eitaa logo
ادبیات قم
1.2هزار دنبال‌کننده
898 عکس
109 ویدیو
1 فایل
رویدادهای ادبی استان قم مسیر ارتباطی: @adabqomadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
پنج رباعی تقدیم به شهدای خدمت: مانند نهال کوچکی در بوران یخ کرد دل چکاوکی در بوران جای پدر شهید او بودی و بود با گریه پی تو کودکی در بوران پر سوختن شاپرکی در شب برف با داغ نهال کوچکی در شب برف در حسرت گرمای آغوش پدر سرما زد و مرد کودکی در شب برف با طبل باد و سنج باران در کوه پیچیده رثای سربداران در کوه با جوش و خروش، رودها می خوانند از سوگ غریبانه ی یاران در کوه شب، قافله، آسمان، عسس در آتش راه و مِه و مهتاب و جرس در آتش می سوختی از تشنگی و می افتاد از داغ بزرگ ما ارس در آتش امّید عروج در وطن بود تو را آن روز هوای پر زدن بود تو را باران می خواست تا تو را غسل دهد جنگل تابوت و مِه کفن بود تو را . @adabqom
ادبیات قم
⭕️محفل شعر 《شهیدِ خدمت》 🔹ویژه برنامه محفل مهروماه، حجره‌های ساحلی و پنجشنبه های شعرِ انجمن. 🔸با شعر
چند نکته مهم: ۱.به ساعت و محل برگزاری برنامه دقت بفرمایید و توجه کنید ورودی سالن در این برنامه از کوچه ۱۰ بلوار الغدیر خواهد بود. ۲.دوستانی که در پویش شعر شهید جمهور شرکت کرده اند و اثرشان در کانال ادبیات قم منتشر شده به ترتیب اولویت حضور در برنامه می توانند شعرخوانی داشته باشند. بنابراین اولویت با شاعرانی است که زودتر در برنامه حضور پیدا کنند. ۳. در این محفل ۹ اثر به انتخاب حضار به عنوان اثر برگزیده انتخاب خواهند شد.طبق روال برنامه های مهروماه برگه های رای شعر برتر از ابتدای برنامه توزیع می شود و با شروع اولین شعرخوانی دیگر توزیع نخواهد شد. @adabqom
خودت می‌خواستی در جان‌فشانی بی‌نشان باشی برای از نفس افتادگان کهف امان باشی خودت می‌خواستی مرهم شوی بر زخم محرومان خودت می‌خواستی هم‌سفره مستضعفان باشی تمام راه های سخت را پیموده بودی تا برای سرکشان راهی به سوی کهکشان باشی اگر چه کشتی ما تا ابد آماج طوفان‌هاست ولی میخواستی در باد و باران بادبان باشی تو را نشناختیم و این گمان را هم نمی‌بردیم یکی از بهترین‌ها زیر سقف آسمان باشی به پاس خدمتی که از سر اخلاص می‌کردی بنا شد تا در آغوش امامت میهمان باشی محدثه آشتیانی @adabqom
پرپر زدنت میان آتش را دید از داغ تو در خودش دمادم پیچید در سوگ تو آن شب آسمان تا دم صبح سر بر دامانِ کوه، خون می‌بارید ... در خود پیچید تا سحر از سر درد طوفان از کوه، بوی غم می آورد آن شب که تمام آسمان گریان بود در سوگ تو ماه روضه خوانی می‌کرد ... وقتی عمری عاشق خدمت باشی سرما، گرما میان ملّت باشی حق است اگر عاقبتت این باشد: «همسایه‌ی هشتمین امامت باشی» خاطره شیوندی @adabqom
خبر از سیل و تگرگ و خبر از طوفان است خبر از بارش سنگین و مه و بوران است بی جهت نیست دل‌آشوبهٔ مردم وقتی خبر از مرد شریفی‌ست که در بحران است پی تعمیر وطن رفت که می‌گفت هنوز گوشه‌ای هست در این خانه که بی سامان است خبر از آه... خبر تلخ و ... خبر جانکاه و... بعد از این باز هوای وطنم باران است گوشه‌ای هست در این خانه، پس از این اخبار که از اندوه عزیزان دلش ویران است خبر از داغ جوان است که در هر گوشه مادری مویه کنان، دخترکی گریان است مثل امواج ارس، راه شهیدان وطن رود هموارهٔ سرخی‌ست که در جریان است خبر از... عاقبتش ختم به خیر است آری او جگر گوشه و دلسوختهٔ ایران است عاطفه اکبری @adabqom
