🔴 اگر فضیلت اش را میدانستند جان می سپردند
🔵 امام صادق عليهالسلام فرمودند :
🟡 لو يَعلَمُ الناسُ ما فيزيارةِ الحسين عليهالسلام مِنَ الفَضلِ لَماتُوا شَوقاً وَ تَقَطَّعَتْ اَنفُسهُم عليهِ حَسَراتٍ.
🟢 اگر مردم فضیلت و عظمت زیارت امام حسین (علیه السّلام ) را میدانستند از شدت شوق و عشق به آن، جان میسپردند و از سوز و حسرت فراقش قالب تهی مینمودند.
📚 بحارالانوار ج ١٠١، ص ١٨
📣📣📣ثبت نام کربلا 📣📣📣
۲۰ مهر ماه ظرفیت تکمیل❌✅
28 مهر ماه ظرفیت تکمیل ❌✅
۱۰ آبان ماه ظرفیت تکمیل❌✅
تاریخ ثبت نام بعدی ۲۴ آبان ماه
🔹جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
09383034903
لینک کانال جهت عضویت
@afaggasht
تفسیر سوره مریم آیه ۶ قسمت ۴.mp3
6.14M
.
#تفسیر_قرآن(۳۴)
📖 تفسیر سوره مریم(س) - آیه ۶
▫️ قسمت ۴
▫️چرا فدک را از حضرت زهرا سلام الله علیها پس گرفتند؟
📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🌱
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 #احکام_یک_دقیقه_ای_41
🌸 احکام به زبان ساده
🌸 #پخش_شبکه_سه_سیما
🌸 شرایط مکان نماز
@afaggasht
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 کاروان زیارتی آفاق گشت رباط هتل کربلا معلی اعزامی مهر ماه
🌹 انشاالله روزی همه شما همراهان همیشگی کانال
🌹 تاریخ ثبت نام بعدی 24 آبان ماه
🌹 اتوبوس اول تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس دوم تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس سوم ظرفیت محدود
🌹 کسانی که عضو کانال هستن و ثبت نام کنند تخفیف خواهند داشت
🧊جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
09383034903
20.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷مروری بر زیارت جامعه کبیره
🍃برگرفته از کتاب :
📖شناسنامه اهل بیت (ع)
📝تألیف:
استادحاج زین العابدین غلام
@afaggasht
تفسیر سوره مریم آیه ۶ قسمت ۴.mp3
6.14M
.
#تفسیر_قرآن(۳۴)
📖 تفسیر سوره مریم(س) - آیه ۶
▫️ قسمت ۴
▫️چرا فدک را از حضرت زهرا سلام الله علیها پس گرفتند؟
📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🌱
#قسمت_چهل_و_نهم_رمان_نسل_
سوخته: با صدای تو
حال مادربزرگ ... هر روز بدتر می شد ... تا جایی که دیگه مسکن هم جواب نمی داد ... و تقریبا کنترل دفع رو هم از دست داده بود ... 2 تا نیروی کمکی هم ... به لطف دایی محسن ... شیفتی می اومدن ...
بی بی خجالت می کشید ... اما من مدام با شوخی هام ... کاری می کردم بخنده ...
- ای بابا ... خجالت نداره که ... خانم ها خودشون رو می کشن که جوون تر به نظر بیان ... ولی شما خودت داری روز به روز جوون تر میشی ... جوون تر، زیباتر ... الان دیگه خیلی سنت باشه ... شیش ... هفت ماهت بیشتر نیست ... بزرگ میشی یادت میره ...
و اون می خندید ... هر چند خنده هاش طولی نمی کشید...
اونها مراقب مادربزرگ می شدن ... و من ... سریع لباس ها و ملحفه هاش رو می بردم توی حمام ... می شستم و آب می کشیدم ... و با اتو خشک می کردم ... نمی شد صبر کنم ... تعداد بشن بندازم ماشین ... اگر این کار رو می کردم... لباس و ملحفه کم می اومد ... باید بدون معطلی حاضر می شد ...
دیگه شمارش شستن شون از دستم در رفته بود ... اما هیچ کدوم از دفعات ... به اندازه لحظه ای که برای اولین بار توی مدفوعش خون دیدم ... اذیت نشدم ... بغضم شکست ... دیگه اختیار اشک هام رو نداشتم ... صدای آب، نمی گذاشت کسی صدای اشک های من رو بشنوه ...
با شرمندگی توی صورتش نگاه کردم ... این همه درد داشت و به روی خودش نمی آورد ... و کاری هم از دست کسی برنمی اومد ...
آخرین شب قدر ... دردش آروم تر شده بود ... تلویزیون رو روشن کردم ... تا با هم جوشن گوش کنیم ... پشتش بالشت گذاشتم و مرتبش کردم ... مفاتیح رو دادم دستش و نشستم زیر تخت ... هنوز چند دقیقه نگذشته بود که ...
- پاشو مادر ... پاشو تلویزیون رو خاموش کن ...
- می خوای بخوابی بی بی؟ ...
- نه مادر ... به جای اون ... تو جوشن بخون ... من گوش کنم... می خوام با صدای تو ... خدا من رو ببخشه ...
.
.ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
رمان های عاشقانه مذهبی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
15.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙قصه شب✨✨✨
🛑 داستان قرآنی حضرت موسی (ع)
💠 با موضوع: عهد و قول
@afaggasht
18.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤لالایی مهدوی✨✨
✨@afaggasht