eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
6.7هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۴ ببین با این پول میتونیم کاسبی کنیم و من مجبور نیستم برم بیوه زنا رو صیغه کنم که بهم پول بدن تازه فهمیدم که شغل منوچهر چیه دنیا دور سرم چرخید ولی دیگه کاری ازم برنمیومد دو ماه گذشت و ی روز گفت باید طلاقت بدم کارای قانونیش رو کرد و منو از خونه انداخت بیرون و گفت طلاقت دادم ی برگه هم داد بهم جایی و نداشتم‌برم برای همین سوار تاکسی شدم و بهش ادرس دادم که منو ببره روستا خداروشکر یکم پول داشتم و وقتی با روستا رسیدیم معطلش نکردم و گرایه ش رو دادم رفتم خونه داداش بزرگم‌اونم گفت ایرادی نداره کلید خونه بابام رو بهم دادو گفت هر چقدر دوس داری بمون خودم رو با کار گردن تو باع و زمین های مردم سرگرم میکردم تا اینکه برام خواستگار اومد مرد خوبی ی جلسه اومد خواستگاری و حسابی به دلم نشست قرار شد عقد کنیم خدا اون پولی که منوچهر به ناحق ازم گرفته بود ❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی از حضرت زهرا سلام الله علیها کم بگیره، تنبله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسخه تصویری در مسیر بندگی 1389 داستانی شگفت انگیز از یک خیار فروش 🎤
چه نجیبانه می‌گوید... « اندکی از بندگانم شکرگزارند » 😔 🤔جزو شکرگزاران هستیم یا نه...؟! سوره سبأ آیه ۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر دوباره زنده شوم! پیامی از عالم برزخ.... یکی از متقدمین نقل می کند که وقتی به زیارت امام هشتم (ع) نائل شده بودم مرحوم شیخ مرتضی آشتیانی را در عالم مکاشفه دیدم و از او پرسیدم در آخرت چه عملی در راس اعمال حسنه قرار دارد؟ شیخ آشتیانی گفت اگر دوباره زنده شوم... 🎙 📺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ دیدن این ویدیو، برای والدینی که گوشی در اختیار بچه قرار میدن واجبه!
۵ رو ی جور دیگه بهم پس داد الانم شوهرم ثروتش ده برابر پولی هست که منوچهر ازم گرفت، تمام ثروتشم زیر دستمه و میگه تمام اینها مال توعه و اختیار کامل داری اما منوچهر به مرور زیباییش رو از دست داد و دیگه کسی نخواستش خبر داشتم یکی از اون زن ها دار و ندارش رو بالا کشیده و منوچهر خان تبدیل شده به ی مرد اواره و دربه در، شاید ثروتم از من گرفت اما خدا جای حق نشسته شوهرم خیلی خوبه و سه تا بچه داریم مالش حلاله ولی منوچهر ی جوری تاوان پس داد که تا اخر عمر یادش نره که راه حرام شاید موفقیت و پول داشته باشه ولی به مرور زمان همش از بین میره ❌❌❌
امام على عليه السلام: براى آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده، كه تو را از آنچه مى آيد باز مى دارد غرر الحكم حدیث 10434
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥اصلاً چیزی به اسم اضطراب، وجود نداره! 💥پس این احساس اضطراب که ما حسش میکنیم، چیه؟
🤚غفلت نکنیم... ✨ امیرالمومنین حضرت امام علی علیه‌السلام: اگر خواهان نجات هستيد، غفلت و سرگرمی را دور افكنيد و به كوشش و جدّيت چنگ زنيد. 📚 غررالحكم ، حدیث ۳۷۴۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥اونی‌که برات سخته، همونیه که باعث رشدت میشه... 💥این کلیپو حتما ببین...👌 💥برای هرکس که دوستش داری ارسال کن
🔅 پای درس بزرگان * اعمال خیرت را نابود نکن ...
۱ وضع مالیم معمولی بود به مامانم گفتم ی دختر خوب و بساز میخوام خودت برام انتخاب کن کارگر بودم و وزارت کاری حقوق میگرفتم‌ اما پس‌ انداز داشتم مامانمم بهم گفت که اگر زن بگیری من و باباتم کمکت میکنیم خب این کمک اونها شاید زیاد نبود ولی برای من خیلی خوب بود همینکه میدونستم اول زندگی با اونهمه مشکل ی حامی دارم برام کافی بود خلاصه به مامانم گفتم ی دختر خوب برام پیدا کن قصدم زندگی کردنه نه اینکه اره بدم و تیشه بگیرم مامانمم از خداخواسته قبول کرد و قرار شد بگرده، چند وقتی گذشت که ی روز اومد و گفت توی خونه خاله م دورهمی بوده و اونجا دوست دختر خاله م رو دیده میگفت دختر به ظاهر خوبی هست گفت قیافه ش هم خوبه اگر موافقی ی روز بریم خونشون هم ببینش هم باهاش حرف بزن قبول کردم که بریم و مامانمم گفت شماره دختره رو از دختر خاله م گرفته و قرار شد زنگ بزنه ❌❌
۲ ی روز بهم گفت که تماس گرفته و اوناهم موافقت کردن گفت برای شب جمعه هماهنگ کردم بریم خونشون تیپ زدم و رفتیم وضع مالیشون مثل خودمون بود موقع چایی اوردن دیدمش و به دلم نشست رفتیم توی اتاق حرف بزنیم و از شروطمون گفتیم، از خونشون بیرون اومدیم و به مامانم گفتم کی جواب میدن ؟ میگفت پسرم عجول نباش بالاخره مامانم بعد از چند روز تماس گرفت و گفتن جوابشون مثبته خیلی خوشحال شدم یک ماه بعد هم عقد کردیم دیگه دوبرابر کار میکردم که زودتر عروسی کنیم زمان زیادی نداشتم برای عروسی و نمیتونستمم بخاطر کار زیاد همش باهاش باشم اعتراضی نمیکرد و منم میذاشتم پای درک و شعور بالاش میگفتم درکم میکنه گاهی میرفتم پیشش میدیدم که گوشیش رو قایم میکنه ولی انقدر دوسش داشتم که اهمیت نمیدادم و میگفتم دارم بیخودی شک میکنم