#خاطرات_و_حکایات 6⃣3⃣
💫 شهید مطهری و شریعتی 💫
💥 استاد بزرگوار آیتالله شیخ محمد علی جاودان دام ظله فرمودند: چهار نفر از دوستان به نام آقایان مرحوم حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ فضلالله کریم، ساجدی و زیبایینژاد [و شخصی دیگر که نامش در خاطرم نیست ] بهمناسبت ترجمه کتاب داستان راستان به زبان ترکی، که با همت جناب حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ علی اسلامی صورت گرفت، خدمت آیتالله شهید مطهری رسیدند و از او درباره کتابهای دکتر شریعتی پرسیدند. آقای مطهری فرمودند: ایشان اشتباه دارند. یکی از آقایان عرض کرد: همه اشتباه دارند. آقای مطهری فرمودند: اشتباه همه علمای اسلام از اول تا آخر، عشری ( یک دهم چیزی را عشر می گویند ) از اشتباهات شریعتی است. پرسیدند: آیا عمدی در کار بودهاست؟ آقای مطهری فرمودند: حمل به صحتش این است که یا تطمیع شده بود یا تهدید.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۵۸ و ۵۹
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 7⃣3⃣
✨ توسل به امام رضا برای تفسیر فخر رازی ✨
✴️ استاد بزرگوار آیتالله شیخ محمد علی جاودان دامه ظله در برگشت از مشهد مقدس، داستانی را از قول آیتالله سید محمود مجتهدی سیستانی نقل کردند:
❌ برای تدریس درس تفسیر، خدمت حضرت امام رضا علیهالسلام عرض کردم: آقا یک دوره تفسیر فخر رازی با چاپ اسلامبول و با کاغذ زرورق میخواهم. پساز زیارت، به منزل برگشتم. شب دیدم درب منزل را میزنند. رفتم دم درب. دیدم چند جوان آمده و گفتند پدرما از دنیا رفت و ورثه ی اهل علم ندارد. این کتابها را به خدمت شما آوردهایم. چند صندوق کتاب را گذاشتند و رفتند. یکی از صندوقها را باز کردم که یک دوره تفسیر کبیر فخر رازی بود، با همان ویژگیهایی که به امام رضا علیهالسلام عرض کردم ( چاپ اسلامبول با کاغذ زرورق ). روز بعد خواب دیدم که مجلس برپا شد. حجاجبنیوسف ثقفی بالای منبر مشغول سخنرانی بود درحالیکه فخر رازی، کنار او نشسته بود. بعد از بیدار شدن، به امام رضا علیهالسلام عرض کردم من این کتاب را نمیخواهم! درب منزل به صدا درآمد. رفتم دم درب. همان جوانها بودند. با عذرخواهی گفتند بین ورثه ها دعوا شد! لطفاً کتابها را برگرداند !
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۶۰
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 8⃣3⃣
💢 سالک شهید حجتالاسلام شیخ محمود غفاری 💢
🔆 استاد بزرگوار آیتالله شیخ محمد علی جاودان دام ظله نقل کردند: شهید حاج شیخ محمود غفاری برای رسیدن به فوز شهادت از آیتالله حقشناس رحمت الله علیه دستور خواندن زیارت عاشورا را گرفتند. او شهادت را پلی برای رسیدن به خدمت امامزمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف و درک ظهور آن حضرت میدانست. دوست بزرگوار، آقای سید محسن حسینی، گفتند: در منطقه بازی دراز، آقا شیخ محمود را در حال گریه دیدم. اطرافیانش میگفتند صبح به خدا عرض کرد: خدایا! شمر، امام زمانش ( امام حسین علیهالسلام ) را دید! من از شمر هم کمتر هستم! از صبح تا حالا برای این جمله گریه میکند.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۶۲
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 9⃣3⃣
🔳 آقا سید جمال گلپایگانی و خداترسی ایشان 🔳
🔲 استاد گرانقدر آیتالله شیخ محمد علی جاودان دام ظله به نقل از آیتالله جعفری اراکی این داستان را نقل کردند:
▪️ آیتالله اراکی فرمودند: در آن ابتدا که به نجفاشرف مشرف شدم، محضر آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی رسیدم. ایشان شروع به گریه کردند. مدتی گذشت و آقا بزرگ تهرانی وارد شدند، اما گریه ی آقاسید جمال تمامی نداشت. در این لحظه آقا بزرگ پرسیدند: چرا اینقدر گریه میکنید؟ فرمودند: بهخاطر موقوفاتی که در اراک وجود دارد؛ آیا به شکل صحیحی از آن موقوفات استفاده میشود؟ چون تولیت موقوفات برعهده ایشان بود و او نگران از عاقبت امر خود که چه اتفاقی میافتد؟
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۶۳
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 0⃣4⃣
♦️ علامه امینی و توسل به حضرت امیرالمومنین علیه السلام ♦️
