eitaa logo
کانون شعر و ادب دریا
741 دنبال‌کننده
512 عکس
81 ویدیو
17 فایل
کانون شعر و ادب دریا دانشگاه فرهنگیان هرمزگان ارتباط: @admiin_bnd تلگرام: https://t.me/adabi_bnd اینستاگرام:https://www.instagram.com/adabi_bnd?igsh=MWtzdDZ3azVucDkyOA== لینک زیلینک👇👇 https://zil.ink/adabi_bnd
مشاهده در ایتا
دانلود
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود این همه رنگِ قشنگ از کفِ دنیا برود هر که معشوقه بر انگیخت گوارایش باد دلِ تنها به چه شوقی پیِ یلدا برود؟! 🍂| @adabi_bnd
صبح‌ها مسیر ثابتی دارم و اگر عجله نداشته باشم آنقدر در ایستگاه منتظر می‌مانم تا تاکسی مورد علاقه‌ام برسد. در واقع راننده این تاکسی را دوست دارم. راننده پیر و درشت هیکلی با دست‌‌های قوی و آفتاب سوخته و چشم‌های مشکی رنگ است که تابستان و زمستان سر شیشه ماشین را باز می‌گذارد و با آنکه چهار سال است بیشتر صبح‌ها سوار ماشینش می‌شوم فقط سه چهار بار صدای بم و خش‌دارش را شنیده‌ام. ماشینش نه ضبط دارد، نه رادیو و شاید همین سکوت، حضورش را این چنین لذت بخش می‌کند. ما هر روز از مسیر ثابتی می‌رویم، فقط چهارشنبه‌های آخر هر ماه راننده مسیر همیشگی‌مان را عوض می‌کند. یکی از چهارشنبه‌های آخر ماه به او گفتم: - «از این طرف راهمون دور میشه ها.» - «می‌دونم.» دیگر هیچ کدام حرفی نزدیم و او باز هر روز از مسیر همیشگی می‌رفت و چهارشنبه‌های آخر ماه مسیر دورتر را انتخاب می‌کرد. چهارشنبه آخر ماه پیش وقتی از مسیر دورتر می‌رفت، سر یک کوچه ترمز کرد نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت، بعد گفت: «ببخشید الان بر می‌گردم» و از ماشین پیاده شد. دوباره کمی این طرف و آن طرف را نگاه کرد، یک کوچه را تا نیمه رفت و برگشت بعد سوار شد و رفتیم. به دست‌هایش نگاه کردم، فرمان را آنقدر محکم گرفته بود که ترسیدم از جا کنده شود، اما لرزش دست‌هایش پیدا بود، پرسیدم: «حالتون خوبه؟» گفت: «نه.» نگاهش کردم و بعد برایم تعریف کرد. چهل و شش سال پیش عاشق دختر جوانی می‌شود. چهارشنبه آخر یک ماه دختر جوان به او می‌گوید خانواده‌اش اجازه نمی‌دهند با او ازدواج کند. راننده از دختر جوان می‌خواهد لااقل ماهی یک بار او را از دور ببیند. دختر جوان قول می‌دهد تا آخر عمر چهارشنبه آخر هر ماه سر این کوچه بیاید. چهل و شش سال دختر جوان چهارشنبه آخر هر ماه سر کوچه آمده، راننده او را از دور دیده و رفته است. از راننده پرسیدم: «دختر جوان ازدواج کرد؟» نمی‌دانست. پرسیدم: «آدرسشو دارین؟» نداشت. در این چهل و شش سال با او حتی یک کلمه هم حرف نزده بود فقط چهارشنبه‌های آخر هر ماه دختر جوان را دیده بود و رفته بود. راننده گفت «چهل و شش سال چهارشنبه آخر هر ماه اومد ولی دو ماهه نمیاد.» به راننده گفتم: «شاید یه مشکلی پیش اومده.» راننده گفت: «خدا نکنه» بعد گفت: «اگر ماه دیگر نیاد می‌‌میرم.» | سروش صحت | 📻| @adabi_bnd
4_5969584124271268919.mp3
6.51M
🎙 مسعود صادقلو 🎼 شکر 🎧| @adabi_bnd
مرا خود با تو سری در میان هست وگرنه روی زیبا در جهان هست 🍃| @adabi_bnd
مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است لذت عشق من و تو نرسیدن به هم است 🦋| @adabi_bnd
پرنده نیستم اما پر خیالم هست توان بال گشودن به هر محالم هست مبین که مثل زمین پای در لجن شده‌ام که دسترس به گواراترین زلالم هست همین نفس که به عمق سکوت محبوسم صدای منتشری آن سوی جبالم هست شناسنامۀ من یک دروغ اجباری‌ست هنوز تا متولّد شدن مجالم هست بخواه تا خود از این خاک بسته برخیزم به رستخیز تو همواره شور و حالم هست مجاب فلسفۀ قبض و بسط روحم نیست اگر چه با خود و دنیای خود جدالم هست جهان جنون مرا پاسخی نداده هنوز به ناگزیری دنیا همان سوالم هست به غیر خویشتن از هیچ کس ملالم نیست خود این دلیل مرا بس اگر ملالم هست 🍀| @adabi_bnd
شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت فِراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت 🍃| @adabi_bnd
با زلف تو قصه‌ایست ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی مشهور ،۳۰ آذر، جشن شب یلدا 🌹| @adabi_bnd
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری 🦋| @adabi_bnd
زدم فالی به شوق دیدنت در شام یلدایی مردد مانده حافظ هم، که می‌آیی؟ نمی‌آیی؟ 🌱| @adabi_bnd
گردش سال ، فقط یک شب یلدا دارد من بدون تو هزاران شب یلدا دارم ... 🌹| @adabi_bnd
دور زمستان رسید عهد شبستان رسید نوبت مستان رسید می بخور و نی بزن ☃️| @adabi_bnd