eitaa logo
ابرار
222 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_هفت
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 بدن مطهر تنها یادگار پیامبر(صلی الله علیه و آله) شبانه و مخفیانه به دفن شد و تا روز قیامت هرگز نشانی از آن به دست نخواهد آمد.اما مردم مدینه به خصوص غاصبین خلافت می دانستند آشکار نبودن قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها)برای همیشه سندی زنده بر جنایات آنان خواهد بود. این بود که هر راهی را برای پیدا کردن قبر فاطمه(سلام الله علیها)طی کردند،و امیرالمومنین(علیه السلام)هم در این باره به مقابله شدید با آنان پرداخت تا وصیت همسرش در مخفی بودن قبر عملی شود. ◀️خبر دشمنان از دفن مخفیانه صبح روز پنج شنبه چهارم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید.هنگام اذان صبح،ابوبکر نماز را خواند و سپس رو به مردم حاضر در مسجد کرد و اعلان عمومی داد و گفت:((برای تشییع جنازه دختر پیامبر حاضر شوید که دیشب از دنیا رفته است)). آنگاه همراه عمر و عده ای از مردم به سمت خانه امیر المومنین (علیه السلام)آمدند در حالی که قصد داشتندبر بدن حضرت زهرا(سلام الله علیها)نماز بخوانند و در مراسم تشیع و تدفین حاضر باشند. در بین راه مقداد را دیدند.او با دیدن ابوبکر و عمر به افراد همراهشان گفت:((ما دیشب فاطمه(سلام الله علیها)را دفن کردیم)). عمر با شنیدن این خبر به ابوبکر نگاه کرد و گفت: آیا به تو نگفتم اینان بدن فاطمه را شبانه و زود دفن می‌کنند که ما حاضر نباشیم؟ ◀️ضرب و شتم مقداد توسط عمر عباس که آنجا حاضر بود گفت:((او خود وصیت کرده بود که شما بر او نماز نخوانید)).مقداد نیز گفت:((فاطمه(سلام الله علیها)وصیت کرده بود که شما دو نفر بر جنازه او نماز نخوانید)). عمر که فکر نمی کرد با این مسئله مواجه شود عصبانی شد و به مقداد حمله کرد و آنقدر بر سر و صورت او زد که خسته شد و کسانی که آنجا بودند مقداد را از دست او رها کردند. مقداد برخاست و به عمر گفت: -دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله)از دنیا رفت در حالی که از هردو پهلویش خون جاری بود،از ضرباتی که تو با شمشیر و تازیانه بر او زدی.پس بدان که من برای کتک خوردن نزد تو از علی و فاطمه(سلام الله علیهما)بسیار کم ارزش تر هستم،که این مرا اینگونه میزنی. ◀️ازدحام مردم مقابل خانه حضرت ابوبکر و عمر و افراد همراهشان با سخنان مقداد و عباس از تصمیم خود منصرف نشدند؛و نزد امیر المومنین(علیه السلام)آمدند و دیدند حضرت کنار در خانه نشسته است.نخست عده‌ای گفتند:((ای برادر رسول خدا!دستور بده تا سراغ کارهای تجهیز و تکفین و آماده کردن قبر برویم))!! اما امیرالمومنین(علیه السلام)پاسخ داد:((فاطمه(سلام الله علیها)دفن شد و به پدرش ملحق گردید)). عده‌ای گفتند:((انا لله و انا الیه راجعون! آیا دختر پیامبرمان محمد از دنیا رفت و در بین ما فرزند دیگری از او باقی نماند و بر بدن او نماز نخواندیم؟! این سخنی بسیار عظیم است)). . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_هشت