🎙 استاد گرانقدر آیتالله شیخ محمد علی جاودان دام ظله به نقل از آیتالله جعفری اراکی نقل کردند:
⌛️در کتابخانه علامه امینی رحمتاللهعلیه صحبت از کتاب الغدیر شد. علامه فرمودند:
⏳در حرم حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض کردم: یا علی! میخواهم کتابی را برای مخالفان شما بنویسم، ولی از این کار چیزی نمیدانم. خودتان کمک کنید! هر روز برای همین حاجت توسل میکردم. روز عربی با لباس ژولیده وارد حرم شد. خودش را به ضریح چسباند و حاجتش را گرفت و برگشت. منبعد از دیدن این صحنه، رفتم جلو و عرض کردم: آقا من اینهمه مدت، با لباس مرتب و غسل کرده آمدم، ولی حاجتم را برآورده نکردید! بعد به زبان ترکی عرض کردم: این آقا یکبار به محضر شما آمد و حاجتش برآورده شد! منبعد از این به حرم نمیآیم! شب خواب دیدم حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام از باب القبله وارد شدند و فرمودند: چرا با ما ترکی حرف زدید؟ حاجت تو به دست پسرم برآورده میشود. به کربلا بروید! بعد از این خواب به سمت کربلا حرکت کردم. نماز ظهر را در حرم امام حسین علیهالسلام خواندم. بعد از نماز، جوان آمد و گفت: کتابخانه پدرم بعد از فوتش بلا استفاده مانده، شما بیایید این کتابخانه را ببینید! به منزلشان رفتیم. جوان گفت اگر اجازه بدهی اول نهار را بیاورم! عرض کردم: ابتدا کتابها را ببینیم و بعد از آن ناهار میخوریم. بعد از مدتی که کتابخانه را باز کردند، خاک همهجا را پوشانده بود، اولین کتابی که برداشتم، به کتاب مورد نظرم دست یافتم. کتاب دوم هم کتابی بود که نیازم را برطرف میکرد و همینطور کتابهای دیگر. از جوان خواستم جعبههایی که برای میوه تعبیهشده بخرد، تا کتابها را در آنها قرار دهم و با خود به نجف بیارم.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۶۴ و ۶۵
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 1⃣4⃣
📍آیتالله حاج شیخ علیاکبر برهان 📍
📖 مرحوم آیتالله مجتهدی میفرمود: در روزگاران قدیم رسم بر این بود پساز سخنرانی واعظ، غذای مجلس را بهعنوان تبرک به او میدادند. مرحوم حاج شیخ علیاکبر برهان بر خلاف این سنت، غذا را قبول نمیکردند، اما صاحبخانه غذای مرحوم برهان را به کسی سپرد تا پشت سر ایشان، غذا را به منزلشان برساند. مرحوم برهان در راه منزل، به جوانی که مشروب نوشیده بود، برخورد کرد. جوان با همان حال، نزدیک شد و گفت: آشیخ! شما هم میخورید و هم میبرید. آقا نگاهی به پشت سرشان کردند. فردی را با ظرف غذا دیدند. اشاره کردند که جلوتربیا! آن فرد با ظرف غذا جلو آمد و مرحوم برهان غذا را گرفتند و بهدنبال جوان به راه افتادند. با اجازه همسرش وارد منزل شدند و خود با دستان مبارکشان غذا را به دهانش میدادند و میفرمودند: چه کسی گفته ما باید غذا را بخوریم؟ این غذاها را باید شما جوانها بخورید. بعد از مدتی جوان به حالت عادی برگشت و از رفتار خود پشیمان شد و توبه کرد. این نمونهای از مهربانی یک عالم ربانی است که باعث هدایت شدهاست.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۶۶
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 2⃣4⃣
👌عنایت حضرت رضا علیهالسلام به آقا شیخ ابراهیم ترک 👌
🤲 آقا شیخ ابراهیم ترک رحمت الله علیه که روضهخوان درس آیتالله آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی قدسسره بود، برای زیارت به مشهد مشرف شد. [ او تعریف کرد که ] زمانی نگذشت که بیپول شدم. با خود گفتم: من میتوانم شعری در مدح امام رضا علیهالسلام سروده و آن را برای تولیت آستان مقدس بخوانم تا قدری صله ( هدیه ) بگیرم. در همین اثناء گفتم: چرا از امام رضا علیه السلام صله نگیرم؟ از فکر قبلی خود استغفار کردم و شعر را برای امام رضا علیهالسلام خواندم. ناگهان دستی از ضریح بیرون آمد و سکهای در دستانم گذاشت. عرض کردم: آقا! این کم است! دوباره سکهی دیگری در دستانم گذاشت، تا شش سکه مرحمت کردند. در برگشت از حرم، آقا شیخ حسنعلی تهرانی ( جد مادری آیتالله مروارید ) را دیدم. مرا از صلهای که دریافت کردم خبر داده و فرمودند: سکهها را به من بدهید! و در عوض آن، پاکتی از پول به من دادند.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۶۷
