4_6044251606726218899.mp3
3.89M
🔹غایب همیشه حاضر
#داستان_تشرف آیت الله سید علی حائری به محضر امام عصر علیه السلام
📚مجالس حضرت مهدی علیه السلام، ص۲۱۱.
#امام_زمان
ظهور نزدیکه ان شاءالله
9.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 کاروان زیارتی آفاق گشت رباط مسجد کوفه اعزامی روز جمعه ۲۰ مهر ماه
🌹 انشاالله روزی همه شما همراهان همیشگی کانال
🌹 تاریخ ثبت نام بعدی 24 آبان ماه
🌹 اتوبوس اول تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس دوم تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس سوم 6 نفر تا تکمیل ظرفیت
🌹 کسانی که عضو کانال هستن و ثبت نام کنند تخفیف خواهند داشت
🧊جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
09383034903
غدیر خم در بیان اهل تسنن.mp3
2.42M
.
#مشعل(۱۳۸)
🔅 فضائل امیرالمومنین (ع) - قسمت ۲۰
▫️غدیر خم در بیان اهل تسنن
📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🌱
تفسیر سوره مریم آیه ۶ - قسمت ۱.mp3
4.5M
.
#تفسیر_قرآن(۳۱)
📖 تفسیر سوره مریم(س) - آیه ۶
▫️ قسمت ۱
▫️ویژگی اصلی فرزند خوب
📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 کاروان زیارتی آفاق گشت رباط هتل کربلا معلی اعزامی روز جمعه ۲۰ مهر ماه
🌹 انشاالله روزی همه شما همراهان همیشگی کانال
🌹 تاریخ ثبت نام بعدی 24 آبان ماه
🌹 اتوبوس اول تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس دوم تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس سوم ظرفیت محدود
🌹 کسانی که عضو کانال هستن و ثبت نام کنند تخفیف خواهند داشت
🧊جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
09383034903
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 وقتی اعمالمان را به امام زمان ارواحنا فداه هدیه میدهیم چه اتفاقی میافتد؟
#امام_زمان
🎙 #آیت_الله_ناصری
@afaggasht
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 بنظرتون یه مادر، یه خانم خانه دار چطور میتونه امام زمانش رو یاری کنه؟
🌸 چقدر میتونه برا ظهور تاثیر گذار باشه؟
#ظهور
#قسمت_چهل_و_سوم_رمان_نسل_ سوخته: بیدار باش
وقت هامون رو با هم هماهنگ کرده بودیم ... صبح ها که من مدرسه بودم ... اگر خاله شیفت بود ... خانم همسایه مون مراقب مادربزرگ می شد ...
خدا خیرش بده ... واقعا خانم دلسوز و مهربانی بود ... حتی گاهی بعد از ظهرها بهمون سر می زد ... یکی دو ساعت می موند ... تا من به درسم برسم ... یا کمی استراحت کنم...
اما بیشتر مواقع ... من بودم و بی بی ... دست هاش حس نداشت ... و روز به روز ضعفش بیشتر می شد ... یه مدت که گذشت ... جز سوپ هم نمی تونست چیز دیگه ای بخوره ...
میز چوبی کوچیک قدیمی رو گذاشتم کنار تختش ... می نشستم روی زمین، پشت میز ... نصف حواسم به درس بود ... نصفش به مادربزرگ ... تا تکان می خورد زیر چشمی نگاه می کردم ... چیزی لازم داره یا نه ...
شب ها هم حال و روزم همین بود ... اونقدر خوابم سبک شده بود ... که با تغییر حالت نفس کشیدنش توی خواب ... از جا بلند می شدم و چکش می کردم ...
نمی دونم چند بار از خواب می پریدم ... بعد از ماه اول ... شمارشش از دستم در رفته بود ... ده بار ... بیست بار ...
فقط زمانی خوابم عمیق می شد که صدای دونه های درشت تسبیح بی بی می اومد ... مطمئن بودم توی اون حالت، حالش خوبه ... و درد نداره ...
خوابم عمیق تر می شد ... اما در حدی که با قطع شدن صدای دونه ها ... سیخ از جا می پریدم و می نشستم ... همه می خندیدن ... مخصوصا آقا جلال ...
- خوبه ... دیگه کم کم داری واسه سربازی آماده میشی ... اون طوری که تو از خواب می پری ... سربازها توی سربازخونه با صدای بیدار باش ... از جا نمی پرن ...
و بی بی هر بار ... بعد از این شوخی ها ... مظلومانه بهم نگاه می کرد ... سعی می کرد آروم تر از قبل باشه ... که من اذیت نشم ... من گوش هام رو بیشتر تیز می کردم ... که مراقبش باشم ...
بعد از یک ماه و نیم حضورم در مشهد ... کارم به جایی رسیده بود که از شدت خستگی ... ایستاده هم خوابم می برد ...
.
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
13.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙قصه شب✨✨✨✨
💠 «غذای یهودی»
💠 موضوع قصه: آشنایی کودک با ماجرای بیماری و شهادت حضرت رسول (ص)
18.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤لالایی مهدوی✨✨✨