eitaa logo
رفیق شفیق
1.3هزار دنبال‌کننده
930 عکس
231 ویدیو
26 فایل
"کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🆔ارتباط با ادمین: @admin_adibi
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣5⃣ 🤲 قیامتی هست 🤲 📝 آقا شیخ جعفر شوشتری به قصد زیارت امام رضا علیه السلام به ایران آمدند. چند روزی در تهران توقف کردند و مهمان آیت الله حاج ملاعلی کنی رحمة‌الله‌علیه بودند. آقاشیخ جعفر نماز جماعت باشکوهی داشتند. از میدان بهارستان تا نظام آباد که حدود ۸ کیلومتر می‌باشد، پر از جمعیتی بود که برای اقامه نماز می‌آمدند. روزی آیت الله ملاعلی کنی رحمت الله علیه به آقا شیخ جعفر فرمودند: خوب است با ناصرالدین شاه ملاقاتی داشته باشید! مرحوم آقا شیخ جعفر عرض کردند: من نمی خواهم به دیدار ناصرالدین‌شاه بروم، ولی اگر شما حکم بکنید این کار را انجام می‌دهم. آیت الله ملاعلی کنی فرمودند: این برای تقویت اسلام و علما خوب است. من حکم می کنم که با ناصرالدین شاه ملاقات کنید. 🔍 حاج آقای مجتهدی رحمة الله علیه نقل می‌کرد: حاج شیخ جعفر شوشتری در مسیر رفتن به مشهد مقدس به یک آبادی رسید و برای رفع خستگی، کنار ساختمانی که در حال ساختن بود نشست. در قدیم با الاغ مصالح ساختمانی را جابه‌جا می کردند. یکی از الاغ‌ها بعد از رساندن مصالح به ساختمان از کنار حاج شیخ جعفر رد شد. حاج شیخ جعفر شروع به گریه کرد. اطرافیان از شیخ پرسیدند: چرا گریه می کنید؟ فرمود: الاغ به هنگام رد شدن، موعظه‌ای کرد که مرا چنین برآشفته کرد. الاغ به من گفت: آقا شیخ جعفر! من بار خود را به مقصد رساندم، آیا تو هم بار خود را به مقصد رساندی؟ 🔎 آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه نقل می‌کردند: روزی حاج شیخ جعفر شوشتری در مسجد سپهسالار منبر بودند. وسط منبر فرمودند: ای مردم! بوی سوختنی می آید! به محض شنیدن این کلام، جمعیت به هم ریخت و هر یک احتمالی ‌دادند. بعد از دقایقی حاج شیخ جعفر همه را به سکوت فراخواند و از آنها خواست که بدون هیچ ترسی بنشینند و به سخنانش گوش دهند. در ادامه فرمود: با خبری که اعلام کردم، همه شما به تکاپو افتادید و هر یک احتمالی را مطرح کردید و خواستید کاری بکنید. ای مردم! ۱۲۴ هزار پیامبر آمدند و فرمودند: قیامتی هست! حساب و کتابی هست! جهنمی هست! اما تکان نخوردید! 📚کتاب/ص ۸۲ و ۸۳ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 eitaa.com/adibi_larijani
3⃣5⃣ 🍃 قدرت بعد از موت 🍃 🍂 استاد گرانقدرآیت الله جاودان دام ظله فرمودند: آیت الله بروجردی قدس سره خادمی داشت که درصدد بود پای ایشان را ببوسد، اما هیچ وقت نتوانست به این امر موفق شود. چون هر باری که تصمیم می‌گرفت، آقا اجازه نمی‌دادند. خادم نقل می‌کرد: با رحلت آیت الله بروجردی قدس سره، زمانی که بدن مطهرشان روی تخت غسالخانه بود، با خودم گفتم الان بهترین زمان است که می‌توانم پای آیت الله بروجردی قدس سره را ببوسم. تا این فکر به سراغم آمد، دیدم آیت الله بروجردی پاهای خود را جمع کرده است. 📚کتاب/ص ۸۴ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 eitaa.com/adibi_larijani
