2024-10-19 12.15.46.ogg
1.93M
♦️تبیین و معنای سوره مبارکه عنکبوت
💎آیه ۲۳
🕌 مسجد حسینییه فاطمه الزهرا
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃
#تفسیر
#تفسیر_سوره_عنکبوت
☀ ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
🥇حرف های خوب راخوب منتشر📬کنیم
👌حجت الاسلام_سید علی حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حسرتی که بزودی بیشتر ما رو میکُشد!
👤 حجه الاسلام #شجاعی
#امام_زمان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#قسمت_چهل_و_هشتم_رمان_نسل_
سوخته: مهمان خدا
چقدر به اذان مونده بود ... نمی دونم ... اما با خوابیدن مادربزرگ ... منم همون پای تخت از حال رفتم ... غش کرده بودم ... دیگه بدنم رمق نداشت که حتی انگشت هام رو تکان بدم ... خستگی ... گرسنگی ... تشنگی ...
صدای اذان بلند شد ... لای چشمم رو باز کردم ... اما اصلا قدرتی برای حرکت کردن نداشتم ... چشمم پر از اشک شد...
- خدایا شرمندتم ... ولی واقعا جون ندارم ...
و توی همون حالت دوباره خوابم برد ... ضعف به شدت بهم غلبه کرده بود ...
باغ سرسبز و بی نهایت زیبایی بود ... با خستگی تمام راه می رفتم که صدای آب ... من رو به سمت خودش کشید ... چشمه زلال و شفاف ... که سنگ های رنگی کف آب دیده می شد ... با اولین جرعه ای که ازش خوردم ... تمام تشنگی و خستگی از تنم خارج شد ...
دراز کشیدم و پام رو تا زانو ... گذاشتم توی آب ... خنکای مطبوعش ... تمام وجودم رو فرا گرفت ... حس داغی و سوختگی جگرم ... آرام شد ... توی حال خودم بودم و غرق آرامش ... که دیدم جوانی بالای سرم ایستاده ... با سینی پر از غذا ...
تقریبا دو ساعتی از اذان گذشته بود که با تکان های آقا جلال از خواب بیدار شدم ... چهره اش پر از شرمندگی ... که به کل یادش رفته بود برام غذا بیاره ...
آخر افطار کردن ... با تماس مجدد خاله ... یهو یادش اومده بود ... اونم برای عذرخواهی واسم جوجه کباب گرفته بود ...
هنوز عطر و بوی اون غذا ... و طعمش توی نظرم بود ... یکم به جوجه ها نگاه کردم ... و گذاشتمش توی یخچال ... اونقدر سیر بودم ... که حتی سحر نتونستم چیزی بخورم ...
توهم بود یا واقعیت؟ ... اما فردا ... حتی برای لحظه ای گرسنگی و تشنگی رو حس نکردم ... خستگی سخت اون مدت ... از وجودم رفته بود ...
و افتخار خورده شدن ... افطار فردا ... نصیب جوجه های داخل یخچال شد ...
هر چند سر قولم موندم ... و به خاله نگفتم ... آقا جلال کلا من رو فراموش کرده بود ...
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
رمان های عاشقانه مذهبی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙قصه شب✨✨✨
💠 شاهین جهان
💠 موضوع قصه: مسلح شدن به سلاح دانش
#سلام_امام_زمانم♥️
سلام تمام معنای زندگی...
هر کجا که باشم، دلم میخواهد
در هوای شما باشم آنگاه نفس کشیدن
هم رنگ انتظار میگیرد و میفهمم
همانطور که بینفس نمیشود زنده ماند
زندگی بدون شما هم معنایی ندارد...
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
#امام_زمان❤️
@afaggasht
🗓 امروز دوشنبه↯
☀️ ۳۰ مهر ۱۴۰۳
🌙 ۱۷ ربیع الثانی ۱۴۴۵
🎄 ۲۱ اکتبر ۲۰۲۴
زیارت روز :امام حسن مجتبی و ابا عبدالله الحسین حسین علیهمالسلام
🍃🌸 ☀️ حدیث روز
🌙 امام صادق عليه السلام:
✍ خداوند عزّوجلّ هيچ درى از روزى را بر مؤمن نمى بندد، جز اين كه بهتر از آن را براى او مى گشايد
@afaggasht
انسان شناسی 134.mp3
10.88M
#انسان_شناسی ۱۳۴
#امام_خمینی (ره)
#استاد_شجاعی
▪️احساس آرامش همیشگی، مثلاً در وسط بحرانها، مشکلات، فقر و یا مرگ عزیزان، خنده دار نیست؟ چگونه کسی به چنین آرامشی میرسد؟
▪️ آیا یوگا و مدیتیشن میتوانند در کسب چنین آرامشی مؤثر باشند؟
🔴 اگر فضیلت اش را میدانستند جان می سپردند
🔵 امام صادق عليهالسلام فرمودند :
🟡 لو يَعلَمُ الناسُ ما فيزيارةِ الحسين عليهالسلام مِنَ الفَضلِ لَماتُوا شَوقاً وَ تَقَطَّعَتْ اَنفُسهُم عليهِ حَسَراتٍ.
