eitaa logo
ابرمیم
94 دنبال‌کننده
81 عکس
26 ویدیو
0 فایل
سیاهه‌های مجید ابراهیمیان
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 رسالت خون تنها پنجاه سال از رحلت پیامبر گذشته و زشت‌کارترین انسان خلیفه شده. درست در روز مبعث، ولید به دستور یزید می‌خواهد از سیدالشهدا سلام‌الله‌علیه بیعت بگیرد. حضرت می‌توانند بی‌دردسر بیعت کنند و کنجی به عبادت و کارهای خیر مشغول شوند. ولی فرمودند: «وای بر اسلام، زمانی که امت به حکمروایی همچون یزید مبتلا شود.» همان‌شب همراه نزدیکان‌شان از مدینه بیرون می‌آیند، در حالی که این آیه را زمزمه می‌کنند: فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (قصص، ۲۱) از شهر در حال نگرانی و مراقبت از دشمن خارج شد. گفت خدایا مرا از این قوم ستمکار نجات بده. و این همان آیاتی است که در شأن حضرت موسی علیه‌السلام نازل شد، هنگامی که از بیم فرعونیان، شبانه و ترسان رو به مدیَن می‌رفت. رسالت خونین امام آزادگان آغاز شد. ۲۷ رجب، انتشار خبر مرگ معاویه خبیث و خروج امام حسین علیه‌السلام از مدینه برای استنکاف از بیعت با یزید لعین abrmim.ir/post/54 https://www.instagram.com/p/BhiNwC2jvLL/
❎ شهر بی‌کوچ کاری است عبث، مُحال، بی‌فایده، پوچ شهری است پر از ترک و لر و کرد و بلوچ هر سو بروی، به بی‌نهایت نرسی هر کس نگری، نباشد آماده کوچ #رباعی ✍
🔳 سنگ و قطار به هر حال، کسی به قطار ایستاده سنگ نمی‌زند. اگر سنگی اصابت‌تان کرد، لااقل می‌توانید توهم حرکت داشته باشید. اگر هم کاری به کارتان نداشتند، اندککی شک بفرمایید در روند و روش مبارک‌تان. گاهی هم خداوند آدمیزادگان را ول می‌کند که بچرند. در آن اوضاع، بسیار زار بزنید و قدر روزهای بلا را بدانید که توفیق ناله نیافتید. قدر سنگ را بدانید و نگویید برای پای لنگ است. سنگ بعد از سقیفه کج رفت و به قدم‌های لنگ برخورد. وگرنه، سنگ‌ها هم از خشیت گاهی منفجر و گاهی منشق و گاهی مهبوط می‌شوند. اصلاً مگر وقتی محدود می‌شوی، معنی وسعت را طلب نمی‌کنی؟ مگر در روزگار جنینی، گنده‌تر شدنت نوید عالمی وسیع‌تر نمی‌داد که برشکنی زندان و وارهی؟ پس چرا این‌قدر غر می‌زنی عزیز دل من؟ خودت هم می‌دانی گریه یعنی خدا می‌خواهد یاری‌ات دهد. به هر حال، به قطار ایستاده کسی سنگ نمی‌زند. تقدیم به: _همکارانم در کانون تربیت و رسانه _همکیشانم در روزگار بی‌صاحبی _هم‌ولایتی‌هایم در ولایت امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه _شبیر
ماه شعبان منه از دست قدح، کاین خورشید از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد درستش این است که حافظ این بیت را برای اهلش گفته است؛ درست‌ترش این دو بیت مولوی در وصف بنده است؛ چه رجب باشد، چه شعبان، چه رمضان: گاو در بغداد آید ناگهان بگذرد او زین‌سران تا آن‌سران از همه عیش و خوشی‌ها و مزه او نبیند جز که قشر خربزه ✍
هر موجودی که ذاتاً حیات ندارد و حیاتش را از غیر گرفته است، دستخوش مرگ خواهد شد. گرچه تفسیر مرگ و زندگی به هم وابسته است و نوع تفسیری که از مرگ می‌شود به فهم ما از زندگی متکی است، فیلسوفان معتقدند که تعریف حدی از حیات ممکن نیست. 📚 «مرگ و آخرت از دیدگاه حکیم شاه‌آبادی»، عزیزالله افشار کرمانی
بعضی حکیمان با تلفیق اندیشه فلسفی و عرفانی، تعریف عمیق‌تری از مرگ ارائه داده‌اند و مرگ را اعراض نفس از عالم حس و توجه به ملکوت و خداوند دانسته‌اند که موجب می‌شود آدمی از آنچه بیگانه از حقیقت اوست ‌رهایی یابد. 📚 الشواهد الربوبیه، ملاصدرا، ص 334