5⃣5⃣ 💢 حاج مقدس و احتیاط در حج 💢 صاحب گنجینه دانشمندان می‌نویسد: مرحوم حاج مقدس منبری آموزنده و ولایتی داشت و آن چه می گفت به آن معتقد و عامل بود و جداً آن مرحوم از مصادیق واقعی (( عالم ناطق مستعمل لعلمه )) شمرده می شد. از کثرت احتیاط و ورع، به جهت شبهه‌ای که در حج خود برایش وارد شده بود، تا آخر عمر ازدواج نکرد. در سال ۱۳۷۸ ه.ق به مکه مشرف و تدارکات حج خود را نمود که پس از مراجعت عمل به سنت سنیه (النکاح سنتی ) نماید، ولی در نجف اشرف به مرگ ناگهانی ( سکته ) بدرود حیات گفته و در وادی السلام، نزدیک قبر جناب هود و صالح علیهما السلام مدفون گردید و چون خبر فوتش به تهران رسید، انقلاب و شورش عجیبی در بازار افتاد. علاقه‌مندان وی بازار را تعطیل کردند و در مسجد ( حاج سید عزیزالله ) اجتماع نمودند و خود این مولف حاضر و شاهد بودم وقتی خطیب شهیر و واعظ بی نظیر حجت الاسلام و المسلمین آقای فلسفی به منبر رفتند و درباره شخصیت و مقامات معنوی آن مرحوم ایراد سخن کردند، مردم به سر و سینه‌ زده و فریاد و ناله و شیون عجیب کردند که گویا مرجع تقلید بزرگی از دنیا رفته و یا پدر مهربان و عطوفی را از دست داده‌اند. 📚کتاب/ص ۹۰ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 eitaa.com/adibi_larijani
6⃣5⃣ 💠 اشکالی که کربلایی کاظم به مغنی ابن هشام گرفت 💠 *⃣ آیت الله حاج شیخ هادی جلیلی کرمانشاهی در کرمانشاه پس از دیدن کربلایی کاظم وی را به عراق اعزام نمود. چون او به کربلا وارد شد، علما در منزل مرحوم آیت الله آمیرزا مهدی شیرازی اجتماع نموده و از او سوال کردند و او پاسخ همه را داد. تا یکی از آقایان سوال می‌کند: کربلایی کاظم! آیه《 الذی خلقکم من نفس واحده ثم خلق منها زوجها ... 》 در کدام سوره است؟ او فورا می‌گوید: آیه این طور نیست! گفتند: پس چطور است؟ گفت: 《 الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا...》و این آیه اول سوره نساء است که اولش این است 《يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَة...》 گفتند: ابن هشام در مغنی در باب (( ثم )) آیه را با(( ثم )) ذکر کرده استشهاد و استدلال به آن نموده. گفت: من مغنی و ابن هشام نمی‌شناسم. این آیه (( ثم )) ندارد و آیه به این معنی در سه سوره از قرآن است. 1⃣ اول، سوره چهارم، آیه یک که خواندم. 2⃣ دوم، سوره هفتم ( اعراف) آیه ۱۸۹ که اینطور است:《 هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا ... 》در اینجا هم ثم ندارد و خلق هم ندارد، بلکه جعل دارد. 3⃣ سوم، سوره ۳۹ ( زمر )، آیه ششم: 《 خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا ... 》 در اینجا (( ثم )) دارد، ولی (( الذی )) یا (( هو الذی )) ندارد... آقایان علما همه مبهوت شده، وقتی مغنی آوردند، دیدند حرف کربلایی کاظم درست و ابن هشام نحوی اشتباه کرده است. 📚کتاب/ص ۹۱ و ۹۲ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 eitaa.com/adibi_larijani
7⃣5⃣ ⏺ داستان سید محمد فشارکی و نپذیرفتن مرجعیت ⏺ ⏹ حجت الاسلام و مسلمین آیت الله فی العالمین مرحوم آقا سید محمد طباطبایی فشارکی معروف به ( سید استاد ) بن امیر سید قاسم از اساتید بزرگ و اعاظم علما و مجتهدین و مدرسین عالیمقام و شاگردان برجسته و مبرز مرحوم آیت الله العظمی آقای میرزا محمد حسن مجدد شیرازی و بنا به نقل بزرگان، اعلم و افقه و اورع تلامذه میرزای بزرگ بوده است. مراجع بزرگ و آیات عظامی چون مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله العظمی آقا میرزا حسین نائینی و آیت الله حاج شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی و امثالهم از شاگردان او بوده‌اند. آن بزرگوار به آن مقام علمی فقاهت که داشت، مُعرض از ریاست و مرجعیت بود و هرچه از شاگردان و تلامذه او، مانند مرحوم آیت الله حائری یزدی، آیت الله حاج سید محمدرضا یثربی کاشانی و دیگران به ایشان اصرار می‌کردند که رساله بنویس و فتوا بده، قبول نمی‌کرد. ⏯ مرحوم آیت الله آقا میرزا سید علی یثربی کاشانی از مرحوم والدش و آیت الله حائری نقل کرد که روزی در خدمت آن مرحوم از درس برمی‌گشتند. در راه به ایشان می‌گفتند: چرا رساله نمی نویسید و چرا خود را در معرض قرار نمی‌دهید؟ مگر از اقران خود کمتر هستید؟ تا رسیدند درب منزلشان، آن مرحوم وارد منزل شده و برگشت و طرف درب منزل را گرفته و گفت: شیخ عبدالکریم سیدمحمدرضا و...! خود را از رفقایم اعلم و .... می دانم، ولی خود را در معرض ریاست و مرجعیت قرار نمی‌دهم، زیرا خداوند فرموده: 《 تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ 》 پس وارد منزل شده و در را بست. 📚کتاب/ص ۹۳ و ۹۴ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 eitaa.com/adibi_larijani
8⃣5⃣ 🔶 کسانی که بدن شیخ صدوق را دیدند 🔶 🔷 مرحوم شیخ عبدالله مامقانی در رجال خود ( تنقیح المقال ) می‌گوید: (( ... و از چیزهایی که گواهی به جلالت او می‌دهد اضافه بر آنچه گذشت که برای من نقل کرده‌اند به سند صحیح، متجاوز از چهل سال قبل، از عدل ثقه امین سید ابراهیم لواسانی طهرانی ( جد سادات لواسانی ) قدس سره که در اواخر سده سوم بعد از هزار ( ۱۳۰۰ ) سیل قبر او را خراب کرد و جسد شریفش نمودار شد. سید لواسانی از اشخاصی بوده که داخل قبر شده و دیده که جسد شریفش صحیح و سالم است و تغییر نکرده و گویا روح از جسم مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسنش و زردی حنا در پای او موجود است. نگارنده گوید: حکایت را شنیدم از سید استادم علامه بزرگوار فقیه و محدث اهل بیت علیهم السلام آیت الله نجفی مرعشی دام ظله که فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سید محمود مرعشی در سفر مشهد در تهران با عده ای از علمای مرکز به زیارت بدن شریف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسیده که نرم بود و ناخن یک دستش را گرفته و دست دیگرش را نگرفته بود. ( گویا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را برای روز جمعه گذارده که در شب جمعه وفات نموده ). و این مطلب از متواترات است و افرادی که به این فیض رسیده‌اند نامبردگان زیرند: ۱. سید ابراهیم لواسانی؛ ۲. میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم و فیلسوف آن عصر؛ ۳. سید محمود مرعشی؛ ۴. حاج آقا محمد آل آقا، سبط وحید بهبهانی؛ ۵. آخوند ملا اندرمانی و بعضی دیگر. 📚کتاب/ص ۹۹ و ۱۰۰ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 eitaa.com/adibi_larijani
