#پیام_یک_مادر👇 سلام علیکم خدا قوت به شما و همه همکارانتون از اونجایی که من لم یشکر الخالق لم یشکر المخلوق بر خود واجب دانستم تا چند خطی برایتان بنویسم من در طول دو سال و بالاخص در این دوره تب و تاب 2 بزگ شدن و قد کشیدن پسرم را با تمام وجود دیدم و چشیدم تا جایی که با خود گفتم چه قدر خوب میشد اگر میتوانستم درسهای مدرسه را خودم به فرزندم اموزش دهم و تمام سال مانند این دوره برای بچه هابود. پسرم بزگ شده و این بزرگ بودنش را خودش قبول کرده خود را بیشتر موظف و مکلف میداند تا متوقع .نه تنها تمام فعالیتهای خود را به معنای واقعی کلمه تمامش را یعنی حتی دوختن کیفش که پاره شده بود دوختن جورابش دوخت شلوارش که در اردو پاره شده بود ....انجام میدهد به حدی در امور زندگی خود را مسئول میداند که اگر گاهی کوتاهی از او سر بزند بدون اینکه حتی یاد اوری کنم خودش می اید و عذرخواهی میکند. او تمام این دوره را باشادی و نشاط وصف نشدنی گذراند نمیدانم چشمان خسته و خواب الود اما پر از شور و هیجان و نشاط را چگونه برایتان توصیف کنم به گونه ای که ظهرهای یکشنبه و چهارشنبه منتظرش بودم تا با حضورش از او انرژی بگیرم وقتی که می امد و با وجود تمام خستگی هایش با انرژی تما م کارهایی را که انجام داده بودند توصیف میکرد حتی گاهی همان طور انجامشان میداد نمیدانم چگونه سپاسگزارتان باشم اما از خدا میخواهم به بازوانتان توان و به اندیشه تان پویایی و به قلب صبورتان قوت هرچه بیشتر از قبل عنایت کند و اجرتان را نزد صاحب الزمان دریافت کنید باشد که در این راه محکم ترو مصممتر باشید و مشکلات و بی معرفتی ها دلسردتان نکند و من الله توفیق التماس دعا خدا نگهدار از طرف مادر یک ادبستانی #تب_و_تاب_ادبستانه_2_1401 #ادبستان_صدرا