eitaa logo
ابوابراهیم۵٧
51 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
9 فایل
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🌐 گاه نوشت #ابوابراهیم 🆘 eitaa.com/aboebrahim57 📳 hoorsa.com/aboebrahim57 💻 http://aboebrahim57.blog.ir 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
مشاهده در ایتا
دانلود
5⃣0⃣2⃣1⃣ 🌷 نام و نام خانوادگی: مهدی صابری تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴ تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ سمت: فرمانده گردان حضرت علی‌اکبر (ع) از   🔰مهدی صابری یکی از شهدای مدافع حرم است. بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت اما توانای گروهان حضرت علی‌اکبر (ع) نیروی مخصوص👌 تیپ فاطمیون بود، تیپی که امروز تبدیل به لشکر👥 شده است. 🔰در ماجرای گرفتن که اهمیت فوق‌العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی👹 در بلندی‌های جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به رسید🌷 🔰شهید صابری، یک‌تنه👤 هر کاری انجام می‌داد به قول معروف همه فن حریف بود💪 از آشپزی در گرفته تا کارهای امدادی، فنی، مخابراتی و اقدامات تخصصی . همیشه سنگ تمام می‌گذاشت. 🔰برایش فرقی نداشت❌ کجا کار می‌کند، با کدام تیم شریک است یا کاری که می‌کند چه چیزی است. هرجایی که بود بود. بعد از شهادت🌷 او، سنگینی جای خالی‌اش روی دوش خیلی‌ها حس شد😔 این‌ها را «مهدی صابری» می‌گوید. 🔰همه او را به یک دل‌بستگی💞 خاص می‌شناختند؛ آن هم حُبّ (ع) بود. هر جا که به نام علی‌اکبر (ع) مزین بود هم یک‌گوشه‌ آن مشغول بود✅ فرقی نداشت هیئت محلی‌شان باشد یا گروهان مخصوص تیپ . 🔰برای همین وصیتش را بعد از با «یا علی‌اکبر ِ لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه🏴 برگردد، همین هم شد. روز حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند😔 🔰پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای هم‌زمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)🚩 با حضور مردم شهر مقدس تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم🌷 بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد. (افغانستانی) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
📜 ✍با یاری خدا و به اهل بیت(ع) این وصیت نامه را می نویسم📝 ان شاالله که بعد از مرگم باز و . 🌸🍃سلام بر آنهایی که رفتند و مثل بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم، که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را سر اخلاص نهادند🌷 خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد🤲 که مرگهاست. 🌸🍃بعد از مرگم به توصیه می کنم که مانند اربابم حسین(ع) صبر کند و بی تابی نکند❌ و خوشحال باشد که در جان دادم. و همینطوری مادرم به مدد اسوه صبر و استقامت در کربلا "حضرت زینب(س)" صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می کند😔 🌸🍃اگر به فیض رسیدم، خدای ناکرده هیچ سازمان یا ارگانی را مقصر ندانید📛 🌸🍃هروقت به سر قبرم آمدید یک از حضرت علی اکبر(ع) و یا "حضرت زهرا(س)" بخوانید و مرا به فیض بالای گریه😭 برسانید. 🌸🍃هروقت قصد داشتید خیری به بنده برسانید آنرا به مذهبی به عنوان کمک بدهید. 🌸🍃از و خانواده آنها طلب حلالیت می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب👌 را ایفا کنم. 🌸🍃در کفنم یک (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. 🌸🍃تا می توانید برای حضرت حجت(عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست✅ 🌸🍃هم به خانواده و هم به دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی، اقتصادی و… پیرو فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم آسید علی آقا را نگذارید✘ 🌸🍃امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید پایمال شود. 🌸🍃این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود ان شاالله: 🔸مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر 🔹چند سالیست که از لطمه زنم 🔸سر قبرم چو بخوانند دمی 🔹 خود با لبه سنگ لحد می شکنم😭 🌸اللهم الرزقنا شفاعت الحسین یوم الورود و یثب لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین🌸 نام: حسین نام خانوادگی: معز غلامی نام پدر: علی اکبر 🌹🍃🌹🍃 @aboebrahim
ابوابراهیم۵٧
#عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم 💟قرار بود بره#مأمو
❣﷽❣ 📚 ♥️ ↲به روایت همسرشهید 3⃣1⃣ 💟شب سفره هفت سینو با کمک و سلیقه هم چیدیم، از عصر اون روز درد😣 خفیفی رو احساس میکردم مثل همیشه حواسش به حال و هوام بود. گفت: ؟ میخوای بریم دکتر...؟ دستامو تو دستش گرفت و شروع کرد آروم آروم نوازش کردن 💟آیت الکرسی میخوند و با لبخند زیباش، تحمل اون لحظاتو برام شیرین و ممکن میکرد. دردم شدیدتر شد و رفتیم بیمارستان، باید بستری🛌 میشدم. تنها ناراحتیم این بود که باید دور از چند ساعت با درد دست و پنجه نرم میکردم 💟به قدری ارتباط معنوی و قلبیمون💞 زیاد بود که تموم اون لحظات حضورشو کنارم حس میکردم. دمدمای صبح بود که امید پا به دنیای زیبا و عاشقونه من و باباش♥️ گذاشت. یکی از لحظات زندگیمونو کنار هم روز عید سال نو جشن گرفتیم اون روز اشکای بعد از در آغوش کشیدن بچه مون خاطره ای شد بیاد موندنی 💟دستای کوچولوشو گرفت و با لبخند نگاشون میکرد و میبوسید دستامو تو دستاش گرفت و گفت: بخاطر زحمتی که واسه حمل امید کشیدی واسه اذیتهایی که شدی . خداروشکر که هر دوتون سالمین. خیلی ازت ممنونم عزیزم😍 لحظه به لحظه با ابراز محبتش💖 به من و امید خوشحالی وصف ناشدنیشو نشون میداد 💟 که خوند با همون ذوقی که داشت، با خونواده ها تماس گرفت و خبر تولد و سلامتی من و امید و بهشون داد😍 ... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🌐 گاه نوشت 🆘 eitaa.com/aboebrahim57 🆔 gap.im/aboebrahim57 📳 hoorsa.com/aboebrahim57 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