9⃣5⃣ 🌴 توصیه حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف به آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی رحمت الله علیه 🌴 🌱 مرحوم آیت الله اصفهانی رابطه‌ی مستقیمی با حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و اجداد کرام خود داشت و بعد از فوت فرزند شهیدش که خواست از امر ریاست و زعامت کناره گیرد و درب منزل به روی خودی و بیگانه ببندد، توقیع شریفی از ناحیه‌ی حضرت ولیعصر ( روحی له الفداء ) به وسیله مرحوم ثقة الاسلام و المسلمین زین العلماء الصالحین حاج شیخ محمد کوفی شوشتری می آید که :«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ. يا سيد ابوالحسن أرخِص نفسك و اجلس في دهليز بيتك و لا تُرخِ سترك نحن ننصرك إن شاء الله. المهدي.» یعنی خود را راحت در اختیار مردم قرار بده و محل نشستن خود را در درگاهی خانه قرار بده و پرده خانه خود را ننداز وحاجت های مردم را برآور ما تو را یاری می کنیم پس چنان بسط ید نمود که دولت کبیر انگلستان و دولت های دیگر را متحیر ساخت و صیت و صوت جلال و زعامتش به تمام جهان رسید و در نهم ذی‌الحجه ۱۳۶۵ قمری در کاظمین از دنیا رفت و چنان شور و هیجان در مردم ایران و تمام بلاد شیعیان افتاد که سابقه و لاحقه نداشت. * گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۲۲ 📚کتاب/ص ۱۰۱ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 eitaa.com/adibi_larijani
📎 🔸 🔹 📌 مکاشفه یک ولی خدا درباره «شهید نواب صفوی (ره)» ◾️ یکی از مردان خدا که در سال‌های نه چندان دور در میان ما زندگی می‌کرد، مرحوم مغفور، حاج هادی خان‌صنمی ابهری بود. ایشان از ملازمین عارف سوخته «آیت‌الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی رضوان الله علیه» بودند و بسیاری از نیکان و اهل معنا در زمان ما با ایشان مراوده داشتند، از جمله: آیت‌الله العظمی میلانی ،علامه تهرانی ،آیت الله کشمیری، آیت‌الله خوشوقت ، آقا میرزا اسماعیل دولابی و ... رحمت الله علیهم. ▫️مرحوم حاج هادی کثیرالبکاء (بسیار اهل گریه) بودند و هر آنچه به دست آورده بودند، از طریق محبت و گریه بر امام حسین علیه السلام بود. ایشان اهل مکاشفه بود و از جمله، مکاشفه‌ای است که از طریق صاحب کتاب «گنجینه دانشمندان»، مرحوم حاج شیخ محمد شریف رازی _که خود توفیق مصاحبت و دوستی با ایشان را داشت_ نقل شده است :🔻 🔸🔸🔸 در سفر مکه، چون به مدینه مشرف شدم، روزی برای زیارت قبور ائمه شریف بقیع «علیهم السلام» رفتم و چون قبور ویران چهار امام معصوم «علیهم السلام» رو دیدم گریه مرا دست داد، به‌طوری‌که بی‌خود شده و روی زمین افتادم، زمین را می‌بوسیدم و گریه می‌کردم. مأمورین سعودی آمدند و مرا بلند کرده و کشان‌ کشان به اداره‌ی امر به‌ معروف بردند و از من تعهد گرفتند تا دیگر به بقیع نروم. مرا آزاد کردند. 