با توام ماه پشت مه پنهان چه خبر از ستاره های ما ؟ تو بگو ابر! حالشان خوب است ؟ بی خبر مانده ایم از آنها ابر حرفی نداشت جز گریه ابر حرفی نداشت جز باران مردهایی فتاده پای کوه ... کوهی از درد روی شانه ی شان دره میخواست که نگه دارد آن بدن های خسته را چون راز دره بود و کبوتران حرم دره بود و تلاطم پرواز تا سحر التماس میکردیم چشم وا کن بتاب ای خورشید در سیاهی ستاره گم کردیم امشبی را نخواب ای خورشید بی قراران قاف وصل آن شب با دلی گرم ... در دل سرما باز سیمرغ عشق آمد و برد با خودش جمع رو سفیدان را آمدند آن مسافران غریب ... خسته ره ... به خانه برگشتند غم مردم به روی شانه شان پس چرا روی شانه برگشتند شب ... سیاهی ..لباس های عزا روشنا شد ستاره باران شد قصه آتش است و ابراهیم خاک ایرانمان گلستان شد انقلاب است و باغ سر سبزش هشت سرو رشید کاشته اند باز هم روی شانه کشور بار مسئولیت گذاشته اند...! زینب یوسفی @adabqom
آرام مانند نسیم صبحدم بودی با حرف هایت دائما تسکین غم بودی من انتخابت کرده بودم چون که در میدان با حاج قاسم هم صدا و هم قسم بودی حتی برایت ماهی کوچک دعا می کرد زیرا که تو در فکر رود تشنه هم بودی حتی جلودارت نشد کوه ارسباران از بس که تو در راه حق ثابت قدم بودی دنبال عنوانی برای خود نبودی تو در کشورت خدمتگزاری محترم بودی اصلا پریشانی به تو هرگز نمی آمد تو لایق آرامش کنج حرم بودی @adabqom
چونان همایِ سعادت، در اوجِ پروازی برایِ اهلِ زمین تا ابد سرافرازی امیدِ تابشِ خورشید از آسمان چه خبر؟ بگو چه گفت خدایت چقدر پُر رازی از آن زمان که لباست عبا و عمّامه‌ست برایِ راهِ امامت همیشه سربازی عبایِ خاکیِ تو آیه‌های خدمتِ توست همیشه با غمِ مردم انیس و دمسازی امامزاده ای و از تبارِ ساداتی برایِ نسلِ معاصر، دلیل و اعجازی رئیس و خادمِ مردم، شهیدِ جمهوری شهیدِ خدمتی و در جهاد، ممتازی درونِ جذبه‌‌ات ای کوه، رود جاری بود همیشه محضرِ خورشید، رنگ می‌بازی بسوز و روضه‌ی زهرا (س) بخوان برایِ خودت که با شرارِ غمِ مادرت هم‌آوازی تنت شبیهِ علی اکبرش گسسته شده گزیده شد تنِ تو در کمالِ ایجازی @adabqom
باید غزل را پر کنم از بیقراری ها‌‌‌ از حرف های ناتمام ،از اشک وزاری ها آه از شب تاری که اندوهش نمایان بود آن را سحر کردیم با چشم انتظاری ها پاییز شد فصل بهاری که در آن رفتی آوار شد بر کوچه ها بغض قناری ها پروانه ها دور تو می چرخند و می سوزند پایان ندارد قصه ی این غمگساری ها چشم ترم دنبال تو می رفت تا آفاق دل کندم از هرچه به غیر از، دلسپاری ها هم مهر تو در سینه هم داغ تو بر دل ماند مائیم و پرواز تو و این یادگاری ها @adabqom
تو ذره ذره از دل طوفان گذشتی مثل نسیمی خوش از این سامان گذشتی ما در شبی تاریک دنبال تو گشتیم تو از مسیر نور، با مستان گذشتی دنیا برای عاشقان جایی ندارد از قیل وقال مردم نادان گذشتی عکس تو در دست تمام کودکان بود این بار هم با چهره ای خندان گذشتی سوز دل ما را گلستان کردی ای مرد از گونه های تشنه چون باران گذشتی @adabqom
