گمان میکند اگر بگریزد نجات یافته است،
دریغا که اندوهِ انسان بودن
سنجاق است بر سینهی آدمی.
دلتنگی طولانی آدم رو عوض میکنه،
بیحوصله و بد خلق و حواس پرت و... میکنه،
یهو به خودت میای میبینی دیگه خودتم نمیدونی اومدن اون چیز یا کسی که منتظرش بودی حالتو خوب میکنه یا نه!
آدما رو تو دلتنگی نزارین؛
یهو برمیگردین میبینین هیچی سر جاش نیست،
مخصوصا خود اون شخص.
«قول دادهام که خودم را بیشتر دوست داشته باشم، رنج هایی که من تحمل کردم سنگ را هم آب میکند.»
و اما من میترسم از این موجودات عجیبی که با نام و ظواهر انسان در زندگیام هستند، بهخدا که اینها انسان نیستند.
در لحظات بحرانی، انسان به جای درگیر شدن با دشمن بیرونی، با بدن خود مبارزه میکند.
-۱۹۸۴