eitaa logo
کانال ادبیات جامع دهم، یازدهم و دوازدهم
8.8هزار دنبال‌کننده
186 عکس
439 ویدیو
2.9هزار فایل
تحلیل کتب فارسی ،‌نگارش ،‌علوم و فنون ۱_۲_۳ ,پاسخ به خودارزیابی ها,نمونه سوالات مستمر و ترم https://eitaa.com/adabiyatjame1112 مدیر کانال : فرحناز حسینی @Fhossieni ادمین : @Zahraghadirian (فقط جهت ارسال مطلب برای کانال)
مشاهده در ایتا
دانلود
آه که چه حس عجیبی است! حس معلق بودن، حس یک خلأ بزرگ که مدام وجودش را در درونت به رخ می کشد، و هی به تو می فهماند که نه می دانی کیستی؟ و نه میدانی برای چه هستی؟ در این میان نقش جاذبه زمین از همه جالب تر است‌؛ اینکه هر لحظه تو را وادار به ایستادن می کند و ثانیه ای تو را به حال خودت رها نمی کند... نمی توانی در برابرش مقاومت کنی و مجبور می شوی بمانی... بسازی...و بسوزی...در کنار کسانی که می دانی هیچ تعلقی به آن ها نداری، شاید هم آن ها تعلقی به تو ندارند... کسی چه می داند؟ اما مگر فرقی هم می کند؟ اهمیت این قضیه به این است که نه تو حرف آن هارا می فهمی و نه آن ها حرف تو را! حس یک آدم از دورترین نقطه جهان با زبانی که شاید هنوز کشف هم نشده، ولی مجبور به رفتن به این سفر شده؛ مسافرتی که مقصدش کنار همان آدم هایی است که فقط یک اشتراک با آن ها داری، آن هم بر طرف کردن نیاز های جسمی(خوردن، آشامیدن، تحرک و...)اما نیاز های روح چطور؟ چه کسی به آن ها اهمیت می دهد؟ آن ها را چگونه باید برطرف کرد؟ اصلا مگر فرصت پاسخ دادن به آن ها در کنار کسانی که درکشان برای تو دوراز ذهن است، ممکن است؟ نمی‌دانم! نمی دانم! می گویند آدم موجودی سازگار است! خودش را با همه چیز وفق می دهد؛ شاید باید مثل همیشه طبق همون قانون نانوشته بین آدم ها عمل کنیم؛ یعنی خودمان را با این قضیه هم همراه کنیم، عادت کنیم و بپذیریم محکوم شده ایم به تنهایی.... تنهایی... تنهایی.... 🌿🌿🌿🌿🌿 نویسنده ی نوجوان :زهرا همت پور .12انسانی مدرسه شاهد،،شاهرود،،نام دبیر خانم مریم یکه باش @adabiyatjame1112
زمستان گویی عروسی زمین بود و ماهم دعوت به این عروسی باشکوه... دعوتی همگانی برای سفید پوش شدن زمین ، از ابر و باد و مه و خورشید و فلک ، تا تک تک موجودات روی زمین... اما کاش میدانستند که این جشن موجب وصال و شادی نمیشود بلکه نشان از جدایی و غم دارد کنون آمد زمستان جدایی/ بدو در ابر و باد بی وفایی می گویند پاییز فصل عاشقان دلسوخته است ؛ خوب درست است ، پاییز فصل عاشقانه هاست ... اما زمستان ، این پیر شکست خورده در عشق ، فصل جدایی و تنهاییست... گویی در گذر زمان دیگر دلی برایش نمانده ، آنچنان دل مرده شده است که حتی حال عوض کردن رنگ ها برایش نمانده است ، او با این تک رنگ سفید خوش است... این مجنون دلخسته ناامیدتر از این حرفاست و زیبایی های زمین با حال دلش ناهماهنگ... او تمام هستی را با قلب سردش ، سرد میکند.... نگاهش آدم را میلرزاند ... ایراد از او نیست ... بی وفایی کار معشوق است ! در این صبح سرد زمستانی ، کاری جز انتظار برای آمدن بهار نمیتوان داشت. آخر این حال و هوا با دل من جور نیست ... این سکوت و یکنواختی آدم را میکشد... چه خوب است که بهار می آید ... نوید دهنده زندگی و بیدار کننده دلهاست... باخود اندیشیدم: "کاش بهار زمستان را هم بیدار میکرد... غافل از اینکه او خود معشوقه زمستان بود..." 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 نویسنده ی نوجوان: فاطمه زهرا عربی دوازدهم انسانی دبیرستان شاهد شاهرود دبیر محترم خانم مریم یکه باش @adabiyatjame1112