May 11
May 11
🌹نگرانِ لیل و نهارِ من
نگرانِ لیل و نهارِ من، گلِ بی خزان و بهارِ من
بپر از دو دستِ نزارِ من، منشین خمیده کنارِ من
به خدا که زندگیام شدی، بتِ مهرِ بندگیام شدی
همهجا و دم همهام شدی، بِنِگر به گریۀ زارِ من
چه فقیروخالیام از سخن،تو بگو و خواه و بجو ز من
تو سحر، تو روحِ سپیدهدم،پس از آهِ هر شبِ تارِ من
نفسم قفس شده پر بزن، قفسم عبث شده در بزن
که درونِ خانه تویی فقط، همه رفته از دلِ نارِ من
به وقارِ تو، به متانتت، به نجابتت به کرامتت
به حیای دیده و قامتت، که نمانده صبر و قرارِ من
چه زیان که بی تو خزان شوم، پرِ مهرِ آذریان شوم
چو تو باغ و شاد و طراوتی، چه غمی ز مرگِ بهارِ من
که سهشنبهها و خاطرهها نرود دگر ز خاطرِ ما
مگر آنکه هرچه سفر کند، ز خطورِ خاطرهدارِ من
#غزل
✍️
http://abrmim.ir/post/4
↔ توهم و اراده
پرسیدم: چرا جریانهای مهدوی وقتی به انحراف میافتند، سرعت سقوطشان وحشتناکتر و جریانشان از همه لوثتر میشود؟
گفت: چون میخواهند بر ارادهٔ امام که بر غیبت قرار گرفته غلبه کنند. نمیشود و به وادی وهم میافتند.
#مهدویت
#حکمت
✍
http://abrmim.ir/post/5
♦️در محضر قرآن – زخمی برای خدا
بهای زیانی که در راه خدا به انسان میرسد چیست؟
***
سالها بود بر شانهاش گودی بزرگی مانده بود. زنان مدینه با دیدن نسیبه یاد جنگ احد میافتادند. درست وقتی که رسولالله صلیاللهعلیهوآله در محاصره افتادند، نسیبه برخاست و تا پای جان از حضرت دفاع کرد. نیزهای به شانهاش فرود آمد. پسرش زخمش را بست. بهسرعت بازگشت و ضاربش را با شمشیر از پا درآورد. نسیبه زخمهای فراوانی برداشته بود و امیدی به زنده ماندش نبود. شهیدان و مجروحان به مدینه منتقل شدند. نخستین کار پیامبر بعد از رسیدن به شهر، خبر گرفتن از حال نسیبه بود. خبر سلامتی نسیبه رسول خدا را خوشحال کرد: «خدایا اینها را در بهشت رفیق من قرار بده.»
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ (توبه، 111)
درحقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است.
#قرآن
#مدرسه_نما
✍️
http://abrmim.ir/post/6