🔘 به حرم حضرت رسول‌الله «صلی الله علیه و آله و سلم» رفتم. عرض شکایت کردم که:« تا به کی ما این‌گونه شدائد را ببینیم؟» پس از ساعتی بیرون آمدم، ولی با این‌که از طرف مأمورین اداره‌ی امر به‌ معروف، ممنوع از تشرف به بقیع شریف بودم، اما عشق آن بزرگواران مرا تحریک نموده و بی‌اختیار به‌طرف قبرستان بقیع رفتم. 🔸چون به درب قبرستان رسیدم، دیدم درب بسیار عالی و صحن و سرای عجیب و بدیعی است که در هیچ‌ یک از مشاهد مشرفه عراق و ایران، ندیده بودم. 🔹کفش‌هایم را درآورده و وارد صحن شدم، دیدم حرم مطهر ائمه بقیع «علیه السلام»، با گنبد و مناره‌های طلایی رفیع و ایوان بسیار باصفایی که هرگز مثلش را ندیده بودم، می‌باشد. تعجب کردم که از دیروز تاکنون این بنای مجلل را کی ساخته است؟!، پس باذوق و شوق فراوان به‌طرف حرم ائمه «علیهم السلام» روانه شدم، اما هیچ‌کس را نمی‌دیدم تا به ایوان رسیدم. 🖍مشاهده کردم که سید بزرگواری که عِمامه سبز بر سر دارد، درب حرم ائمه «ع» ایستاده و با یک هیبت و وقار تمامی، دربانی [حرم] ائمه «ع» را می‌نماید. گفتم:« خدایا! این آقا کیست که این اندازه مقام دارد و دربان امامان است؟». نزدیک رفتم، دیدم مرحوم مغفور سید مجتبی میر لوحی (نواب صفوی) است. خوشحال شدم و رفتم با او مصافحه و معانقه کردم. ▫️ناگهان دیدم کنار قبور ویران شده آن‌ها ایستادم و از آن مناظر هیچ اثری نیست. دانستم که باطن مشاهد مشرفه همان‌ست که در مکاشفه دیدم و 🔸فهمیدم مرحوم نواب صفوی، مقام بلندی نزد اجدادش دارد. ▪️مرحوم حاج هادی در سال ۱۳۹۰ هجری قمری در تهران وفات نموده و جنازه‌اش را حمل به قم و در جوار علی بن جعفر «علیهما السلام» به خاک سپردند. 📔 اقتباس از کتاب «از داستان‌ها باید آموخت » اثر استاد ادیبی- صفحه ۱۳۳ 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 عضویت کانال
4⃣3⃣ 🌲عنایت امام رضا علیه‌السلام به زائرانش 🌲 🌳 خدمت استاد بزرگوار آیت‌الله شیخ محمد علی جاودان دام ظله در مشهد مقدس، منزل مرحوم حاج‌آقا حسین معصومی بودیم که پسر عمویشان، مرحوم حاج‌محمد آقا جاودان، داستانی را نقل کردند: 🌴 یکی از آشنایان که اهل مشهد مقدس و خادم حرم مطهر بودند، نقل کردند: روزی در عالم خواب دیدم درب منزل را می‌زنند. خودم را به درب رساندم. دیدم حضرت رضا علیه‌السلام درحالی‌که زنجیر یک میمون را در دست دارند، به من می‌فرمایند: از این مهمان ما پذیرایی کنید! ناگهان از صدای درب منزل بیدار شدم. خودم را به درب رساندم، آقایی را دم درب دیدم. از من پرسید: شما اتاقتان را اجاره می‌دهید؟ من با توجه به رؤیای خود، او را به منزل دعوت کردم و به او گفتم؛ معمولاً اتاقم را اجاره نمی‌دهم. چه کسی به شما نشانی این‌جا را داد؟ گفت بعد از جستجوی زیاد، در آستانه ناامیدی، نشانی منزل شما را به من دادند. مدتی که در منزل این شخص بود، صاحب منزل، از ایشان به طور کامل پذیرایی کرد. روز آخر، مهمان تصمیم گرفت پولی را به عنوان اجاره و کرایه پرداخت کند ولی صاحبخانه قبول نکرد. او گفت: شما به‌صورت مهمان از من پذیرایی کردید، نه مثل کسی که اتاقی اجاره کند. چرا به این نحو پذیرایی کردید؟ از رختخواب گرفته تا غذای مناسب، همه را برایم آماده کردید! صاحبخانه گفت: من نمی‌دانم شغل شما چیست؟ اما من خوابم را برایتان تعریف می‌کنم. مهمان وقتی جریان خواب و عنایت امام رضا علیه‌السلام را نسبت‌به خودش شنید، محزون گشته و اشک‌هایش جاری شد و گفت من در صداوسیما کار می‌کنم. ( ظاهرا در کار طنز و کمدی بود. ) به‌محض رسیدن به تهران، شغلم را عوض می‌کنم. * البته این ماجرا برای قبل انقلاب است . 📚کتاب/ص ۵۴ و ۵۵ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 eitaa.com/adibi_larijani
💠آیت‌الله حق شناس و توسل به حضرت معصومه( ع )💠 ❇️آیت‌الله حق شناس می‌فرمودند : برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم مشرف شدم . آن زمان شهریه یک طلبه تقریبا ۳۰ تومان بود و من باید تمام این مبلغ را برای اجاره‌ خانه به صاحبخانه پرداخت می‌کردم و دیگر پولی برای گذران زندگی نمی‌ماند . برای رهایی از این وضعیت، خیلی دنبال خانه‌ای با اجازه بهای ارزانتر گشتم . در این ایام، شخصی به من مراجعه کرد و گفت : ما۸ منزلی داریم که اجاره بهای آن نصف قیمت منزلی است که در آن ساکن هستید ( پانزده تومان ) ، اما به جای باقیمانده اجاره ،اهل بیت شما باید کمک عیال ما کند و کار‌های خانه را انجام دهد. حاج آقا در ادامه فرمودند : نگران شدم که چگونه این پیشنهاد را برای اهل بیتم مطرح کنم. (خانواده‌ ایشان از یک خانواده محترم و ثروتمند بودند و در منزلشان خدمتکار داشتند.) از این جریان خیلی دل گرفته شدم .به همین دلیل به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم و موضوع را با آن بزرگوار مطرح کردم . در حرم خوابم برد. در عالم رویا حضرت معصومه(ع) فرمودند : میرزا چرا برای این موضوعات کوچک به ما مراجعه می‌کنی؟! از ما کار‌های بزرگ بخواه! برای پیدا کردن خانه سر قبر میرزای قمی برو ! حاج آقای حق شناس فرمودند : سر قبر میرزای‌ قمی رفته و مشغول خواندن سوره یاسین شدم . آخر سوره یاسین بود که یکی از دوستان، کنارم نشست و گفت برای یکی از آقایان مسئله‌ای پیش آمده و بایست برای انجام کاری به تهران برود و مدت طولانی در آن جا بماند . او دنبال شخصی می‌گردد تا به او اعتماد داشته باشد و خانه‌اش را در قم به صورت رایگان به او بسپارد.* *اقتباس از کتاب درنگستان،ص ۱۲۸،مولف: سید کاظم ارفع. 📚کتاب/ص ٧٤ و ٧٥ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی 📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی" 🔗 eitaa.com/adibi_larijani
