم دوباره ای کاش می شد دردها و خستگی های سفر را قبل از همه، دست تو بسپارم دوباره ای هرچه خدا یکجا به من بخشیده، مولا...! این بار هم بخشیدی و خیلی بدهکارم دوباره انگار الان بود در آغوش تو خوابیده بودم - مابینِ ...! خوابم یا که بیدارم دوباره!؟ اصلا نفهمیدم چطوری آمد از راه بی تاب و و و دوباره مجبورم آهسته قدم بردارم و در خود ببارم وقتی نمی آید دلم... چشم از تو بردارم دوباره راهم بده حتی همین حالا که دستم از تو دور است بر ، سر باید که بگذارم دوباره باید که برگردم ، مثل کبوترها بگردم در بیکران صحن تو ای آسمان پرستاره قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌺🤦🏻 به پیشگاه (عج) در روز ایشان رد می شود ........... خورشید در شب می دمد، از خواب ها رد می شود لبخند بر لب دارد و از قاب ها رد می شود از پله ها بالا می آید می رود بر پشت بام خلوت نشینِ خانه از ها رد می شود تا خنده هایش گُل کند در ی باران شده از ی تنهایی و محراب ها رد می شود یوسف ترین ها دستشان را می بُرند از دیدنش وقتی که از بین همه جذاب ها رد می شود چون پیچکی بر شانه ی دیوارها گُل می کند از خانه های گرمِ دقّ الباب ها رد می شود پا می گذارد از نگاهِ پنجره در کوچه و از سایه ی طولانی مهتاب ها رد می شود ، خبر دارد که شب را دور می اندازد و خورشید من، از روی اسطرلاب ها رد می شود می شود بر آسمانِ شبزده چون کشتی نوح از دل گرداب ها رد می شود دریا به چشم خویش خواهد دید در روز یک شاه ماهی از دل قلاب ها رد می شود دل، کودک است و تا کند کوتاه، راه درس را به لب می خواند و از آب ها رد می شود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻✍🏻🌹 تقدیم به شیرین سخن و که دغدغه‌مندترینند من شاعرم یا شعر!؟ .............. حتی اگر جان جهانی در خطر باشد فکر و خیال شاعران باید سفر باشد شاعر نباید گم شود در برج های شهر رنگین‌کمان باید که در کوه و کمر باشد حتی اگر ناچار بود از شهر بنویسد باید پناه خستگی های بشر باشد باید که گنجشکی شود بر شانه ی ایوان ۱ در طاقچه، و دل به هم دادند تا ، هرآینه سرزنده تر باشد شاعر، صدای مردمِ دلتنگ و دلخسته ست شاعر نباید بی خیال و کور و کر باشد شاعر، زن شاه است و در فکر ولیِعهد! هر شعری از دیدش شبیه یک پسر باشد تا شیره ی اندیشه اش جاری شود چون اشک باید تنش، زخمی تر از روح تبر باشد شاعر شدن یعنی دلت آواره درد و چشمت میان کوچه های دربه‌در باشد شاعر شدن یعنی میان کافه های پرت کامت پر از تلخی ولی شعرت شکر باشد من شاعرم یا شعر!؟ گاهی غرق تردیدم اما یقین دارم که در جانم هنر باشد با دوستانم بارها گفتم که گل باشند یا چشمشان خیره به سروی پرثمر باشد اصلا چرا شب را بغل کردند انسان ها!؟ اصلا چرا دنیا نمی خواهد سحر باشد!؟ تا کی بهارِ یخ زده، هر روز مهمانِ تنهایی و سرکوب جغدی خیره‌سر باشد!؟ تا کی زمین از شعله ی پاییزِ خون آلود آتش بگیرد برگ برگ و خون‌جگر باشد!؟ باید که زیر آبشار زندگی خوابید تا رودِ عشق از جامِ دستت در گذر باشد پروانه را باید تماشا کرد و نقاشی هرچند دیدارش، مجالی مختصر باشد گاهی زبان شعر، از یک کوه می جوشد گاهی بیان شعر، رودی سر به سر باشد مهمان ناخوانده ست گاهی شعر و گاهی هم باید که چندین ماه، چشمانت به در باشد گاهی تمام واژه ها از کفر لبریزند گاهی خدا با چشم هایت هم‌نظر باشد گاهی کلامت یک کلیم اللهِ خوش‌برخورد گاهی عصا و اژدهایی هفت سر باشد گاهی دلیل شعر گفتن های پاییزی هوهوی باد و خش خش یک رفتگر باشد تا واژه های بهتری در مشت تو باشند باید دل و چشمت اسیر یک نفر باشد تا شعر تو خورشیدِ میلیون ها نفر باشد باید نگاهت در زمین بر یک قمر باشد قم المقدسه ......................................... ۱. دیروز خیلی اتفاقی یکی از شاعران خوب عصرمون رو دیدم چند بیتی از این غزل نیمه‌تمام رو براش خوندم به این بیت که رسیدم گفت این مصراع، قابلیت ضرب‌المثل شدن داره شاید هم نام یکی از مجموعه‌های شعرم باشه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭 به پیشگاه ................. ، زمینگیر شد و رفت از دور، ای زد اما پرپر او را به کسی نشان نمی داد تااینکه مبادا نخورد چشم و نظر باید که را بشناسد عالم آری خبر این است، بود خبر مادر، جگرش آب شد اما دل کَند گفت این پسرت! ، آرام ببر شد و لشکری به هم ریخت از او انداخت به پای آیه اش، تیغ... سپر رنگ از رخ آسمان پرید، ابر دوید تا حرمله پرسید یا که !؟ بی تاب تر از ، است یک دست به سر دارد و دستی به کمر قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
ترکیب بند مادر حضرت عباس (ع) حضرت ام‌البنین (س) بند چهارم بوریای خون ............... تنَش و هر برگی به نعل تازه... تا خورده میان ، شده چون فرش پا خورده تحمل کردنِ بی حرمتی ها سخت دشوار است چه دیده خواهرش بر که اینطور جا خورده چرا نفرین نکردی آه ای به !؟ شنیدم که دهان نیلی ات خیلی خورده شنیدم در آتش را بغل کردی تنم سرخ است از داغت، غمت روح مرا خورده شنیدم دخترت تا آمدی در مجمر شامی - زبان وا کرده و یک لقمه هم با تو غذا خورده اگر چه او میان راه، سیلی نوشِ جان کرده اگر چه مثل ضربه های بی هوا خورده گرفته دست بر پهلو، هوا را تار می بیند از اینها می شود فهمید ضربه از کجا خورده! نپرس از من چرا اینقدر می ریزم به هم با تو دلم گفته ست و مُهر خورده قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷🤦🏻 غزلی تقدیم به ساحت نورٌ علیٰ نور (عج) .............. مرا زمین زده عمری هوای آمدنت به گوش می رسد اما صدای آمدنت چقدر زندگی ات کردم ای چقدر گرفتم برای آمدنت! بکُِش مرا به صلیبِ ستاره ها ای ماه هزار جانِ گرامی فدای آمدنت سرم به ی غربت نشست و خواند کرد مرا آمدنت کردم و بر لبم گل کرد به رفتم و گفتم: آمدنت! قنوتِ من است و دهان من پُر شد همیشه بعدِ نماز از دعای آمدنت به شرحِ صدرِ تو می خورد سوگند بیا قسم به تو و آیه های آمدنت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌷 به پیشگاه فرزند امام هادی (ع) .................... تا که در گوشش اذان می داد در دل گهواره‌اش خود را تکان می داد مایه‌ی دلگرمی اهل بود ۱ بر تن بی‌روحِ شهری سرد، جان می داد با (ع)، در نوجوانی پیرمردی شد دست بر سلوک او توان می داد هرکه از مصداق آیات و می گفت بی‌درنگ آنجا امامش را نشان می داد هرکه خاک از او طلب می کرد، جای آن دست او را می گرفت و آسمان می داد دشمن بود و تا دم آخر ولی شب را امان می داد ـ شاید از چشمان ظلمت، گُل کند نوری شاید از دستِ شِفا، بینا شود کوری اهل تسلیم است و سَلم و سِلم و سلمان است ۲ او به معنای حقیقی یک است علم خود را از دارد در صف بی منطقی ها، تیغ برهان است ابروانش، قوّه ی قهریه ی قریه چشم او بر هرچه دعوا، حرف پایان است است و دستانش دل به دریا می زند از بس که طوفان است از کسی ترسی ندارد وقت جنگیدن هر زمان باید که باشد بین میدان است ما قسم خوردیم بر اگر یک عمر نام او است و است شاعری بی پرده ام جان تازه کشفت کرده ام جان از کدام اعجاز چشمت، پرده بردارم!؟ سر به زانوی کدام آیینه بگذارم!؟ کاش می شد بیش از این پیش تو می ماندم در ، کم تو را دارم آن شبی که می شوم مهمان لبخندت قطره قطره می چکم تا صبح بیدارم از عمو هدیه آوردم ۳ بر ضریحت بوسه‌های سبز میکارم کم نخواهم خواست از تو حضرت دریا بی تو در خود غرق و با تو غرقِ بسیارم بار آخر، بعدِ آمدم پیشت همچنان اما بِدان، مشتاق دیدارم را از تو میخواهم، را نیز را از تو می خواهم را نیز قم المقدسه ....................................... ۱. «صرایا» در سه فرسخی مدینه که حضرت امام موسی بن جعفر (ع) آن‌را بنیان نهاده بود و محل تولد سیدمحمد است. ۲. سَلْم از واژگان قرآن کریم به معنای كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى و سِلْم به معنای صلح است. ۳. حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد (ع) و سمانه مغربیه که ایشان مادر امام هادی (ع) نیز هستند. مزار موسی مبرقع در چهل‌اختران قم می باشد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏 در ستایش و مولا علی (ع) امان از جهل .................... ، ذوالفقاری دیگر است ای جهل وقتی دهان وا کرده از حیرت، شبیه رحل ، آن بیاناتی که می بینی سنگین ترین معنا در آن را با زبانی سهل هر جمله اش کافی ست تا حاکم، باشد اما خلافت شد نصیب آن سه تا نااهل او هفت پشت دشمنش را دید و... زخمی زد آنها ولی کشتند از مردم به یوم الفحل ۱ آنها چه فهمی داشتند از و !؟ ای عادیات و مائده...! دهر و نبأ...! ای نحل! ۲ قم المقدسه ............................................ ۱. موضعی است به شام (اردن کنونی) که در آن جنگها واقع شده. ( منتهی الارب). مسلمانان را با رومیان در این مکان وقعه ای افتاد که هشتاد هزار رومی کشته شد و این واقعه معروف و به یوم الفحل و یوم الردعة و یوم النیسان مشهور است. ( معجم البلدان) ۲. احمد بن عيسى گويد: امام صادق (ع) از پدرش از جدش برايم نقل كرد در تفسير قول خدا عزوجل (83 سوره نحل): «مى‌شناسند نعمت خدا را سپس آن را انكار مى‌كنند» فرمود: چون آيه (55 سوره مائده): «همانا ولى و سرپرست شما خدا است و رسولش و آن كسانى كه گرويدند، آنها كه نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند در حالى كه در ركوعند» جمعى از اصحاب رسول خدا (ص) در مسجد مدينه گرد آمدند و به يك ديگر گفتند: شما درباره اين آيه چه مى‌گویيد؟ يكى گفت: اگر به اين آيه كافر شويم به آيات ديگر هم كافر شديم و اگر بدان ايمان آورديم و بپذيريم خوار شويم، چون كه پسر ابى طالب بر ما مسلط گردد، همه گفتند ما مى‌دانيم محمد در هر چه گويد راست گويد ولى ما از او پيروى كنيم و درباره على دستور او را اطاعت نكنيم. فرمود: پس از آن اين آيه نازل شد كه: «مى‌شناسند نعمت خدا را و سپس آن را انكار مى‌كنند (يعنى ولايت على بن ابى طالب (ع) را مى‌شناسند) و بيشتر آنها كافر به ولايتند».
