eitaa logo
آب وآجر.الهه بیات مختاری
238 دنبال‌کننده
261 عکس
85 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شب‌های هجر را گذرانديم و زنده‌ايم ما را به سخت‌جانی خود اين گمان نبود   @aboajor
هوای شهر آلوده ست ، دکتر ها به من گفتند هوای صحن تان دارالشفای هر چه بیمار است @aboajor
ز حسرت دهنت، جان من رسید به لب خوشا کسی که دهانش به‌لب‌رسیده‌ٔ توست @aboajor
غریب را دل سرگشته با وطن باشد.... @aboajor
نگاهت می كنم خاموش و خاموشی زبان دارد زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد @aboajor
می گفت جاهل که بودم عمر عزیزم هدر شد توی صف سینماها میگفت امروز دیگه نقش مهمی ندارم تو تئاتر شماها می گفت ده سال هر روز راه دواخونه ها رو ترک موتور گریه کرده از اون سر چاله میدون تا این سر توپخونه با توپ پر گریه کرده می گفت ما مرغ شامیم، حالا یا بزم عروسی یا مجلس سوگواری می گفت فرقی نداریم، فرق ما دوتا شبیه اسب کالسکه‌ست و گاری می‌رفت و می‌گفت پشت لبخند سه در چهارم، قسط عقب مونده دارم می گفت از من گذشته، می رفت و می گفت : امشب مهمون ناخونده دارم @aboajor
چون چشم اجل که تا ابد هیچ نخفت یک عمر زدیم با یقین حرف از مفت یک عمر به گور زندگی خندیدیم با مرگ ولی چنین سخن نتوان گفت @aboajor
این جهان کوه است و فعل ما ندا حال خوب برمیگردد😊 @aboajor
بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را چون شیشه های دیده ی ما پرگلاب کن ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد ساقی به دور بادهٔ گلگون شتاب کن @aboajor
همراه با شعرخوانی برگزیدگان مشهد تالار دفتر تبلیغات اسلامی ۲۹خرداد ساعت۱۹ @aboajor
ما در چه شماریم، که خورشید جهان‌تاب گردن به تماشای تو از صبح کشیده‌ست ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده‌ست @aboajor
ز مهجوران نشاط ماه و سال نو چه می پرسی؟ که عاشق را به غیر از وصل، نوروزی نمی ماند @aboajor
تو بیایی همه ی ثانیه ها، ساعت ها از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند @aboajor
یادت همه روز خوشتر از عید کاین منشأ شادی جهان است @aboajor
درمان ز کس دگر نجویم زیرا ز فراق توست دردم @aboajor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فتنه می‌بارد از این سقفِ مُقَرنس برخیز تا به میخانه پناه از همه آفات بَریم @aboajor
درد دل را مجو دوا ز طبیب بِه نگردد مگر به بوی حبیب @aboajor
به دوش می کشم این استخوان پاره ی تن را چگونه بی تو تحمل کنم هوای وطن را وطن کنار تو در مرزهای بسته نگنجد بیا و باز کن آن دکمه های مشک ختن را بغل بگیر مرا در مسیر گردنه هایت که گیسوان تو زین کرده اسب ترک کمن را زبان مادری ام را بگیر و بوسه به من ده که یاد میگیرم با لب تو حرف زدن را چقدر لحظه ی بوسیدن تو لحظه ی خوبی ست گمان که داده خدا هم به این بهانه دهن را کشیده است از آغاز آفرینش آدم به رنگ چشم تو هرفصل این کتاب کهن را چنان که از لب منقار باغ گریه بریزد چنان که پاره کند غم گلوی مرغ چمن را چه مست آمده ای چون شراب تا که بریزی به دست آینه ها خون تکه تکه ی من را بگیر از تن من پوست را برهنه ترم کن به دار مرگ بیاویز ترس زنده شدن را @aboajor