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 ◀️اعلام وصیت فاطمه(سلام الله علیها)درباره قبر مخفی در این حال به ابوبکر و عمر خبر رسید که در قبرستان بقیع چهل قبر تازه دیده می‌شود.اینجا بود که هردو جلو آمدند و گفتند: -ای پسر ابوطالب!درباره دختر محمد چه کردی؟آیا او را دفن کرده ای؟آیا دشمنی خود را با ما هنوز ترک نکرده ای؟چه چیز باعث شد که او را شبانه دفن کنی و نگذاریم ما در نماز و تشییع او حاضر باشیم؟! حضرت فرمود:((این عهدی بود که او با من داشت و دستور دفن شبانه را داده بود.اگر باز نگردید شما را مفتضح خواهم کرد))! آنها گفتند:((این نیز مانند همان کارتو بود که به تنهایی رسول خدا را غسل داد ای))! حضرت فرمود:((به خدا قسم،فاطمه(سلام الله علیها)به من وصیت کرده بود که شما دو نفر بر بدنش نماز نخوانید)).ابوبکر و عمر گفتند: -به خدا قسم،تو هیچ چیزی که بر علیه ما باشد و ما را ناراحت کند ترک نمی‌کنی و این نیست مگر به خاطر کینه ای که از ما به دل داری. حضرت در پاسخ عمر،سخنان حضرت زهرا(سلام الله علیها)را در روز عیادت را یادآور شد و فرمود: -فاطمه همان بانوی بود که برایتان از او اجازه عیادت گرفتم و دیدید که چه سخنانی به شما دو نفر گفت. به خدا قسم،به من وصیت کرده بود که شما دو نفر بر سر جنازه اش حاضر نباشید و بر بدن او نماز نخوانید.من هرگز نمی توانستم با دستور او مخالفت کنم و وصیت او را درباره شما انجام ندهم. ◀️پاسخ عقیل به عمر عمر که نمی‌خواست قبول کند حضرت زهرا(سلام الله علیها)درباره منع حضور او و ابوبکر به خصوص وصیت کرده،دوباره گفت: ای پسر ابوطالب،آیا حسد قدیمی خود را هنوز ترک نکرده ای!رسول خدا را به تنهایی غسل دادی و بدون حضور ما بر جنازه فاطمه نماز خواندی. امیرالمومنین(علیه السلام)دیگر پاسخ او را نداد و به جای آن حضرت برادرش عقیل گفت: -به خدا قسم،شما حسود ترین و دشمن ترین مردم نسبت به رسول خدا و اهل بیت او هستید.شما فاطمه را زدید و از دنیا رفت در حالی که پهلویش هنوز خون آلود بود و از شما دونفر راضی نبود. ◀️خطاب امیر المومنین(علیه السلام)به مردم اکنون باید مردمی توبیخ می‌شدند که آن روزها جنایات سقیفه را تماشا کردند تا فاطمه(سلام الله علیها)به شهادت رسید و امروز برای تشییع اصرار می ورزیدند. حضرت خطاب به کسانی که برای تشییع آمده بودند فرمود: -بس است آن جنایاتی که در حق خدا و رسول و اهل بیتش انجام دادید. به خدا قسم،من هرگز درباره وصیت فاطمه(سلام الله علیها)عصیان وی را نخواهم کرد که وصیت کرده بودید هیچ یک از شما بر بدنش نماز نخوانید. ◀️تصمیم بر نبش قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) با این عکس العمل های امیرالمومنین(علیه السلام)،ابوبکر ساکت شد؛اما عمر که هنوز در فکر چاره بود گفت: -این کار در اثر کینه ای است که در دل داری.این سخنان بی‌فایده را رها کن.ای بنی هاشم،به خدا قسم،شما هرگز حسادت قدیمی خویش را با ما فراموش نمی کنید. به خدا قسم،قصد کرده ام قبر فاطمه را نبش کنم و بر بدنش نماز بخوانم!اکنون قبر فاطمه را نبش می‌کنم و بر جنازه اش نماز می خوانم!! . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_هشت
