eitaa logo
⌟ دختران‌آسمٰاݩ ⌜
1.2هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
419 ویدیو
316 فایل
یھ‌محفل‌شگف‌آور💌 ـ ــ ـ ♡' : گالری‌تصاویر‌‌دخترونھ‌یِ‌باحجآب🌱 ∞↻ منبعِ‌دلنوشته‌هاے‌آرامش‌بخش🌻 ∞↻ بویِ‌بابونھ‌و‌ریحون‌میدھد🌿 ∞↻ حوالیِ‌دخترانگی‌ھایم(; 💛 ∞↻ منبع عکس های رنگی و مذهبی گونہ🍊
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لبخند زد. -بفرمایید -چرا باید نماز بخونیم؟اصلا فلسفه نماز خوندن چیه؟ -علت اصلی اینکه نماز میخونیم اینه که خدا اون رو بر ما واجب کرده...روح ما نیاز داره به عبادت... ازابتدای خلقت انسان ها به روش های مختلف پرستش میکردند... واما نماز...نماز بهترین شیوه اظهار بندگیه...تمام حرکات وذکرهاش تجلی تسلیم دربرابر مخلوق هست...نه اینکه در نماز فقط ازیگانگی وبی همتایی خداوند باشه...جایگاه انسان در این عبادت مورد توجه قرار گرفته...ممکنه انسان هدف واقعی آفرینش خودش رو فراموش کنه وغرق در زندگی پر رزق وبرق دنیا بشه...نماز وسیله تلنگری برای همنچین افرادی هست...نماز به آدم هشدار میده...هشدار بازگشت...هشدار قیامت. -خوب چرا نماز باید یه شکل ویه شرط باشه؟ نفس عمیقی کشید وگفت -نماز نماد تسلیم در برابر معبود هست...اگر انسان هر کاری که خودش رو بکنه که دیگه بندگی خداوند نمیشه...میشه خودپرستی...میشه بندگی خود. -خوب چرا نماز واجب شد؟ -جواب این سوال شما رو امام صادق دادند...ایشان میفرمایند: پیامبرانی آمدند ومردم رابه آیین خود دعوت نمودند .عده ای هم دین آنان راپذیرفتند؛ امّا با مرگ آن ،پیامبران نام ودین ویاد آنها ازمیان رفت .خداوند اراده فرمود که اسلام ونام پیامبر اسلام(ص )زنده بماند و،این ازطریق نماز امکان پذیر است. نماز برکات زیادی داره مثل...به یاد خدا افتادن...دوری ازغفلت وآرامش. -اگه ما نتونستیم به این چیزا دست پیدا کنیم میتونیم نماز رو ترک کنیم؟؟ -نه...هرگز...هیچ وقت نمیشه گفت نماز بی فایده است وهیچ ثمره ای نداره...من فقط جنبه معنوی رو گفتم...نماز جنبه علمی ای هم داره نویسنده:زهرا ایزدی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @adinezohour
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 -وااای زهرا باورت نمی شه اردو گذاشتن -این که این قدر هیجان نداشت ؟؟؟ -اه دختر گندش و زدی به احساساتم..حالا منو باش با چه شوقی می خواستم بگما -خیلی خوب حالا بگو کجا قراره ببرن؟ -باور میکنی؟؟اردوی امسال کویره..می خوان ببرنمون کویر..فکر کن تا حالا نرفتیم اگه بریم چه اتفاقایی که نمی افته..کویر ندیده نمی میریم بالا خره سرم را به زیر می برم و با صدایی که ناراحتی داد می زد می گویم: -اهوم خوبه -چرا ناراحت شدی ؟ حرف بدی زدم ؟ -نه..خوب می دونی معلوم نیست مامان بابام اجازه بدن برم -منم با خانوادم در میون می ذارم قرار نیست که بدون اجازشون برم..اگه تو نری منم نمی تونم برم چون هردو باهم هستیم لبخندی نثارش می کنم و می گویم: -قربونت بشم..حالا ببینم چه خواهد شد نیلو به خانواده اش زنگ زده بود آنها هم قبول کرده بودن..چندمین بار راهی اردو شده بود ولی بدون من..بااینکه هر بار می گفت بدون تو نمی تونم برم و..ولی هر بار خانواده اش را راضی می کرد می رفت.. -زنگ زدی؟ -الان می خوام زنگ بزنم -یکم از من یادبگیر بدون وقت تلف کردن زنگ زدم -باشه خانم از این به بعد یاد میگیرم نویسنده: atefeh-kesh 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ┌───✾❤✾───┐ @adinezohour └───✾❤✾───┘
🧡 آلما به بچه های گروه اعلام کرد به خاطر فرصت کمی که مانده همه باید برای یک تمرین جانانه به خانه ی او بروند. بچه ها با شنیدن واژه ی تمرین جانانه آن هم در خانه ی آلما پس کشیدند و هر کدام پی بهانه ای گشتند تا این دعوت نا خوشایند را رد کنند. پری گفت:« چرا این بار نمیریم خونه ی یه نفر دیگه؟» آلما پرسید:« مثلا کی؟» با این حرف نگاه ساده سر گردان شد. حیران ماند کجا را نگاه کند اما سحر خیلی زود او را از سرگردانی نجات داد:« خب بیاین خونه ی ما.» آلما مهلت نداد نفس راحت ساده تا انتهای راه برود. با اعتراض گفت:« مگه خودت نگفتی توی خونه ی شما همه چیز هست جز سکوت.» ساده دوباره نگران شد و نگاهش را از حوالی نگاه دیگران دور کرد اما شنید که لیلا گفت:« به من نگاه نکنین که خودم هم توی خونمون زیادی ام. همون یه متری رو هم که تولستوی میگه برای خودم ندارم.» ساده برای یک آن به لیلا که این همه راحت از نداری اش می گفت حسادت کرد. آلما گفت:« پس تصویب شد که بیاین خونه ی ما.» از نتیجه ی رای نهایی همه ناراحت شدند اما آلما چشمش را بر اندوه آنها بست و رفت. لیلا لبخند زنان به همه نگاه کرد و گفت:« من که با خودم یه ساندویچ میارم.» هیچ کس عکس العملی نشان نداد. لیلا با دلخوری گفت:« حالا چه شده مگه؟ چرا قیافه هاتون اینقدر آویزونه؟ اگر یه لقمه ای چیزی با خودتون بیارین قضیه حله.» زهرا گفت:« خوش به حال تو که مجبور نیستی به دستور هاش گوش کنی!» پری هم حسرت وار نگاهش کرد:« آره واقعا کاش جای تو بودیم.» لیلا بی غل و غش گفت:« آخه چرا دیوونه ها؟ برادرم روزی ۱۰۰۰ بار خدا رو شکر می کنه که جای من نیست.» ساده پرسید:« چرا؟» لیلا گفت:« برادرم میگه خیلی وحشتناکه آدم جای کسی باشه که بیشتر طول زندگی اش دل ضعفه داره.» پری گفت:« به نظر من که آدم گرسنه و آزاد بهتر از آدم سیر و اسیره.» لیلا آهی کشید:«همون دیگه گرسنگی نکشیدین که آزادی یادتون بره.» سحر خندید:« حالا تو کشیدی؟» ........ کپی فقط با نام نویسنده و ایدی کانال🍂 بھ ما بپیوندید 🎨🌈مَنـْ یِڪْ دُخْتَـرَمـْ🍭🎀 @adinezohour