باز با لحنِ خراسانیِ گل ها  برگشت آن گل سرسبد خسته  شکوفا برگشت خسته و سوخته از کوچه ی دنیای شما به دیارِ ابدِ زنده ترین ها  برگشت آن کبوتر شده از عطر نسیم رضوی در مه و ابر به کوهی زد و عنقا برگشت او که می گفت: درست است کمی دور شدیم به امام و شهدا می شود اما برگشت باید از نخوت این  کاخ به کوخ فقرا باید از کرسی رخوت به تقلا برگشت آدم از هیبت او پاک سرشتی می دید دشمن و دوست در او خلق بهشتی می دید رای دادیم به اخلاق اهورائی او قرعه افتاد به نام دل دریائی او گرچه او را عقلا خوب نمی دانستند پاکدست این همه مطلوب نمی دانستند با همه خلق چنین ساده نباید باشد حاکم این قدر هم افتاده نباید باشد ولی آن مرد کزو گشت سر کوه، بلند آخرش چشمه شد و خورد به باران پیوند همه دیدیم که فریاد شقاوت برخاست دود از آتش نمرودی تهمت برخاست تکیه بر وعده ی اغیار نکرد ابراهیم سوخت اما گله از یار نکرد ابراهیم ظاهر قصه چنین بود که خدمت می کرد تو نگو سید ما مشق شهادت می کرد رفت آنگونه که نوری به  نهایت برسد حق او بود که این سان به شهادت برسد راستی در عدد هشت چه سری ست عجیب هشت یادآور تاریخ  امامی ست غریب حکمتش چیست بجز وصل به جانان بودن هشتمین منتخب مردم ایران بودن یاد باد آنکه دلش را به رضا مایل کرد عاقبت گوشه ای از مشهد او منزل کرد انقلاب است که می ماند و  پرچمدارش هر کجا هست خدایا به سلامت دارش @adabqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸شعرخوانی سرکار خانم اعظم سعادتمند در محفل مهروماه اردیبهشت 1403 🔺ویژه برنامه روز معلم و تجلیل از شاعران معلم استان قم متن کامل شعر👇 از نفس افتاده در بین هتل‌های جوان یک مسافرخانه‌ی بی رنگ و روی بی نشان سال‌های سال چشمانش به چشمت خیره بود صبح ظهر و شب به اذنت داشت صدها میهمان خاطراتش از خیابان های مشهد می رسد تا نخستین خشت گوهرشاد تا تیموریان با نگاه گرم گنبد الفتی دیرینه داشت هم کلامش دسته دسته نامه‌برهای جهان حسرت یک لحظه چشم انداز او را داشتند نسل در نسل کبوترخانه‌های اصفهان ذکر کاشی کاشی‌ اش یا نور یا شمس الشّموس نقش بر روی جبین اش سرنوشت آهوان اینک اما بی امان در معرض ویرانی است یک مسافرخانه‌ی بی‌صاحب بی‌خانمان می شود از نو بسازی این دل فرسوده را ای تو حتی با کلوخ و سنگ و سیمان مهربان می شود کاری کنی که جان بگیرد باز هم این مسافرخانه در بین هتل های جوان 🔻🔻؛ محفل شعر ماهانه مهر و ماه 🔺🔺؛ 🆔@adabqom 🔗 اینستای آفرینشهای ادبی 🔻حوزه هنری استان قم🔻 🔗 وبسایت | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
آغاز شده در خط پایان سفر از کوه رفته ست به پابوسی شمس آن قمر از کوه اشک است که چون رود در این دشت روان است جاری ست از این واقعه صد چشم تر از کوه حق است که سرو و چمن از غصه بسوزند زین سیلِ مهیبی که شکسته کمر از کوه مانده است به جا ریشه ی آن سروِ اَبَر کوه گر ریخته طوفان خزان برگ و بر از کوه این سوخته دل کیست که از آتش جانش برخاسته ققنوس شگرفی سحر از کوه؟ آن شعشعه ی نور چه ماهی است که خورشید نه خفته، نه برداشته یک دم نظر از کوه؟ پیدا شده گمگشته ی ما آن نفس سبز محکم تر و اِستاده تر و مرد تر از کوه آغوش شده یک تنه یک دشت برایش حالا که غریبانه درآورده سر از کوه ای کاش نسیمی که شد آغشته به عطرش یک مرتبه دیگر بنماید گذر از کوه @adabqom
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای پیش ثبت نام در دومین دوره مدرسه شعر سرآغاز تا بیستم خردادماه فرصت دارید به سایت سرمشق به نشانی Www.sarmashq.ir مراجعه کنید .
