eitaa logo
کانال مصلی نماز جمعه شهر گلشهر
414 دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
107 فایل
#دفترامام جمعه گلشهر گلپایگان معظم رهبری: «اداره فضای مجازی کشور، نیازمند حرکتی انقلابی است.» پایگاه رسمی مصلی نماز جمعه گلشهر کانال رسمی https://eitaa.com/adinehgolshahr ارتباط بادفتر https://eitaa.com/Samousavi60
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفهمیدم ارزش پدر و مادر چیست ، تا اینکه دیدم هر گرهی در زندگیم افتاد ،دستان مادرم آن را باز کرد❤❤ 💖🌹
تخته سنگ در زمان‌های گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی‌تفاوت از کنار تخته سنگ می‌گذشتند؛ بسیاری هم غر می‌زدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی‌عرضه‌ای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمی‌داشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه‌ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه‌های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی می‌تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد.  
در این دوران زندگی نداشتم چیزی را که مردم به خاطر آن مرا ببینند، نه ثروتی نه قدرتی نه مقامی نه علمی ، اما دلخوشم از اینکه همیشه حس کردم در این گیر و دار دنیا که هر کسی به فکر بافتن کلاه خویش هست ،یکی مرا خوب می بیند و از زمان خلقتم تا کنون مواظب من است ، خدایا تو را شاکرم که مرا به حال خودم رها نکردی و به من نعمت دادی تا در کنار خودم وجودت را حس کنم و بزرگی تو را در قلب کوچک کودکی دیدم که وقتی به او گفتم خدا کجاست گفت: در قلب من 💖 گفتم از کجا به این حال رسیدی ، گفت : چون خطای شما آدم بزرگ ها را می بیند ولی راحت می بخشد مثل قلب کوچک من که ،تا کسی به من بدی می کند زود فراموشش می کنم.🥺❤ 💕⚘
✨﷽✨ 🔴هر کس گمانش به خدا خوب باشد، ناامیدش نمی‌کند ✍مردی ثروتمند کارگرانش را برای صرف شام فراخواند. بعد از مراسم‌، جلوی آنها یک جلد قرآن و مقداری پول گذاشت و از آنها پرسید: قرآن را انتخاب می‌کنند یا پول؟! به نگهبان مجموعه تجاری گفت: یکی را انتخاب کند. نگهبان گفت: خیلی دلم می‌خواهد که قرآن را انتخاب کنم ولی قرآن خواندن را نمی‌دانم پس پول را می‌گیرم که فایده‌اش برایم بیشتر است و پول را برداشت. از کشاورزی که باغچه‌ها را آب می‌داد خواست یکی را انتخاب کند. کشاورز گفت: زنم مریض است و نیاز به پول دارم، اگر مریضی همسرم نبود حتما قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلا پول را انتخاب می‌کنم. مرد ثروتمند نوبت را به آشپز داد که کدام را انتخاب می‌کند؟ آشپز گفت: من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من دائم مشغول کار هستم، وقتی برای قرائت قرآن ندارم، پول را بر می‌دارم. نوبت رسید به پسری کارگر که خیلی فقیر بود. پسر گفت: درسته که من نیاز دارم، خیلی هم نیاز دارم ولی من قرآن را انتخاب می‌کنم. قرآن را برداشت و بوسید. مرد ثروتمند لبخندی زد و گفت که قرآن را باز کند. پسر قرآن را باز کرد و دو پاکت دید. با اجازه مرد ثروتمند، یکی از پاکت‌ها را باز کرد. مبلغ زیادی داخل پاکت بود. و در پاکت دوم وصیت‌نامه‌ای بود که او را وارث اموال و دارایی خودش کرده بود چون او فرزندی نداشت و همسرش نیز فوت کرده بود. مرد ثروتمند گفت: هر کس گمانش به خدا خوب باشد، ناامیدش نمی‌کند. رويگردانی و اعراض از ياد خدا عامل اصلی تنگدستی و سختی در زندگی انسان‌هاست:«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى» 📚سوره طه، آیه 114 🥰🌹
