پایگاهاطلاعرسانیابریشم
من و احمد کاظمی (قسمت۶) خاطرات #سردار سیف الله رهنما حسن آبادی 🔹بعد از عمل برای ادامه درمان به بیم
من و احمد کاظمی (قسمت۷)
خاطرات #سردار سیف الله رهنما حسن آبادی
🔺روزی که #حاج_همت آسمانی شد.
🔸دشمن فشار خود را روی ضلع شرقی جزیره گذاشته و لشکر ۲۷ تحت فشارشدید قرار گرفته بود. تقریباً تمام نیروهای این لشکر به شهادت رسیده و دیگر نیرویی برای حاج همت باقی نمانده بود و آنها داشتند عقب می رفتند.
آن روز حاج همت در محور وسط جزیره کنار ما و داخل سنگر کوچکی که داشتیم نشسته بود. خوب یادم هست او پشت بیسیم داشت خطاب به نیروهایش می گفت: ( دریادلان به پیش بروید، بروید جلو) که یکی از بچه ها کم لطفی کرد و به او گفت: دریادلانت دارند عقب نشینی می کنند.
حاج همت دیگر نمی توانست بماند؛ اما خب دستش از نیرو خالی بود. او از حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله درخواست نیرو کرد. حاج قاسم به سید حمید میرافضلی یکی از فرمانده گردان هایش گفت که یک گروهان نیرو در فلان جای جزیره مستقرند؛ با حاج همت برو و این نیروها را تحویل او بده.
حاج همت سوار موتور میرافضلی شد و رفت تا یک گروهان نیرو تحویل بگیرد؛ امامتأسفانه در بین راه، آنها هدف اصابت ترکش گلوله قرار گرفته و هر دو #شهید شدند .
کریم نصر، فرمانده تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (علیه السلام) هم در کنار دجله قطع نخاع شد. همان شب او را به جزیره آوردند و با هلی کوپتر به عقب منتقل شد.
جزیره خیلی از ما نیرو گرفت...
#من_و_احمد
🇮🇷پایگاهاطلاعرسانیابریشم
✅ما را در اینستاگرام دنبال کنید↙️
https://instagram.com/Abrishamnews