👌🌷 تقدیم به مولا علی (ع) و کتاب ارزشمندش ............... خوشم هر بار با ! که ریشه هست و اوست ساقه نشسته در دل هر برگ سبزش مهماتِ کلامش، زاغه زاغه وقتی سخن می گفت از حق فرو می رفت در گِل، پای ناقه همان که با سکوتش فتح کرده هرات و بلخ و ری را تا مراغه خدا را دیده در هفت آسمانش خدا گفته... اگر گفته، به واقع در او، شور و شعور و شعر جاری ست به هر دلداده ای کرده افاقه از این دریای نور و عشق بردار - برای خود به قدر یک ملاقه برادرجان! ، حرف حق است ندارد ارتباطی با علاقه بقیعِ سینه ات را... ماه، باید! به یاد آن مزارِ بی چراغِ ... قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌹 به مناسبت عطش‌باران ............... او برای تن عالَم، است آسمان است که در قلب زمین، مهمان است و باشد است نگاهش، عطشش باران است شاعران دست به دامان قلم‌ها شده اند ریسه در ریسه، شب شهر، است ، شده نورُ علیٰ نور، ببین آمده و جهان تابان است بود و به وقت خوابش لای‌لای پسر فاطمه‌ها است و ، عطشش را دارند او شراب است و دهانش، چقدَر میخانه ست! خنده به لب دارد و گریه ذوق‌زده، دور سرش حیران است آنقدَر شوق به لب‌های آمد که روی بازوی او، جای دو سه دندان است آمد به طوافِ شبِ گهواره او پرِ قنداقه‌ی این ، عجب درمان است قصه‌ی پیرهنش، از دل گذشت گفت با گریه که او است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
🙏🏻✋🏻🌷 برای و (ع) و (ع) و (ع) ............ است و چندین ، جهان روشن شد از دشتِ شب ترسیده بود از سایه های هرز ، گل کرد و به داسش، هرزگی را چید کودکی پا بر زمینِ بوریا بگذاشت که میان آسمان آوازه اش پیچید تا بگوید که غلام حلقه بر گوش است بال خود را آن شب به در کوبید بست بر قنداقه‌اش، دخیلِ بال بعد از آن گرفت و بر خودش بالید لای لایش آیه های و بود چشم در چشم باید که می خوابید کودکی شد رفت در کوچه، پیِ بازی با همان - شاخه‌ای از بید - آفتاب، او را زیادی دید که گونه و پیشانی‌اش را بارها بوسید دست در دست هر وعده در شبهه‌ی خلقِ خدا را از پرسید اهل بود و پای مولا مست شد از جامِ بس که مِی نوشید روزگار، او را همیشه می خواست پیش آمد! به خود لرزید مادرش شد در یک شب پرسوز شمعِ در، خاکسترش را برد تا ناهید باب شد هر صبح و شام، آری بارها در و در شد تهدید تا از غم نجاتش داد ، را به او بخشید بود و ، او شد شد عباس و دور او چرخید گاه در ، غرق بود و غرق گاه از ، می بارید را دید در خون را که از می جوشید را دید در چشمان گریانش دشمنی را که به او یکریز می خندید با خودش می گفت ، تو را دارم دارم اول بر خدا بعدش به تو آن که بود و زور بازویش به صد فرمانده می چربید آن که دادندنش دیده‌اش تر شد، نشد آلوده‌ی تردید باز شد خدا را رو کرد او که شد، عارفی حتی نشد نزدیکِ او در هرچه کرد از سجده و اعمال او تقلید او که در هم شد هم او در می بارید و می تابید «کربلا در کربلا می ماند اگر» می رفت روضه‌ها با و با شده جاوید این جهان، بی اصلا چه لطفی داشت!؟ این جهان، بی اصلا نمی ارزید! کاش با ، چندین سال در می‌شد دلم تبعید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15