پزشکی تعریف میکرد که: چند روز پيش يكي از همكاران تصويري از يك برگه دفترچه بيمه برايم فرستاد كه روي آن با خط نستعليق يک بيت شعر زيبا خطاطي شده بود. آن بيت دلنشين اين بيت بود: دكتر اين بار برايم نم باران بنويس دو سه شب پرسه زدن توي خيابان بنويس من ديدم عجب بيت زيبايي است لذا تصميم گرفتم ابياتي به آن اضافه كنم. حاصل آن قصيده ذيل شد نامش را هم گذاشتم كلينيك ويژه! 🏚️  كلينيك ويژه  🏚️ "دكتر اين بار برايم نم باران بنويس دو سه شب پرسه زدن توي خيابان بنويس" دوسه روزي نه! دوسه هفته و شايد هم بيش "سر" نهادن به در و دشت و بيابان بنويس عكسي از اين دل پژمرده برايم تو بگير تستي از سينه ي افسرده ياران بنويس اسكني از دل ريشم بنما جانِ طبيب عشق تجويز نما، مهر فراوان بنويس اي حكيم از حسد و حرص تو پرهيزم ده سوپي از سادگي و پاكي انسان بنويس سايه دستي كه شوم دور ز كين و نخوت نسخه اي ناب ز بخشيدن آسان بنويس گاهگاهي تو مرا پيش مشاور بفرست دست برداشتن از رزق فراوان بنويس مشي درويشي و آداب قناعت كردن شادمان زيستن و مسلك رندان بنويس بنويسيد مرتب بروم كوه و كمر گاهگاهي سفر نهر لواسان بنويس يزد بِنْويس كه با جمع رفيقان بروم سفر دور نشد گردش تهران بنويس. گر ميسّر نشدم خارجه و هند و فرنگ بهتر از چين و ختن گردش ايران بنويس. نسخه بنويس هوايي بخورد احساسم سايه نارون و زلف پريشان بنويس به پريشاني احوال و دل زار نگر طَرْف باغ و چمن و لاله و ريحان بنويس فصل گرما چو شود توصيه كن آبتني كرسي و چاي ذغالي به زمستان بنويس چو بهار آيد و فصل گل و بلبل گردد سايه نسترن و صوت هَزاران بنويس گاه تجويز نما سوي خراسان بروم نسخه ويژه اي از شاه خراسان بنويس ز گراني خبرت هست حكيم دانا لطف فرموده مرا نسخه ارزان بنويس... ⚘⚘⚘
ﻣﺤــﻤﺪ ﻋــﻠﻰ ﻛﻠﻰ قهرمان بوکس جهانﻣﯿﺨــــﻮﺍﺳـﺖ ﻣﺸﻌﻞ ﺍﻟﻤﭙﯿـﮏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳـــت ﺑﮕﯿـﺮﺩ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻳـــــﺶ ﻣﯽ ﻟـﺮﺯﯾﺪ! ﺳـﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ میکروفن ﺑﺮُﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ یکصد ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﮔُـﻔﺖ : (ﻳَﺎ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﺈِﻧْﺴَﺎﻥُ ﻣَﺎ ﻏَﺮَّﻙَ ﺑِﺮَﺑِّﻚَ ﺍﻟْﻜَﺮِﻳﻢِ ‏) ﺗﺮﺟﻤﻪ : ‏[ ﺍﯼ ﺍﻧﺴـــﺎﻥ ! ﭼﻪ ﭼــــﯿﺰﯼ ﺗﺮﺍ ‏(ﻧﺴﺒﺖ‏) ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔــــﺎﺭ ﮐﺮﯾﻤﺖ ﻣﻐـــرﻭﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ؟ ‏] ﯾـﺎﺩ ﺗﺎﻥ ﻫﺴـﺖ ﻣﻦ ﻗﻬـــــﺮﻣﺎﻥ ﺟﻬـﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﮐﺴـــــﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻢ ﺩﻭﺍﻡ ﻧـﻤﯽ ﺁﻭﺭﺩ ، ﻭﻟـﯽ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧـﻢ ﻣﺸــﻌـﻠﯽ ﺭﺍ ﺁﺗـﺶ ﺑـﺰﻧﻢ . ﺟﻮﺍﻧﯿـــﺖ ، ﻋﻤـــرﺕ ، ﭘﻮلــــﺖ ، ﻗــــﺪﺭﺗﺖ ، ﻗـــﻮﻣﺖ ، ﺯﺑـــاﻧﺖ ، ﺑـــرﺍﺩﺭﺍﻧﺖ ، ﻣﻮﻗﻌــــﯿﺘﺖ ، ﭘﺴﺘــــﺖ .... ‼️ﭼﻪ ﭼﯿـــــﺰﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺴـــــﺒﺖ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻣﻐـــــﺮﻭﺭ ﺳـــــﺎﺧﺘﻪ ⚘⚘
بزرگمهر حکیم در کشتی نشسته بود که طوفان شد... ناخدا گفت: دیگر امیدی نیست و باید دعا کرد. مسافران همه نگران بودند اما بزرگمهر آرام نشسته بود که گفتند: در این وقت چرا اینگونه آرامی؟! او گفت: نگران نباشید زیرا مطمئنم که نجات پیدا میکنیم. سرانجام همان گونه شد که او گفته بود و کشتی به سلامت به ساحل رسید. مسافرین دور بزرگمهر حلقه زدند که تو پیامبری یا جادوگر؟ از کجا میدانستی که نجات پیدا میکنیم؟! بزرگمهر گفت: من هم مثل شما نمیدانستم. اما گفتم بگذار به اینها امیدواری بدهم. چرا که اگر نجات نیافتیم دیگر من و شما زنده نیستیم که بخواهید مرا مواخذه کنید. امید هیچ آدمی رو ازش نگیرید! 💕💕💕
هدایت شده از ملانصرالدین👳‍♂️
🔶️دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت:چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟ 🔶️چوپان در جواب گفت:آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته ام. 🔶️دانشمند گفت:خلاصه دانشها چیست ؟ 🔶️چوپان گفت:پنج چیز است: 🍁 تا راست تمام نشده دروغ نگویم 🍁تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم 🍁تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم. 🍁تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم. 🍁تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم 🔶️دانشمند گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👳 @mollanasreddin 👳
🔻او مؤمن است و مؤمن را باید احترام کرد...❗️ ◽️حاج آقا جواد گلپایگانی، فرزند مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی رحمه الله درباره برخورد احترام آمیز پدرشان با دیگران می گوید:.. ◽️در سنین کودکی بودم.ایام عاشورا طبق معمول در منزلمان روضه خوانی بود. مرحوم پدرم در کنار در ایستاده بودند و به مردم احترام می کردند. ◽️روزی دیدم مرد نابینایی وارد شد و آقا تمام قد به احترام او بلند شدند. روزهای بعد هم آن مرد نابینا می آمد و ایشان در برابر او بلند می شدند و احترام می گذاردند. ◽️روزی به آقا عرض کردم: این مرد نابیناست و نمی بیند شما در برابرش بلند می شوید،آقا فرمودند: او مؤمن است و مؤمن را باید احترام کرد 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
میخواهم مسلمان شوم!!! فردي كه مقیم لندن بود، تعریف میکرد که یک روز سوار تاکسی شدم در بين راه کرایه را پرداختم. راننده بقیه پولم را که برگرداند متوجه شدم 20 پنس اضافه تر داده است! چند دقیقه‌ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی … گذشت و به مقصد رسیدیم .موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم.وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. انشاءالله فردا خدمت می رسیم! تعریف میکرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم! پیامبر اکرم (ص)می فرمایند: مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبان او در امان باشند و مومن کسی است که مردم مال و جانشان نسبت به او در امان و محفوظ باشند. جمعه گلشهر گلپایگان معظم رهبری: «اداره فضای مجازی کشور، نیازمند حرکتی انقلابی است.» پایگاه رسمی مصلی نماز جمعه گلشهر کانال رسمی https://eitaa.com/adinehgolshahr ارتباط بادفتر https://eitaa.com/Samousavi60
📚 آورده اند که روزی هارون الرشید به اتفاق بهلول به حمام رفت خلیفه از بهلول پرسید : اگر من غلام بودم چقدر ارزش داشتم؟ بهلول او را گفت : ۵۰ دینار هارون برآشفت که ای دیوانه فقط لُنگی که به خود بسته ام ۵۰ دینار قیمت آن است! بهلول گفت : من هم فقط لُنگ را قیمت کردم وگرنه خلیفه که ارزشی ندارد. جمعه گلشهر گلپایگان معظم رهبری: «اداره فضای مجازی کشور، نیازمند حرکتی انقلابی است.» پایگاه رسمی مصلی نماز جمعه گلشهر کانال رسمی https://eitaa.com/adinehgolshahr ارتباط بادفتر https://eitaa.com/Samousavi60