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 ◀️عکس العمل امیرالمومنین(علیه السلام)به سخنان عمر ناگهان امیرالمومنین(علیه السلام)از گستاخی عمر غضبناک شد و لباس او را گرفت و به طرف خود کشید به گونه ای که قادر به عکس العملی نبود.حضرت در آن حال فرمود: -به خدا قسم،مادامی که قلبم درون سینه ام می تپد و ذوالفقار در دستان من است هرگز نمی توانی قبر او را نبش کنی. ای پسر صهاک،اگر چنین قصدی نمایی دستت را به سویت باز می گردانم.به خدا قسم،اگر شمشیرم را بیرون کشم آن را غلاف نخواهم کرد مگر با گرفتن جان تو!اگر میتوانی قصدت را عملی کن. به خدا قسم،اگر قصد داشته باشی ذره‌ای از این تصمیم خود را عملی کنی-و خوب می‌دانی که هرگز نمی توانی مگر آنکه آنچه چشمانت را در آن است از تنت جدا شود-بدان که من با تو به غیر از شمشیر معامله نخواهم کرد قبل از آنکه به چنین هدفی دست پیدا کنی. آنگاه امیرالمومنین(علیه السلام)عمررا رها کرد و او که قدرت حرکت نداشت ساکت شد.ابوبکر عمر را نزد خود کشید و گفت:((من که تو را از مقابله با او بر حذر داشتم.او از ما به این کار سزاوارتر است))!! اینجا بود که عده‌ای از مردم بازگشتند در حالی که ابوبکر و عمر و همراهیانشان همچنان قصد داشتم به قبرستان بقیع بروند و هدف خود را عملی کنند،هرچند از سخن امیرالمومنین(علیه السلام)در هراس بودند. ◀️ماجرای قبرستان بقیع مردمی که همراه ابوبکر و عمر مانده بودند به سوی بقیع رفتند و وارد قبرستان شدند و کنار چهل قبر تازه ایستادند.آنان که نمیدانستند قبر اصلی کدام است به یکدیگر می‌گفتند: -از پیامبر مان یک دختر باقی مانده بود که در وفاتش حاضر نشدیم و بر او نماز نخوانده ایم و در دفنش نبودیم.اکنون نیز مکان قبرش را نمی دانیم تا زیارتش کنیم!! ابوبکر با آنکه سخنان امیرالمومنین(علیه السلام)را درباره بقیع و نبش قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها)شنیده بود،اما گفت: -از زنان مسلمان افراد مورد اطمینانی را بیاورید تا این قبرها را نبش کنند و جنازه فاطمه را پیدا کنیم و از قبر بیرون بیاوریم و بر آن نماز بخوانیم و بار دیگر او را به خاک بسپاریم تا بتوانیم در آینده قبرش را زیارت کنیم!!! ◀️غضب امیرالمومنین(علیه السلام)از نبش قبر هنگامی که این سخن ابوبکر را به امیرالمومنین(علیه السلام)اطلاع دادند،حضرت لباس زرد رنگی را که در جنگ ها می پوشید بر تن کرد و شمشیر ذوالفقار را بر کمر بست از خانه خارج شد،در حالی که چهره‌اش سرخ شده از شدت غضب خون در رگ هایش به جوش آمده بود. حضرت در حالی که به طرف بقیع می‌آمد فرمود:((اگر از این قبرها یک سنگ جا به جا شود شمشیر را بر شما مسلط خواهم کرد)).شخصی دوان دوان نزد مردمی که در بقیع بودند آمد و گفت: -این علی است که می آید.او به خدا سوگند یاد کرده که اگر حتی یک سنگ از این قبرها جا به جا شود شمشیر را بر گردن دستور دهندگان به این امر فرود می آورد. بسیاری از مردم با این سخن از بقیع رفتند،اما ابوبکر و عمر و عده ای از همراهیانشان ایستاده بودند که حضرت وارد بقیع شد و خطاب به آنها فرمود:((اگر یکی از این قبرها را نبش کنید،شمشیر در میان شما می نهم)). عمر جلو آمد و گفت:((یا ابالحسن،تو را چه شده است؟!به خدا قسم،قبرش را نبش می کنیم و بر بدن او نماز می‌خوانیم))!!امیرالمومنین(علیه السلام)لباس عمر را گرفت و او را تکانی داد و بر زمین زد و فرمود: -حق خود را رها کردم از ترس آنکه مردم از دین برگردند.اما قبر فاطمه،قسم به آنکه جان علی به دست اوست اگر یک سنگ از آن جا به جا شود زمین را از خون شما سیراب می کنم. اکنون اگر میخواهی اقدام کن.من اگر شمشیر بکشم آن را غلاف نمیکنم مگر با گرفتن جان تو! ابوبکر جلو آمد و گفت:((یا ابالحسن،به حق رسول خدا و فاطمه از او دست بردار که ما آنچه تو را خوش نیاید انجام نمی دهیم)). حضرت نیز عمر را رها کرد آن دو همراه مردمی که در قبرستان بقیع جمع شده بودند به سرعت متفرق شدند و برای همیشه پیدا کردن قبر فاطمه(سلام الله علیها)را از یاد بردند. . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_هشت
