eitaa logo
ابرمیم
94 دنبال‌کننده
81 عکس
26 ویدیو
0 فایل
سیاهه‌های مجید ابراهیمیان
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️در محضر اهل‌بیت – دانش جو! روز و شب که متوقف شد شما هم دنبال دانش نباش. *** کاملاً ناامیدکننده بود. شارل دولینه هیچ پیشرفتی در درس نداشت و معلمانش عذرش را خواستند. دلسوزی پدر و مادرش او را راهی مدرسۀ پزشکی کرد. فایده‌ای نداشت. او شیفتۀ گل و گیاه بود. در باغ پدرش می‌گشت و ساعت‌هایش را آنجا می‌گذراند. حین تحصیل در مدرسۀ پزشکی نوشته‌ای از گیاه‌شناسی فرانسوی به دستش رسید و مشتاقش کرد دربارۀ گیاهان تحقیق کند. نتیجۀ تحقیقاتش کتابی با موضوع طبقه‌بندی خاص گیاهان بود و بسیار مورد توجه قرار گرفت. راهی سفر دشوار هفت‌هزار کیلومتری شد و تحقیق گسترده‌ای در مورد موضوع مورد علاقه‌اش کرد. وقتی پس از سال‌ها به وطنش بازگشت، دانشمندی بود که همه به او افتخار می‌کردند. (تاریخ علوم، پی‌یر روسو) لَوْ یَعلَمُ النّاس ما فی طَلَبِ العِلْمِ لَطَلَبُوهُ و لَو بِسَفْكِ المُهَج و خوضِ اللُّجَج (اصول کافی، ج 1، ص 35) امام سجاد سلام‌الله‌علیه: اگر مردم می‌دانستند كه در جست‌وجوی دانش چه چیزی نهفته است، در پی آن می‌رفتند، اگرچه موجب ریختن خون و فرورفتن در دریاها می‌شد. ✍️ http://abrmim.ir/post/7
♦ شکافندگان دانش‌ها در محضر امام باقر (سلام‌الله‌علیه) بودم. طفلی در حال بازی وارد شد. امام برخاستند، او را به آغوش کشیدند و فرمودند: «پدر و مادرم فدایت باد!» رو به من فرمودند: «این کودک بعد از من امام شما خواهد بود. تو باید از علومش بهره‌مند شوی. این همان صادقی است که رسول‌الله (صل‌الله‌علیه‌وآله) بشارتش را داده.» با پایان سخنان امام، حضرت صادق (سلام‌الله‌علیه) خندیدند و چهره‌شان سرخ شد. امام فرمودند: «آنچه می‌خواهی از او سؤال کن. گفتم: «خنده از کجا سرچشمه می‌گیرد؟» آن کودک لب گشود: «اندیشه از قلب، غم از کبد، تنفس از ریه و خنده از طحال سرچشمه می‌گیرد.» با شنیدن این پاسخ، برخاستم و پیشانی‌شان را بوسیدم. (بحارالانوار، ج 47، ص 15) شَرِّقاً أو غَرِّباً، لن تجدانِ علماً صحیحاً الاّ شیئاً خَرجَ مِن عِندِنا أهلَ البیت (رجال کشی، ص ۲۰۹) امام باقر (سلام‌الله‌علیه): به شرق بروید یا غرب، هرگز علم صحیحی نخواهید یافت، مگر آنکه از نزد ما اهل بیت بیرون آمده باشد. 🌼میلاد امام محمد باقر سلام‌الله‌علیه مبارک باد🌼 http://abrmim.ir/post/17
♦ وای بر ایشان ای مفضل! این خلق همه حیرانند و کورانند و مستانند و در طغیان خود تردد می‌کنند. و به طواغیت و شیاطین خود اقتدا می‌کنند. بینایان‌اند در ظاهر و کورانند در باطن که هیچ نمی‌بینند. سخن‌گویانند ولیکن در حقْ گفتن لال‌اند که هیچ نمی‌فهمند. و شنوایان‌اند اما در شنیدن حق کرانند که هیچ نمی‌شنوند. راضی شده‌اند به دنیای دون و گمان می‌کنند که هدایت یافتگانند. میل کرده‌اند از راه اصحاب زیرکی و کیاست و چریده‌اند در مراعی ارباب رجاست و نجاست. گویا ایشان از ناگاه رسیدن مرگ ایمنان‌اند و از جزا و پاداش عمل بر کرانند. وای بر ایشان! چه بسیار خواهد بود شقاوت و محنت ایشان. و بسی دور و دراز خواهد بود عنا و مشقت و محنت ایشان. و چه بسیار خواهد بود بلا و مصیبت ایشان در روزی که فایده نبخشد یاری به یاری، و یاری کرده نشود مگر کسی که خدا رحم کند او را. 📚 خوشه‌ای از حدیث توحید مفضل، امام صادق سلام‌الله‌علیه، ترجمه علامه مجلسی، نشر آثار نور، ص ۹۰ http://abrmim.ir/post/31
حلال، آن هم به معصیت     روزی که قصهٔ ازدواجم با استوریِ علی کرمی برملا شد، هر کدام از دوستان و عزیزان به‌نوعی احساسات خود را ابراز کردند و به دعا و تبریک پرداختند. اردیبهشت نودوهشت بود. یک عزیزی نوشت مبروکین ان‌شاءالله، تحت توجهات نورین نیرین. یک دوستی به‌مزاح گفت دستی هم به سر مجردها بکش. خودِ علی هم که سلطان واژگان است، عوضِ امضاء نوشت: دوست سالخورده‌ات. در این میان یک دوست مهربان که حتماً این متن را می‌خواند، چیزی بر خلاف‌آمدِ عادت فرستاد: روایتی بلند با این مضمون که روزگاری می‌رسد که مردِ خانه جز به معصیت نمی‌تواند نان حلال به خانه بیاورد. در آن روز تجرد را به تأهل ترجیح می‌دهند. روزی که این خاطره را می‌نوشتم، نوشتم: آیا آن روز همین امروز است؟ نمی‌دانم. مگر نان حلال هم داریم؟