🔵 در دیدگاه بعضیها #زن اگر روی همهی بیلبوردها برای تبلیغ یک #کالا استفاده بشه، زن #شامپو و #ماشین و #مبل کارخانه دارها رو تبلیغ کنه، خیلی هم متمدّنانه و #روشنفکرانه و نشونهی #توسعه یافتگیه!
زن #منشی با روابط عمومی بالا! #کارگر سرمایه دارها، #کارمند سراپا مطیع رؤسا باشه خیلی هم #روشنفکری هست!
ولی اگر زن نقش بیبدیل #مادری رو بخواد انتخاب کنه باید بهش توهین کرد! زن مطیع همسرش باشه امل یه! زن #خانه_دار باشه یا #خانه اش اولویت داشته باشه بر #شغلش.. یا شغلش #مشاغل_خانگی باشه هرچند #تحصیلکرده، خوب نیست.. فقط باید از صبح تا شبش بیرون از کانون #خانه باشه.. آری زن باید بیشتر وقتش #بیرون باشه تا اصلاحطلبان خوششون بیاد..
#بی_بی_سی از #دیوارنگاره میدان ولیعصر تهران که درباره #مادر است، خودشو پاره کرد.. از #مادر بودن زن میترسند چراکه وقتی مادر را از جامعه بگیری، همه چیزش را گرفته ای..
_____________________________
🌐 #مهم= اگر اهل تحلیل هستید و شخصیتی #خوشه_چین دارید با #زمانه همراه شوید...
🌐 زمانه
🌀 واتساپ
https://chat.whatsapp.com/2423SiIKr48A3Z5UMC5A5e
🔶ایتا
https://eitaa.com/zmaneh
با زمانه زمانهات را بشناس
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
🔵زن از نگاه غربزده ها
در دیدگاه بعضیها #زن اگر روی همهی بیلبوردها برای تبلیغ یک #کالا استفاده بشه، زن #شامپو و #ماشین و #مبل کارخانه دارها رو تبلیغ کنه، خیلی هم متمدّنانه و #روشنفکرانه و نشونهی #توسعه یافتگیه!
زن #منشی با روابط عمومی بالا! #کارگر سرمایه دارها، #کارمند سراپا مطیع روسا باشه خیلی هم #روشنفکری ه!
ولی اگر زن نقش بیبدیل #مادری رو بخواد انتخاب کنه باید بهش توهین کرد! زن مطیع همسرش باشه عقب مانده هست! زن #خانه_دار باشه یا #خانه اش اولویت داشته باشه بر #شغلش.. یا شغل اون #مشاغل_خانگی باشه هرچند #تحصیلکرده، خوب نیست.. !!!!!
فقط باید از صبح تا شبش بیرون از کانون #خانه باشه.. آری زن باید بیشتر وقتش #بیرون باشه تا #غربزده ها خوششون بیاد..
#بی_بی_سی از #دیوارنگاره میدان ولیعصر تهران که درباره #مادر است، یقه خودشو پاره کرد.. از #مادر بودن زن میترسند چراکه وقتی مادر را از جامعه بگیری، همه چیزش را گرفته ای..
#غربزدگی
#فمینیسم
بدنبال کمرنگ کردن نقش مادری زنان ایران هستند.
بیدار باشید.
_____________________________
🌐 #مهم= اگر اهل تحلیل هستید و شخصیتی #خوشه_چین دارید با #زمانه همراه شوید...
🌐 زمانه
🌀 واتساپ
https://chat.whatsapp.com/2423SiIKr48A3Z5UMC5A5e
🔶ایتا
https://eitaa.com/zmaneh
با زمانه زمانهات را بشناس
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
ابوابراهیم۵٧
#رمان📚 #قصه_دلبری 💞 #قسمت_دوم 2⃣ 💟وقتی دیدم توجهی نمی کنند رفتم پیش آقای #محمدخانی صدایش زدم جواب ن
#رمان📚
#قصه_دلبری 💞
#قسمت_سوم 3⃣
💟یک کلام بودنش ترسناک بنظر می رسید. حس می کردم مرغش یک پادارد. می گفتم: جهان بینی اش نوک دماغشه! آدم خود مچکر بین، در اردوهایی که خواهران را می برد. کسی حق نداشت تنهایی جای برود🚫حداقل سه نفری, اسرار داشت: جمعی وفقط بابرنامه های کاروانی همراه باشید.