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 3⃣4⃣
🍁 ویژگیهای آیتالله علوی سبزواری 🍁
🌾 حرف زدن از مردان خدا که شخصیت برجستهای دارند، برای اهلش بسیار سخت است، تا چه رسد به همچون منی که اهلیت سخن گفتن را ندارم. منطقیون گفتهاند: معرِّف باید اجلی از معرَّف باشد. کرامتی را از حاجآقای علوی که در کتاب سر دلبران آمدهاست، در ادامه میآورم: (( در سفری که در سبزوار میهمان آقای حاج سید محمدحسن علوی بودیم، بنا بود دو روز و یک شب سبزوار بمانیم و برای شب در اتوبوسهایی که از سبزوار به تهران میروند بلیط بگیرند که صبح به تهران برسیم، تا مراجعه به دکتر نموده و برای شب جمعه قم باشیم که آماده برای روزه رمضان باشم. بدون هیچ دلیلی ایشان تلفن زدند و بلیط شب را تبدیل به صبح فردا کردند و هر چه اصرار کردم تا برای شب بلیط اتوبوس گرفته شود قبول نکردند؛ باآنکه ماندن آن شب هیچ وجهی نداشت و ایشان هم بسیار سید ملایم و قابل انعطافی هستند و بالاخره خودم با آقای اخوی به تهران تلفن کردم که فردا منتظر ما نباشند [ آن شب ] آن اتوبوس تصادف عجیبی کرد که علیالظاهر قریب نصف مسافرین آن اتوبوس مردند و فردای آن روز که میرفتم، به چشم خود مشاهده وضع آن اتومبیل نمودم. ))
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۶۹ و ۷۰
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 4⃣4⃣
🌸 ماجرای قبر جد مادری آیتالله علوی سبزواری 🌸
🌼 مرحوم آیتالله آقا سید محمدتقی سبزواری فرزند سید کاظم بن ابیالقاسم بن رضی بن محمد الحسینی الباشتینی، ساکن قوشتنک از روستاهای سبزوار که نسبشان به جناب حسین اصغر فرزند مکرم حضرت زینالعابدین علیهالسلام میرسد، از علمای اعلام و فقهای سبزوار و اجلهی زهاد و نساک عصر خود بودند نقل شدهاست که در سفر حج به محضر مقدس حضرت امامزمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف مشرف شدند.
🌻 ایشان از شاگردان شیخ اعظم حاج شیخ مرتضی انصاری رحمت الله علیه بوده و نیز تقریرات درس شیخ را مینوشتند که پساز سال ۱۲۹۲ ه.ق به ایران مراجعت کرده و در شمار اوثق ائمه جماعت سبزوار شدند، چنانکه تدریس کردهاند و در سال ۱۳۱۲ه.ق پساز مراجعت از عتبات عالیات در شاهرود بیمار شده و فوت کردند. مرحوم شریف رازی درباره ایشان میفرماید: (( عالمی جلیل از تلامذهی شیخ انصاری و تقریرات وی را در فقه و اصول در ۴ جلد نوشتهاست.))
🌑 آیتالله آقا سید محمدتقی سبزواری در مرا مراجعت از عتبات عالیات در شاهرود از دنیا رفتند. پیکر مطهرشان را در قبرستان شهر دفن کردند. بعد از مدتی تصمیم گرفتند که قبرستان را به پارک تبدیل کنند، ولی دست به هر کاری زدند، نتوانستند این قبر را خراب کنند و بلدوزر با نزدیک شدن به قبر شریف، خاموش میشد.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۷۰ و ۷۱
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 5⃣4⃣
☀️ مولوی در دیدگاه شیعه ☀️
❄️ علامه عسکری قدسسره میفرمودند: ملاطه عالمی از اهلسنت در سامراء به من گفت چرا شما شیعیان از کتاب مثنوی معنوی مولوی بدتان میآید؟ ( یعنی اینکه مولوی را شما سنی میدانید و به آن اعتنا نمیکنید. ) گفتم چه کسی گفته ما بدمان میآید؟ چنین نیست! بعد این شعر مولوی را برایش خواندم:
تو به تاریکی علی را دیدهای
زان سبب غیری بر او بگزیدهای
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۷۳
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 6⃣4⃣
🔅 آیتالله حقشناس قدس سره و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها🔅
🔆 آیتالله حقشناس رحمتاللهعلیه میفرمودند: برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم مشرف شدم. آن زمان شهریه یک طلبه تقریباً ۳۰ تومان بود و من باید تمام این مبلغ را برای اجارهخانه به صاحبخانه پرداخت میکردم و دیگر پولی برای گذران زندگی نمیماند. برای رهایی از این وضعیت، خیلی دنبال خانهای با اجارهبهای ارزانتر گشتم. در این ایام، شخصی به من مراجعه کرد و گفت: ما منزلی داریم که اجارهبهای آن نصف قیمت منزلی است که در آن ساکن هستید ( پانزده تومان )، اما به جای باقیمانده اجاره، اهلبیت شما باید کمک عیال ما کند و کارهای خانه را انجام دهد.
