eitaa logo
ابرار
231 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[فرستاده شده از تولیدات فرهنگی حرم امام رضا(ع)] [ ویدئو ] از آسمون مكه گل ميباره اي خاتم نبوت مدد نبي رحمت ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍شادم تویی پیمبر من عشق تو، دین و باور من سوگند به نبوّت تو یک روز، حرف آخر من... 💐 🤚 در حرم باشید❣️ ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا نام تو بر زبان ما جاری شد گویی عسل از دهان ما جاری شد با یک صلوات، لحظه‌ای بوی گلاب از روزنه‌ی لبان ما جاری شد... شاعر:محسن زعفرانيه 💫✨🎊 عید مبعث مبارک✨💫🎊 ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام صبح بخیر ❤️ جمعه خوبی داشته باشید 💝 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ شنبه 👈23 اسفند 1399 👈 29 رجب 1442👈 13 مارس 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🔥 مرگ ابوحنیفه " 150 هجری " 🔥 مرگ شافعی " 204 ه.ق " 🐪 هجرت مسلمانان به حبشه . 🏴 وفات نجاشی پادشاه حبشه . 🏴 شهادت مالک اشتر نخعی رحمت الله علیه نیز در ماه رجب بوده است . 🌹اول ماه آذار رومی 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است : ✅ نقل و انتقال و جابجایی. ✅ جهیزیه بردن عروس و حجله آرایی. ✅ خرید حیوان و وسیله سواری . ✅خواستگاری عقد و عروسی. ✅ حرکت و جابجایی نقل مکان به شهر دیگر. ✅ تعمیر شهر و روستا . ✅ و دیدارهای سیاسی نیک است . 👶 زایمان مناسب و نوزاد شجاع و مبارک و صبور و صالح و شایسته خواهد شد . ان شاءالله 🤕 بیمار امروز زود شفا یابد . ان شاءالله 🚖 مسافرت :خوب و خیر و مال در پی دارد . 🔭 احکام و اختیارات نجومی . 🌓 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️برای پیوستن به کانال ماکلمه" تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید. ✳️ دادن سفارشات تجاری . ✳️ بذر افشانی و کاشت . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ آغاز معالجات و درمان . ✳️ و افتتاح پروژه و کار نیک است . 📛برای پیوستن به کانال ماکلمه" تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید . 🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید . 👩‍❤️‍👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت . 👩‍❤️‍👨 امشب:( شب یکشنبه ) ،فرزند چنین شبی ممکن است سبک سر و کم عقل به دنیا بیاید . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث پرهیز از خلق ( و گوشه گیری و انزوا) است . 💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری ، موجب نجات از بیماری می شود . 😴😴 تعبیر خواب امشب:خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 1 سوره مبارکه " حمد " است . بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین .. و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که نامه یا حکمی از بزرگی به خواب بیننده برسد و سبب خوشحالی وی گردد. ان شاءالله شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید برای پیوستن به کانال ما کافی است کلمه" تقویم همسران" رادر تلگرام و ایتا جستجو کنید. 💅 ناخن گرفتن شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست. 🙏🏻 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد . 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 📚 منبع مطالب: تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم تلفن 09032516300 0253 77 47 297 0912353 2816 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran
ابرار
#بخش2 #قسمت_چهارم #رویای_نیمه_شب #مظفر_سالاری پدربزرگ به سرفه افتاد و با خنده گفت: «به به! چش
احساس کرد زیاد حرف زده است. - ببخشید! آدم، پیر که می شود، به زبانش استراحت نمی دهد. آن قدرازدیدن شما خوشحال شدم که نمی دانم دارم چه می گویم. خدایا تورا سپاس! مادر ریحانه به گوشوارهای اشاره کرد. - آمده ایم گوشوارهای برای ریحانه بگیریم. البته او با قناعت آشناست و برای زینت آلات له له نمی زند، اما ما هم وظیفه ای داریم. آن جفت گوشواره ارزان را بیرون آوردم و روی مخملی صورق که حاشیه ای گلدوزی شده داشت، گذاشتم. حال خودم را نمی فهمیدم. گیج شده بودم. باور نمیکردم که پس از سالها باز ریحانه را می بینم، انگار عزیزترین کسم از سفری دور و طولانی برگشته بود. می خواستم رفتاری پسندیده و متین داشته باشم اما نمیتوانستم. نگاهم این طرف و آن طرف می پرید. میترسیدم ریحانه و پدربزرگ متوجه رفتارم شده باشند. مادر ریحانه گوشواره ها را برداشت تا به دخترش نشان دهد. خاطره های کودکی به ذهنم هجوم آورده بود. روزگاری با ریحانه هم بازی بودم و حالا پسندیده نبود که حتی نگاهش کنم. دیگرآن کودکان دیروز