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 ◀️خانه نشینی امیرالمومنین(علیه السلام)در مصیبت فاطمه(سلام الله علیها) بعد از شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)،امیرالمومنین(علیه السلام)سه روز از خانه بیرون نیامد.اصحاب از این موضوع بسیار ناراحت و نگران بودند،عمار را نزد حضرت فرستادند. او وارد خانه شد و دید امیرالمومنین(علیه السلام)نشسته و امام حسن(علیه السلام)و امام حسین(علیه السلام)کنار او هستند،و حضرت به آن دو نگاه می کند و اشک می ریزد.عمار عرض کرد:((آقای من،شما ما را به صبر بر مصیبت دستور می‌دهید.اصحاب در انتظار شما هستند و طاقت دوری شما را ندارند)).حضرت فرمود: -عمار،راست می گویی.اما بدان که من با از دست دادن فاطمه،پیامبر(صلی الله علیه و آله)را نیز از دست دادم.فاطمه برای من آرامش خاطر و تسلای مصیبت بود.ای عمار،من درد مصیبت را احساس نکردم مگر با وفات او و درد فراق را نفهمیدم مگر با فراق او،و آنچه تحمل مصیبت را آسان می‌کند این است که در محضر خداست. ای عمار،هنگامی که فاطمه را بر مکان غسل گذاشتم،دیدم یکی از استخوانهایش شکسته و میخ در وارد سینه اش شده و آن را مجروح کرده و پهلویش از شدت ضربات سیاه شده است.ای عمار،آنچه از قلبم بیرون نمی رود این است که او این جراحات را از من مخفی می‌کرد که مبادا زندگی به کام من تلخ شود. کلام امیرالمومنین(علیه السلام)عمار را به گریه انداخت،و حضرت ادامه داد:((ای عمار،بدان که این بانوی از دست رفته و در گذشته دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله)است،و من در مصیبت او به خاطر خدا صبر می کنم)). ◀️تسلیت اصحاب به امیرالمومنین(علیه السلام) آنگاه امیر المومنین(علیه السلام برخاست)و برای ملاقات اصحاب حرکت کرد،در حالی که اشک بر گونه اش جاری بود.از اصحاب به استقبال آمدند و هر یک با لسانی تسلیت گفتند.حضرت فرمود: -اگر مرا به خاطر گریه در فقدان دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله)مورد سوال قرار میدهید،بدانید که به پیامبر(صلی الله علیه و آله)اقتدا کرده ام.آن حضرت بر خدیجه کبری گریه می کرد در حالی که او دختر پیامبر نبود،اما فاطمه بانوی بانوان و دختر اشرف پیامبران و مادر سیدالشهداست. ◀️عزاداری امیرالمومنین(علیه السلام) امیرالمومنین(علیه السلام)هر روز قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها)را زیارت می کرد.در یکی از روزها بر سر قبر آمد و خود را بر روی قبر انداخت در حالی که می گریست و فرمود: -چه شده است که بر سر قبر حبیب من ایستاده ام و سلام می کنم ولی جواب مرا نمیدهد.ای حبیب،چرا جواب نمی دهی؟آیا پس از جدایی،دوستان را فراموش کرده ای؟ اما می‌دانند که حبیبم در پاسخ خواهد گفت:چگونه پاسخ سلام تو را بدهم در حالی که اسیر خاک گشته ام. . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