حاجآقا در ادامه فرمودند: نگران شدم که چگونه این پیشنهاد را برای اهلبیتم مطرح کنم. ( خانواده ایشان از یک خانواده محترم و ثروتمند بودند و در منزلشان خدمتکار داشتند. ) از این جریان خیلی دل گرفته شدم. بههمین دلیل به حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها رفتم و موضوع را با آن بزرگوار مطرح کردم. در حرم خوابم برد. در عالم رؤیا حضرت معصومه سلاماللهعلیها فرمودند: میرزا چرا برای این موضوعات کوچک به ما مراجعه میکنی؟! از ما کارهای بزرگ بخواه! برای پیدا کردن خانه سر قبر میرزای قمی برو! حاجآقای حقشناس فرمودند: سر قبر میرزای قمی رفته و مشغول خواندن سوره یاسین شدم. آخر سورهی یاسین بود که یکی از دوستان، کنارم نشست و گفت برای یکی از آقایان مسئلهای پیشآمده و میبایست برای انجام کاری به تهران برود و مدت طولانی در آنجا بماند. او دنبال شخصی میگردد تا به او اعتماد داشته باشد و خانهاش را در قم بهصورت رایگان به او بسپارد.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۷۴ و ۷۵
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 7⃣4⃣
💠 حرف های غیر ضروری 💠
#⃣ مرحوم آیت الله حق شناس قدس سره می فرمودند: در اولین ملاقاتی که به محضر آقا شیخ محمد حسین زاهد رسیدند، مرحوم زاهد فرمودند: همه حرف های غیر واجبت را بنویس! ( حرف هایی که ضروری نیست ). همه را نوشتم. ۴ صفحه شد. فردا شب نوشته ها را به ایشان نشان دادم. فرمودند: اوه! چقدر حرف زدی! من حوصله ندارم این همه حرف را بخوانم! بروید کمش کنید! فردا شب ۴ خط شد. باز فرمودند: زیاد است! فردا شب ( شب سوم ) به هیچ رسید. مرحوم زاهد فرمودند: تو یک چیزی می شوی. ( یعنی فردی که چنین همت و اراده ای دارد که ظرف مدت ۴۸ ساعت سخنان بیهوده را از خودش دور می کند می تواند به مقامات بلند معنوی و عرفانی دست یابد).
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۷۶
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 8⃣4⃣
⏺ اخلاق دیدنی است نه گفتنی ⏺
◀️ آیتالله جوادی آملی دامظله از علامه طباطبایی قدسسره نقل میکردند که: اخلاق گفتنی نیست، بلکه دیدنی است. بروید آیتالله بهجت را ببینید! ایشان مجسمه اخلاق است.
⏪ نظیر این فرمایش را علامه عسکری هم میفرمودند که: در زمان ما مجسمههای اخلاق بودند. ما غروبها به محضر آیتالله آقاسید محمدتقی خوانساری میرسیدیم و از نزدیک رفتار ایشان را میدیدیم و درس میگرفتیم.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۷۷
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 9⃣4⃣
🔹 مراقبت از چشم 🔹
🔶 ما با استاد گرانقدر آیتالله جاودان دام ظله مشهد مشرف بودیم. مدرسهی حاجآقای مجتهدی بهتازگی کارت شناسایی الکترونیکی برای طلاب تهیه کرده بود و حضوروغیاب بهصورت الکترونیکی انجام میشد. طلبه جوانی با ما مشهد بود. این جوان خیلی خوشسیما بود. بهاتفاق این جوان، قضیه کارتهای جدید مدرسه را با حاجآقا در میان گذاشتیم و گفتیم که طلبه باید به ذوق خودش بیاید و لازم به اینجور کارها نیست. با درخواست حاجآقا آن طلبه کارت الکترونیکی خود را به حاجآقا داد. حاجآقا انگشت شستش را روی عکس گذاشت و بعد از باب دفع دخل مقدر فرمودند: مرحوم شیخ محمدرضا تنکابنی پدر مرحوم آقای فلسفی دفتر ازدواج داشت. وقتی شناسنامهها را برای ثبت پیش ایشان میآوردند، اگر طرف خانم بود، ایشان انگشت شست را میگذاشت روی عکس خانم تا چشمش به عکس خانم نیفتد. این تقوا و خداترسی اینها بود.
🔷 نظیر این داستان از آقای نجابت نقلشده که استادشان آیتالله سید علی آقا قاضی میفرمود: من بیست سال از این چشمهایم مواظبت کردم که به نامحرم نگاه نکنم. ( در فضایی مثل نجف که زنانش پوشیه میزدند. ) در اثر این مراقبت از چشم، خداوند یک خدا ترسی در من ایجاد کردهاست که بهمحض ورود نامحرم پلک من خودبهخود بسته میشود.