نبودیم. گذشت زمان با آنچه در چنته داشت، بین ما دیواری نامرئی کشیده بود. پدربزرگ با اخمی دلپذیر دستش را دراز کرد. مادر ریحانه گوشواره ها را کف دست او گذاشت. - نه خانم، این اصلاً در شأن ریحانه عزیزما نیست. کسی که حافظ قرآن است و احکام و تفسیر می داند، باید گوشواره ای از بهشت به گوش کند. اما متأسفانه چنین گوشوارهای نداریم، ولی بگذارید ببینم کدام یک از گوشواره هایی که داریم، برای دخترم برازنده است. پدربزرگ از پشت قفسه ها بیرون آمد و به گوشواره ای زیبا و گرانبها که من طراحی کرده و ساخته بودم، اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هرچند بعید می دیدم که مادرش زیربار قیمت آن برود. گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم. - طراحی و ساخت این گوشواره، کارهاشم است. حرف ندارد! مادر ریحانه گوشواره ها را گرفت و ورانداز کرد. - واقعاً قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم . پدربزرگ به جای اولش برگشت. - اجازه بفرمایید! من میخواهم نظر ریحانه خانم را بدانم. توچه می گویی دخترم؟ خیلی ساکتی. کنجکاوانه به ریحانه نگاه کردم تا ببینم چه میگوید. شبحی از صورتش را درنوردیدم. همان ریحانه روزگار گذشته بود. از وقتی آمده بود، به جعبه آیینه کنارش نگاه میکرد. انگار جواهرات مغازه برایش جذابیتی نداشتند.دستش را باز کرد و دو دیناری را که در آن بود نشان داد. - شما مثل همیشه مهربانید، اما فکر میکنم این دو سکه به اندازه کافی گویا باشند. آهنگ صدایش آشنا، اما آرام و غمگین بود. پدربزرگ خندید و گفت: «چه نکته سنج و حاضرجواب!» مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره های قبلی را جست وجو کرد. پدربزرگ گوشواره های گرانبها را توی جعبه کوچکی که آسترو جلدش مخمل قرمز بود، گذاشت. جعبه را به طرف مادر ریحانه سُراند. - از قضا قیمت این گوشواره ها دو دینار است. در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا می خواستم که ریحانه صاحب آن گوشوارهها شود. قیمت واقعی اش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم. چهار زن وارد مغازه شدند. پدربزرگ، آنها را به دو فروشنده دیگر حواله داد. مادر ریحانه جعبه را به طرف پدربزرگم برگرداند. - می دانم که قیمتش خیلی بیشتر از این هاست. نمی توانیم اینها را ببریم. پدربزرگ ابروها را درهم فرو برد. جعبه را به جای اولش برگرداند. - به خدا قسم، باید ببریدش! این گوشواره از روز اول برای ریحانه ساخته شده. شما آن دو دینار را بدهید و بروید. من خودم می دانم و ابورجح بالاخره من و او پس از سی سال دوستی، خرده حساب های با هم داریم. ... . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#قسمت_پنجم #بخش2 #رویای_نیمه_شب #مظفر_سالاری احساس کرد زیاد حرف زده است. - ببخشید! آدم، پیر که می
پدربزرگ با زبانی که داشت، هرطور بود آنها را راضی کرد گوشواره را بردارند و ببرند. وقتی ریحانه دودیناری را روی پارچه گلدوزی شده گذاشت، مادرش گفت: - «این دستمزد گلیم هایی است که دخترم بافته . حلال و پاک است.» پدربزرگ سکه ها را برداشت و بوسید. آنها را در دست من گذاشت. - این سکه های بابرکت را باید به هاشم بدهم تا او هم دستمزدی برای کارش گرفته باشد. باز هم شبحی از چهره ریحانه را درنوردیدم. همان ریحانه گذشته بود، اما چیزی در او تغییر کرده بود که قلبم را درهم می فشرد. آن چیز مرموز باعث می شد دیگر نتوانم مثل گذشته به او نگاه کنم و بگویم و بخندم. از همه مهمترهمان حالت تب آلود وغمگینی چشمهایش بود، انگار از بستربیماری برخاسته بود. در عین حال، از زیبایی اش که با حُجب و حیا درآمیخته بود، تعجب کردم. آنها خداحافظی کردند و رفتند. نگاه آخر ریحانه چنان شوری به دلم انداخت که حس کردم قلبم را به یک باره کَند و با خود برد. تصمیم گرفتم به یاد آن دیدار، آن دو سکه را برای همیشه نگه دارم. پدربزرگ آهی کشید و گفت: «کار خدا را ببین! چه کسی باور میکند این دختر زیبا و برازنده، فرزند ابوراجح حمامی باشد؟!» . ... . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋آرزوهایت را یادداشت کن خداوند آنها را فراموش نمی کند؛ اما تو از خاطرت می رود آنچه امروز داری، خواسته دیروز بوده است... 🦋وإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُون َ 🌺🌿وهنگامى كه ضررى به انسان برسد، در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته و يا ايستاده است، ما را مى خواند، ولى چون ضرر را از او برطرف ساختيم،👇👇 چنان به راه خود مى رود كه گويى هرگز ما را براى گرفتارى كه به وى رسيده بود، نخوانده است! اين گونه براى اسرافكاران، عملكردشان زيبا جلوه مى كند. 🌴سوره يونس آیه 12 ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