💟ما از برنامه های کاروان بدمان نمی آمد. ولی می گفتم گاهی آدم دوست داره تنها باشد و خلوت کند یا احیاناً دوست دارند با هم بروند. در آن مواقع, باید جوری می پیچاندیم و در می رفتیم چند بار در این در رفتن ها #مچمان را گرفت بعضی وقت ها فردا یا پس فردایش به واسطه ماجرایی یا سوتی های خودمان فهمید. یکی از اخلاق هایش این بود که به ما می گفت فلان جا نروید❌و بعد که ما به حساب خود زیر آبی می رفتیم, می دیدیم به آقا خودش اونجاست,
💟نمونه اش حسینیه 🏢گردان تخریب #دوکوهه رسیدیم پادگان دوکوهه شنیدیم دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیه السلام) قرار است بروند حسینیه ی گردان تخریب. این پیشنهاد را مطرح کردیم. یک پا ایستاد که نه, چون دیر اومدیم وبچه ها خسته ن, بهتره برن بخوابن که فردا صبح 🌄 سرحال از برنامه ها استفاده کنن. گفت: همه برن بخوابن هرکی خسته نیست, می تونه بره داخل حسینیه حاج همت. بازحکمرانی به عادت همیشگی, گوشم بدهکارش نبود. همراه دانشگاه امام صادق(علیه السلام) شدم و رفتم. درکمال ناباوری دیدم خودش آنجاست
💟داخل اتوبوس🚎 با روحانی کاروان جلو می نشستند. باحالت دیکتاتور گونه تعیین می کرد چه کسانی باید ردیف دوم پشت سرآن ها بشینند. صندلی💺 بقیه عوض می شد, اما صندلی من نه. از دستش حسابی کفری بودم, می خواستم دق دلم را خالی کنم. کفشش 👞را درآورد که پایش را دراز کند. یواشکی آن را از پنجره اتوبوس انداختم #بیرون نمی دانم فهمید کار من بوده یا نه! اصلاً هم برایم مهم نبود که بفهمد فقط می خواستم دلم خنک شود.
💟یک بار هم کوله اش را شوت کردم عقب. #شال_سبزی داشت که خیلی به آن تعصب نشان می داد. وقتی روحانی کاروان می گفت: باندای بلندگو📣 رو زیر سقف اتوبوس نصب کنین تا همه صدا روبشنون من با آن شال باندها را می بستم با این ترفندها ادب نمی شد و جای مرا عوض نمی کرد❌
💟درسفر #مشهد ساعت🕰 یازده شب با دوستم برگشتیم حسینیه. خیلی عصبانی شد. اما سرش پایین بود و زمین را نگاه می کرد, گفت: چرا به برنامه نرسیدین؟ عصبانی گذاشتم توی کاسه اش، هیئت گرفتین برای من یا امام حسین(علیه السلام)؟ اومدم زیارت #امام_رضا(علیه السلام). نه که بندِ برنامه ها و تصمیمای شما باشم! اصلاً دوست داشتم این ساعت بیام. به شما ربطی داره؟ دق دلی ام را سرش خالی کردم و بهش گفتم: شما خانمایی رو به اردو آوردین که همه هجده سال رو رد کردن بچه پیش دبستانی نیستن که!
💟گفت: گروه سه چهار نفری بشید. بعد از نماز صبح 🌄پایین باشین خودم میام می برمتون. بعدم یا باخودم برمی گردین یا بذارین هوا روشن بشه و گروهی برگردین. می خواست خودش جلوی ما برود و یک نفر از آقایان را بگذارد پشت سرمان. مسخره اش کردم که از اینجا تا#حرم فاصله ای نیست که دو نفر #بادیگارد داشته باشیم کلی کَل کَل کردیم. متقاعد نشد. خیلی خاطرمان راخواست که گفت برای ساعت ⏱سه صبح پایین منتظر باشیم. به هیچ وجه نمی فهمیدم اینکه با من این طور سر شاخ می شود و دست ازسرم برنمی دارد. چطور یک ساعت بعد می شود همان آدم خشک مقدس از آن طرف بام افتاده.
💟آخرشب🌃 جلسه گذاشت برای هماهنگی برنامه های فردا. گفت: خانما بیان نمازخونه. دیدیم حاج آقا را خواب آلود آورده که تنها دربین #نامحرم نباشد😕 رفتارهایش راقبول نداشتم فکر می کردم ادای رزمنده های دوران جنگ را در می آورد. نمی توانستم با کلمات قلمبه سلنبه اش کنار بیایم. دوست داشتم راحت زندگی کنم, راحت حرف بزنم, خودم باشم. به نظرم زندگی با چنین آدمی کار من نبود. دنبال آدم #بی_ادعایی می گشتم که به دلم❤️بنشیند.