به بهانه سالگرد شهادت نواب صفوی ۲۷ دی ماه 🔸 🔹 📌 مکاشفه یک ولی خدا درباره «شهید نواب صفوی (ره)» ◾️ یکی از مردان خدا که در سال‌های نه چندان دور در میان ما زندگی می‌کرد، مرحوم مغفور، حاج هادی خان‌صنمی ابهری بود. ایشان از ملازمین عارف سوخته «آیت‌الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی رضوان الله علیه» بودند و بسیاری از نیکان و اهل معنا در زمان ما با ایشان مراوده داشتند، از جمله: آیت‌الله العظمی میلانی ،علامه تهرانی ،آیت الله کشمیری، آیت‌الله خوشوقت ، آقا میرزا اسماعیل دولابی و ... رضوان الله علیهم. ▫️مرحوم حاج هادی کثیرالبکاء (بسیار اهل گریه) بودند و هر آنچه به دست آورده بودند، از طریق محبت و گریه بر امام حسین علیه السلام بود. ایشان اهل مکاشفه بود و از جمله، مکاشفه‌ای است که از طریق صاحب کتاب «گنجینه دانشمندان»، مرحوم حاج شیخ محمد شریف رازی _که خود توفیق مصاحبت و دوستی با ایشان را داشت_ نقل شده است :🔻 🔸🔸🔸 در سفر مکه، چون به مدینه مشرف شدم، روزی برای زیارت قبور ائمه شریف بقیع «علیهم السلام» رفتم و چون قبور ویران چهار امام معصوم «علیهم السلام» رو دیدم گریه مرا دست داد، به‌طوری‌که بی‌خود شده و روی زمین افتادم، زمین را می‌بوسیدم و گریه می‌کردم. مأمورین سعودی آمدند و مرا بلند کرده و کشان‌ کشان به اداره‌ی امر به‌ معروف بردند و از من تعهد گرفتند تا دیگر به بقیع نروم. مرا آزاد کردند. 🔘 به حرم حضرت رسول‌الله «صلی الله علیه و آله و سلم» رفتم. عرض شکایت کردم که:« تا به کی ما این‌گونه شدائد را ببینیم؟» پس از ساعتی بیرون آمدم، ولی با این‌که از طرف مأمورین اداره‌ی امر به‌ معروف، ممنوع از تشرف به بقیع شریف بودم، اما عشق آن بزرگواران مرا تحریک نموده و بی‌اختیار به‌طرف قبرستان بقیع رفتم. 🔸چون به درب قبرستان رسیدم، دیدم درب بسیار عالی و صحن و سرای عجیب و بدیعی است که در هیچ‌ یک از مشاهد مشرفه عراق و ایران، ندیده بودم. 🔹کفش‌هایم را درآورده و وارد صحن شدم، دیدم حرم مطهر ائمه بقیع «علیه السلام»، با گنبد و مناره‌های طلایی رفیع و ایوان بسیار باصفایی که هرگز مثلش را ندیده بودم، می‌باشد. تعجب کردم که از دیروز تاکنون این بنای مجلل را کی ساخته است؟!، پس باذوق و شوق فراوان به‌طرف حرم ائمه «علیهم السلام» روانه شدم، اما هیچ‌کس را نمی‌دیدم تا به ایوان رسیدم. 🖍مشاهده کردم که سید بزرگواری که عِمامه سبز بر سر دارد، درب حرم ائمه «ع» ایستاده و با یک هیبت و وقار تمامی، دربانی [حرم] ائمه «ع» را می‌نماید. گفتم:« خدایا! این آقا کیست که این اندازه مقام دارد و دربان امامان است؟». نزدیک رفتم، دیدم مرحوم مغفور سید مجتبی میر لوحی (نواب صفوی) است. خوشحال شدم و رفتم با او مصافحه و معانقه کردم. ▫️ناگهان دیدم کنار قبور ویران شده آن‌ها ایستادم و از آن مناظر هیچ اثری نیست. دانستم که باطن مشاهد مشرفه همان‌ست که در مکاشفه دیدم و 🔸فهمیدم مرحوم نواب صفوی، مقام بلندی نزد اجدادش دارد. ▪️مرحوم حاج هادی در سال ۱۳۹۰ هجری قمری در تهران وفات نموده و جنازه‌اش را حمل به قم و در جوار علی بن جعفر «علیهما السلام» به خاک سپردند. 📔 اقتباس از کتاب «از داستان‌ها باید آموخت » اثر استاد ادیبی- صفحه ۱۳۳ "عضویت کانال رفیق شفیق "👉
