eitaa logo
ابرار
231 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
امیدوارم از این رمان خوشتون اومده باشه ان شاءالله رمان بعدی رو همین هفته می‌فرستم 🌺💝🌹✋
👓 اونموقع که برزیل قدرت اول فوتبال جهان سال ۲۰۱۴ تو خونه خودش ۷تا از آلمان خورد به بازیکناش گفتن بی شرف؟!! ❗️ هر بازی یه شرایطی داره که گاهی نتایج عجیبی رقم‌‌می‌خوره! باید روحیه این تیمو تضعیف نکرد! سرود ملی هم سالهای قبل زیاد نمی‌خوندن گیر ندید بهشون کل دنیا بسیج شدن روحیه این تیمو بشکونن ک مردم از همین خوشحالی ۴سال یک بار هم‌محروم‌ شن! شما آتش نیارید دیگه!
قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته ایم خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفته ایم یک هزار وسیصد وچندی است غیبت خورده ایم تو تماما حاضری و ما به هجران رفته ایم منتظَر هستی و عالم منتظِر بر دیدنت قرن ها این جاده را با چشم گریان رفته ایم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سیصد واندی نشد یارت شویم از این همه با تأسف ما همه در چاه عصیان رفته ایم ادعای شیعگی داریم اما در عمل برخلاف گفته های شاه خوبان رفته ایم حال ما این است،فکری کن به حال ما خودت ما به دنبال گنه بسیار ارزان رفته ایم غیر تو بر هر که دل دادیم خسران دیده ایم بر خلاف مِیلتان با این و با آن رفته ایم حیف شد،قبلا تو بودی بهترین معشوق ما حال جای تو سراغ نفس، آسان رفته ایم خوب یا بد،هرچه هستیم آخرش مال توایم سالیانی می شود آقا به دنبال توایم🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام✋ صبح زیبای اولین روز آذرتون بخیر و خوشی و سلامتی باشه ان شاءالله 💝🤲🏻
سه شنبه تون پراز بهترینها 💫💗🤲🏻 دوستان با وفای همیشگی 💕💫امیدوارم خداوند 🌷💫به زندگیتوڹ برکت 🌸💫به رابطه هاتون محبت 💕💫به قلبتون مهربانی 🌷💫و به روحتون آرامش بده 🌸💫و از نعمتهای بیکرانش 💕💫بی نیاز تون کنه... 🌷💫روزتون زیبا در کنار 🌸💫عزیزان و خانواده محترمتان ❤️
خوب فقط
در محله ما یک گاریچی بود که نفت میفروخت و به او عمو نفتی میگفتند. یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟ گفتم: بله! گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است! من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟ گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند… از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد... سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم. یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد!
ابرار
بسم رب المهدی (عجل الله تعالی فرجه)⁦☘️⁩ 📎 #رمان‌سرنوشت‌... ⁦☕ گفتم که همین عشق نجاتم دهد اما...
همونطور که قبلا خدمتتون گفتم ان شاءالله رمان سرنوشت رو از امروز خدمتتون میفرستم 🌺💝🌹✋
احمدرضا مشیری: ⁦☘️⁩☕⁦☘️⁩☕⁦☘️⁩☕⁦ ☕⁦☘️⁩☕⁦☘️⁩ ⁦☘️⁩☕⁦ ⁦📚 📎 ... ⁦☕ -- -- ---------‹ ❀ ›--------- -- -- داشتم قدم هامو میشمردم تا ببینم از اینجا تا خونه عزیز جون چقدر راهه؟ یک، دو، سه، چهار... با صدای مامان سرمو آوردم بالا..! مامان: مائده، حواست کجاست؟ کم مونده بود بخوری زمین! _مامان دارم قدمامو میشمرم، تا ببینم از اینجا تا خونه عزیز چقدر راهه! مامان: میخوای بدونی که چی بشه؟ بدو دستتو بده به من دیر شده. یه پامو آوردم بالا و با سبک لی لی رفتم پیش مامان و دستشو گرفتم. رسیدیم جلوی خونه عزیز که درش باز بود. صدای همهمه تو خونه عزیز زیاد بود، مثل اینکه همه منتظر ما بودن. با ورود ما به حیاط خونه عزیز، همه اومدند با من و مامان احوال پرسی کنند و لپ و ماچ و... از این لوس بازیایی که من بدم می اومد شروع شد. به محمد نگاه کردم که کنار حوض نشسته بود و داشت یه برگ نارنجی رو تو آب تکون میداد. رفتم کنار محمد بالای حوض نشستم. _چیکار می‌کنی؟ محمد: دارم بازی میکنم. _چی بازی؟ محمد: نمی‌دونم. با این حرف محمد خندم گرفت ولی خودمو جمع و جور کردم. _میای بریم لی لی بازی کنیم؟ محمد: نه! _چرا؟ محمد: چون لی لی دخترونه است. _پس چی بازی؟ محمد در جواب سؤال من فقط سکوت کرد. به گوشه حیاط نکاه کردم و چند تا برگ نارنجی دیدم. سریع رفتم و یکی شو برداشتم و برگشتم سر جام. مثل محمد تو آب رهاش کردم. _تو دوست داری چیکاره بشی؟ محمد سریع جواب داد: -پلیس! مثل اینکه جواب این سؤال رو از قبل آماده داشت. _چرا پلیس؟ محمد: چون میخوام نذارم کسی به کسی زور بگه! به مهربونی محمد حسودیم می‌شد. هر چی میشد اون باز لبخند میزد. خیلی دوست داشتم مثل اون همیشه، حتی شده یه لبخند مصنوعی روی لبم‌ باشه. توی همین فکرا بودم که ناخودآگاه لبخندی نشست روی لبم..! ادامه دارد . . . به قلم⁦🖋️⁩⟨•محمد محمدی•⟩📕 کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است
📚 ⁦☘️⁩☕⁦ ☕⁦☘️⁩☕⁦☘️⁩ ⁦☘️⁩☕⁦☘️⁩☕⁦☘️⁩☕ ☘️⁩☕⁦☘️⁩☕⁦☘️⁩☕⁦ ☕⁦☘️⁩☕⁦☘️⁩ ⁦☘️⁩☕⁦ ⁦📚 📎 ... ⁦☕ • • • با ضربه ای که به پشت ماشین وارد شد سرم خورد به فرمون ماشین! خداروشکر دستم روی فرمون بود و سرم چیزی نشد. به عقب نگاه کردم و فهمیدم یه نفر زده به ماشینم. اخمام درهم شد. از ماشین پیاده شدم، از ماشین پشت سری که زده بود به من، یه جوون نسبتا قد بلند پیاده شد. _آقا چه وضعشه؟ زدی ماشینمو جمع کردی؟ آقاهه: ببخشید یه لحظه حواسم پرت شد. _الان چیکار کنم؟ زنگ بزنم افسر بیاد؟ آقاهه: نه من خیلی عجله دارم..! یه کارت از تو جیبش در آورد و به سمت من گرفتش! آقاهه: بفرمایید این کارت ملی بنده، اینم آدرس یه تعمیرکار، فردا صبح یا ظهر بیاید اونجا، من خسارت شما رو میدم، شما هم کارت ملی بنده رو بده! _خیلی خب، بفرمایید الان این راننده های دیگه بوق میزنند. آقاهه: خیلی ممنون! آقاهه سوار ماشینش شد و رفت. رفتم نشستم پشت فرمون. ساعت یازده و نیم بود، وای دیر شد. ماشین رو روشن کردم و حرکت کردم سمت خونه عزیز! الان تقریبا یازده ساله دیگه عزیز پیش ما نیست، ما هم سه ساله، هر سه ماه یه بار به یادش توی خونش جمع میشیم و آش نذری پخش میکنیم. رسیدم جلوی در خونه عزیز، از ماشین پیاده شدم. چادرمو مرتب کردم و با یه دستم چادرمو گرفتم و با دست دیگه ام سویچ ماشین! تقه ای به در زدم و گفتم: _مهمون نمیخواید؟ خاله که داشت لوبیا پاک میکرد گفت: -مهمون که نمیخوایم، ولی کمک کار می‌خوایم، دختر معلوم هست تو کجایی؟ _ببخشید دیگه ترافیک بود. رفتم داخل حیاط، همه مشغول انجام یه کاری بودم. خواستم برم داخل خونه که خاله اومد دستمو گرفت. خاله: کجا؟ _میرم داخل! خاله: بیا بشین اینجا، این لوبیا هارو تمیز کن، کلی امروز عقبیم! _چشم. نشستم سر جای خاله و مشغول شدم به پاک کردن لوبیا ها! چادرمو از سرم در آوردم. خاله: مائده، از درست چه خبر؟ _خوبه خداروشکر. با صدای تق تق در از جام بلند شدم و مثل بقیه چادرمو سرم کردم. محمد از پشت در گفت: -یاالله! محمد اومد داخل حیاط، یه پلاستیک پر نون تافتون دستش بود. محمد یه سلام دسته جمعی کرد و گفت:۴ _خب دیگه کاری نیست؟ خاله: نه محمد، فقط، همینکه بهت زنگ زدم سریع میای اینجا، باید امروز سریع اش هارو پخش کنیم. محمد: نه نیازی به زنگ زدن نیست، من با بچه ها همینجا سر کوچه ایم! ادامه دارد . . . 🔎 💛 به قلم⁦🖋️⁩⟨•محمد محمدی•⟩📕 کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است