💟در چارچوب در، با روی ترش کرده نگاهم را انداختم به موکت کف اتاق بسیج وگفتم: من دیگه امروز به بعد, مسئول روابط عمومی نیستم❌ #خداحافظ. فهمید کارد به استخوانم رسیده. خودم را برای اصرارش آماده کرده بودم. شاید هم دعوایی جانانه و مفصل, برعکس, درحالی که پشت سرش نشسته بود, آرام و با طمانینه گونه پر #ریشش راگذاشت روی مشتش وگفت: یه نفرروبه جای خودتون مشخص کنید و بروید.
#ادامه_دارد...
#کانال_ابوابراهیم
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری
🌐 ابوابراهیم
🆘 https://eitaa.com/aboebrahim
☑️ @aboebrahim
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
ابوابراهیم۵٧
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 8⃣4⃣ #قسمت_چهل_وهشتم 📖چند
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
9⃣4⃣ #قسمت_چهل_ونهم
📖سرش را انداخت بالا و محکم گفت: #نچ. خانمها یا باید #دکتر شوند یا معلم و استاد. باقی کارها یک قِران هم نمی ارزد❌ ناراحت شدم🙁چرا حاجی؟
چرخید طرف من؛ ببین #شهلا خودم توی اداره کار می کنم. می بینم که با خانمها چطور رفتار می شود. هیچ کس ملاحظه #روحيه_لطیف آنها را نمی کند.
📖حتی اگر مسئولیتی به عهده #زن هست؛ نباید مثل یک مرد بازخواستش کنند⛔️ او باید برای خانه هم توان و انرژی داشته باشد. اصلا میدانی شهلا باید ناز زن را کشید. نه این که او #ناز رئیس و کارمند و باقی آدمها رو بکشد.
📖چقدر ناز ادم های مختلف را سر بستری🛌 کردن های #ایوب کشیده بودم و نگذاشته بودم متوجه شود. هر #مسئولی را گیر میاوردم برایش توضیح میدادم که نوع بیماری ایوب با بیماران روانی متفاوت است.
📖مراقبت های خاص خودش را میخواهد. به #روان_درمانی و گفتار درمانی احتیاج دارد، نه اینکه فقط دوز قرص هایش💊 کم و زیاد شود. این تنها کاری بود که مدد کارها میکردند. وقتی اعتراض میکردم، میگفتند: به ما همین قدر #حقوق میدهند
📖اینطوری ایوب به ماه نرسیده بود دوباره #بستری میشد. اگر آن روز دکتر اعصاب و روان مرا از اتاقش بیرون نمیکرد🚷 هیچ وقت نه من و نه ایوب برای بستری شدن هایش #زجر نمیکشیدیم😔
📖وضعیت #عصبی ایوب به هم ریخته بود. راضی نمیشد با من به دکتر بیاید. خودم وقت گرفتم تا حالت هایش را برای دکتر شرح دهم و ببینم قبول میکند در بیمارستان بستریش کنم یا نه‼️نوبت من شد. وارد اتاق #دکتر شدم.
📖دکتر گفت پس مریض کجاست⁉️
گفتم: توضیح میدهم #همسر_من....."
با صدای بلند🗣 وسط حرفم پرید
_بفرمایید بیرون خانم...اینجا فقط برای #جانبازان است نه همسرهایشان
📖گفتم: من هم برای خودم نیامدم. همسرم♥️ جانباز است. امده ام وضعیتش را برایتان..... از جایش بلند شد و به در اشاره کرد و داد کشید "برو #بیرون خانم با مریضت بیا..."
📖با اشاره اش از جایم پریدم. در را باز کردم. همه بیماران و همراهانشان نگاهم میکردند👁 رو به دکتر گفتم: فکر میکنم همسر من به دکتر نیازی ندارد، #شما انگار بیشتر نیاز دارید. در را محکم بستم و بغضم ترکید. با صدای بلند زدم زیر گریه😭 واز مطب بیرون امدم.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
✅ #کانال_ابوابراهیم
✅ #کانال_روشنگری
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری
🌐 ابوابراهیم
🆘 https://eitaa.com/aboebrahim
☑️ @aboebrahim
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