به بهانه سالروز تخریب قبور مطهر ائمه بقیع سلام الله علیهم اجمعین 🔸هشتم شوال 🔸 🔹 📌 مکاشفه یک ولی خدا درباره «شهید نواب صفوی (ره)» ◾️ یکی از مردان خدا که در سال‌های نه چندان دور در میان ما زندگی می‌کرد، مرحوم مغفور، حاج هادی خان‌صنمی ابهری بود. ایشان از ملازمین عارف سوخته «آیت‌الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی رضوان الله علیه» بودند و بسیاری از نیکان و اهل معنا در زمان ما با ایشان مراوده داشتند، از جمله: آیت‌الله العظمی میلانی ،علامه تهرانی ،آیت الله کشمیری، آیت‌الله خوشوقت ، آقا میرزا اسماعیل دولابی و ... رضوان الله علیهم. ▫️مرحوم حاج هادی کثیرالبکاء (بسیار اهل گریه) بودند و هر آنچه به دست آورده بودند، از طریق محبت و گریه بر امام حسین علیه السلام بود. ایشان اهل مکاشفه بود و از جمله، مکاشفه‌ای است که از طریق صاحب کتاب «گنجینه دانشمندان»، مرحوم حاج شیخ محمد شریف رازی _که خود توفیق مصاحبت و دوستی با ایشان را داشت_ نقل شده است :🔻 🔸🔸🔸 در سفر مکه، چون به مدینه مشرف شدم، روزی برای زیارت قبور ائمه شریف بقیع «علیهم السلام» رفتم و چون قبور ویران چهار امام معصوم «علیهم السلام» رو دیدم گریه مرا دست داد، به‌طوری‌که بی‌خود شده و روی زمین افتادم، زمین را می‌بوسیدم و گریه می‌کردم. مأمورین سعودی آمدند و مرا بلند کرده و کشان‌ کشان به اداره‌ی امر به‌ معروف بردند و از من تعهد گرفتند تا دیگر به بقیع نروم. مرا آزاد کردند. 🔘 به حرم حضرت رسول‌الله «صلی الله علیه و آله و سلم» رفتم. عرض شکایت کردم که:« تا به کی ما این‌گونه شدائد را ببینیم؟» پس از ساعتی بیرون آمدم، ولی با این‌که از طرف مأمورین اداره‌ی امر به‌ معروف، ممنوع از تشرف به بقیع شریف بودم، اما عشق آن بزرگواران مرا تحریک نموده و بی‌اختیار به‌طرف قبرستان بقیع رفتم. 🔸چون به درب قبرستان رسیدم، دیدم درب بسیار عالی و صحن و سرای عجیب و بدیعی است که در هیچ‌ یک از مشاهد مشرفه عراق و ایران، ندیده بودم. 🔹کفش‌هایم را درآورده و وارد صحن شدم، دیدم حرم مطهر ائمه بقیع «علیه السلام»، با گنبد و مناره‌های طلایی رفیع و ایوان بسیار باصفایی که هرگز مثلش را ندیده بودم، می‌باشد. تعجب کردم که از دیروز تاکنون این بنای مجلل را کی ساخته است؟!، پس باذوق و شوق فراوان به‌طرف حرم ائمه «علیهم السلام» روانه شدم، اما هیچ‌کس را نمی‌دیدم تا به ایوان رسیدم. 🖍مشاهده کردم که سید بزرگواری که عِمامه سبز بر سر دارد، درب حرم ائمه «ع» ایستاده و با یک هیبت و وقار تمامی، دربانی [حرم] ائمه «ع» را می‌نماید. گفتم:« خدایا! این آقا کیست که این اندازه مقام دارد و دربان امامان است؟». نزدیک رفتم، دیدم مرحوم مغفور سید مجتبی میر لوحی (نواب صفوی) است. خوشحال شدم و رفتم با او مصافحه و معانقه کردم. ▫️ناگهان دیدم کنار قبور ویران شده آن‌ها ایستادم و از آن مناظر هیچ اثری نیست. دانستم که باطن مشاهد مشرفه همان‌ست که در مکاشفه دیدم و 🔸فهمیدم مرحوم نواب صفوی، مقام بلندی نزد اجدادش دارد. ▪️مرحوم حاج هادی در سال ۱۳۹۰ هجری قمری در تهران وفات نموده و جنازه‌اش را حمل به قم و در جوار علی بن جعفر «علیهما السلام» به خاک سپردند. 📔 اقتباس از کتاب «از داستان‌ها باید آموخت » اثر استاد ادیبی- صفحه ۱۳۳ " کانال رفیق شفیق "👉