🔳 یکی از ویژگیهای حاجآقا رحیم ارباب از زبان خودشان این است که: من هیچوقت غیبت نکردم و دوم اینکه به نامحرم نگاه نکردم. در ادامه فرمودند: بیست سال در منزلی بودم که خواهر خانم من هم در آنجا زندگی میکردند، ولی در این مدت یکبار هم چهرهی او را ندیدم.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۷۸ و ۷۹
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 0⃣5⃣
♦️ آیتالله بروجردی و تقاضای پادشاه عربستانسعودی ♦️
استاد گرانقدر آیتالله جاودان دامظله از قول آیتالله محسنی ملایری نقل فرمودند: سعودبن عبدالعزیز، پادشاه عربستانسعودی در سفری که به ایران آمدند، تقاضا کردند که با آیتالله بروجردی قدسسره ملاقات کنند. اما ایشان نپذیرفتند. اطرافیان آیتالله بروجردی عرض کردند: این دیدار برای تقویت اسلام ثمربخش خواهد بود و شما قبول بفرمایید. آیتالله بروجردی فرمودند: من بهخاطر یک امر مهمی این تقاضا را رد کردم. چون اگر پادشاه سعودی به قم بیاید، یا به زیارت حضرت معصومه سلاماللهعلیها میرود و به رسم خودش فاتحهای میخواند یا نمیرود که درهرصورت توهین به مقام شامخ آن حضرت خواهد بود. من تقویت اسلام را درصورتیکه به اهانت حضرت معصومه سلاماللهعلیها بینجامد، نمیخواهم.
⌛️ بعد از منتفی شدن ملاقات، پادشاه عربستانسعودی از طریق سفیر، اشیاء گرانبهایی مثل قرآن و یک تکه از پارچه کعبه و عصای مرصع را بهعنوان هدیه برای آیتالله بروجردی قدسسره فرستاد. مرحوم آیتالله بروجردی قدسسره قرآن را به تولیت حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها اهدا کرده و پارچه را برای خودشان نگه داشتند و عصای مرصع را به پادشاه برگرداندند.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۸۰
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 1⃣5⃣
📓صاحب مفاتیح الجنان 📓
📋 مرحوم آیتالله مجتهدی رحمت الله علیه به نقل از حاج شیخ هادی تهرانی ( حاج مقدس ) میفرمودند: درحال تشرف به حرم امام حسین علیهالسلام، مرحوم آقا شیخ عباس قمی رحمةاللهعلیه را دیدم که تکیه بهدر ورودی حرم دادند و از آنجا مشغول زیارت هستند. من به زیارت مشرف شدم و مدتی طول کشید. در برگشت متوجه شدم که هنوز آقا شیخ عباس قمی رحمت الله علیه کنار در ورودی ایستادهاست. به محضرشان رسیده و عرض کردم: چرا وارد حرم نمیشوید؟ فرمودند: جمعیت زیادی به حرم مشرف شدند و با این ازدحام نمیتوانم وارد حرم شوم. عرض کردم: ناراحت نباشید! تکتک این زائرین یک آقا شیخ عباس را زیر بغلشان گرفتهاند و وارد حرم میشوند ( کنایه از اینکه هر یک از این زائرین، مفاتیحالجنان آقا شیخ عباس قمی را بههمراه خود دارد.)
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۸۱
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 2⃣5⃣
🤲 قیامتی هست 🤲
📝 آقا شیخ جعفر شوشتری به قصد زیارت امام رضا علیه السلام به ایران آمدند. چند روزی در تهران توقف کردند و مهمان آیت الله حاج ملاعلی کنی رحمةاللهعلیه بودند. آقاشیخ جعفر نماز جماعت باشکوهی داشتند. از میدان بهارستان تا نظام آباد که حدود ۸ کیلومتر میباشد، پر از جمعیتی بود که برای اقامه نماز میآمدند. روزی آیت الله ملاعلی کنی رحمت الله علیه به آقا شیخ جعفر فرمودند: خوب است با ناصرالدین شاه ملاقاتی داشته باشید! مرحوم آقا شیخ جعفر عرض کردند: من نمی خواهم به دیدار ناصرالدینشاه بروم، ولی اگر شما حکم بکنید این کار را انجام میدهم. آیت الله ملاعلی کنی فرمودند: این برای تقویت اسلام و علما خوب است. من حکم می کنم که با ناصرالدین شاه ملاقات کنید.
🔍 حاج آقای مجتهدی رحمة الله علیه نقل میکرد: حاج شیخ جعفر شوشتری در مسیر رفتن به مشهد مقدس به یک آبادی رسید و برای رفع خستگی، کنار ساختمانی که در حال ساختن بود نشست. در قدیم با الاغ مصالح ساختمانی را جابهجا می کردند. یکی از الاغها بعد از رساندن مصالح به ساختمان از کنار حاج شیخ جعفر رد شد. حاج شیخ جعفر شروع به گریه کرد. اطرافیان از شیخ پرسیدند: چرا گریه می کنید؟ فرمود: الاغ به هنگام رد شدن، موعظهای کرد که مرا چنین برآشفته کرد. الاغ به من گفت: آقا شیخ جعفر! من بار خود را به مقصد رساندم، آیا تو هم بار خود را به مقصد رساندی؟
🔎 آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه نقل میکردند: روزی حاج شیخ جعفر شوشتری در مسجد سپهسالار منبر بودند. وسط منبر فرمودند: ای مردم! بوی سوختنی می آید! به محض شنیدن این کلام، جمعیت به هم ریخت و هر یک احتمالی دادند. بعد از دقایقی حاج شیخ جعفر همه را به سکوت فراخواند و از آنها خواست که بدون هیچ ترسی بنشینند و به سخنانش گوش دهند. در ادامه فرمود: با خبری که اعلام کردم، همه شما به تکاپو افتادید و هر یک احتمالی را مطرح کردید و خواستید کاری بکنید. ای مردم! ۱۲۴ هزار پیامبر آمدند و فرمودند: قیامتی هست! حساب و کتابی هست! جهنمی هست! اما تکان نخوردید!
