eitaa logo
نمره اشعار من زیر ده است...
113 دنبال‌کننده
17 عکس
2 ویدیو
0 فایل
هر چه دارم همه از لطف حسین ابن علیست(علیهما السلام). بفرمایید شعر . نشر آزاد آزاد آزاد . #سید_حسن_صادقی #روح_الامین_کشاف @abderobaab
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته روی دل من به خط سبز جلی منم غلامِ غلامِ غلامِ کویِ علی
چشم حرامی آشنا با خیمه ها شد آه از کسی که همسفر با عمه ها شد
به نام فاطمه حساس بوده و هستیم و نام مادر سادات بر جبین بستیم مرا محک نزن ای تجزیه طلب زیرا اگر که پاش بیافتد سلاح در دستیم
نقاب از صورت افتاد و رخ ماهش نمایان شد تو گویی یک فرشتهء زمینی سوی میدان شد همینکه گفت بابایم حسن بوده زدند او را دو شقه گشت فرق او، ندایش ای عمو جان شد
آمدم دیدم که عریانی شدم شرمنده ات نیست چادر همرهم تا که بپوشانم تو را
روزگاری گیس زیبا و بلندی داشتم گوشواره، شش النگو، دستبندی داشتم لیک مویم سوخت و تخت و فراشم گشت خاک کاش تکّه معجری، پوشیه بندی داشتم
مادران به دختران پدران به پسران حاضران به غائبان سینه سینه تا دم آخرِِ موجودیتِ کَون و مکان برسانید که با دست نبی، گشته علی سید و مولای همه، مرد و زن و پیر و جوان
در ساعت یک و بیست در نیمهء شبی سرد زد مرد جبهه ها را نامرد پست مو زرد انسانیت عزادار، ایران همه سیه پوش از یاد ما نرفته تلخی حس آن درد مالک برای حیدر چون کوه بود و او نیز سید علی فراوان رویش حساب می کرد در آسیای غربی پای عدو قلم کرد انگشت در دهان است تاریخ از این عملکرد تحلیلشان فلج شد. زیرا ندیده بودند چندین سپاه و ارتش باشد به دست یک فرد در غرب و شرق گشتند اما نشد بیابند از بهر آن سلیمان حتی یکی هم آورد آنانکه در نهایت او را شهید کردند در هر کجای دنیا هستند تحت پیگرد در انتقام خونش این نکته بس که دشمن با خفت عجیب از شام و عراق شد طرد قاسم بزرگتر از جسمش در این هیاهوست شیطان هراس دارد حتی ز نام آن مرد
کاش عباسم چو تو ده ها برادر داشتم تا که بعد از خود محافظ بهر خواهر داشتم
دلتنگ توام کاش به من لطف نمایی راهم بدهی در حرمت بهر گدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در چوبی که بسوزد اثرش می ماند آه پر معنی این دخترکت را چه کنم
ای مالک اشتر شمایل، مرد میدان ای که بهار ظلم را کردی زمستان مانند قاسم مرگ را سُخره نمودی بودی در اوج اقتدار همچون سلیمان
شب یلدا بدون او ندارد هیچ خوشحالی همه هستند اما جای آقای جهان خالی
صد و ده بار یا زهرا بگفتا زیر لب حیدر پس از آن کند از ریشه در و دروازهء خیبر
یا فاطمه گفت و قلعه را بی در کرد این را به سرانگشت خودش حیدر کرد
ترس بر جان یهود افتاده از نام علی از همان روزی که خیبر بی در و پیکر شده
کسی که جن و ملک ریزه خوار او بوده و کان و کُن همه از اعتبار او بوده اگر که کنده در خیبر از بن و ریشه بدان که این حرکت خرده کار او بوده
با سر انگشت خودش کند در خیبر را برد بالای سرش کرد سپر آن در را همه مبهوت و دهن باز به او می نگرند با چه زوری تک و تنها زده یک لشگر را علت قوت بازوی علی از نان است نان که زهرا بپزد شیر کند حیدر را
دست خود را در درون حلقهء در چنگ کرد در ز جا کند و سِپر بر سَر نمود و جنگ کرد قُوّت بازوی او مثلی ندارد ، گفته اند جنس در چوبی نبوده،این عمل با سنگ کرد
درب خیبر کند و مانند سپر بر سر گرفت لشگر اسلام پشت مرتضی سنگر گرفت از وجود مصطفی غم را زدوده یک تنه آن زمانی که ز غصّه قلب پیغمبر گرفت
اُمّ البنین بودید لیک، این هم مدال دیگریست ذرّيةُ الزّهرا همه مادر خطابت می کنند
بس نیاز است به یک دادگه زود و عیان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان ناامیدی ببر از قلب همه پیر و جوان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان چند سال است بهار وطنم گشته خزان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان شده تاراج به دست سُفها ارز کلان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان شصت تُن شمش طلا رفته ز کف در یک آن اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان درد تاراج معادن برسیدَست به جان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان گشته عاجز ز بیان کردن غم فهم و زبان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان جای چوپان خردمند، شده گرگ شبان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان مردم از قیمت افسار بریده نگران اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان آرزو گشته خریداری یک آپارتمان اژه ای رحم نکن داد وطن را بستان گر که خواهی بشوی یار علی در دو جهان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِستان