✅ انسان ۳ حیطه دارد :
📍ذهن
📍قلب
📍جسم
🔺باید برای هر ۳ برنامه داشت و تغذیه سالم هر یک را فراهم کرد.
🔅مثلا تغذیه ذهن، علم آموزی است.
🔅تغذیه قلب، قرآن و مناجات و ... است.
🔅تغذیه جسم، غذای متناسب با مزاج است.
✅حال باید دنبال تحقق حداکثری و فعال کردن هر کدام رفت
🔸مثلا ظرفیت ذهن و بهره برداری حداکثری از آن
🔸ظرفیت قلب و بهره برداری حداکثری از آن
🔸ظرفیت جسم و بهره برداری حداکثری از آن
❇️غایت: کسب کمال و سیر الی الله
🔅برآیند این سه، راه ما رو نشون میده لذا از هیچکدام نباید غفلت بشه
🔹مثلا در روایات میفرماید به تفریح بپردازید خوب ناظر به جسمه یا سوارکاری و شنا و تیر اندازی و ...
🔹در مورد ذهن و قلب هم بسیار مطلب داریم
💠ولی در این سه مورد، قلب اصله ما بقی مقدمه برای قلبند
✅برای پیشرفت، داشتن ذهن تیز و قلب صاف و جسم و مرکب سالم خیلی مهمه
📍برنامه هر کدام میتونه در دیگری تاثیر بذاره مثلا نماز شب در تیزی ذهن و قوت بدن و ...
حمید فخیمی
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
.
🖌 این مدرسه ادامه دارد
📌یادداشتی از مرتضی جوادی آملی
علامه حسنزاده درعین حال که در بستره و گسترده متون و منابع ما حرکت میکردند، اما ذوقیاتی در کار خود داشتند که ایشان را متمایز و ممتاز میکرد. ارتباطی که ایشان بین نوع معارف میدید و اکتشافات و استخراجاتی که در کنار کار خود داشت، بیشتر با معارف ذوقی ایشان، کار را متفاوت میکرد.
متن کامل یادداشت👇
.
🖌 این مدرسه ادامه دارد
مرتضی جوادیآملی، استاد حوزه و دانشگاه
یکی از جلوههای بارز و اصلی علامه حسنزاده مساله تحقیق و تالیف و تصنیف و تدریس در کرسی درس بود. همانطور که خودشان سالها در نزد اساتید خود به بهترین وجه تلمذ میکردند و عشق و ارادتشان را به درسآموزی و حضور در محضر استاد اظهار میکردند، بعد از اینکه درسها به نصاب علمی قطعی رسید، اینها را با همان عشق ارائه میکردند. چون در محضر اساتید از کتبی استفاده میکردند که معمولا متون اصلی بودند، طبعا آنچه را که بازگو میکردند همین آثار با رویکرد حکمی و عرفانی و معارفی بود. ذوق معارفی در ایشان بالا بود و چون حس حقیقتیابی در ایشان برجسته بود، بسیاری از مسائل را با ذوق خودشان و همچنین مبتنیبر معارفی که اندوخته بودند، بهدست میآوردند.
آنچه بیشتر در زندگی ایشان نمودار بود مساله تدریس و تصنیف بود. ایشان در هر مرحله از زندگی خود آثاری را عرضه کردند و این باعث شد که بسیاری از متون و منابع ما در دسترس قرار بگیرد و از ابهام و ناشناختگی بیرون بیاید. لذا احیا و تصحیح این منابع هم یکی از کارهای ارزشمند ایشان بود.
ایشان همواره در تدریس نسخههای مختلف را کنار هم میگذاشتند و کنار هم گذاشتن نسخهها یکی از شیوههای تدریس و تحقیق ایشان بود.
نوع و شیوهای که ایشان در تدریس داشت ذوقآفرین بود و بسیاری از فضلا و علمایی که در درس ایشان شرکت میکردند ضمن درس آموزی از محضر ایشان با ذوق و شوق و علاقه ایشان و رویکرد معارفی که در آثار ایشان میدیدند، کشش حضور در درس در آنها افزونتر میشد. ایشان ذوق تحقیق و تالیف و تدریس را به جامعه علمی تزریق میکردند و این باعث میشد که شاگران با یک ذوق و علاقه خاصی بحثها را دنبال کنند. این امر موجب میشد کسانی که در محضر ایشان برای تلمذ شرفیاب میشدند، سالها زانو بزنند و احساس خستگی نکنند. این بسیار ویژگی بازری بود.
نکاتی که ذکر شد مجموعهای را ایجاد کرد که باعث شد نسل فکری و جریان فکری آیتالله حسنزاده، ماندگار شود و در صحنه علمی بهعنوان یک روش و مدرسه درسی در اذهان جامعه علمی ما باقی بماند.
ایشان آثار فراوانی را در خلوت خود خلق کردند و رسالههای فراوانی را نگاشتند و نگارش ویژهای داشتند. ایشان به خط بسیار علاقهمند بودند. به شعر و ادبیات بسیار با محبت مینگریستند و تصحیح کتابهایی مثل نصابالصبیان تا گلستان تا کلیله و دمنه و نظایر آن در مسیر کار علمی ایشان وجود داشت. ادبیات یکی از عمدهترین مسائلی بود که حضرت علامه حسنزاده، با یک نگاه حساسی به آن مینگریستند. مجموعه کارهایی که علامه در این رابطه انجام دادند یک نسل فکری و یک مدرسه علمی را بههمراه داشت و امروز شاگردان این مسیر را ادامه میدهند و آثار خلقشده در این رابطه هم نشان از نوع نگرشی است که ایشان به کار تحقیق خود داشتند.
علامه حسنزاده درعین حال که در بستره و گسترده متون و منابع ما حرکت میکردند، اما ذوقیاتی در کار خود داشتند که ایشان را متمایز و ممتاز میکرد. ارتباطی که ایشان بین نوع معارف میدید و اکتشافات و استخراجاتی که در کنار کار خود داشت، بیشتر با معارف ذوقی ایشان، کار را متفاوت میکرد. اگر دیگران منابعی مانند اسفار، تمهید، نصوص و... تدریس میکردند، درحقیقت سطحی از مسائل را میدیدند، اما ایشان با باوری که نسبت به جمع قرآن و عرفان و برهان داشتند، متمایز از دیگران بودند و این امر کمتر در گفتوگوها و تدریس و تحقیقات سایر اساتید وجود داشت. ایشان باور داشتند -کتابی هم در این زمینه دارند- که عرفان و قرآن و برهان با هم اختلافی ندارند و بلکه اینها با هم هماهنگ هستند. لذا این شیوهها ایشان را متمایز کرده است.
یکی از امتیازات علامه این بود که از باب «خویش را تاویل کن نی ذکر را» سعی میکردند که آن ذکر یا اندیشهای که در گستره علم یا کتاب خاصی وجود داشت آنگونهای که میفهمیدند ارائه کنند. شجاعت تاویلگرایی -که مخالفت با ظاهر نداشته باشد- در ایشان بیشتر بود. نوع نگرش به باطن در سایه حفظ ظاهر ایشان را ممتاز میکرد. خیلیها به همین ظاهر میاندیشند، اما ایشان باطن را در کنار ظاهر برجسته میکرد و سعی میکرد جریان تاویلگرایی -نه آن نگاه منفی و ناصواب را- تاجایی که تحقیق و برهان اجازه میدهد جلو ببرند. اظهارات ذوقی عرفانی ایشان را کمتر کسی شناحته است. لذا برخی چون این شخصیت را نشناختهاند و مبانیای که ایشان به کار میگیرند را فهم نکردند، حرفهای ناصواب و نادرستی را مطرح میکنند.
👇ادامه
مثلا بر اساس انتخاب گزینشی ناجور و نادرست، نسبت به ایشان قدری ادب و حرمت عالِم را نگاه نداشتند. اینها اقتباسات ناصوابی بود که بدون توجه به محکمات و اصولی، که ایشان بر آنها پامیفشردند و اصرار میکردند، نسبت به ایشان روا داشته شد. یک عالم و فرزانه را نمیتوان صرفا بر اساس بعضی جملات که در اثنای گفتار یا تالیف وجود دارد شناخت. محکمات و اصول و قواعد اصلند. گاهی اوقات هم روی این شجره طیبه علمی، میوههایی پیدا میشود که تاکنون دیده نشده است ولی چون روی شجره طیبه است و استواری اصول و محکمات است که کار میکند، [سایر جملات هم] باید در آن رابطه [با اصول] دیده شوند. عدهای هستند که نوع نگاهشان سخیف و ضعیف است و قدرت علمی چندانی هم در این رابطه ندارند و یک حرف را بدون ملاحظه اصول و مبنا و اساسش در این آثار مشاهده میکنند و بدون آنکه آن را به قلم و بیان استاد شناخته باشند، بعضا حرفهایی میزنند که البته این برخورد نسبت به این دسته از عالمان در طول تاریخ فراوان بوده است.
کسانی که جرات میکنند به مباحث معارفی و توحیدی نزدیک شوند و توحید را در قالبهای دیگری بشناسند و ببینند و از سطح مسائل عرفی که در نوع نگرش دیگران بوده است گذر کنند و به عمق مباحث بنگرند و مسائل را به گونه دیگری ارائه کنند، [نسبت به این بزرگان] چون شناخت کافی نیست، اظهارنظر ناصواب هم معمولا وجود دارد.
این شخصیتهای [ممتاز علمی] وقتی عمیق و نسبت به منابع دقیق میشوند، روحیات انزواییشان بیشتر میشود، زیرا جامعه علمی و یا حتی جامعه عمومی تحمل ندارد و نمیتواند [این مباحث را تاب آورد] و بعضا همین اظهاراتی که این طرف و آن طرف میشود، منوط به همین مساله [عدمتحمل] است. دشمنیها و قضاوتهای ناصواب هم که ایشان را بسیار اذیت کرد و انصافا اهانتهایی که در موقع تدریس بود و امثال ذلک همیشه وجود داشت، اما تحمل میکردند و بالاخره وظیفه علمآموزیشان را هرگز رها نکردند، اما بعضی از مواقع بوده حرفهایی و برخوردها و اهانت و توهینهایی میشد که علامه مجبور میشدند درسشان را تعطیل کنند و مباحثشان را ادامه ندهند. یک جهت، جهت خود یک عالم عارف است که وقتی به جایی واصل شد، از باب آنکه دهان را مهر کردند، خود آنها سعی میکنند این مسائل ارائه نشود. جنبه دیگر آن است که جامعه تحمل علمی مباحث عمقی را ندارد. زدگیهایی از این ناحیه پیش میآید. کسانی که با این سبک از معرفت آشنا نیستند هم گاهی اوقات حرفهایی میزنند و چهبسا که فقیه یا متکلم باشند و امثال ذلک اما نگرشهای عرفانی را بعضا برنمیتابند و اظهارنظرهایی میکنند که چون قدری هم دستشان برای حرفزدن و اظهارنظر باز است، با اظهارنظرهای آنچنانی باعث رنجش خاطر میشوند.
👇ادامه
اگر ما بتوانیم از چنین فضایی استفاده کنیم و اجازه بدهیم در حوزههای علمیه آزاداندیشی باشد و فکر نکنند که مثلا توحید یا رسالت ولایت باید صرفا با نگاه همانها ارائه شود [آنگاه شاید بتوانیم از این بزرگان منتفع شویم]. الان خیلیها با زیارت جامعه هم همراه نیستند و نمیتوانند آنچه را که در اینجور منابع آمده است را باور داشته باشند و با آن برخورد میکنند، به جهت اینکه نوع تفسیرهایی که برای آن ارائه میشود برای آنها قابل تحمل نیست همانطور که برخی از ادعیه و مناجاتها هم برای آنها قابل هضم نیست. ذیل دعای عرفه سالار شهیدان را بعضی برنمیتابند و سعی میکنند که بگویند اینها مربوط به صوفیه است و منسوب به عالمان یا اهلبیت نیست پس تمام تلاششان این است که اینها را از صحنه روایات و ادعیه خارج کنند و بگویند این جملات سابقه نداشته است و در سنت اهلبیت ما یا در ادعیه و قرآن نبوده و بر اساس تحلیل دیگران از جمله عرفا و صوفیه است. این [مساله] در تاریخ ما وجود داشت و ما فکر میکنیم که این مقداری که از امامت و ولایت میفهمیم همینقدر است ولاغیر، درحالیکه دسترسی ایشان به منابع عمیقتر بود و حشرشان به مسائل ولایی و توحید و معارف بیشتر بود و بر اساس این حشر بهتر توانستند مسائل را ببینند اما اینها چون نمیتوانستند مسائل را ببینند، سطح معرفتشان متفاوت بود. [لذا] آنها هم تیغ جراحی فقاهتی در دست داشتند و تا توانستند مسیر را برای خودشان باز میکردند و برای دیگران میبستند. اگر جامعه بخواهد رشد کند و نگاه عمیقتری به مباحث [پیدا کند] بایستی اجازه بدهد که این حرفها به میدان بیاید و نگران نباشد؛ چراکه خود این عالمان محکماتی را به صحنه آوردند که هرگز آن محکمات اجازه نمیدهد که انحراف معرفتی اتفاق بیفتد، بلکه چون در ذهن آن [اهل جرح] این معرفتها تاکنون نبوده است، فکر میکنند توحید یا ولایت صرفا همین میزان است. در منابع ما، در منابع وحیانی ما هم هست که توحید بر سه قسم است، توحید عوام، توحید خواص و توحید اخص؛ یا حتی در مقام عمل هم گفتهاند روزه [بر سه قسم است] روزه عوام، روزه خواص و اخص. اگر روزه اخص اتفاق افتاد، برخی از عموم میتوانند و میگویند که [اخص] این را از خودشان درآوردهاند [یا بگویند این] سبک و سلیقه صوفیهاست و امثال ذلک.
بههرحال اینها مسائلی است که متاسفانه در حوزهها وجود دارد و بستن راهها و محدود کردن مسائل معرفتی است. آقای حسنزاده رضوانالله علیه اندیشه آزادی داشتند و خیلی به این حرفها نگاه نمیکردند و همین باعث میشد [ناملایمات و] مسائلی را چه در آمل و چه در قم شاهد باشند.
آثاری که ایشان تالیف کردند آثار خاصی است و با شیوههای ایشان فقط شاگردان خاصشان آشنا بودند و میتوان یک مدرسه را بهعنوان یکی از مدارس علمی ما از نصابالصبیان تا فصوصالحکم و امثال ذلک دید. شاگردان خاص این مسیر را دارند و همچنان این ادامه مییابد. ما باید این عالمان را همیشه محترم و مکرم بداریم و از اندیشه آنها استفاده کنیم و اگر تاکنون با زخمزبان و بعضا اهانت و نوشتههای ناصواب حرفهایی میزدیم که بههرحال الان روشن شد که مسیری که ایشان داشتند با چه انگیزهای بوده، دیگر دست از این حرکتها برداشته شود تا مسیر معرفت در جامعه ما رشد بیشتری پیدا کند.
▪️در رثای عالم ربّانی و سالک توحیدی، فقیه ولایی و انقلابی، علامۀ ذوفنون حضرت آیتالله حسنزادۀ آملی رضواناللهعلیه
🍃 طایر قدسی
علامۀ اندیشمند و ذوفنون رفت
محبوب نیکومنظر مهتابگون رفت
در عشق، پیری از تبار پاکبازان
در علم، مردی از شمار راسخون رفت
از معدن صدق و صفا یاقوت احمر
از خیمۀ اندیشه و دانش ستون رفت
آهی جگرسوز از زمین تا آسمانها
با نالۀ "إنّا إلیهِ راجعون" رفت
دیدم گریبان چاک کرد از هجر او عقل
پیوسته از چشمش بهجای اشک خون رفت
رفت از "اُولُوالألباب" نستوهی خردورز
مصداق "قومٌ یَعقِلون"، "هُمْ مُهتَدون" رفت
سرمستی از صهبای "لا خَوْفٌ عَلَيْهِم"
آبادی از جام "وَ لا هُمْ يَحْزَنُون" رفت
هم عارفی، هم شاعری، هم فیلسوفی
هم کاردانی در روایات و متون رفت
مصباح علم و نجم دین، شمس هدایت
در عقل و نقل و در ریاضی ذوشُجون رفت
آن عالم ربّانی اهل ولایت
آن سالک توحیدی آیینهگون رفت
با رفتنش از خیل سربازان رهبر
تنها نه یک سردار، گویی صد قشون رفت
آن طایر قدسی که رضوان بود جایش
از تنگنای تیرۀ دنیای دون رفت
سوی نیستان رفت آن نای الهی
صد ناله از داغش ز نای ارغنون رفت
از داغ آن شیریندهان نغزگفتار
فریاد فرهاد از نهاد بیستون رفت
تنها نه در این دوره نادر بود و فاخر
فخر زمان فخر زمین فخر قرون رفت
لَختی ز عمرش در پی الفاظ قرآن
باقی همه در فهم معنا و بطون رفت
آن مهر روزافروز تابانی که میشد
ما را بهسوی علم و تقوا رهنُمون رفت
خون شد دل ایرا و ایران از فراقش
آن زندۀ جاوید با "رَیبُالمَنون" رفت
✍️ #محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۰۷/۰۶
🔅برخی از تعابیری که در شعر آمده، از پیام تسلیت حضرت امام خامنهای روحیفداه، و نوشتۀ حضرت علامه شَعرانی رضواناللهعلیه خطاب به حضرت علامه حسنزادۀ آملی رضواناللهعلیه وام گرفته شده است.
#عالم_ربانی
#سالک_توحیدی
#علامه_حسنزاده
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
✅💠 "دلتنگی"
از روزمرگیها که خستهمیشد، هوسِ کنج ايوانِ مقصورهی مسجد گوهر شاد میکرد.
راهی مشهد شد، اذن دخول را از تابلوی ورودی بابالجواد خواند، رفت صحن گوهرشاد و به منبر بلند بالای امام زمان چشم دوخت، سرش را بر گرداند تا گنبد طلائی، دستهایش را نیز بالا آورد و ظهور مولا را طلبکرد. با دیدن کبوترهای روی گنبد دلش پرکشید سمت جادهی نجف تا کربلا، به یکباره چشمهایش به عشق مولا نمناک شد. کبوتر دلش مابین نجف تا کربلا نشست بر بام موکب علیبنموسیالرضا، دلش سرگردان بین ایران و عراق بود، صدای مؤذن کبوتر دلش را به ايوان گوهرشاد برگرداند.
وقتی مؤذن به شهادتین رسید کبوتر سرگردان دلش رفت مدینه بین روضهی نبوی، سلامی بر پیامبر داد و پرکشید سمت گلستان بقیع تا کنج آن مأوا بگیرد آنگاه بیاختیار چشمهایش بدون اینکه روضهخوانی روضه بخواند گریست.
✍️به قلم: مرضیه رمضانقاسم
#داستانک
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
#حکایت_من_و_کلاسهایم
بزرگترین جاذبه ی مغناطیسی ایران حرم امام رضا علیه السلام است که اکنون مرا معلق کرده بود سبک بال شده بودم برای حضور و البته امیدوار
کارها را ردیف می کنم می خواهم این بار اول وقت به کلاس برسم شور و هیاهوی بچه ها حیاط مجتمع را پر کرده نمی دانم با این شعارهای شیرین مجال آموزش توحید را پیدا می کنم یا نه
مثلا پنجره هایمان دو جداره است اما با همه تکنیک ها و خودنمایی هایش حریف اشتیاق بچه ها نمی شود اشکال ندارد مثلا ما عقاید داریم و کلاس روبرو ورزش
حالا که همه چیز مجازی شده چرا من بهره مند از زیارت مجازی نشوم سریع با اپیلیکشن رضوان وارد روضه ی منوره می شوم
به تو از دور سلام امام مهربانی ها
و دلم دوباره پر می کشد این بار از ایوان طلا پنجره فولاد را هم می بینم و سقاخانه را ، باز کثرت ها مرا می کشند و از جاذبه ی زمین منحرف می شوم کاش استاد زودتر کلاس بیاید وگر نه سر از لابلای تاریخ در می آورم
ساخت سقاخانه اسماعیل طلا به دوران قاجار برمی گردد اسماعیل خان سنگسری اهل سنگسر (مهدیشهر کنونی) وزیر فتحعلی شاه قاجار بود که بخاطر نجات جان شاه جایزه ای هم وزن خودش طلا گرفت و آن را صرف ساخت این سقاخانه کرد که قبلا در دوران نادر شاه حوض مرمری در صحن عتیق سابق و انقلاب امروز بوده و بعد از آن سقاخانه معروف به سقاخانه ی اسمال طلا(اصطلاح عامیانه) می شود سابق آب اش از چشمه ی گیلاس می آمد ولی بخاطر مشکلات قطع فصلی و ... چاهی برای تامین آبش کنده شد.