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۸۲ و ۸۳
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 3⃣5⃣
🍃 قدرت بعد از موت 🍃
🍂 استاد گرانقدرآیت الله جاودان دام ظله فرمودند: آیت الله بروجردی قدس سره خادمی داشت که درصدد بود پای ایشان را ببوسد، اما هیچ وقت نتوانست به این امر موفق شود. چون هر باری که تصمیم میگرفت، آقا اجازه نمیدادند. خادم نقل میکرد: با رحلت آیت الله بروجردی قدس سره، زمانی که بدن مطهرشان روی تخت غسالخانه بود، با خودم گفتم الان بهترین زمان است که میتوانم پای آیت الله بروجردی قدس سره را ببوسم. تا این فکر به سراغم آمد، دیدم آیت الله بروجردی پاهای خود را جمع کرده است.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۸۴
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 5⃣5⃣
💢 حاج مقدس و احتیاط در حج 💢
صاحب گنجینه دانشمندان مینویسد: مرحوم حاج مقدس منبری آموزنده و ولایتی داشت و آن چه می گفت به آن معتقد و عامل بود و جداً آن مرحوم از مصادیق واقعی (( عالم ناطق مستعمل لعلمه )) شمرده می شد. از کثرت احتیاط و ورع، به جهت شبههای که در حج خود برایش وارد شده بود، تا آخر عمر ازدواج نکرد. در سال ۱۳۷۸ ه.ق به مکه مشرف و تدارکات حج خود را نمود که پس از مراجعت عمل به سنت سنیه (النکاح سنتی ) نماید، ولی در نجف اشرف به مرگ ناگهانی ( سکته ) بدرود حیات گفته و در وادی السلام، نزدیک قبر جناب هود و صالح علیهما السلام مدفون گردید و چون خبر فوتش به تهران رسید، انقلاب و شورش عجیبی در بازار افتاد. علاقهمندان وی بازار را تعطیل کردند و در مسجد ( حاج سید عزیزالله ) اجتماع نمودند و خود این مولف حاضر و شاهد بودم وقتی خطیب شهیر و واعظ بی نظیر حجت الاسلام و المسلمین آقای فلسفی به منبر رفتند و درباره شخصیت و مقامات معنوی آن مرحوم ایراد سخن کردند، مردم به سر و سینه زده و فریاد و ناله و شیون عجیب کردند که گویا مرجع تقلید بزرگی از دنیا رفته و یا پدر مهربان و عطوفی را از دست دادهاند.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۹۰
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 6⃣5⃣
💠 اشکالی که کربلایی کاظم به مغنی ابن هشام گرفت 💠
*⃣ آیت الله حاج شیخ هادی جلیلی کرمانشاهی در کرمانشاه پس از دیدن کربلایی کاظم وی را به عراق اعزام نمود. چون او به کربلا وارد شد، علما در منزل مرحوم آیت الله آمیرزا مهدی شیرازی اجتماع نموده و از او سوال کردند و او پاسخ همه را داد. تا یکی از آقایان سوال میکند: کربلایی کاظم! آیه《 الذی خلقکم من نفس واحده ثم خلق منها زوجها ... 》 در کدام سوره است؟ او فورا میگوید: آیه این طور نیست! گفتند: پس چطور است؟ گفت: 《 الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا...》و این آیه اول سوره نساء است که اولش این است 《يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَة...》 گفتند: ابن هشام در مغنی در باب (( ثم )) آیه را با(( ثم )) ذکر کرده استشهاد و استدلال به آن نموده. گفت: من مغنی و ابن هشام نمیشناسم. این آیه (( ثم )) ندارد و آیه به این معنی در سه سوره از قرآن است.
1⃣ اول، سوره چهارم، آیه یک که خواندم.
2⃣ دوم، سوره هفتم ( اعراف) آیه ۱۸۹ که اینطور است:《 هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا ... 》در اینجا هم ثم ندارد و خلق هم ندارد، بلکه جعل دارد.
3⃣ سوم، سوره ۳۹ ( زمر )، آیه ششم: 《 خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا ... 》 در اینجا (( ثم )) دارد، ولی (( الذی )) یا (( هو الذی )) ندارد... آقایان علما همه مبهوت شده، وقتی مغنی آوردند، دیدند حرف کربلایی کاظم درست و ابن هشام نحوی اشتباه کرده است.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۹۱ و ۹۲
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 7⃣5⃣
⏺ داستان سید محمد فشارکی و نپذیرفتن مرجعیت ⏺
⏹ حجت الاسلام و مسلمین آیت الله فی العالمین مرحوم آقا سید محمد طباطبایی فشارکی معروف به ( سید استاد ) بن امیر سید قاسم از اساتید بزرگ و اعاظم علما و مجتهدین و مدرسین عالیمقام و شاگردان برجسته و مبرز مرحوم آیت الله العظمی آقای میرزا محمد حسن مجدد شیرازی و بنا به نقل بزرگان، اعلم و افقه و اورع تلامذه میرزای بزرگ بوده است. مراجع بزرگ و آیات عظامی چون مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله العظمی آقا میرزا حسین نائینی و آیت الله حاج شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی و امثالهم از شاگردان او بودهاند. آن بزرگوار به آن مقام علمی فقاهت که داشت، مُعرض از ریاست و مرجعیت بود و هرچه از شاگردان و تلامذه او، مانند مرحوم آیت الله حائری یزدی، آیت الله حاج سید محمدرضا یثربی کاشانی و دیگران به ایشان اصرار میکردند که رساله بنویس و فتوا بده، قبول نمیکرد.
⏯ مرحوم آیت الله آقا میرزا سید علی یثربی کاشانی از مرحوم والدش و آیت الله حائری نقل کرد که روزی در خدمت آن مرحوم از درس برمیگشتند. در راه به ایشان میگفتند: چرا رساله نمی نویسید و چرا خود را در معرض قرار نمیدهید؟ مگر از اقران خود کمتر هستید؟ تا رسیدند درب منزلشان، آن مرحوم وارد منزل شده و برگشت و طرف درب منزل را گرفته و گفت: شیخ عبدالکریم سیدمحمدرضا و...! خود را از رفقایم اعلم و .... می دانم، ولی خود را در معرض ریاست و مرجعیت قرار نمیدهم، زیرا خداوند فرموده: 《 تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ 》 پس وارد منزل شده و در را بست.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۹۳ و ۹۴
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 8⃣5⃣
🔶 کسانی که بدن شیخ صدوق را دیدند 🔶
🔷 مرحوم شیخ عبدالله مامقانی در رجال خود ( تنقیح المقال ) میگوید: (( ... و از چیزهایی که گواهی به جلالت او میدهد اضافه بر آنچه گذشت که برای من نقل کردهاند به سند صحیح، متجاوز از چهل سال قبل، از عدل ثقه امین سید ابراهیم لواسانی طهرانی ( جد سادات لواسانی ) قدس سره که در اواخر سده سوم بعد از هزار ( ۱۳۰۰ ) سیل قبر او را خراب کرد و جسد شریفش نمودار شد. سید لواسانی از اشخاصی بوده که داخل قبر شده و دیده که جسد شریفش صحیح و سالم است و تغییر نکرده و گویا روح از جسم مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسنش و زردی حنا در پای او موجود است. نگارنده گوید: حکایت را شنیدم از سید استادم علامه بزرگوار فقیه و محدث اهل بیت علیهم السلام آیت الله نجفی مرعشی دام ظله که فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سید محمود مرعشی در سفر مشهد در تهران با عده ای از علمای مرکز به زیارت بدن شریف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسیده که نرم بود و ناخن یک دستش را گرفته و دست دیگرش را نگرفته بود. ( گویا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را برای روز جمعه گذارده که در شب جمعه وفات نموده ). و این مطلب از متواترات است و افرادی که به این فیض رسیدهاند نامبردگان زیرند:
۱. سید ابراهیم لواسانی؛
۲. میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم و فیلسوف آن عصر؛
۳. سید محمود مرعشی؛
۴. حاج آقا محمد آل آقا، سبط وحید بهبهانی؛
۵. آخوند ملا اندرمانی و بعضی دیگر.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۹۹ و ۱۰۰
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 9⃣5⃣
🌴 توصیه حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف به آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی رحمت الله علیه 🌴
🌱 مرحوم آیت الله اصفهانی رابطهی مستقیمی با حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و اجداد کرام خود داشت و بعد از فوت فرزند شهیدش که خواست از امر ریاست و زعامت کناره گیرد و درب منزل به روی خودی و بیگانه ببندد، توقیع شریفی از ناحیهی حضرت ولیعصر ( روحی له الفداء ) به وسیله مرحوم ثقة الاسلام و المسلمین زین العلماء الصالحین حاج شیخ محمد کوفی شوشتری می آید که :«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ. يا سيد ابوالحسن أرخِص نفسك و اجلس في دهليز بيتك و لا تُرخِ سترك نحن ننصرك إن شاء الله. المهدي.»
