eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
415 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏🏻🌷 به پیشگاه فرزند امام هادی (ع) .................... تا که در گوشش اذان می داد در دل گهواره‌اش خود را تکان می داد مایه‌ی دلگرمی اهل بود ۱ بر تن بی‌روحِ شهری سرد، جان می داد با (ع)، در نوجوانی پیرمردی شد دست بر سلوک او توان می داد هرکه از مصداق آیات و می گفت بی‌درنگ آنجا امامش را نشان می داد هرکه خاک از او طلب می کرد، جای آن دست او را می گرفت و آسمان می داد دشمن بود و تا دم آخر ولی شب را امان می داد ـ شاید از چشمان ظلمت، گُل کند نوری شاید از دستِ شِفا، بینا شود کوری اهل تسلیم است و سَلم و سِلم و سلمان است ۲ او به معنای حقیقی یک است علم خود را از دارد در صف بی منطقی ها، تیغ برهان است ابروانش، قوّه ی قهریه ی قریه چشم او بر هرچه دعوا، حرف پایان است است و دستانش دل به دریا می زند از بس که طوفان است از کسی ترسی ندارد وقت جنگیدن هر زمان باید که باشد بین میدان است ما قسم خوردیم بر اگر یک عمر نام او است و است شاعری بی پرده ام جان تازه کشفت کرده ام جان از کدام اعجاز چشمت، پرده بردارم!؟ سر به زانوی کدام آیینه بگذارم!؟ کاش می شد بیش از این پیش تو می ماندم در ، کم تو را دارم آن شبی که می شوم مهمان لبخندت قطره قطره می چکم تا صبح بیدارم از عمو هدیه آوردم ۳ بر ضریحت بوسه‌های سبز میکارم کم نخواهم خواست از تو حضرت دریا بی تو در خود غرق و با تو غرقِ بسیارم بار آخر، بعدِ آمدم پیشت همچنان اما بِدان، مشتاق دیدارم را از تو میخواهم، را نیز را از تو می خواهم را نیز قم المقدسه ....................................... ۱. «صرایا» در سه فرسخی مدینه که حضرت امام موسی بن جعفر (ع) آن‌را بنیان نهاده بود و محل تولد سیدمحمد است. ۲. سَلْم از واژگان قرآن کریم به معنای كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى و سِلْم به معنای صلح است. ۳. حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد (ع) و سمانه مغربیه که ایشان مادر امام هادی (ع) نیز هستند. مزار موسی مبرقع در چهل‌اختران قم می باشد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻✋🏻🌷 برای و (ع) و (ع) و (ع) ............ است و چندین ، جهان روشن شد از دشتِ شب ترسیده بود از سایه های هرز ، گل کرد و به داسش، هرزگی را چید کودکی پا بر زمینِ بوریا بگذاشت که میان آسمان آوازه اش پیچید تا بگوید که غلام حلقه بر گوش است بال خود را آن شب به در کوبید بست بر قنداقه‌اش، دخیلِ بال بعد از آن گرفت و بر خودش بالید لای لایش آیه های و بود چشم در چشم باید که می خوابید کودکی شد رفت در کوچه، پیِ بازی با همان - شاخه‌ای از بید - آفتاب، او را زیادی دید که گونه و پیشانی‌اش را بارها بوسید دست در دست هر وعده در شبهه‌ی خلقِ خدا را از پرسید اهل بود و پای مولا مست شد از جامِ بس که مِی نوشید روزگار، او را همیشه می خواست پیش آمد! به خود لرزید مادرش شد در یک شب پرسوز شمعِ در، خاکسترش را برد تا ناهید باب شد هر صبح و شام، آری بارها در و در شد تهدید تا از غم نجاتش داد ، را به او بخشید بود و ، او شد شد عباس و دور او چرخید گاه در ، غرق بود و غرق گاه از ، می بارید را دید در خون را که از می جوشید را دید در چشمان گریانش دشمنی را که به او یکریز می خندید با خودش می گفت ، تو را دارم دارم اول بر خدا بعدش به تو آن که بود و زور بازویش به صد فرمانده می چربید آن که دادندنش دیده‌اش تر شد، نشد آلوده‌ی تردید باز شد خدا را رو کرد او که شد، عارفی حتی نشد نزدیکِ او در هرچه کرد از سجده و اعمال او تقلید او که در هم شد هم او در می بارید و می تابید «کربلا در کربلا می ماند اگر» می رفت روضه‌ها با و با شده جاوید این جهان، بی اصلا چه لطفی داشت!؟ این جهان، بی اصلا نمی ارزید! کاش با ، چندین سال در می‌شد دلم تبعید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15