عبدالله محمدی
📚سلیمانی؛ مجاهد مخلص نه جنجگویی شجاع! 📕هر اندازه تاریخ پیشتر رود اختلاف میان تمدن الهی و تمدن مادی
♦️در داغ مالک، در سوگ عمار
🔹جنگ صفین، از موقعیتهای حساس تاریخ اسلام بود. از سویی، شدت نبرد به قدری بود که حضرت امیر علیهالسلام در مقاطعی از جنگ، نماز خود را بر روی اسب خواند و از سوی دیگر، عملیات روانی معاویه، شبهات و تردیدها را در میان لشکر ولایت، سمپاشی میکرد. در این جنگ، به همان اندازه که به رشادت مالک اشتر نیاز بود، روشنگریهای عمار نیز ضرورت داشت تا از سستی و ریزش نیروهای خودی، جلوگیری کند.
🔹در سالگرد شهادت سردار سلیمانی، علمدار جهاد فرهنگی و بصیرتافزایی، علامه مصباح یزدی نیز از دنیا رفت. اگر کسی آشنایی مختصری با ادبیات جنگ نرم و خطرات و آثار مخرب آن داشته باشد، خواهد فهمید که خسارت از دست دادن علامه مصباح یزدی برای انقلاب، کمتر از شهادت سردار سلیمانی نیست. جنگ سخت، با مرزهای جغرافیایی سر و کار دارد و لشکرکشی، زد و خورد و تلفات آن آشکار است. به دلیل مشکلات و هزینههای فراوان این نوع از جنگ، استعمار، به جنگ نرم روی آورد. هدف اصلی جنگ نرم، «تغییر نظام ترجیحات، اولویتها، باورها و ارزشهای جامعه هدف» است. اگر قدرتی بتواند نظام ترجیحات و ارزشهای یک جامعه را به نفع خود تغییر دهد، در حقیقت، چندین میلیون افراد آن جامعه را به سربازان خود تبدیل کرده است که بدون آنکه بدانند، در خدمت او هستند. این هجوم، خاموش، تدریجی و بدون ایجاد حساسیت است؛ اما خسارت آن، بسیار بیشتر از جنگ سخت است.
🔹اگر مقاومت و ایستادگی یک امت، به ماجراجویی و هزینهسازی تفسیر شود؛ سازشکاری و تسلیم، پشت نقاب گفتوگوی متمدنانه مخفی گردد؛ مشروعیت ولایت فقیه، در حد وکالت و تابع خواست مردم، محدود شود؛ نظام ولایت فقیه، قرائتی در کنار دیگر قرائتهای از دین معرفی گردد و... رشادت صدها سلیمانی نیز کارساز نخواهد بود؛ همان طور که در پایان صفین، مالک زنده بود و شجاعت او هم کاسته نشده بود؛ ولی سرنوشت نبرد را علمیات روانی رقم زد.
🔹رهبر معظم انقلاب، در سخنرانی مهم خویش در دانشگاه علم و صنعت، به تمایز میان صورت و سیرت انقلاب اشاره کرد و فرمود دشمن دنبال آن است که با حفظ ظاهر، انقلاب را از ارزشهای اساسی آن، تهی کند. در این صورت، انقلاب همچون دندان پوسیدهای است که ظاهری سالم دارد؛ ولی از درون، آسیبپذیر و شکننده است.
🔹علامه مصباح یزدی، در طول عمر خویش، همواره مرزبان مرزهای فکری و عقیدتی اسلام بود. سالهای قبل از انقلاب، در کنار همراهی با نهضت امام خمینی -که نقش مبارزاتی ایشان، نیازمند بحثی مفصل است- مبارزه گستردهای با جریانهای بهائیت و طرفداران انجمن حجیته را آغاز کرد. فصل دیگر مبارزات فرهنگی او، نقد علمی نسبت به برخی نویسندگان بود که آثار انقلابی و شورانگیز و گاهی خلاف مبانی اسلام داشتند. در سالهای منتهی به انقلاب نیز آثار مکتوب و مناظرات ایشان با سران مارکسیسم، چهره التقاطی آنها را عیان ساخت.
🔹در دهه هفتاد که نظریات پلورالیسم دینی، قرائتهای مختلف از دین، تساهل و تسامح، مشروعیت مردمی ولایت اسلامی و... پشت نقاب نواندیشی و برداشتهای تازه و بهروز از دین، عرضه میشد و صدها استاد دانشگاه و هزاران دانشجو، جذب آنها شده بودند، حرکت مستدل و عمیق آیتالله مصباح بود که توانست تعارضات این دیدگاهها را با اسلام ناب، آشکار سازد. در دهه هشتاد، دعوت سامری، از زبان کسانی برخاسته بود که منسوب به جبهه ارزشی و اصولگرا بودند؛ کسانی که نظریه مکتب ایرانی را به عنوان نسخه اصیل شیعی جا میزدند. استاد مصباح - که روزگاری نه چندان دور، از برخی چهرههای این تفکر حمایت کرده بود- با حریت و انصاف تمام، به میدان آمد و در دفاع از اسلام ناب، ملاحظه هیچ ارتباطی را مؤثر ندانست. با روی کار آمدن دولت جدید نیز نظریات لیبرالی، در قالب اسلام رحمانی، حقوق شهروندی، ایرانشهر و... رواج یافت و باز هم نگاه جبهه انقلاب به سمت علامه مصباح بود که با بیان مستدل و قوی خود، سستی این نظریات را تبیین کند.
🔹دشمنان، جایگاه علامه را بهتر از ما شناخته بودند؛ زمانی که سران سازمان اطلاعاتی آمریکا، به صراحت از ایشان نام برده، ایشان را مانع اصلی تحقق دموکراسی آمریکایی در ایران معرفی کردند. در این سالها، تلاش برای ترور شخصیت ایشان کم نبود. کمتر کسی حاضر میشود در برابر این سطح از دشنام و تمسخر، ایستادگی کند؛ ولی ایشان مصداق این کلام مولا بود که «لایخافون لومة لائم».
🔹در یک کلام، میتوان گفت که هر کدام از ما که بهرهمند از اندیشه دینی صحیح هستیم، به تلاشهای مستمر این حکیم، وامداریم. انقلاب ما در آینده نیز هم به مالک نیاز دارد و هم به عمار؛ بنابراین جبهه فرهنگی انقلاب، باید در معرفی مکتب سلیمانی و علامه مصباح یزدی و پرورش جوانان با این تفکر، کوشا باشد.
به قلم: حجت الاسلام عبدلله محمدی
____
#جان_فدا
#حاج_قاسم
🆔https://eitaa.com/abmohammadi