🟢 اگر مردم فضیلت و عظمت زیارت امام حسین (علیه السّلام ) را میدانستند از شدت شوق و عشق به آن، جان میسپردند و از سوز و حسرت فراقش قالب تهی مینمودند.
📚 بحارالانوار ج ١٠١، ص ١٨
📣📣📣ثبت نام کربلا 📣📣📣
۲۰ مهر ماه ظرفیت تکمیل❌✅
28 مهر ماه ظرفیت تکمیل ❌✅
۱۰ آبان ماه ظرفیت تکمیل❌✅
تاریخ ثبت نام بعدی ۲۴ آبان ماه
🔹جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
09383034903
لینک کانال جهت عضویت
@afaggasht
تفسیر سوره مریم آیه ۶ قسمت ۴.mp3
6.14M
.
#تفسیر_قرآن(۳۴)
📖 تفسیر سوره مریم(س) - آیه ۶
▫️ قسمت ۴
▫️چرا فدک را از حضرت زهرا سلام الله علیها پس گرفتند؟
📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 #احکام_یک_دقیقه_ای_41
🌸 احکام به زبان ساده
🌸 #پخش_شبکه_سه_سیما
🌸 شرایط مکان نماز
@afaggasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 کاروان زیارتی آفاق گشت رباط هتل کربلا معلی اعزامی مهر ماه
🌹 انشاالله روزی همه شما همراهان همیشگی کانال
🌹 تاریخ ثبت نام بعدی 24 آبان ماه
🌹 اتوبوس اول تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس دوم تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس سوم ظرفیت محدود
🌹 کسانی که عضو کانال هستن و ثبت نام کنند تخفیف خواهند داشت
🧊جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
09383034903
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷مروری بر زیارت جامعه کبیره
🍃برگرفته از کتاب :
📖شناسنامه اهل بیت (ع)
📝تألیف:
استادحاج زین العابدین غلام
@afaggasht
تفسیر سوره مریم آیه ۶ قسمت ۴.mp3
6.14M
.
#تفسیر_قرآن(۳۴)
📖 تفسیر سوره مریم(س) - آیه ۶
▫️ قسمت ۴
▫️چرا فدک را از حضرت زهرا سلام الله علیها پس گرفتند؟
📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🌱
#قسمت_چهل_و_نهم_رمان_نسل_
سوخته: با صدای تو
حال مادربزرگ ... هر روز بدتر می شد ... تا جایی که دیگه مسکن هم جواب نمی داد ... و تقریبا کنترل دفع رو هم از دست داده بود ... 2 تا نیروی کمکی هم ... به لطف دایی محسن ... شیفتی می اومدن ...
بی بی خجالت می کشید ... اما من مدام با شوخی هام ... کاری می کردم بخنده ...
- ای بابا ... خجالت نداره که ... خانم ها خودشون رو می کشن که جوون تر به نظر بیان ... ولی شما خودت داری روز به روز جوون تر میشی ... جوون تر، زیباتر ... الان دیگه خیلی سنت باشه ... شیش ... هفت ماهت بیشتر نیست ... بزرگ میشی یادت میره ...
و اون می خندید ... هر چند خنده هاش طولی نمی کشید...
اونها مراقب مادربزرگ می شدن ... و من ... سریع لباس ها و ملحفه هاش رو می بردم توی حمام ... می شستم و آب می کشیدم ... و با اتو خشک می کردم ... نمی شد صبر کنم ... تعداد بشن بندازم ماشین ... اگر این کار رو می کردم... لباس و ملحفه کم می اومد ... باید بدون معطلی حاضر می شد ...
دیگه شمارش شستن شون از دستم در رفته بود ... اما هیچ کدوم از دفعات ... به اندازه لحظه ای که برای اولین بار توی مدفوعش خون دیدم ... اذیت نشدم ... بغضم شکست ... دیگه اختیار اشک هام رو نداشتم ... صدای آب، نمی گذاشت کسی صدای اشک های من رو بشنوه ...
با شرمندگی توی صورتش نگاه کردم ... این همه درد داشت و به روی خودش نمی آورد ... و کاری هم از دست کسی برنمی اومد ...
آخرین شب قدر ... دردش آروم تر شده بود ... تلویزیون رو روشن کردم ... تا با هم جوشن گوش کنیم ... پشتش بالشت گذاشتم و مرتبش کردم ... مفاتیح رو دادم دستش و نشستم زیر تخت ... هنوز چند دقیقه نگذشته بود که ...
- پاشو مادر ... پاشو تلویزیون رو خاموش کن ...
- می خوای بخوابی بی بی؟ ...
- نه مادر ... به جای اون ... تو جوشن بخون ... من گوش کنم... می خوام با صدای تو ... خدا من رو ببخشه ...
.
.ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
رمان های عاشقانه مذهبی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙قصه شب✨✨✨
🛑 داستان قرآنی حضرت موسی (ع)
💠 با موضوع: عهد و قول
@afaggasht
مقام حضرت علی علیه السلام.mp3
2.26M
.
#مشعل(۱۴۲)
🔅 فضائل امیرالمومنین (ع) - قسمت ۲۳
▫️مقام حضرت علی علیه السلام بالاتر است یا ...؟
📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🌱