سلام روشن بی پاسخ ما را علیکم باش صبوری کن در آماج اهانت ها تبسم باش گمان کردم تو را در کوه گم کردیم اما نه تو جاری تر میان رخوت دنیا تلاطم باش تو جاری تر میان. روستایی دور افتاده پناه رنج محرومان رفیق درد مردم باش برای گردن افزونه خواهان تیغ برنده برای بقچه های مستمندان نان گندم باش رقیبانت اگر مدیون و مرعوب جناحین اند سر افرازانه تنها زیر دین مشهد و قم باش @adabqom
هدایت شده از حوزه هنری استان قم
⭕️شب شعر مهر‌وماه 🔹ویژه شهید خدمت 🔹هفتاد و پنجمین محفل شعر مهروماه با عنوان 《شهیدِ خدمت》با موضوع بزرگداشت شهدای خدمت به خصوص رییس جمهور شهید آیت الله رئیسی برگزار شد. 🔸عصر روز چهارشنبه نهم خردادماه این محفل در سالن زائر مجتمع هدایت با استقبال خوب شاعران و شعر دوستان قم برگزار شد. 🔸در این برنامه که با مشارکت حوزه هنری استان قم، معاونت هنر و رسانه دفتر تبلیغات و دبیرخانه شعر آیینی برگزار شد حدود ۳۰ نفر از شاعران قم با موضوع شهید خدمت به شعرخوانی پرداختند و در نهایت ۹ نفر از این شاعران با انتخاب حضار به عنوان اثر برگزیده معرفی شدند. 🔸آقایان محسن کاویانی، محمد شکری فرد، میثم داوودی و سید محمد بهشتی و خانم‌ها مهین صفاری، راضیه مظفری، منصوره محمدی مزینانی، عاطفه خرمی و عاطفه جعفری ۹ برگزیده این محفل بودند. 🔸در ابتدای این محفل که با حضور استاد محمدعلی مجاهدی، سیدمحمدجواد شرافت و دیگر شاعران مطرح قم برگزار شد، سیدعلی نقیب مدیر آفرینش های ادبی حوزه هنری قم با اشاره به شروع پویش شهید جمهور از لحظه‌ی اعلام خبر شهادت شهدای خدمت خاطرنشان کرد حدود ۱۰۰ اثر در این پویش ارسال شد که ۵۰ اثر به مرحله نهایی راه پیدا کرد که در قالب یک کتاب به زودی منتشر خواهد شد. 🔻🔻؛ محفل شعر ماهانه مهر و ماه 🔺🔺؛ 🆔@adabqom 🔗 اینستای آفرینشهای ادبی 🔻حوزه هنری استان قم🔻 🔗 وبسایت | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
برای شهید آیت الله آل هاشم میان سجده ی طولانی او کوه جان داده به گریه شانه های کوه را محکم تکان داده در اوج گم شدن ها بین مه، تن را رها کرده عروجش پرتو مهری به قلب آسمان داده درختان ارسباران چه زیبا اقتدا کردند به مردی که میان جنگل و باران اذان داده «حاجاقا...هارداسان؟؟»... فریاد در فریاد می پیچد و ذکر «یا حوسین» آخر تن او را نشان داده به یاد آن تن بی سر، ببین رفته ست بر منبر چقدر این روضه آتش بر دل این روضه خوان داده که سوز نوحه های آذری بر جان این جنگل شرر انداخته تا پاسخی بر «هارداسان» داده شهید دیگری تقدیم خاک این وطن کرده و خونی تازه بر رگ های آذربایجان داده به روی منبری از سنگ و خون و خاک افتاده و اینسان آل هاشم با شهادت امتحان داده زهرا السادات هاشمی گلپایگانی @adabqom
تقدیم به اولین وزیرامورخارجه شهید تاریخ ایران: عجب نطقی در آشوب چهان ایراد کردی که روح مرد میدان را برادر! شاد کردی شهادت را ملائک پای اعمالت نوشتند همان وقتی که از طفلان غزه یاد کردی اگر چه پنبه در گوش جهان کردند عمری جهان را باخبر از آنهمه بیداد کردی صدای عزت ایران!پس از چندی حقارت وزارتخانه ای ویرانه را آباد کردی تو با یک لهجه محکم،غیورانه،سرافراز شکوه سرزمین پارس را فریاد کردی چرا خونین شده رخت سیاست بر تن تو؟! مگر رسم جدیدی در جهان ایجاد کردی؟! @adabqom