eitaa logo
کانون شعر و ادب پردیس الزهرا(س)
371 دنبال‌کننده
905 عکس
59 ویدیو
29 فایل
جاودان زی،‌ ای زبان دانش و فرزانگی تا به گیتی، نور بخشد آفتاب خاوری ✨🖋️ارتباط با دبیر مجموعه: @A_Jalalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰کارگاه : شخصیت های رنگی 📆 چهارشنبه 1402/12/16 ⏱ ساعت : 20:00 با حضور استاد ارجمند: دکتر عاطفه بیدختی ✨همراه صدور گواهی حضور✨ ❌ لینک ورود به کلاس و دریافت گواهی حضور : @cfuonline 👉 میزبان: استان سمنان انجمن علمی علوم تربیتی پردیس الزهرا (س) سمنان ➖◇➖◇➖◇➖◇➖ 🌐 واحد فرهنگی و اجتماعی دانشگاه فرهنگیان استان سمنان https://eitaa.com/semnanfarhangiejtemaee
🌾آنچه تو کاشتی ما درویدیم 🔅این اصطلاح در مواردی استفاده می‌شود که به مخاطب نشان دهند از قصد و نیت منفی او آگاه هستند و گول او را نمی‌خورند. می‌گویند روزی جامه‌فروشی دوره‌گرد با کیسه سنگین لباس بر دوش به سمت روستایی می‌رفت. در راه مردی سوار بر اسب با او همراه شد. مرد جامه‌فروش به او گفت لطفی در حق من کن و ساعتی این کیسه لباس را بر پشت اسبت بگذار تا من هم از سنگینی بار آن خلاص شده و استراحتی کنم. سوار گفت هر چند شکی نیست که این کار برای من صواب بسیار دارد اما امروز اسب من به اندازه کافی تیمار نشده و توان کشیدن این بار را ندارد. صحبت که به اینجا رسید ناگهان خرگوشی از کنار آنها گذشت و سوار اسب را تاخت و با سرعت تمام از پی خرگوش رفت. اما ناگهان با خود اندیشید من که اسبی چنین تندرو دارم چرا کیسه مرد را نگیرم و نگریزم؟ در همین حال مرد جامه‌فروش نیز با خود اندیشید اگر این سوار لباس‌های مرا بر اسب گذاشته و فرار کند من چگونه به او برسم؟ سوار از تعقیب خرگوش منصرف شد و به نزد مرد روستایی آمد و گفت: من تصمیم گرفتم به تو کمک کنم. پس کیسه لباسهایت را بر پشت اسب من بگذار تا برایت بیاورم و تو استراحت کنی. مرد لباس‌فروش گفت: من هم از آنچه تو اندیشیده‌ای غافل نبوده‌ام. آنچه تو کاشتی ما درویدیم. 📚 @adabpardis
💕"داستان دو دوست" دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”. آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”. دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.🥀 📚 @adabpardis
🔅ثروتمند فقیر🔅 روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم 📚 @adabpardis
📣 کانون شعر و ادب پردیس الزهرا(س) سمنان برگزار می کند : ⭕️ سلسله نشست دانشجویی با محوریت شعر خوانی با موضوع آزاد ✔بررسی شعر‌های دانشجویان 🔰با دعوت از اساتید مربوطه ‼️ویژه کلیه دانشجویان پردیس الزهرا (س) سمنان 🕕 زمان: دوشنبه ۲۱سفند ماه ۱۴۰۲ ساعت ۹.۳۰ اای ۱۰.۳۰ به صورت حضوری ☕ همراه با پذیرایی لینک ثبت نام: ظرفیت محدود❌ https://survey.porsline.ir/s/kj50dM2l 🔹محل برگزاری: کلاس ۲۲۶ ساعت ۹:۳۰🔹 💠حتماً در کانال‌ کانون شعر و ادب به نشانی زیر عضو شوید؛ اطلاعات مربوط به جلسات بعدی نشست اطلاع رسانی می شود: 📚 @adabpardis
پای ما لنگ است و منزل بس دراز حضرت حافظ، هنگام خانه تکانی. 🔺زهرا‌ رضایی🔺 @adabpardis
‌ ✉️ اگر می‌خواهید کسی را واقعا لمس کنید و در آغوش بگیرید، برایش نامه بفرستید. پوسترهای شرکت پست استرالیا برای تشویق نامه‌نویسی به عزیزان. به آغوش‌کشیدن با کلمات، تجربهٔ لذت‌بخشی‌ست. ©️برگرفته از کانال علیرضا نصرتی @adabpardis
تصويرى از كتاب فارسى اول دبستان در ٧٠ سال پيش! اين كتاب توسط معلمى به نام عبدالحسين كلهرنيا از دهه ١٣٢٠ تاكنون نگهدارى شده است. @adabpardis📚
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی‌ماند چه باید گفت با آن کس که می‌دانی نمی‌ماند؟ بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی‌ماند… برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست برای اهل دریا شوق بارانی نمی‌ماند همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری برای غصه خوردن نیز دندانی نمی‌ماند! اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو، معذورم! برای دست های تنگ، ایمانی نمی ماند … اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی‌ماند بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی ماند … @adabpardis🌻
📢 کانون شعر و ادب پردیس الزهرا(س) با همکاری کانون مطالعات تربیت معلم پردیس الزهرا(س) سمنان برگزار می کند: 📣 مسابقه بزرگ ✨ بهار عبادت ✨ 🔶 با محوریت: ▪️تحویل سال ماه ▪️رمضان ▪️عید نوروز 🔶 بخش های مسابقه بهار عبادت : 🔅دلنوشته و شعر 🔅پوستر 🔅عکاسی 🔅عکس نوشته 🔅کلیپ 🔅اینفوگرافی 🕒 مهلت ارسال آثار: ۲۳ اسفند الی ۱۰ فروردین جهت ارسال آثار به آیدی زیر در پیام رسان ایتا مراجعه فرمایید: @A_Jalalipour 🎁 از ۳ نفر برتر تقدیر به عمل می آید: 🔸نفر اول اولویت ثبت نام در اردوی مشهد 🔸چاپ آثار برتر در نشریه دانشگاه @adabpardis🌸