یعنی خود را راحت در اختیار مردم قرار بده و محل نشستن خود را در درگاهی خانه قرار بده و پرده خانه خود را ننداز وحاجت های مردم را برآور ما تو را یاری می کنیم
پس چنان بسط ید نمود که دولت کبیر انگلستان و دولت های دیگر را متحیر ساخت و صیت و صوت جلال و زعامتش به تمام جهان رسید و در نهم ذیالحجه ۱۳۶۵ قمری در کاظمین از دنیا رفت و چنان شور و هیجان در مردم ایران و تمام بلاد شیعیان افتاد که سابقه و لاحقه نداشت.
* گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۲۲
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۱۰۱
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات 4⃣3⃣
🌲عنایت امام رضا علیهالسلام به زائرانش 🌲
🌳 خدمت استاد بزرگوار آیتالله شیخ محمد علی جاودان دام ظله در مشهد مقدس، منزل مرحوم حاجآقا حسین معصومی بودیم که پسر عمویشان، مرحوم حاجمحمد آقا جاودان، داستانی را نقل کردند:
🌴 یکی از آشنایان که اهل مشهد مقدس و خادم حرم مطهر بودند، نقل کردند:
روزی در عالم خواب دیدم درب منزل را میزنند. خودم را به درب رساندم. دیدم حضرت رضا علیهالسلام درحالیکه زنجیر یک میمون را در دست دارند، به من میفرمایند:
از این مهمان ما پذیرایی کنید! ناگهان از صدای درب منزل بیدار شدم. خودم را به درب رساندم، آقایی را دم درب دیدم. از من پرسید: شما اتاقتان را اجاره میدهید؟ من با توجه به رؤیای خود، او را به منزل دعوت کردم و به او گفتم؛ معمولاً اتاقم را اجاره نمیدهم. چه کسی به شما نشانی اینجا را داد؟ گفت بعد از جستجوی زیاد، در آستانه ناامیدی، نشانی منزل شما را به من دادند.
مدتی که در منزل این شخص بود، صاحب منزل، از ایشان به طور کامل پذیرایی کرد.
روز آخر، مهمان تصمیم گرفت پولی را به عنوان اجاره و کرایه پرداخت کند ولی صاحبخانه قبول نکرد. او گفت: شما بهصورت مهمان از من پذیرایی کردید، نه مثل کسی که اتاقی اجاره کند. چرا به این نحو پذیرایی کردید؟ از رختخواب گرفته تا غذای مناسب، همه را برایم آماده کردید! صاحبخانه گفت: من نمیدانم شغل شما چیست؟ اما من خوابم را برایتان تعریف میکنم. مهمان وقتی جریان خواب و عنایت امام رضا علیهالسلام را نسبتبه خودش شنید، محزون گشته و اشکهایش جاری شد و گفت من در صداوسیما کار میکنم. ( ظاهرا در کار طنز و کمدی بود. ) بهمحض رسیدن به تهران، شغلم را عوض میکنم.
* البته این ماجرا برای قبل انقلاب است .
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۵۴ و ۵۵
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات
💠آیتالله حق شناس و توسل به حضرت معصومه( ع )💠
❇️آیتالله حق شناس میفرمودند : برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم مشرف شدم . آن زمان شهریه یک طلبه تقریبا ۳۰ تومان بود و من باید تمام این مبلغ را برای اجاره خانه به صاحبخانه پرداخت میکردم و دیگر پولی برای گذران زندگی نمیماند . برای رهایی از این وضعیت، خیلی دنبال خانهای با اجازه بهای ارزانتر گشتم . در این ایام، شخصی به من مراجعه کرد و گفت : ما۸ منزلی داریم که اجاره بهای آن نصف قیمت منزلی است که در آن ساکن هستید ( پانزده تومان ) ، اما به جای باقیمانده اجاره ،اهل بیت شما باید کمک عیال ما کند و کارهای خانه را انجام دهد. حاج آقا در ادامه فرمودند : نگران شدم که چگونه این پیشنهاد را برای اهل بیتم مطرح کنم. (خانواده ایشان از یک خانواده محترم و ثروتمند بودند و در منزلشان خدمتکار داشتند.) از این جریان خیلی دل گرفته شدم .به همین دلیل به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم و موضوع را با آن بزرگوار مطرح کردم . در حرم خوابم برد. در عالم رویا حضرت معصومه(ع) فرمودند : میرزا چرا برای این موضوعات کوچک به ما مراجعه میکنی؟! از ما کارهای بزرگ بخواه! برای پیدا کردن خانه سر قبر میرزای قمی برو ! حاج آقای حق شناس فرمودند : سر قبر میرزای قمی رفته و مشغول خواندن سوره یاسین شدم . آخر سوره یاسین بود که یکی از دوستان، کنارم نشست و گفت برای یکی از آقایان مسئلهای پیش آمده و بایست برای انجام کاری به تهران برود و مدت طولانی در آن جا بماند . او دنبال شخصی میگردد تا به او اعتماد داشته باشد و خانهاش را در قم به صورت رایگان به او بسپارد.*
*اقتباس از کتاب درنگستان،ص ۱۲۸،مولف: سید کاظم ارفع.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ٧٤ و ٧٥
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani