بسم الله الرحمن الرحیم
روزمان را با قرآن آغاز کنیم.
امروز صفحه ۲۵۳
جزء سیزدهم
https://eitaa.com/afineziba
https://rubika.ir/afineziba
راه ارتباط با ما:
@beikiafin
253.mp3
1.2M
قرائت صفحه ۲۵۳ قرآن کریم
@BisimchiMedia
https://eitaa.com/afineziba
https://rubika.ir/afineziba
راه ارتباط با ما:
@beikiafin
زیارتعاشورا۩سیدرضانریمانی.mp3
10.65M
🕌 زیارت عاشورا
🎙 با نوای سید رضا نریمانی
┄═🌼💠🌷💠🌸💠🌼═┄
https://eitaa.com/afineziba
https://rubika.ir/afineziba
راه ارتباط با ما:
@beikiafin
طوفان الاربعین.mp3
4.97M
حی علی کربلا
قد قامت الاربعین
تحرکوا بسم الله
مقصدنا فلسطین
🎤 #ابوذر_روحی
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #حماسی
#️⃣ #اربعین
❇️ #جدید
🕌 #حسینیه_مجازی_افین
🔸 پیشنهاد دانلود
https://eitaa.com/afineziba
https://rubika.ir/afineziba
راه ارتباط با ما:
@beikiafin
🕯هوالباقی🕯
به اطلاع میرساند؛
مجلس یادبودی به مناسبت درگذشت مرحوم مغفور 《حاج علی آذروند》
روز پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۵/۲۵
بعد نماز مغرب و عشاء
در محل مهدیه شهرک افین برگزار میگردد
▪️حضور شما سروران گرامی باعث شادی روح آن مرحوم و تسلی خاطر بازماندگان خواهد شد .
☑️شادی روح آن مرحوم صلوات
خانواده های آذروند ، خدائی ، شاکرنژاد ، کوهی ، حسینی و فامیل وابسته
https://eitaa.com/afineziba
https://rubika.ir/afineziba
راه ارتباط با ما:
@beikiafin
🌹افین زیبا🌹
#واژه_افینی واژه ۱۵۴ دَستوک یعنی چی؟؟؟ https://eitaa.com/afineziba https://rubika.ir/afineziba راه
#واژگان_افینی
واژه ۱۵۴
دستوک نوعی ابزار قالی بافی است.
https://eitaa.com/afineziba
https://rubika.ir/afineziba
راه ارتباط با ما:
@beikiafin
دستوک:
نوعی ابزار قالی بافی
در فارسی اصیل به آن دفه قالی بافی می گویند.
https://eitaa.com/afineziba
https://rubika.ir/afineziba
راه ارتباط با ما:
@beikiafin
🌹افین زیبا🌹
#واژه_افینی واژه ۱۵۴ دَستوک یعنی چی؟؟؟ https://eitaa.com/afineziba https://rubika.ir/afineziba راه
#واژگان_افینی
واژه ۱۵۵
عَالیز یعنی چی؟؟
با تشکر از کاربر محترم maryam بابت پیشنهاد کلمه
https://eitaa.com/afineziba
https://rubika.ir/afineziba
راه ارتباط با ما:
@beikiafin
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 روزی که امام خندید.
| فیلم شور حاج بخشی پیر دلاور در جبهه ها،
گردان عمار قبل از عملیات والفجر ۸ آزادی شهر فاو|
🔹 پسر حاجی بخشی تعریف میکرد،
توی یکی از دیدارها که رزمنده ها خدمت امام رفته بودند، من هم همراه پدرم بودم.
◇ توی حسینیه جماران مملو از جمعیت بود،
امام وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار میدادند و امام هم دستش رو برای رزمنده ها تکون میداد.
◇ امام روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هاش رو شروع کنه حاجی بخشی از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن.
◇ ماشاالله ...حزب الله
◇ بسیجیها ...حزب الله
◇ سپاهیا ...حزب الله
◇ ارتشی ها ...حزب الله
◇ و همه حسینیه به وجد اومد و امام عزیز هم از اون بالا به جمعیت نگاه میکرد.
◇ حاجی گفت: کجا میرید ... همه گفتند:#کربلا
◇ حاجی گفت: با کی میرید ... همه گفتند:#روح_الله
◇ حاجی گفت: مارم ببرید
◇ همه یکصدا گفتند ... جا نداریم..😂
◇ اینجا بود امام بزرگوار شروع کردن خندیدن
و حاجی بخشی هم رو به امام در حالیکه دست به محاسن سفیدش میکشید.
گفت آقاجان: ببین این جوونها من پیرمرد رو اذیت میکنند.
🔹 در این روزهای باقی مانده اربعین یاد همهی راهیان کربلا...یاد مرحوم حاجی بخشی گرامی باد.
#مردان_بی_ادعا
نشرمعارفشهدادرپیامرسانایتا⤵️
http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹#هر_چه_خدا_بخواهد_آن_می_شود
#داستان_کوتاه
✍پزشکی و جراح مشهور روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد ، باعجله به فرودگاه رفت .
🔸بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه ، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده ، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم .
🔹دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت و خطاب به آنها گفت :
من یک پزشک متخصص جهانی هستم و هر دقیقه برای من برابر با جان خیلی انسانها هاست و شما میخواهید من 16ساعت تو این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم ؟
🔸یکی از کارکنان گفت : جناب دکتر ، اگر خیلی عجله دارید میتونید یک ماشین کرایه کنید ، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است ، دکتر با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوری که ادامه دادن برایش مقدور نبود .
🔹ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد .
🔸کنار اون کلبه توقف کرد و در را زد ، صدای پیرزنی راشنید : بفرما داخل هرکه هستی ، در باز است …
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند .
🔹#پیرزن خنده ای کرد و گفت : کدام تلفن فرزندم ؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی ، ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تاخستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری .
🔸دکتر از پیرزن تشکرکرد و مشغول خوردن شد ، درحالی که پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود .
که ناگهان متوجه #طفل_کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود ، که هرازگاهی بین نمازهایش او را تکان میداد .
🔹پیرزن مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود، که دکتر به او گفت :
بخدا من شرمنده این لطف و کرم و اخلاق نیکوی شما شدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود.
🔸پیرزن گفت :
و اما شما ، رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش شما را کرده است .
ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا
#دکتر_ایشان گفت : #چه_دعایی ؟
🔹پیرزن گفت : این طفل معصومی که جلو چشم شماست نوه من است که نه پدر دارد و نه مادر ، به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا از علاج آن عاجز هستند .
به من گفته اند که یک پزشک جراح بزرگی هست که او قادر به علاجش هست ، ولی او خیلی از مادور هست و دسترسی به او
مشکل است و من هم نمیتوانم این بچه را پیش او ببرم .
🔸میترسم این طفل بیچاره و مسکین خوار و گرفتار شود پس از خدا خواسته ام که کارم را آسان کند .
دکتر در حالی که #گریه میکرد گفت :
به والله که دعای تو ، هواپیماها را ازکار انداخت و باعث زدن صاعقه ها شد و آسمان را به باریدن وا داشت. تا اینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من بخدا هرگز باور نداشتم که خدای عزوجل با یک دعایی این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا میکند. و بسوی آنها روانه میکند.
🔹وقتی که دستها از همه اسباب کوتاه میشود ، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا می ماند .
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande