eitaa logo
⌟ دختران‌آسمٰاݩ ⌜
1.2هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
419 ویدیو
316 فایل
یھ‌محفل‌شگف‌آور💌 ـ ــ ـ ♡' : گالری‌تصاویر‌‌دخترونھ‌یِ‌باحجآب🌱 ∞↻ منبعِ‌دلنوشته‌هاے‌آرامش‌بخش🌻 ∞↻ بویِ‌بابونھ‌و‌ریحون‌میدھد🌿 ∞↻ حوالیِ‌دخترانگی‌ھایم(; 💛 ∞↻ منبع عکس های رنگی و مذهبی گونہ🍊
مشاهده در ایتا
دانلود
🧡 مادر آلما قبول کرد. آلما چند متری از آنها دور شد و روی صندلی های دو ردیف جلوتر نشست. ساده متوجه شد که آلما چند باری با موبایلش شماره گرفت اما هر بار بی هیچ گفت و گویی قطع کرد. کمی از ساعت قرار گذشت. آلما زیر نگاه ساده و مادرش بلند شد و با قدم هایی تند جلو رفت. ساده و مادر آلما نیم خیز شدند؛ اما با برگشت آلما سرجایشان نشستند. یک ساعت از ساعت قرار گذشت. مادر آلما بلند شد، ساده هم همراهش بلند شد. هر دو جلو رفتند. آلما با دیدن آنها عصبی گفت:« یه ساعت دیگه صبر میکنیم.» هر دو بی کلامی سرجایشان برگشتند. دو ساعت دیگر گذشت. ساده با اشاره ی مادر آلما بلند شد و رفت کنار آلما که از پشت در شیشه ای ناباورانه به بیرون چشم دوخته بود. آهسته به شانه ی او زد و گفت:« هنوزم فکر میکنی میاد؟» آلما عصبی رو برگرداند، نا امیدانه نگاه ملتهبش را میان مردم چرخاند و بی نفس گفت:« برگردیم.» ........ کپی فقط با نام نویسنده و ایدی کانال🍂 بھ ما بپیوندید دختــــ♡آسماݩ♡ــــࢪاݩ ╔═══🌈🌻════╗ @adinezohour ╚═══💕🌿════╝