#یار_بی_پرده_از_در_و_دیوار_در_تجلی_است_یا_اولی_الابصار
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وَحْدَهُ لا إِلهَ إِلا هُو
#هاتف_اصفهانی
@aboajor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها
#استاد_روح_الامین
@aboajor
در آيه 19 تا 22 سوره «الرّحمن» مى خوانيم: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقيانِ * بَيْنَهُما بَرزَخُ لايَبْغيانِ * فَبِاَىّ آلاِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ * يَخْرُجُ مِنْهُما اللّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ»؛
بر طبق تفسیر معنوی مأخوذ از روايات، مراد از اين دو دريا، امام على(ع) و حضرت فاطمه(س) هستند که محبت و احترام آنها به یکدیگر مانع هرگونه تعدی به طرف مقابل مي شود و مراد از لؤلؤ و مرجانی که از آنها بدست می آید امام حسن(ع) و امام حسين(ع) می باشند.
@aboajor
سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست @aboajor
و ندایی که به من میگوید
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار
سحر نزدیک است
#حمید_مصدق
@aboajor
محبوب من
یاد شما نباشد
زندگی به چه درد میخورد
#صالح_اعلا
@aboajor
تو روز دیگری هستی
تو فردایی
همانی که باید به خاطرش زنده بمانم
#جبران_خلیل_جبران
@aboajor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران که آمد بعد از آن خیرات می بارد
خیر کسی را خواستی اوّل بگریانش
#اکبر_لطیفیان
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
خَمُش خَمُش که اشارات عشق، معکوس است نهان شوند معانی ز گفتن بسیار #مولانا @aboajor
اندر فضیلت خاموشی
اگر پای در دامن آری چو کوه
سرت ز آسمان بگذرد در شکوه
زبان درکش ای مردِ بسیاردان
که فردا قلم نیست بر بیزبان
صدفوار گوهرشناسانِ راز
دهان جز به لؤلؤ نکردند باز
فراوانسخن باشد آکندهگوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش
چو خواهی که گویی نفس بر نفس
حلاوت نیابی ز گفتارِ کس
نباید سخن گفت ناساخته
نشاید بریدن نینداخته
تأمّلکنان در خطا و صواب
به از ژاژخایانِ حاضرجواب
کمال است در نفسِ انسان سخُن
تو خود را به گفتار ناقص مکُن
کمآواز هرگز نبینی خجل
جوی مشک بهتر که یک توده گل
حذر کن ز نادانِ دهمَردهگوی
چو دانا یکی گوی و پرورده گوی
صد انداختی تیر و هر صد خطاست
اگر هوشمندی یک انداز و راست
چرا گوید آن چیز در خفیه مرد
که گر فاش گردد شود رویزرد؟
مکن پیشِ دیوار غیبت بسی
بود کز پسش گوش دارد کسی
درونِ دلت شهربند است راز
نگر تا نبیند درِ شهر باز
از آن مردِ دانا دهاندوختهست
که بیند که شمع از زبان سوختهست
#بوستان_سعدی
#باب_هفتم_تربیت
#اندر_فضیلت_خاموشی
@aboajor
یک بار موقع خداحافظی یک نفر به جای تعارفات معمول و آرزوی موفقیت خیلی ساده گفت: غمت کم...
@aboajor
الحنینُ حربٌ لم یُقاتِلکَ أحدٌ مِنَ الخارجِ
بَل تَموتُ أنتَ مِن داخِلِکَ
دلتنگی جنگی ست که هیچ کس از بیرون به تو حمله نمی کند
بلکه تو از درون کشته می شوی
#محمود_درویش
@aboajor
نماز کامل این قبله جز شکسته شدن نیست
دعای منتظران وقت گریه بین سجود است
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
معشوق گفت : چرا شکستی؟
گفت :جهت آنکه تو بگویی چرا شکستی؟
#شمس_تبریزی
@aboajor
تا شدم محو تماشا دلم از دستم رفت
دل سپردن به تو از خویش بریدن دارد
#کاتب_زنجانی
@aboajor
همچو خورشید به ذرات جهان قسمت کن
گر نصیب تو ز گردون همه یک نان باشد
#صائب_تبریزی
@aboajor
لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد او می بایست خیر و نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا ( که از یاران عیسی بود و هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند) تصویر می کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند. روزی در مراسم همسرایی در کلیسا، تصویر کامل مسیح را در چهره ی یکی از جوانان یافت... جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت.
سه سال گذشت... تابلوی شام آخر تقریبا تمام شده بود، اما داوینچی برای یهودا هنوز مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال، مسؤول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.
داوینچی پس از مدتها جست و جو، جوان شکسته، ژنده پوش و مستی را در جوی آبی یافت. از دستیارانش خواست تا او را به کلیسا آورند چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که نمی دانست چه خبر است به کلیسا آوردند. دستیارانش او را سرپا نگه داشتند و در همان وضعیت داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند نسخه برداری کرد...
وقتی کار تمام شد گدا که دیگر مستی از سرش پریده بود چشم هایش را باز کرد و نقاشی را پیش رویش دید و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: من تابلو را قبلا دیده ام!!!
داوینچی شگفت زده پرسید: کجا؟
جوان ژنده پوش گفت: سه سال پیش قبل از اینکه همه چیزم را از دست بدهم، موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم، زندگی پر از رؤیایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد که مدل نقاشی چهره ی عیسی شوم!!
#پائولوکوئیلو
از کتاب #شیطان_و_دوشیزه_پریم
@aboajor