انگار باید این جلسه را می نوشتم جلسه ی دوم من و پرواز ، حیاط حرم حسابی برق می زند انعکاس نور روی سنگفرشها چشم هایم را می آزرد و بالاخره من از در ایوان طلا وارد می شوم صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
و تو چه می دانی که عشق چیست ؟ سفر چیست و رسیدن چه می تواند باشد ؟ وصال نقطه ی گم شده ی جهان خلقت است یا همان رسیدن باید غرق در لطافت شویم و لطیف رنگها، بودن ها و هست ها را بنگارم
دو قدم مانده به صبح
دو قدم مانده به دیدار طلوع خورشید
استاد وارد کلاس می شود و من باید برگردم
بالای دفترم بسم الله الرحمن الرحیم می نویسم و جواب سلام استاد را می گویم
چه عالمی دارد این فضای مجازی
#م.حیدریان_منش
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
💠 فرزندآوری و پیشرفت والدین
پرسش: آیا فرزندان، مانع پیشرفت والدین میشوند؟
پاسخ: برخی بانوان گمان میکنند فرزندآوری، مانع بزرگی برای ادامه تحصیل آنها و برخی نیز بر این باورند که ادامه تحصیل، مهمتر از بچهداری است. شعارهای عوامفریبانهای مانند برابری جنسیتی و رفع تبعیض جنسیتی در تحصیلات دانشگاهی، در ترویج این باورهای غیر اسلامی و غیر بومی بسیار مؤثر بوده است. این در حالی است که فرزند میتواند بهترین نشاط و سرگرمی پدر و مادر باشد؛ زیرا محبتی وصفناشدنی میان والدین و فرزندان به وجود میآید. اکنون بسیاری از همسران جوان، ادامه تحصیل را تنها راه پیشرفت میدانند؛ از این رو تحصیل و اشتغال را به عنوان بخش جدانشدنی زندگیشان قرار میدهند؛ در حالی که تجربه ثابت کرده است که با یک برنامهریزی منسجم میتوان همراه با نشاط نگهداری فرزند، به تحصیل نیز ادامه داد.
اگر قرار باشد میان تربیت فرزند و تحصیل یک گزینه انتخاب شود، باید تربیت فرزندان را انتخاب نمود؛ زیرا مهر مادری و پدری و نیازمندی محبت فرزندان، هیچ جایگزینی نداشته و از تحصیل مهمتر است و فرزندآوری سبب ایجاد انگیزههای جدید و مختلف در والدین و بهویژه مادر میشود. امروزه روشهای مختلفی برای ادامه تحصیل وجود دارد که با فرزندداری نیز منافاتی ندارد. اگر تحصیلات رسمی ضرورتی موجه دارد، همسران میتوانند تحصیل رسمی را کمی به تأخیر بیندازند
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
🔦تجارت مشکوک یار غار عبدالناصر همتی با انگلیسیها
یار غار عبدالناصر همتی که با تلاش وی به ریاست یک بانک خصوصی در دولت روحانی گمارده شد، اکنون با حامیان اسرائیل روابط اقتصادی برقرار کرده است.
یکی از تخلفات کمتر مطرح شده رئیس سابق بانک مرکزی که با حمایت مسئولان ارشد دولت سابق انجام شد، انتصاب افرادی با رفت و آمد مکرر به لندن در سیستم بانکی بود که از جمله آنها "محمد فطانت" دوست و یار نزدیک همتی است که با اصرار و واسطهگری این مقام ارشد دولت روحانی، توانست مدیریت یکی از بانکهای خصوصی را با دخالت بانک مرکزی بر عهده بگیرد.
جالب اینجاست که همتی در مناظرات انتخاباتی نهایت تلاش خود را می کرد تا بر دوران بی تدبیری دولت سرپوش بگذارد و از خرابکاریهای اطرافیان کاریاش چیزی به مردم نگفته است.
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645