در کافی، از حضرت ابی‌عبدالله صلوات‌الله‌علیه روایت کرده که جبرئیل امین بر حضرت خاتم‌النبیین صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شده، گفت: «از خداوندت سلام و بشارت باد که صدیقه طاهره پسری بیاورد و امت تو او را به ظلم و ستم بکشند.» رسول مختار گفت: «خداوند سلام است، و بازگشت سلام‌ها به حضرت باشد. مرا بدان مولود که امت منش بکشند نیاز نباشد.» جبرئیل عروج کرده به آسمان رفت. دیگر بار هبوط فرموده، گفت: «خداوندت درود رسانیده، بشارت همی‌دهد که به پاداش این بیداد که بدین مولود همی‌رود، وصایت ولایت و امامت در ذریهٔ طاهره و اولاد امجادش بخواهم گذاشت.» رسول فرمود: «بدانچه خدای خواسته خشنودم.» و نزد دختر پاک‌سیر مژده فرستاده آنچه از جبرئیل شنیده بود بازراند. بتول عذرا گفت: «مرا بدین فرزند که چنین مظلوم و مقتول شود، احتیاج نباشد.» بشیر نذیر صلی‌الله‌علیه‌وآله دیگر باره پیام جبرئیل در امامت و وصایت اولاد او، به سیدهٔ نساء پیام کرد. فاطمه زهرا رضای خویش بازنمود. حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي، فلولا انه قال اصلح لی فی ذریتی لکانت ذریته کلهم ائمة الی آخر الحدیث 📚 قمقام زخّار و صمصام بتّار، فرهاد میرزا، ص ۴۵_۴۶
به نظر حکیم شاه‌آبادی، روح می‌تواند در عالم برزخ، بدن خود را چنان متراکم کند که حتی در عالم ملک با حواس ظاهری دیده شود. 📚 رشحات البحار، آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی، ص 123
در عالم برزخ کافر در خواب است و ظهور قیامت برای او سنگین است (البته جلوه‌های خفیفی در برزخ می‌بینند). اما خداوند در عالم برزخ به مؤمن عنایت می‌کند و مؤمن مورد لطفِ ائمه قرار می‌گیرد. فرد در ابتدا متوجه اقوام است، اما در گذشت زمان در برزخ متوجه امام حسین می‌شود، متوجه امیرالمؤمنین می‌شود و در برزخ تربیت می‌شود و با شئون جدید آشنا می‌شود تا وقتی وارد قیامت می‌شود بر این شأن آماده باشد و این برای مؤمن خیلی سنگین نمی‌آید ( کُلُّ حَسَب وَ نَسَب مُنْقَطِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ). 👤 آیت‌الله اخوان
📚 سیر تطور زبان کردی و مجموعه زبان‌های ایرانی 👤 نویسنده: دکتر کوردستان مکریان 👤 مترجم: مصطفی ایلخانی‌زاده مرکز پژوهش و سنجش افکار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران چاپ اول: ۱۳۹۴ 💰 قیمت: ۱۲۰۰۰ تومان
ابرمیم
📚 سیر تطور زبان کردی و مجموعه زبان‌های ایرانی 👤 نویسنده: دکتر کوردستان مکریان 👤 مترجم: مصطفی ایلخانی
برای کسانی که دوست دارند از بیخ و ریشه زبان فارسی و تاریخ و گویش‌های مختلفش سر در بیاورند، کتاب بدی نیست. دغدغه نویسنده اثبات هم‌ریشه بودن زبان کردی کنونی با فارسی بوده و اثبات هم کرده. در هر قومیتی کسانی هستند که دنبال استقلال افراطی هستند و نویسنده این کتاب از دست آن جمعیت اندک افراطی زخم هم خورده! در خلال این کتاب صد صفحه‌ای اطلاعات فراوانی راجع به سیر زبان فارسی و بقایایش در شرق و غرب عالم به دست می‌آید. متن‌های کهنی که برای نمونه هر لهجه آمده، از شیرینی‌ها و شاید دشواری‌های کتاب باشد. ناگهان واژه‌ای را می‌بینی که از صدها سال پیش به ما رسیده و این دیدار گاهی شگفت‌آور است. زبان‌های ایرانی فقط فارسی نیست! حواس‌مان باشد.
دست بر دیوارهای گریه می‌گیرم چرا؟ زندگیِ من تویی، بی‌تو نمی‌میرم چرا؟   بستهٔ گرگِ بیابانم که بازی می‌کند یوسفم را می‌درم، با چاه درگیرم چرا؟   در جوانی خم شدم بر قامتِ زیبای تو سجده آرامم نداده، غرقِ تکبیرم چرا؟   مقصد و مقصودِ من بی هیچ ایهامی تویی شعرِ پرتکرارم و خالی ز تصویرم چرا؟   بندهٔ محضِ تواَم اربابِ خوبی‌ها هنوز می‌زنی از دیگران بر جان و دل تیرم چرا؟   تا خوشم می‌آید از خویشم تو نیشم می‌زنی زود می‌گیری مرا از خود ولی دیرم چرا؟   هر سلامی لاجرم آرد خداحافظ رفیق کی سلامت کرده‌ام، لفظش کند پیرم چرا؟