eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
712 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
190 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
آری! شاید از این جماعت غربگرا که به تعبیر امام خمینی(ره) «به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهان‌خوار قناعت نمی‌کنند» بیش از این نیز انتظاری نیست اما روی سخن با مسئولان و جریان انقلابی است که مراقب این جریان خطرناک باشند و بیهوده برای حفظ آنان در زیر پرچم انقلاب وقت خود را تلف نکنند. چرا باید هنرپیشه‌های سینما با درآمدهای بسیار کلان و گاه دستمزدهای بی‌قاعده چند میلیاردی برخلاف تمام هنرپیشه‌های جهان از پرداخت مالیات معاف شوند و بعد در جشنواره کن در فرانسه –کشوری که در رابطه با اخذ مالیات مخصوصاً از ثروتمندان و سلبریتی‌های پردرآمد بسیار سخت گیر است- علیه نظام و انقلاب دروغ پردازی کنند؟! این جریان چه ارزش افزوده‌ای برای مردم ایران دارند که باید این گونه مورد لطف بی‌جای دولت قرار بگیرند؟! با استناد به آمار سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD)،‌ فرانسه با نرخ مالیات بیش از پنجاه درصدی دومین کشور با بالاترین نرخ مالیات بر درآمد در اروپاست. بر اساس این آمار، هنرپیشه‌های فرانسوی بیش از نیمی از درآمد خود را باید تقدیم دولت کنند. شاید اگر نظام جمهوری اسلامی هم با هنرپیشه‌ها و فیلم سازان خود مانند کشورهای غربی رفتار می‌کرد آنان این گونه علیه انقلاب و مردم انقلابی و مذهبی ایران گستاخی نمی‌کردند و برای راه یافتن به لانه عنکبوتی غرب به دروغ از فقدان آزادی و زندگی سخت خود در ایران سخن نمی‌گفتند. پی‌نوشت: 1. نامه امام خمینی(ره) به وزیر کشور وقت در خصوص ممنوعیت فعالیت نهضت آزادی، 30 بهمن 1366.
در حاشیه خیانت هنرمندنمایان ایرانی در جشنواره کن؛ پناه غربگرایان به لانه عنکبوت محمد ملک‌زاده یکی از هشدارهای جدی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(ره) به تمام کسانی که دغدغه حفظ نظام را دارند، هشدار نسبت به نفوذ عناصر غربگرا است که هیچ اعتقادی به اصل انقلاب و آرمان‌ها و ارزش‌های آن ندارند. امام در منشور روحانیت به جریان انقلابی می‌فرمایند مراقب جریان غربگرا باشند و بیهوده تلاش نکنند غربگرایان را در داخل مجموعه انقلاب حفظ کنند و نگران خروج آنان از نظام و انقلاب هم نباشند زیرا این جریان‌ها و گروه‌ها هیچ تعلق خاطری به نظام و انقلاب نداشته و ندارند بنابراین حفظ منافع و مصالح انقلاب اقتضا دارد صف آنان از صف انقلابیون جدا شود: «... معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی آمریکای جهان‌خوار قناعت نمی‌کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمی‌خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده‌اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروه‌ها و لیبرال‌ها می‌خوریم». خطر نفوذ غربگرایان در بدنه انقلاب از دیدگاه امام خمینی (ره) به حدی است که ایشان در پاسخ به استعلام وزیر کشور وقت در خصوص ادامه فعالیت جریان غربگرای موسوم به نهضت آزادی در پیامی فرمود: «اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و آنان برای مدتی بیشتر در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملت‌های مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می‌زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می‌خورد که قرن‌‌ها سربلند نمی‌کرد». (1) حکایت امروز برخی به اصطلاح هنرمندان و سلبریتی‌های فضای رسانه‌ای کشور، حکایت همان غربگرایانی است که امام حدود 35 سال قبل نسبت به وجود آنان در بدنه انقلاب هشدار داد؛ هنرمندنمایانی که برای بدست آوردن یک جایزه فرنگی تن به هر حقارتی می‌سپارند؛ به ملت و کشور خود خیانت می‌کنند و با سیاه نمایی از وضعیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور برای جلب نظر اربابان غربی خود با یکدیگر مسابقه می‌گذارند و گوی سبقت را در دروغ‌گویی از یکدیگر می‌ربایند! آیا به راستی کسی نمی‌داند که سیاه نمایی‌های عامدانه و القای عقب ماندگی ذاتی کشور عزیزمان در آثار به اصطلاح هنری این جریان، در تضاد با واقعیات جامعه ایران و فرهنگ غنی و پویای اسلامی و ایرانی است که با تار و پود کشور اسلامی ایران عجین شده است؟! آیا این به اصطلاح هنرمندان از واقعیت تمدن سراسر توحش غرب که بر اساس آمار رسمی در قتل و تجاوز و وحشی گری سرآمد جهانیان می‌باشند بی‌خبرند؟! آیا آنان از قتل عام وحشیانه هزاران زن خیابانی در کشور فرانسه در دوران جنگ جهانی دوم بی‌اطلاعند که رفتار یک بیمار روانی در قتل چند زن خیابانی در شهر مشهد را سوژه سیاه‌نمایی وضعیت فرهنگی و مذهبی ایران نموده‌اند؟! آیا آنان اخبار این روزهای آمریکا را نشنیده‌اند که فقط در یک حادثه تیراندازی در یکی از مدارس ابتدایی در تگزاس آمریکا 18 کودک به قتل رسیدند؟! ‏آیا آنان که برای گدایی یک جایزه بی‌ارزش و راه یافتن در جشنواره‌های غربی، غرب را مرجع رفاه و آسایش و ایران را غرق در گرانی و فقر و بدبختی ترسیم می‌کنند، از گرانی سرسام آور این روزهای کشورهای اروپایی و غربی و توزیع کوپن‌های غذایی در میان شهروندان فرانسوی و آمریکایی و ... بی‌اطلاعند؟! آیا سلبریتی‌هایی که در روزهای اوج کرونا و تحریم‌های ظالمانه غرب علیه ایران، دولت و نظام را مسئول آمار بالای فوتی‌ها قلمداد می‌کردند و به کشورهای غربی برای دریافت واکسن التماس می‌کردند، امروز آنقدر شهامت دارند که موفقیت ایران در غلبه بر این ویروس آن هم بدون واکسن‌های آمریکایی و انگلیسی را فریاد کنند؟! آیا آنان که واکسن‌های افتخارآمیز ساخت ایران را تمسخر می‌کردند و خواستار ورود واکسن‌های ساخت آمریکا و انگلیس به ایران بودند نمی‌بینند در روزهایی که در انگلیس، فرانسه و آلمان و آمریکا، تعداد زیادی بر اثر کرونا جان می‌دهند آمار فوتی‌های کرونا در ایران بدون واکسن‌های غربی به صفر رسیده است؟! سوال ما از آنان که مدعی دفاع از مردم ایران هستند این است که چرا حتی برای یکبار هم غرب را به دلیل انبوه تحریم‌های ناجوانمردانه علیه ملت ایران در عرصه‌های دارویی و اقتصادی مورد اعتراض قرار ندادند؟! آیا به راستی دعوت از آنان به جشنواره‌های غربی و عیش و خوشگذرانی در این مراسم برای این جماعت این قدر اهمیت دارد که به خاطر آن در فیلمنامه‌های خود بر روی این همه از افتخارات ایران چشم فروبندند و با سیاه نمایی‌های دروغین از وضعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران و با زیرپا نهادن انسانیت و اخلاق، تحمل حقارت بار گدایی جایزه فرنگی را به جان بخرند تا شاید غرب آنان را در لانه سست و بی‌بنیان عنکبوت‌های واقعی خود راه دهد؟!👇👇
نگاه دکترین اقتصاد مقاومتی به کشاورزی رضا زرخانی محور توسعه اقتصادی در ایران میتواند کشاورزی در ابعاد مختلف آن باشد. کشور ما ایران که دائما توسط دشمنان مورد تهدید و تحریم قرار میگیرد، بایستی در تولید قوت غالب مردمش به خودکفایی برسد! با اینکه طبق قوانین حقوق بشر و قواعد حقوق بین الملل در تحریم های تنبیهی علیه یک کشور، غذا و دارو از موارد تنبیهی و تحریمی مستثنی کرده اند! متاسفانه سخاوت و انسانیت غربی ها که در طول تاریخ معاصر که آغاز کننده دو جنگ بزرگ جهانی بوده اند بر همگان مبرهن و آشکار شده که ایشان هیچ ملاحظه ای نسبت به کشورهای دشمن خود نداشته و هیچ اعتماد و اعتباری به حضرات چشم آبی اروپایی و امریکایی نمیتوان کرد! لذا اقتصاد کشاورز محور با تمرکز بر تولید محصولاتی که قوت غالب مردم باشد؛ میتواند بیش از هشتاد درصد تحریم ها را خنثی کند، و تورم و قیمت ها را کاهش بدهد. در این خصوص چند راهکار جهت کمک به دولت انقلابی دکتر رئیسی: 1. توسعه کشاورزی دانش محور و جایگزین نمودن آن با کشاورزی نیمه صنعتی ایران! که از آبیاری قطره ای و بارانی گرفته، تا استفاده از اقلام پر محصول و مقاوم در مقابل آفات نباتی باید ادامه پیدا کند. 2. جایگزین کردن کشاورزی آینده محور و برنامه محور با کشاورزی گذشته محور و سنتی محور! یعنی مزارع کشاورزی ایرانیها که اکثرا با نگاه سنتی و ابا اجدادی زیر کشت محصولات تکراری میرود، بایستی محصولات جایگزین اقتصاد محور با نگاه توسعه ملی باشد. مثلا کشاورزان یک منطقه با نگاه ابا اجدادی که فقط عادت به کشت گوجه ، خیار و یا آفتابگردان آجیلی (نه روغنی) دارند، که در این خصوص وزارت کشاورزی دولت با طرح های تشویقی و ترویجی میتواند؛ اقلام اقتصادی زود بازده و با مصرف آب کمتر را جایگزین آنها کند؛ مثل جایگزین کردن کشت آفتابگردان روغنی زود بازده و پر بازده با آفتابگردان آجیلی کم بازده و غیر اقتصادی و یا کشت باغات زیتون با آبیاری قطره‌ای جهت تامین روغن مورد نیاز جامعه در زمین های کشاورزی که در آن گوجه و خیار کشت می شود، و نیاز به آب فراوان دارد. البته در اجرای طرح ها کشت های جایگزین نبایستی به اقتصاد خانواده های روستایی از لحاظ درآمدی زیان رسانید و موارد جایگزین باید با در آمد زایی مساوی و یا حتی بالا نسبت به محصولات قبل باشد. 3. توسعه آبزی پروی کنار رودخانه های دائمی و سواحل دریاهای ایران و نیز اجرای طرح هر قنات و چاه آب کشاورزی مجوز دار سابق! یک مزرعه بالقوه پرورش آبزی جهت اشتغال آفرینی. 4. جایگزین کردن دام های سبک کوچنده غیر اقتصادی مثل بز و گوسفند که امروز عامل اصلی تخریب طبیعت و جنگل های در حال احتضار ایران هست با احشام سنگین غیر کوچنده اقتصادی مثل گاو و شتر های اصلاح شده پر بازده. 5. ایجاد سدهای دریایی در استانهای ساحلی جهت توسعه زمین های کشاورزی به خصوص سواحل استان گرگان به دلیل عمق کم آب دریا در آن، مستعد اجرای چنین طرح هایی هست. (شبیه کشور هلند که با خشک کردن آب دریا با سدهای دریایی، زمین های زیاد کشاورزی را جهت کشت استخراج کرده است.) 6. ایجاد پیمان ها و معاهدات کشاورزی بلند مدت بیست یا سی ساله کشاورزی، با کشورهای مستعد کشاورزی مثل کشورهای ضعیف آفریقا و آمریکای لاتین و یا کشور های جنگ زده مثل عراق و سوریه که شرکای خوب و مطمئن اقتصادی امروز ما هستند؛ جهت بهره برداری مشترک اقتصادی. 7. توسعه کشاورزی گلخانه ای برای بهره‌برداری بیشتر و اقتصادی در فصول سرد و پر آب سال با ایجاد شهرک های صنعتی کشت گلخانه ای . 8. استفاده از آب دریای خزر در دشت های مرکزی ایران! که به اذعان کارشناسان به دلیل شوری پایین آن، مستعد آبیاری برخی از محصولات کشاورزی هست جهت اشتغال آفرینی و درآمد زایی و نیز ایجاد زمین های کشاورزی جدید. 9. اجرای طرح توسعه کشاورزی گلدانی با شعار هر خانه ایرانی یک مزرعه خانگی خودکفا! مثل کشت سبزی، گوجه و خیار و ... جهت مصارف خانگی که این طرح در برخی دانشگاه های کشاورزی و غیر کشاورزی با عنوان یک فعالیت دانشجویی اجرایی شده؛ و موفقیت آمیز بوده است. 10 . جایگزین کردن فضای سبز شهرهای کشور به جای درختان بی ثمر و بیشتر مواقع غیر بومی با درختان بومی ثمرده و نیز به جای کشت چمن در پارک ها با مصرف آب بالا با جایگزین کردن کشت سبزی های خوراکی مثل نعنا ایرانی که قدرت تکثیر بالایی دارد و جزء سبزی ها با ماندگاری بالا و عمر چندین ساله هست که در عرق گیری هم مصرف بالایی دارد.
شکوفایی روز افزون خمینی کبیر آمنه عسکری منفرد [۱].«انقلاب‌ جمهوری‌ اسلامی ایران و امام‌خمینی دو پدیدهٔ انفکاک ناپذیر‌ند و تحلیل انقلاب اسلامی بدون شخصیت رهبر بزرگ آن ممکن نیست.» (بیانات رهبر انقلاب ۷۸/۳/۱۴). تحلیلگران تحولات سیاسی و اجتماعی جهان که مسائل انقلاب اسلامی را دائماً تعقیب می‌نمایند، به این واقعیت به انحای مختلف اعتراف میکنند که امام خمینی سنگ‌بنای اصلی این انقلاب بوده‌ است، تا جایی که اندیشمندان بزرگی چون (فرید هالیدی) استاد روابط بین‌الملل دانشگاه لندن، انقلاب اسلامی را عظیم‌ترین انقلاب تاریخ دانسته وآن را در پرتوعظمت شخصیت امام خمینی معرفی می‌کند و معتقد است، دست‌های پر قدرت و فرمانده او بود که این امواجِ پرشکوه وقدرتمندِ انسانی را به شور و خروش وا داشت. [۲].امام خمینی بر مبنای افق‌ِ اندیشهٔ سیاسی که حاصل منطقیِ تفسیرِ عرفانی ایشان از هستی و معنای وجودی انسان است، «عنصرِ حیاتی شروع و استمرار جریان انقلاب اسلامی» بودند و بزرگترین تکیه‌گاه دنیاییِ ایشان همان «جمهور» بوده است وبرهمین اساس است که در جریان مبارزات سال ۴۲ ادعا می‌کنند که سربازان من در گهواره ها به سر می‌برند. این همه اقتدار و صلابت و شکوه در یک وجود زمینی چگونه متبلور گشته است، وقتی در میان انبوه اختناق حاکم با اتصال به منبع لایزال الهی فرمان شکست حکومت نظامی صادر می کند و زن و مرد، پیر و جوان، خرد و کلان به پا می خیزند و در بذل جان شیرین گوی سبقت را از یکدیگر می‌ربایند و این در حالی است که حتی بزرگانی از علما از خوف به خطر‌افتادن جان مردم و شکست نهضت، مخالفت می‌کردند. [۳].به اعتراف تحلیلگران غربی، آنها از درک حقیقت انقلاب‌اسلامی و تفکر بسیار عمیق امام خمینی عاجز مانده‌اند، تا جایی که معجزه انقلاب اسلامی ایران را یک «واقعیت بی تعریف » نامیده و اذعان می‌کنند که امام‌ خمینی، در تعریف وتعیینِ اهداف انقلاب، رهبری جریان مبارزه، مواجهه با قدرت‌های افزون طلب وتاکتیک‌ها وروش‌های حفظ واستمرارِ دستاوردهای انقلاب اسلامی، دارای «دکترینِ سیاسیِ ویژه و منحصر به‌فردی» بودند که انقلاب را از قواعد انقلاب‌های دیگر چون انقلاب روسیه و فرانسه خارج می‌کند و غرب چاره‌ای ندارد جز اینکه بپذیرد، انقلابِ ایران حتی از لحاظ انگیزه های اصلی ایجاد آن منحصر به فرد و کاملاً جدا از سایر انقلاب‌هاست. [۴]. اکنون که چنین نعمتی در گستره جهانی در اختیار ماست، وظیفهٔ ما «حفظ هویت» این انقلاب است. انقلاب اسلامی یک واقعیت اجتماعی، قدسی و ملکوتی دارد که به واسطهٔ همین هویت «زنده» است و «استمرار» دارد.هدف و شأن انقلاب، به وجود آوردن «جامعه‌ای بر اساس احکام الهی» است که در آن، هم «سعادت دنیا» و «قدرت مادی» هست، هم «سعادت آخرت» و«قدرت معنوی». انقلاب در پیِ تبدیل شدنِ ایران به «الگوی کاملِ نظامِ پیشرفتهٔ اسلامی» و آن‌گاه، ایجادِ «تمدن نوینِ اسلامی» است.» (بیانیه گام دوم انقلاب ۹۷/۱۱/۲۲). اگر جامعه‌‌ای احساس‌هویت نکرد، حتی صداهای بلند تحکم‌آمیز او را مغلوب خواهد کرد. آن که ایستادگی می‌کند، به دلیل احساس هویت ملی، دینی، انسانی و شرف است. «امروز جامعهٔ اسلامی ایرانیِ ما یک «هویت‌ ریشه‌دار» و تاریخی و قوی و قابل استقامتی دارد که باید به جوانان منتقل کنیم. جوانِ انقلابیِ با‌هویت؛ باید پر‌انگیزه، هوشیار، امیدوار، با‌‌فکر و اندیشه‌ورز، شجاع و فداکار، مصمم، متدین، پارسا و پاکدامن، دارای اعتماد‌به‌نفس، فعال، پرکار و پراثر باشد.» (بیانات رهبر انقلاب۹۵/۲/۱). [۵]. پیام انقلاب‌اسلامی، «احیای هویتِ اسلامی» در میان ملت های مسلمان است واین تقابل فرهنگی،تهدیدِ مهلکی برای نظام سلطه به شمار می‌آید واکنون که سی وچند سال ازعروج ملکوتی امام (رحمت‌الله) می‌گذرد، علیرغم توطئه‌های طراحی‌ شده و به‌ روز سردمداران کفر و استکبار و ایادی داخلی و خارجی آنها چراغ پرفروغ اندیشه و افکار متعالی امام کبیرمان، بیش از پیش روشنگر راه تمام مومنان و آزادی‌خواهان جهان گردیده‌است. نمونه بارز آن حضور پرشکوه ملت‌های بزرگ جهان در دفاع از ملت مظلوم فلسطین و قدس عزیز که به فرموده امام پاره‌‌تن اسلام است مشاهده می شود؛ آنجا که حتی در قلب آمریکا به دفاع از مظلوم برخاسته و پرچم کفر را به آتش می‌کشند. تحولات جاری دنیا خصوصاً بیداری اسلامی هر روز بیش از پیش حاکی از آن است که گسترش دامنه «نفوذ ایده‌ها و اندیشه‌های خمینی کبیر» بوده و بی‌تردید روح خدا تا وصول انقلاب‌ عظیم اسلامی به اهداف بلند و متعالی رسالت تاریخی امام در کالبد نائب بر حق امام عصر و امت فداکارش به حیات خود ادامه خواهد داد و اساساً باید گفت: «این انقلاب بی نام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست.» و «از این پس نیز، دنیا شاهد شکوفایی روزافزون «اندیشه وهویتِ خمینی کبیر» در «کالبدِ هویتِ انقلابی خواهد بود. https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
یادداشت جالب، دلنشین، ادبی و معرفتی خانم زهرا محسنی فر در مورد فیلم عنکبوت مقدس... *🔹عنکبوت مقدس*، جانداری است که درلحظه‌ی صفر تقویم هجری قمری، بر دهانه‌ی غار ثور تار تنید تا جان‌پناه پیامبر آخرالزمان شود. وقتی دوام اسلام به تاری بند بود،حشره‌ای سُست‌منزل، محاسبات دنیای کفر را بهم ریخت! حالا که شیعه زیر سایه‌ی امامی قُدس‌منزل قوام گرفته، کجا شب‌پره‌ای با نیشترِ *هنر هفتم* می‌تواند بر چهره‌ی *آفتاب هشتم* پنجه بکشد؟ *پرده‌ی نقره‌ای* را کجا آن یارا باشد که *گنبد طلایی* را بپوشاند؟ *رسانه‌های زنجیره‌ای* اهل باطل کی می‌توانند *سلسلةالذهب* و *عروة الوثقای* حق را از هم بگسلانند؟ *«گنبد طلای مشهد»* همان *درخت «طوبى»* ست که خدا با دست خود در جان دنیا کاشته و *«نخل طلای کن»* همان *شجره‌ی «زقوم»* است که *سران ابلیس لای زر ورق پیچیده‌اند* تا رئوس الشیاطین از آن بیرون نزند. 🔸 *شهر عنکبوتی واقعی همانی است که چند سال آینده را نخواهد دید،* آنگاه که *مرد عنکبوتی هم دیگر نمی‌تواند به دادش برسد.* *قاتل زنجیره‌ای، غرب وحشی است که زنجیر پاره کرده* و شیک و مجلسی نسل‌کشی می‌کند و *از خون کودکان یمنی و سوری و عراقی در ونیز و برلین و کن فرش قرمز پهن می‌کند*، تا تعدادی *ناهنرمند از وطن گریخته* روی آن اسکی بروند. در قاموس هنر سکولار، حُکماً، سامری چهره ماندگار و هنرمندی مردمی است که گوساله‌ای را از طلا تراشید و به شعبده، به جای خدا جا زد و مُشتی گوسفند برای او کف زدند و با او عکس یادگاری گرفتند!. *تندیس طلایی گوساله‌ی سامری* هم، باشد برای *آنها که برای فستیوال‌های موهن غربی غش و ضعف می‌روند.* *...* میلاد امام رئوف مبارک باد 🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
حفظ غیرت دینی و شور و انگیزه دفاع را از عوامل قوام و نجات کشور در بزنگاه¬های مختلف و مبدل تهدید به فرصت به خصوص در جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله می¬توان برشمرد. این غیرت دینی جوانان، پدران و مادرانمان بود که موجب شد تا همدستی باطل آمریکای آن دوران، شوروی و ارتجاع منطقه برای شکست ایران قوی و به¬زانو درآوردن امام و نابودی نظام با حضور جوانان آگاه و مومن ما با روحیه جهادی در این جبهه حق و جنگ بین المللی بی ثمر بماند. در عصر جدید هم، عظمت و برکت شهادت سردار دل ها، شهید سلیمانی، موجب شد تا هویت و وحدت دینی و انقلابی مردم در دید همگان قرار گیرد و بدرخشد. این حرکت عظیم ملت ایران یک تهدید محسوب می شود که با غیرت ملت مسلمان تبدیل به فرصت شد. مردم ایران اثبات کردند که قوی اند و با جوشش استعدادهایشان توانستند کارهای بزرگی انجام دهند؛ کارهای بزرگ، همیشه بزرگ و ماندنی هستند ولو از نوع جنگ و از نوع حضور در جبهه‌ها نباشد؛ و همیشه به ایمان، به صفا، به غیرت دینی، به ایستادگی در راه خدا و به آشتی¬ناپذیری با دشمن احتیاج دارد. و اما امروز هم ما کارهای بزرگی در مقابل خودمان داریم؛ یاد و نام یادگار انقلاب، خمینی عزیز، خاطره های دوران جنگ، شهدا و سبک زندگی شان، مادران و همسران شهدا و نشانه ها و اسوه های غیرت و همت دینی نباید به فراموشی سپرده شود. برای این مهم، استخراج حقیقت دوران جنگ و تولید آثار هنری جنگی می تواند بر ذهن مخاطب بنشیند و او را آگاه سازد؛ چرا که تحریف گران بیکار نمی نشینند. این روزها، ایران قوی با خطر فقر، مشکلات معیشتی، تهاجم فرهنگی و نابهنجاری اجتماعی دست و پنجه نرم می کند. مسئولان باید غیور باشند و به انقلاب متعهد باشند و دلسوزانه این موارد را در نظر بگیرند تا فعالیت¬های هدفمندی صورت گیرد. مذاکره مستقیم با دولتمردان بی غیرت، بیعت با دشمن و جهت گیری خنثی نسبت به خواسته های مردم، سم غیرت دینی است. بنابراین هر یک از ما که به آینده و اقتدار این کشور علاقه مندیم، باید در راه تبیین، گسترش و تقویت ایمان خود و مجموعه¬ای که در آن حضور مفید داریم، دغدغه¬ی دینی داشته باشیم و جهاد کنیم. تلاش ما باید در راستای شکوفاسازی غیرت دینی و پایبندی مردم و جوانان به این مملکت و اسلام باشد. باید یاد بگیریم که به اقتضای مکان و زمان، برای خدا اخم کنیم و لبخند نزنیم. ما نباید اجازه دهیم که منحرفین در خاک ما، جان و دل ما، و قلمرو اندیشه و گفتار و رفتار و دید ما باشند و شاخ شوند. ما باید معرفت پیدا کنیم، تجربه های دیرینه را ورق بزنیم و تاریخ و گذشته ها را مرور کرده تا چشم اندازی هدفمند نسبت به آینده کشور داشته باشیم. روشن است که معرفت و عبرت از مولفه های غیرت دینی به شمار می آیند. امروز وظیفه داریم، نسبت به دشمن عصر خود و عوامل زمینه ساز خطر با نکته بینی بیشتری معرفت پیدا کنیم، امکان سنجی کنیم و فضای ورود دشمن به فرهنگ، شعور و شعائر دینی ملت را مسدود کنیم. https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
چرا غیرت دینی؟! فائزه سادات عظیم زاده اردبیلی، سیده مریم حسینی غیرت را می¬توان یکی از برجسته¬ترین صفات الهی و انسانی برشمرد که در وجود مقدس خداوند تجلی دارد و اسباب آن را در وجود انسان نیز تعبیه کرده است. امام¬ صادق(ع) می¬فرمایند: "اِنَّ اللَّه غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیورٍ"خداوند غیور است و هر غیرت¬مندی را دوست دارد. اگرچه واژه غیرت در اکثر موارد به عنوان غیرت ناموسی به¬کار می¬رود، اما ملااحمد نراقی در کتاب معراج السعاده، غیرت را پیرامون زنان، دین، آبرو ومال مطرح می¬کند، بنابراین هرگونه دفاع از حریم ولایت و ارزش¬ها را می¬توان در زمره مفهوم گسترده غیرت و مایه سعادت دنیا و عقبی قرار داد. واژه غیرت از تغییر و تغیّر گرفته شده و یک نوع حالت، دگرگونی و برانگیختگی درونی به همراه حس دفاع در شخص نسبت به آنچه دوست می¬دارد؛ اعم از عزت، آبرو، شرف، دین، ناموس و کشور است؛ گویی در مواجهه با خطر، جرقه غیرت در روح و روان انسان شعله¬ور می¬شود. و غیرتمند نیز به کسی گویند که برای حفظ آنچه که نگاهبانی از آن لازم است، می¬کوشد. ناگفته نماند، غیرتی ارزشمند است که در حد اعتدال و محور آن عقلانیت باشد؛ چرا که نبود عقلانیت، ضررهای جبران ناپذیری برای دین به ارمغان می آورد. حساسیت فرد مسلمان نسبت به کیان دین نشان از غیرت دینی اوست. این غیرت دینی به معنای تلاش جهادی و بی¬وقفه و خستگی¬ناپذیر در راه نشر معارف دینی و حاکمیت ارزشها و خشم والا در برابر متجاوزان به مرزهای دین، مقابله با تجاوز به حریم دین و آمادگی برای فدا کردن جان خود در راه آن است. تا زمانی که چنین حساسیت¬هایی در روح مومنان جان و جریان دارد، جامعه هنجاری خواهیم داشت و امت مسلمانان ممتاز و برتر محسوب می¬شود. دقت در معنای غیرت دینی، دریچه¬ای به روی انسان باز می کند که در آن، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، محافظت از حلال و دوری از حرام، حفظ حدود الهی، دفاع از اسلام ، مقابله با بدعت¬ها و خشم مقدس؛ نوامیس خداوند هستند و از مصادیق غیرت دینی محسوب می¬شوند و دستیابی به چشم-اندازی روشن و کارآمد، در راستای برخورداری از بصیرت و غیرت¬ورزی دینی است. در مبانی دینی، به همان کمیت و کیفیت که در برابر خودی¬ها دعوت به مهربانی و همدردی دینی شده، در برابر فجّار به قداست خشم سفارش شده است. مظهر این خشم و غیرت، انبیا و اهل بیت(ع) بودند... برای اینکه جامعه نمای دینی پیدا کند و با این هندسه تنظیم شود و حرکت کند و جریان بسازد، نیازمند حاکمیت دین خداوند است که نظام جمهوری اسلامی برای برپایی این حاکمیت بنا نهاده شد. مردم خون ها تقدیم کردند و جان شیرین خود را نثار کردند تا اصول انقلاب پابرجا باشد و سقف دین فرو نریزد. غیرت دینی مردم که بیانگر عمق دین¬دانی و دین¬داری آنان است و مایه حفظ هویّت ملی یک ملت است، نیرو محرکه¬ی انقلاب است. نمونه ای از منتهای غیرت دینی را می توان در شخص امام بزرگوار مشاهده نمود که با عقلانیت بالا، غیرت ورزی نسبت به دین، فرهنگ دینی و سبک زندگی اسلامی، خردورزی، بینش و علم نافع خود و شناخت و اعتماد به ملت ایران موجب برانگیختن غیرت دینی مردم شد و صفحات مهمی از تاریخ را به خود اختصاص می-دهد. از مصادیق غیرت دینی مردم ما در برابر دشمنان این مرز و بوم، راهپیمایی باشکوه هرساله بیست و دوم بهمن ماه است که نشان از ایستادگی و مقاومت ملت ایران همیشه در صحنه است. ملتی که با برپایی تشکل¬های آتش¬به¬اختیار؛ چه در زمان جنگ و پشت جبهه ها، چه در مبارزه با گروهک¬ها و هنوز هم در بحث مواسات و امدادرسانی به وضعیت سیل و زلزله زدگان؛ از عز، غیرت دینی و شهامت حسینی خود مایه گذاشتند. چنین حرکت¬هایی، از حب مردم به میهن حکایت می¬کند و ایران را در برابر چشمان دشمنان قدرتمند می¬سازد. این مردم، با قوّت و قدرت و نشاط و اهتمام به میدان می¬آیند و موتور ملت را به حرکت در آورده و بیداری و آگاهی خود را به نمایش می¬گذارند. پیاده¬روی اربعین، نمود دیگری از غیرت دینی مسلمانان است. نیروی مغناطیسی جنبش اربعین، همه مسلمانان و حتی بعضا غیرمسلمانان از اقصی نقاط جهان با سلایق سیاسی ناهمسو را با هم هم¬راستا و متحد می-سازد. آنچه مخل غیرت دینی می¬شود، فعالیت¬های مستکبرین و افرادی است که از شجاعت و عزت نفس کافی برخوردار نیستند، افرادی که با هدف یا ندانسته و از روی غفلت، روح مردم و اساس شریعت را متزلزل می¬کنند و بی¬ایمانی را به¬بار می¬آورند. علما، نخبگان و اساتید ما باید تقویت شوند، هشیار باشند و قدرت تحلیل داشته باشند و در دفاع از ملت و آرمان¬ها و ارزش¬های دینی، موضع¬گیری به¬موقع و فتوت داشته و با غیرت¬مندی دشمن را بر خودی ترجیح ندهند و خود را بازیچه دست دشمن قرار ندهند... https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
این نکته را بگوییم که فضای آزادی که دست نویسنده و کارگردان را برای ایجاد طنز که طبعا همیشه نمی‌تواند در نهایت ادب و متانت باشد و ذاتش این است که گاهی خارج از چارچوب عمل کند، الزاما منفی نیست. حتی شوخی‌های جنسی با رعایت یک حد و حدودی می‌تواند قابل‌پذیرش باشد اما مکالمه‌هایی مانند آنچه در دیالوگ بالا به‌عنوان نمونه دیدیم، قدری مسموم است و دیگر یک تیکه جنسی به شمار نمی‌آید، بلکه رسما فضای شهوت‌آلود را تداعی می‌کند. منظور آن نیست که مخاطب را تحریک می‌کند؛ بلکه آن فضا را برای او مجسم می‌کند. یا تکیه‌کلام‌های «بده بزنیم» و «مگه چیه حالا کاریه که شده» و… خواه‌ناخواه فرهنگ‌سازی جنسی می‌کند و کارکرد قبح‌زدایی دارد. نکته‌ای که شاید مغفول مانده این است که فرهنگ‌سازی جنسی و آنچه چندسالی است در قالب سند ۲۰۳۰ مورد توجه اهالی فرهنگ و آموزش‌وپرورش قرار گرفت، دارد به‌طور زیربنایی و کاملا هماهنگ و برنامه‌ریزی‌ شده، در ادبیات و کتب و برنامه مهدهای کودک و تئاترها و دیگر عرصه‌های محتوایی نامحسوسی که شاید به آن کم‌تر توجه می‌شود ریشه می‌دواند و نفوذ می‌کند و اگر غفلت کنیم می‌بینیم نسل و نسل‌هایی را به‌یک‌باره ازدست ‌داده‌ایم و غافل بوده‌ایم. اینکه ایرج طهماسب را با وجود توانایی هنری غیرقابل ‌انکارش هربار از کانادا به ایران دعوت کنیم تا برایمان یک‌ مجموعه بسازد و بعد هم به کانادا و آمریکا برگردد و ما کاملا فارغ باشیم از آنکه این هنرمند محترم با چه کسانی حشرونشر دارد یا چه تفکر و مسلکی، بی‌خیالی خوبی نیست. چندی قبل تصویر جناب طهماسب درکنار بشری دستور نژاد دیده شد که از بازیگران بهائی مقیم آمریکا و از مشارکت‌کنندگان در ساخت برنامه‌های شبکه pmp است. او بخصوص برای کودکان در حوزه نمایش و شعر و داستان برنامه‌سازی می‌کند و با مسیح علی نژاد در ارتباط است و به‌صراحت افکار خود را در پست‌های متعددی منتشر کرده است که از جمله آن‌ها می‌توان به برهنه انگاری، نه به جمهوری اسلامی، اباحه گری جنسی در بین کودکان، ترویج بی‌بندوباری گسترده، توهین به مقدسات، توهین به امام خمینی و… اشاره نمود. او به شکل وسیعی با شبکه تولید محتوای بهائیت ارتباط دارد و به‌طور منظم خوراک خود را با این جریان به‌روزرسانی می‌کند. و خب ارتباط آقای طهماسب فعال در عرصه کودکان با این مفسد بهایی می‌تواند محل سؤال باشد. نه می‌خواهم تهمت بزنم و نه خدای‌ناکرده دروغی بگویم چه اینکه ممکن است روح ایرج طهماسب هم از یک سری مسائل خبر نداشته باشد. اما تلنگر و سرنخ دادن به اهالی فرهنگ و بررسی روابط افراد فرهنگ‌ساز قطعا باید برای همه ما موردتوجه و تأکید باشد که اولا این‌گونه افراد از مواضع تهمت به دور باشند و ثانیا محتوای برنامه‌هایشان مورد رصد و تنظیم‌گری حرفه‌ای و هوشمندانه و نه سانسورهای تاریخ‌گذاشته و عریان و خشن قرار گیرد. ختم کلام اینکه همه حواسمان را جمع کنیم. یک شیرینی‌ها و خوشمزگی‌هایی هست که شاید الان به آن بخندیم و خوش باشیم ولی سال‌ها بعد همین‌ها بشود کاسه چه کنم چه کنم. https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
نگاهی به ساخته جدید ایرج طهماسب؛ بزم عروسک‌های جان‌دار صفورا ترقی ایرج طهماسب را از همان کودکی‌هایمان می‌شناسیم. متولدین دهه پنجاه و شصت، عروسک‌گردانی، صداپیشگی، مجری‌گری او در «مدرسه موش‌ها» و «خونه مادربزرگه» و «دکتر عروسکی» را هنوز به خاطر دارند. دهه هفتادی‌ها «کلاه قرمزی و پسرخاله» او را هرگز از یاد نمی‌برند و دهه هشتادی‌ها «بچه‌ننه»، سریال نوروزی «کلاه‌قرمزی» و بقیه عروسک‌هایش را. حالا دهه نودی‌ها نیز مخاطبان ماجراهای «مهمونی» و عروسک‌های جدید آن شده‌اند. بااین‌همه دایره مخاطبان ایرج طهماسب هیچ‌وقت منحصر در مخاطب هدفش که کودکان بودند نشده و هنر و خلاقیت او افراد را از طیف‌های متنوع سنی جذب کرده است. اثر آخر آقای مجری این بار از مجرایی غیر از تلویزیون، از شبکه نمایش خانگی به مخاطبان عرضه می‌شود. دور از انصاف است اگر بگوییم نمره کاری او در فرهنگ‌سازی و عرضه ادبیات نمایشی در قالب عروسک‌ها زیر بیست است. آن‌قدر در دیالوگ‌های بین عروسک‌ها و یا بین مجری‌ها و انسان‌ها با عروسک‌ها واقعیت و باورپذیری موج می‌زند که گاهی یادت می‌رود طرف مقابلت عروسک است و بی‌جان و تا مدت‌ها هم جمله‌های خاص و کلمات قصارشان تکیه‌کلام بچه‌ها و نوجوانان و حتی بزرگسالان می‌شود. او و تیمش به‌شدت در ساخت تیپ‌های شخصیتی زبردست‌اند. در آثار او اگر قرار است یک دختربچه دبستانی ببینیم، آن را به‌تمام‌معنای کلمه می‌بینیم و اگر قرار است یک بچه‌دهاتی تخس بیابیم، با پسرعمه‌زاجان مواجه می‌شویم که انصافا مجسمه یک بچه شروشور روستایی است. از این هم فراتر، طهماسب و تیمش حتی می‌توانند حیوانات را هم تیپ‌سازی کنند. اثر محبوب تازه‌ای که طهماسب برای گروه سنی کودک (و در عمل تمام گروه‌های سنی) تولید کرده «مهمونی» است که به‌جای قاب تلویزیون در پلتفرم‌های اینترنتی به تصویر درآمده است. با توجه به کاهش برخی محدودیت‌ها در فضای نمایش خانگی، این مجموعه قرار است با عروسک‌هایی جدید و فضایی بسیار متفاوت، سریالی کمدی، کم‌قید و بند و سرخوش را برای مخاطب به ارمغان بیاورد. قیمه خانم، بادوم ( معروف به بچه، همان پسربچه بی‌اعصاب گل‌فروش)، کته، شاباش، دی جی، خوشگل بابا (مگسی) که همیشه دنبال زن بور بوده است(!) و پشه‎ای که می‌خواهد همه را تست کند و روحی، عروسک‌هایی‌ هستند که تاکنون در «مهمونی» ایرج‌خان حضورداشته‌اند. این برنامه هم همانند اکثر برنامه‌های سرگرمی تلویزیون و نمایش خانگی میزبان سلبریتی‌هایی است که زمانی را به سخن و شوخی و خنده می‌گذرانند. هرچند ایرج طهماسب در این گفت‌وگوها خلاقیت‌هایی به خرج می‌دهد تا آن‌ها فاز و فضای متفاوتی با یک گفت‌وگوی کلیشه‌ای پیدا ‌کنند. در مورد شخصیت‌های این مجموعه نقدهای مثبت و منفی متفاوتی نوشته یا گفته‌شده و هرکسی از زاویه‌ای به تحلیل این برنامه پرداخته است. در کل این سریال موفق بوده و حتی می‌تواند آثار تربیتی خوب زیادی هم داشته باشد. درواقع طهماسب با خلق شخصیت‌های این سریال بر لبه پرتگاه بدآموزی راه‌رفته اما خیلی جاها هم جذابیت ایجاد کرده و هم کار خود را بدآموزی نیالوده. مثل شخصیت بادوم یا همان پسرک گل‌فروش بددهنی که هربار باید جلوی دهانش را بگیرند تا فحش ندهد و باتربیت باشد. می‌دانیم که در جامعه امثال این بچه زیاد است. طهماسب هم نحوه تعامل کم‌چالش یک بزرگتر با این‌گونه بچه‌ای را به تصویر می‌کشد و هم نحوه تعامل این بچه‌ها را با بزرگترهایشان. همه در یک محیط سالم پرورش نیامده‌اند که بخواهند اخلاق کاملا سالمی هم داشته باشند. همان‌گونه که ما دلمان برای کودکان مبتلابه اوتیسم یا امراض مادرزادی دیگر می‌سوزد، باید برای کودکان مبتلابه بداخلاقی نیز دل بسوزانیم و فورا به فکر تنبیه آنان نیفتیم. پس شخصیت بچه می‌تواند یکی از نقاط قوت این مجموعه باشد؛ به شرطی که ماهیت خود را حفظ کند و تحت تأثیر محبوبیتی که پیداکرده، به راه افراط نرود. برخی شخصیت‌ها نیز گویی تنها آمده‌اند تا طیف‌های متنوع مخاطبان را جذب کنند و خاصیت دیگری ندارند؛ مثل تیم بی‌بندوبار شاباش و دی جی با این اسم نچسب. این بخش‌ها خطری ندارند و تنها فرهنگی را نمایندگی می‌کنند که بافرهنگ عمومی و رسمی جامعه تفاوت‌هایی دارد. اما در برخی بخش‌های این مجموعه به‌طورجدی خطر پرورش جنسی نادرست می‌رود. مثل پشه‌ای که آخرشب موقع خواب ایرج طهماسب پیدایش می‌شود و به‌وضوح ادبیات نامناسبی برای گروه سنی کودک دارد. تکیه‌کلام «بده بزنیم» او معروف است و گاهی بعد یا قبل از نیش زدن حالاتی به او دست می‌دهد و چیزهایی بر زبان می‌آورد که به‌سادگی انسان را یاد فضای اروتیک می‌اندازد. «-مگه نگفتی سیری؟ -چرا ایرج ولی تو تا حالا دست خودت رو دیدی؟ -بله، دیدم. -خیلی خوبه! -خب نگاه نکن! -حالا سریع نکنی زیر پتوها.» https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
نگاهی به ساخته جدید ایرج طهماسب؛ بزم عروسک‌های جان‌دار صفورا ترقی ایرج طهماسب را از همان کودکی‌هایمان می‌شناسیم. متولدین دهه پنجاه و شصت، عروسک‌گردانی، صداپیشگی، مجری‌گری او در «مدرسه موش‌ها» و «خونه مادربزرگه» و «دکتر عروسکی» را هنوز به خاطر دارند. دهه هفتادی‌ها «کلاه قرمزی و پسرخاله» او را هرگز از یاد نمی‌برند و دهه هشتادی‌ها «بچه‌ننه»، سریال نوروزی «کلاه‌قرمزی» و بقیه عروسک‌هایش را. حالا دهه نودی‌ها نیز مخاطبان ماجراهای «مهمونی» و عروسک‌های جدید آن شده‌اند. بااین‌همه دایره مخاطبان ایرج طهماسب هیچ‌وقت منحصر در مخاطب هدفش که کودکان بودند نشده و هنر و خلاقیت او افراد را از طیف‌های متنوع سنی جذب کرده است. اثر آخر آقای مجری این بار از مجرایی غیر از تلویزیون، از شبکه نمایش خانگی به مخاطبان عرضه می‌شود. دور از انصاف است اگر بگوییم نمره کاری او در فرهنگ‌سازی و عرضه ادبیات نمایشی در قالب عروسک‌ها زیر بیست است. آن‌قدر در دیالوگ‌های بین عروسک‌ها و یا بین مجری‌ها و انسان‌ها با عروسک‌ها واقعیت و باورپذیری موج می‌زند که گاهی یادت می‌رود طرف مقابلت عروسک است و بی‌جان و تا مدت‌ها هم جمله‌های خاص و کلمات قصارشان تکیه‌کلام بچه‌ها و نوجوانان و حتی بزرگسالان می‌شود. او و تیمش به‌شدت در ساخت تیپ‌های شخصیتی زبردست‌اند. در آثار او اگر قرار است یک دختربچه دبستانی ببینیم، آن را به‌تمام‌معنای کلمه می‌بینیم و اگر قرار است یک بچه‌دهاتی تخس بیابیم، با پسرعمه‌زاجان مواجه می‌شویم که انصافا مجسمه یک بچه شروشور روستایی است. از این هم فراتر، طهماسب و تیمش حتی می‌توانند حیوانات را هم تیپ‌سازی کنند. اثر محبوب تازه‌ای که طهماسب برای گروه سنی کودک (و در عمل تمام گروه‌های سنی) تولید کرده «مهمونی» است که به‌جای قاب تلویزیون در پلتفرم‌های اینترنتی به تصویر درآمده است. با توجه به کاهش برخی محدودیت‌ها در فضای نمایش خانگی، این مجموعه قرار است با عروسک‌هایی جدید و فضایی بسیار متفاوت، سریالی کمدی، کم‌قید و بند و سرخوش را برای مخاطب به ارمغان بیاورد. قیمه خانم، بادوم ( معروف به بچه، همان پسربچه بی‌اعصاب گل‌فروش)، کته، شاباش، دی جی، خوشگل بابا (مگسی) که همیشه دنبال زن بور بوده است(!) و پشه‎ای که می‌خواهد همه را تست کند و روحی، عروسک‌هایی‌ هستند که تاکنون در «مهمونی» ایرج‌خان حضورداشته‌اند. این برنامه هم همانند اکثر برنامه‌های سرگرمی تلویزیون و نمایش خانگی میزبان سلبریتی‌هایی است که زمانی را به سخن و شوخی و خنده می‌گذرانند. هرچند ایرج طهماسب در این گفت‌وگوها خلاقیت‌هایی به خرج می‌دهد تا آن‌ها فاز و فضای متفاوتی با یک گفت‌وگوی کلیشه‌ای پیدا ‌کنند. در مورد شخصیت‌های این مجموعه نقدهای مثبت و منفی متفاوتی نوشته یا گفته‌شده و هرکسی از زاویه‌ای به تحلیل این برنامه پرداخته است. در کل این سریال موفق بوده و حتی می‌تواند آثار تربیتی خوب زیادی هم داشته باشد. درواقع طهماسب با خلق شخصیت‌های این سریال بر لبه پرتگاه بدآموزی راه‌رفته اما خیلی جاها هم جذابیت ایجاد کرده و هم کار خود را بدآموزی نیالوده. مثل شخصیت بادوم یا همان پسرک گل‌فروش بددهنی که هربار باید جلوی دهانش را بگیرند تا فحش ندهد و باتربیت باشد. می‌دانیم که در جامعه امثال این بچه زیاد است. طهماسب هم نحوه تعامل کم‌چالش یک بزرگتر با این‌گونه بچه‌ای را به تصویر می‌کشد و هم نحوه تعامل این بچه‌ها را با بزرگترهایشان. همه در یک محیط سالم پرورش نیامده‌اند که بخواهند اخلاق کاملا سالمی هم داشته باشند. همان‌گونه که ما دلمان برای کودکان مبتلابه اوتیسم یا امراض مادرزادی دیگر می‌سوزد، باید برای کودکان مبتلابه بداخلاقی نیز دل بسوزانیم و فورا به فکر تنبیه آنان نیفتیم. پس شخصیت بچه می‌تواند یکی از نقاط قوت این مجموعه باشد؛ به شرطی که ماهیت خود را حفظ کند و تحت تأثیر محبوبیتی که پیداکرده، به راه افراط نرود. برخی شخصیت‌ها نیز گویی تنها آمده‌اند تا طیف‌های متنوع مخاطبان را جذب کنند و خاصیت دیگری ندارند؛ مثل تیم بی‌بندوبار شاباش و دی جی با این اسم نچسب. این بخش‌ها خطری ندارند و تنها فرهنگی را نمایندگی می‌کنند که بافرهنگ عمومی و رسمی جامعه تفاوت‌هایی دارد. اما در برخی بخش‌های این مجموعه به‌طورجدی خطر پرورش جنسی نادرست می‌رود. مثل پشه‌ای که آخرشب موقع خواب ایرج طهماسب پیدایش می‌شود و به‌وضوح ادبیات نامناسبی برای گروه سنی کودک دارد. تکیه‌کلام «بده بزنیم» او معروف است و گاهی بعد یا قبل از نیش زدن حالاتی به او دست می‌دهد و چیزهایی بر زبان می‌آورد که به‌سادگی انسان را یاد فضای اروتیک می‌اندازد. «-مگه نگفتی سیری؟ -چرا ایرج ولی تو تا حالا دست خودت رو دیدی؟ -بله، دیدم. -خیلی خوبه! -خب نگاه نکن! -حالا سریع نکنی زیر پتوها.»👇 https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
این نکته را بگوییم که فضای آزادی که دست نویسنده و کارگردان را برای ایجاد طنز که طبعا همیشه نمی‌تواند در نهایت ادب و متانت باشد و ذاتش این است که گاهی خارج از چارچوب عمل کند، الزاما منفی نیست. حتی شوخی‌های جنسی با رعایت یک حد و حدودی می‌تواند قابل‌پذیرش باشد اما مکالمه‌هایی مانند آنچه در دیالوگ بالا به‌عنوان نمونه دیدیم، قدری مسموم است و دیگر یک تیکه جنسی به شمار نمی‌آید، بلکه رسما فضای شهوت‌آلود را تداعی می‌کند. منظور آن نیست که مخاطب را تحریک می‌کند؛ بلکه آن فضا را برای او مجسم می‌کند. یا تکیه‌کلام‌های «بده بزنیم» و «مگه چیه حالا کاریه که شده» و… خواه‌ناخواه فرهنگ‌سازی جنسی می‌کند و کارکرد قبح‌زدایی دارد. نکته‌ای که شاید مغفول مانده این است که فرهنگ‌سازی جنسی و آنچه چندسالی است در قالب سند ۲۰۳۰ مورد توجه اهالی فرهنگ و آموزش‌وپرورش قرار گرفت، دارد به‌طور زیربنایی و کاملا هماهنگ و برنامه‌ریزی‌ شده، در ادبیات و کتب و برنامه مهدهای کودک و تئاترها و دیگر عرصه‌های محتوایی نامحسوسی که شاید به آن کم‌تر توجه می‌شود ریشه می‌دواند و نفوذ می‌کند و اگر غفلت کنیم می‌بینیم نسل و نسل‌هایی را به‌یک‌باره ازدست ‌داده‌ایم و غافل بوده‌ایم. اینکه ایرج طهماسب را با وجود توانایی هنری غیرقابل ‌انکارش هربار از کانادا به ایران دعوت کنیم تا برایمان یک‌ مجموعه بسازد و بعد هم به کانادا و آمریکا برگردد و ما کاملا فارغ باشیم از آنکه این هنرمند محترم با چه کسانی حشرونشر دارد یا چه تفکر و مسلکی، بی‌خیالی خوبی نیست. چندی قبل تصویر جناب طهماسب درکنار بشری دستور نژاد دیده شد که از بازیگران بهائی مقیم آمریکا و از مشارکت‌کنندگان در ساخت برنامه‌های شبکه pmp است. او بخصوص برای کودکان در حوزه نمایش و شعر و داستان برنامه‌سازی می‌کند و با مسیح علی نژاد در ارتباط است و به‌صراحت افکار خود را در پست‌های متعددی منتشر کرده است که از جمله آن‌ها می‌توان به برهنه انگاری، نه به جمهوری اسلامی، اباحه گری جنسی در بین کودکان، ترویج بی‌بندوباری گسترده، توهین به مقدسات، توهین به امام خمینی و… اشاره نمود. او به شکل وسیعی با شبکه تولید محتوای بهائیت ارتباط دارد و به‌طور منظم خوراک خود را با این جریان به‌روزرسانی می‌کند. و خب ارتباط آقای طهماسب فعال در عرصه کودکان با این مفسد بهایی می‌تواند محل سؤال باشد. نه می‌خواهم تهمت بزنم و نه خدای‌ناکرده دروغی بگویم چه اینکه ممکن است روح ایرج طهماسب هم از یک سری مسائل خبر نداشته باشد. اما تلنگر و سرنخ دادن به اهالی فرهنگ و بررسی روابط افراد فرهنگ‌ساز قطعا باید برای همه ما موردتوجه و تأکید باشد که اولا این‌گونه افراد از مواضع تهمت به دور باشند و ثانیا محتوای برنامه‌هایشان مورد رصد و تنظیم‌گری حرفه‌ای و هوشمندانه و نه سانسورهای تاریخ‌گذاشته و عریان و خشن قرار گیرد. ختم کلام اینکه همه حواسمان را جمع کنیم. یک شیرینی‌ها و خوشمزگی‌هایی هست که شاید الان به آن بخندیم و خوش باشیم ولی سال‌ها بعد همین‌ها بشود کاسه چه کنم چه کنم. https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
انتخاب اختیاری، پیامد اجباری محمدجواد محمودی حتما شما هم برخورد داشته‌اید با نوجوان‌هایی که با پدر و مادرشان سر ناسازگاری دارند و از امر و نهی‌های مداوم آن‌ها کلافه هستند. البته این مسئله اختصاص به والدین ندارد و در برخی موار با مربیان تربیتی نیز ارتباط صمیمانه‌ای ندارند، چرا که از پند و اندرز و نصیحت فراری هستند. پس اگر شما هم با جوانان و یا نوجوان‌ها فعالیت و ارتباط دارید، پیشنهاد می‌کنم برای حل این مشکل، ادامه یادداشت را مطالعه نمایید. تجلی اختیار انسان موجودی مختار است و بر اساس همین ویژگی در پی کسب شناخت و آگاهی است تا بتواند تصمیم بگیرد و انتخاب کند. تبلور و تجلّی قوّه‌ی اختیار کمی پیش از بلوغ آغاز شده و با شروع دوران نوجوانی و رسیدن به جوانی، به نهایت قوّت و اتقان می‌رسد. از دلایلی که گفته می‌شود ترک گناه و عادت به اخلاق حسنه در دوران جوانی آسان‌تر است، همین قوت و شدتی است که انسان در این دوران بدان دست پیدا می‌کند. بنابراین نوجوان در این سن، می‌خواهد هر چه تمام‌تر نشان دهد که می‌تواند خودش تصمیم بگیرد و اثبات کند که قدرت اختیار دارد. از این رو با هر مانعی که بخواهد او را از قدرت انتخاب بازدارد، به مقابله بر می‌خیزد. امر و نهی، آغاز ناسازگاری همانطور که گفته شد، نوجوان و جوان با هر آنچه که بخواهد قدرت و نقش تصمیم‌گیری او را نادیده بگیرد، سر ناسازگاری دارد و این، امری کاملا طبیعی است. از طرفی سبک تربیتی قریب به اتفّاق والدین و برخی معلمّین و مربّیان بر مبنای امر و نهی و به دیگر عبارت، «بکن و نکن» می‌باشد. این دقیقا همان نقطه تلاقی و اصطکاک میان نوجوانان با بزرگ‌ترهاست. به همین دلیل، گاهی مشاهده می‌شود نوجوان حتی شده از روی لجبازی و برای اینکه نشان دهد به امر و نهی دیگران بی اعتناست، کاری خلاف هنجار و چه بسا میل خودش انجام می‌دهد، تا اثبات کند که من می‌توانم از حرف شما تبعیت نکنم. او امر و نهی کردن بوسیله‌ی تهدید را منافی با اختیار خویش می‌بیند و به همین دلیل، از افرادی که بخواهند از این راه او را تهدید و یا حتی نصیحت کنند، گریزان است. هدف درست، اما روش اشتباه! آن چیزی که مسلّم است، خیرخواهی و صلاح‌دید اولیا و مربیان نسبت به نوجوانان است و امّا چالش و مشکل در نوع انتقال این خیرخواهی است. حال باید بررسی کرد که راهکار حل این معضل چیست؟! آن چیزی که از تعلیمات انبیاء و اولیای الهی فهم می‌شود، تکیه بر فهماندن سیاست «انتخاب اختیاری؛ امّا پیامدهای اجباری» است. این سیاست بدین معناست که انسان به طور کامل قدرت در انتخاب دارد، ولی پیامد انتخاب در اختیار وی نیست، بلکه نتیجه قطعی و تبعی آن است و آدمی باید یاد بگیرد که هر چند در انتخاب آزاد است، امّا باید مسئولیت تبعات تصمیم خویش را بپذیرد. «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا»(انسان 3) و «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ» (کافرون 6) و بشیر و نذیر بودن پیامبر اکرم(ص) حاکی از همین دستگاه فکری است که در تعلیمات الهی، آثار و پیامدهای تبعی و تکوینی هر انتخاب و عمل بر انسان عرضه می‌شود؛ حال او اختیار دارد در انتخاب مسیر خویش؛ بنابراین امر و نهی کردن بدون مقدمه و تبیین تبعات، در این نگرش جایی ندارد. تبیین پیامد هنگامی که پیامد هر تصمیم برای جوان و نوجوان روشن شود و به جای امر و نهی، با استفاده از روحیه کنجکاوی و پرسشگری وی، نسبت به عواقب یک کار، مطّلع گردد و در عین حال، نسبت به انتخاب، دور از جبر و تهدید باشد؛ خود او به سمت انتخاب صحیح سوق داده خواهد شد، چرا که هر انسانی به دنبال کمال خویش است و وقتی درک کند که این عمل در مسیر رشد و کمال اوست و همچنین در تصمیم‌گیری مختار است، دیگر مجالی برای لجبازی نمی‌ماند. اینجاست که نقش والدین و مربیان در ذهن او، به جای «زورگو»، مبدّل به «هدایتگر» و «راهنما» می‌شود. برای مثال اگر نوجوان نسبت به مواد مخدّر پرسش داشت، اگر او را بدون هیچ مقدمه‌ای نهی و تهدید کنیم، احتمالا نتیجه‌ی مطلوبی نخواهیم گرفت؛ امّا اگر عواقب و نتایج را برای او به نحوی که با روحیه او سازگار است، تبیین کنیم به طوری که درک کند این مسیر، برای او خسارت و شکست به ارمغان می‌آورد، او خودش خواهد فهمید که نباید به این سمت حرکت کند، البته با اختیار خودش و همین باعث می‌شود تا وی علاوه بر لجبازی نکردن، کم کم به قوه استقلال شخصیتی و تجربه‌ورزی عاقلانه نیز برسد. پیامدهای تکانشی ممکن است پرسش ایجاد شود که اگر این قدرت آزادی داده شود، چه بسا او همچنان از انتخاب عاقلانه سر باز زند و این ممکن است تبعات بسیار بدی داشته باشد؛ لذا این روش تربیتی، تکانشی(ریسکی) است و ضمانت اجرایی ندارد. 👇👇👇
در پاسخ به شما می‌گویم اینکه نوجوان، حتی بعد از روشن شدن مسیر و پیامدها و عواقب، راه غلط را انتخاب کند، ناشی از یک مسئله بسیار مهم است و آن اینکه فرایند تربیت در کودکی وی، به درستی طی نشده است. یعنی در هفت سال دوم که هنوز قدرت اختیار بروز و ظهور پیدا نکرده و اتفاقا در آنجا، محل امر و نهی و «بکن و نکن» و تا حدّی تنبیه است، این کار صورت نگرفته و او نفهمیده است که هر تصمیمی، پیامدی دارد؛ بنابراین در این سن، چه بسا ممکن است همچنان خود را ملزم و متعهد به عواقب اعمال خویش نداند و گمان برد هنوز همچون دوران کودکی می‌تواند از بار مسئولیت و پاسخگویی فرار کند. حال سؤال این است که در این‏صورت باید او را به روش تهدید و اجبار تا سن بزرگسالی، در انتخاب مجبور کرد یا باید به قول معروف «چندبار سرش به سنگ بخورد» تا خود را مسئول و پایبند به نتایج انتخاب‌هایش بداند؟ بدیهی است که روش اول غالبا نتیجه بخش نیست تا زمانی که نوجوان پی ببرد هر انتخابی پیامدی دارد، امّا به دلیل آنکه ممکن است این پیامد در برخی موارد جبران ناپذیر باشد، چه بهتر آنکه این ملزم و متعهد کردن در بستر خانواده و تشکل‌های فرهنگی شکل گیرد تا از تبعات سختی که ممکن است نوجوان در جامعه با آن روبرو شود، جلوگیری به عمل آید. تربیت مسئولیت محور همانطور که گفته شد، در سن نوجوانی و جوانی باید نوع تربیت، مسئولیت محور باشد. این امر مستلزم آن است که در قدم اوّل، نسبت به عواقب و تصمیمات خویش به شیوه‌ی صحیح، آگاه و توجیه شود که در اینجا نقش «هدایتگری» والدین و مربیان بسیار مهم و تأثیرگذار است و در قدم بعدی که مرحله‌ی تصمیم‌گیری است، اگر راه نادرست را در پیش گرفت، لازم است یاد بگیرد که نسبت به پیامدهای آن پاسخگو باشد. حال این پاسخگویی گاهی به نحو تکوینی است، مثل اینکه والدین او را از عواقب نپوشیدن لباس گرم در هوای زمستان آگاه می‌کنند و با این حال او از انتخاب صحیح سر باز می‌زند و نتیجه آن به طور تکوینی سرماخوردگی و اذیت شدن خود او است و گاه این پاسخگویی به نحو وضعی و قانونی است که در اینجا با مطالبه‌ی حقوقی و اجتماعی روبرو خواهد شد که قطعا به عطوفت و مهربانی والدین با او برخورد نخواهد شد. بنابراین خیلی بهتر است که مطالبه‌گری و متعهد کردن نوجوان از خانواده آغاز شود تا به اینگونه تبعات منتهی نشود. از این رو تربیت بر اساس نگرش «انتخاب اختیاری؛ پیامد اجباری» از مهم‌ترین ارکان تعامل با نوجوانان و جوانان است. https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
هویت‌زدایی به سبک ایدئولوژی‌زدایی زینب نجیب [١] رهبر انقلاب می‌فرمایند: «نگذارید ضد انقلاب و دشمن از انقلاب شما هویت‌زدایی کنند».(١۴٠١/٣/١۴) این تأکید بر مبارزه با هویت‌زدایی، اولین باری نیست که از زبان ایشان شنیده می‌شود. کمی قبل از این، به مقابله‌ی با آرمان‌زدایی و هویت‌زدایی دانشگاه اشاره کردند. (١۴٠١/۲/۶) و پیش‌تر نیز، از برنامه‌های دشمن در زمینه ی آرمان‌زدایی و هویت‌زدایی، پرده برداشته بودند. (١٣٩٧/٧/٢۵) حال، این سؤال مطرح می‌شود؛ چطور از یک پدیده مانند انقلاب، هویت‌زدایی می‌شود؟ ایشان معتقدند؛ با «ایدئولوژی‌زدایی». یعنی با تحقیر مبانی، با تحقیر اندیشه، با تحقیر رویکردهای تاریخی و ملی، با تحقیر گذشته و انقلاب، با کوچک‌نمایی کارهای بزرگ، و بزرگ‌نمایی برخی عیوب. (١۴٠١/٢/۶) بنابراين دشمن با این روش‌ها، یعنی؛ «نفی،تغییر،تحریف و تخریبِ» مبانی، در صدد نابودی هویت یک ملت بر می‌آید. اکنون که در این‌جا سخن از هویت‌زدایی از انقلاب است باید دانست، دشمن به دنبال استحاله‌ی انقلاب یا براندازی و نابودی انقلاب از طریق ایدئولوژی‌زدایی از آن است. [۲] برای یافتن راه و روش مقابله با هویت‌زدایی و یا به عبارتی ایدئولوژی‌زدایی باید به دو روش«آفندی» و «پدافندی» عمل کنیم. در مقابله‌ی آفندی باید تأکید کرد؛ انقلاب، یک «حقیقت زنده» و دارای هویت است که برگرفته از مبانی، اندیشه، آرمان و ارزش‌هایی است. این مبانی باید در تمامی ابعاد زندگی افراد جامعه، ظهور و بروز داشته باشد تا تداوم یابد. یعنی باید شاخص‌های انقلابی‌گری در افراد جامعه مشهود باشد. شاخص‌های انقلابی‌گری نزد رهبر انقلاب ۵ عنصر دارد: ١. پایبندی به مبانی اسلام و انقلاب ٢. همت بلند برای رسیدن به آرمان‌ها ۳. پایبندی به استقلال کشور ۴. حساسیت در برابر دشمن ۵. تقوای دینی و سیاسی. بنابراین، تقویت هر یک از این شاخص‌ها در رشد و تقویت هویت انقلاب مؤثر خواهد بود. [۳] در روش پدافندی باید دانست؛ دشمن برای ایجاد اخلال درمسیر تداوم انقلاب، ابتدا به نفی این مبانی دست می‌زند و آن را بی‌خاصیت و یا پرهزینه می‌خواند. در مرتبه‌ای دیگر، مبانی انقلاب را تحریف می‌کند. در واقع آن‌جا که دشمن نمی‌تواند از یک پدیده، نفیِ مبانی کند؛ به تحریف آن اهتمام می‌ورزد. بدین‌ترتیب افراد در ظاهر معتقد به اصول می‌مانند اما به آن عمل نخواهند کرد یا در جهت مخالف آن عمل خواهند کرد. مثل آن‌جا که برخی برای فرار از مبارزه با سلطه‌ی جهانی، به تحریف «تقیه» می‌پردازند و آن را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که نتیجه‌ای جز انفعال در برابر دشمن نخواهد داشت. این در حالی است که تقیه، روشی فعالانه و راهبردی، به سبک «دور زدن دشمن» است نه سکوت و انفعال. ضمن اینکه تقیه تنها برای حفظ اسلام است، اگرچه با بذل جان، همراه باشد. یا در جایی دیگر با تغییر و ایجاد ابهام در تعریف «دشمن» به تحریف این مفهوم می‌پردازند و بدین‌گونه به دنبال اثبات پیش فرض خود هستند، که برآینده آن هم، اغلب این خواهد بود که: الف) انقلاب مبانی‌ای دارد که دشمن‌ساز است. ب) یکی از این مبانی ظلم است. ج) در چارچوب انقلاب، اکثر دولت‌ها به خاطر ظلم و ستم، در تعریفِ دشمن می‌گنجند. د) از آن جهت که ما نمی‌توانیم با همه‌ی دنیا دشمن باشیم، پس باید از ظلم آن‌ها چشم‌پوشی کرد، مسامحه ورزید، تقیه برگزید. در غیر این صورت منزوی شده و اصلا این انزوا، به نفع ملت ایران نخواهد بود. یا می‌گویند اگر دشمن به ظلمش شناخته می‌شود پس چرا فقط بر دشمنی با آمریکا تأکید می‌شود؟ مگر در دنیا ظلم فقط از جانب آمریکاست؟ این شبهه نیز در حالی مطرح می‌شود که دشمن به زعم انقلاب اسلامی، «سلطه‌گر» معنا می‌شود نه صرفاً ظالم. یعنی؛ ظلم یکی از وجوه دشمنیِ آمریکاست او به دلیل خباثت‌های گسترده‌ی دیگری، دشمن درجه یک ملت ایران است. یکی دیگر از اقدامات دشمن بعد از نفی، تحریف و تخریب، القای حس ناامیدی و یأس نسبت به دستاوردهای انقلاب است. بدین‌گونه که با بیان بن‌بست‌های موهوم یا بزرگ‌نمایی چالش‌ها و کوچک‌نمایی موفقیت‌ها به تزریق احساس «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» می‌پردازد. [۴] لذا می‌توان چنین نتیجه گرفت که علاوه بر حضور مستمر و مؤثرِ مبانی انقلاب در تمامی ابعاد زندگی افراد یک جامعه، یعنی؛ رشد انقلابی‌گری در میان انقلابیون و پرورش افراد انقلابی به خصوص در قشر جوان و نوجوان، چه در حوزه سیاست، چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه فرهنگ باید مراقب راهبردِ نفی و تحریف و تخریب و ایجاد یأس و ناامیدی از سوی دشمن باشیم. به عبارتی هم گام با هویت سازی، به هویت بانی پرداخته و به روش جهاد تبیین به خنثی سازی اقدامات دشمن کمر همت ببندیم. همچنین نباید فراموش کرد که مبانی انقلاب در سیاست، «مقابله با سلطه‌گری و سلطه پذیری»، در اقتصاد، «اتکا به اقتصاد درون زا و پرهیز از اقتصاد وابسته» و در فرهنگ، «مرزبندی کامل با فرهنگ غرب و سبک زندگی غربی» است. 👇👇👇
طرح عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی از سطح دولتها فراتر نخواهد رفت محمد ملک‌زاده اخبار مربوط به عادی سازی روابط دولتهای عربی با رژیم صهیونیستی از سپتامبر ۲۰۲۰، زمانی که اسرائیل به توافقاتی برای عادی سازی روابط با امارات، بحرین، مراکش و سودان دست یافت و سپس مذاکراتی با سایر کشورهای بزرگ جهان اسلام مانند عربستان و اندونزی انجام داد، انتشار یافت. انتشار این اخبار گرچه به صورت ناگهانی اعلام شد، اما واقعیت این است که این اتفاق هرگز یک خبر غافلگیر کننده به شمار نمی‌رفت. زیرا رژیم صهیونیستی سالهاست که با دولتهای عربی و اسلامی روابط غیررسمی داشته است و این دولتها گرچه به ظاهر از حمایت خود از ملت فلسطین سخن به میان می‌آوردند اما در خفا رابطه گسترده اقتصادی و سیاسی با رژیم اشغالگر قدس برقرار می‌نمودند. تنها اتفاقی که در سالهای اخیر روی داده آشکار شدن این رابطه سرّی و پنهانی است که دلایل متعددی در سطوح مختلف داخلی، منطقه‌ای و بین المللی برای آن قابل اشاره می‌باشد: در سطح داخلی دلایل متعددی هم برای رژیم صهیونیستی و هم حاکمان عرب وجود دارد که آنها را به عادی سازی و تقویت روابط با یکدیگر سوق داده است. از یکسو رژیم اشغالگر قدس به لحاظ ساختاری و امنیتی در بحرانی‌ترین دوران حیات ننگین خود از زمان اشغال سرزمین فلسطین به سر می‌برد و از سوی دیگر حکام عرب به دنبال استحکام جایگاه خود از طریق جلب حمایت خارجی هستند. آنان به اشتباه تصور می‌کنند با عادی سازی روابط با اسرائیل می‌توانند حمایت کامل آمریکا را برای تحکیم جایگاه متزلزل داخلی خود بدست آورند؛ بی آنکه بخواهند از سرنوشت دولتهای متحد آمریکا در منطقه که آمریکا در موقع خطر آنها را به حال خود رها کرد، درس بگیرند. در سطح منطقه‌ای آنچه رژیم صهیونیستی و حکام عرب را به عادی سازی روابط سوق داده است، ایجاد توازن در برابر ایران قدرتمند است که به اذعان کارشناسان نظامی و سیاسی هم اینک قدرت بزرگ منطقه‌ای به شمار می‌رود. این در حالی است که جمهوری اسلامی برخلاف تصور حکام عرب و تبلیغات مغرضانه غرب در ایجاد توهم ترس از ایران، جمهوری اسلامی تنها دوست قابل اطمینان برای کشورهای اسلامی به شمار می‌رود نه آمریکا و رژیم صهیونیستی. برای درک عمق دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی با اعراب کافی است حکام عرب فقط به سخنان چندی پیش «ماتان کاهانا» معاون وزیر امور مذهبی رژیم موقت اسرائیل توجه کنند که می‌گوید: «اگر دکمه‌ای باشد که می‌شد آن را فشار داد و همه عربها را محو نمود، من آن دکمه را فشار می‌دادم»! در سطح بین المللی نیز قرار گرفتن در جبهه قدرت آمریکا برای دولتهای ضعیف عرب حائز اهمیت است. آنان به جای جستجوی مبانی قدرت در میان ملت خویش، اشتباه دیگر حکام مستبد تاریخ معاصر مانند شاهان وابسته پهلوی در ایران را تکرار می کنند و بقاء خویش را در وابستگی به قدرتهای خارجی جستجو می‌کنند. از سوی دیگر برای آمریکا نیز عادی‌سازی روابط در واقع تشکیل ائتلافی از متحدان به شمار می‌رود که زمینه تداوم و استحکام نقش منطقه‌ای این کشور را فراهم می‌کند. اما نکته قابل توجه در برقراری این رابطه متزلزل، برخلاف تصور عاملان روند عادی‌سازی، گسترش بحران و ناامنی و تشدید تنش‌ها در منطقه از جمله در داخل کشورهای عربی و سرزمین‌های اشغالی است که در نهایت سرنوشت شوم حکام عرب و تضعیف روزافزون دولت غاصب صهیونیستی را رقم خواهد زد. طرح پیش‌نویس قطعنامه ضد صهیونیستی روسیه در شورای امنیت در روزهای اخیر آن هم از سوی کشوری که همواره اسرائیل از حمایت آن در نهادهای بین المللی برخوردار بود یکی از نشانه‌های تشدید بحران برای رژیم صهیونیستی به شمار می‌رود. بنابراین تقویت و عادی سازی رابطه با رژیم صهیونیستی هیچ گاه امنیت حکام عرب و یا آن رژیم جعلی را تامین نخواهد کرد بلکه به تشدید ناامنی در منطقه منجر شده و عمیق‌تر شدن شکاف میان دولت و مردم در کشورهای اسلامی را درپی خواهد داشت. از این رو می‌توان نتیجه گرفت طرح عادی‌سازی روابط در خوش بینانه‌ترین حالت در همان سطح دولت‌‌ها باقی خواهد ماند و هرگز به سطح ملت‌‌ها نخواهد رسید؛ زیرا به تعبیر یکی از نویسندگان غربی: «مشکلی که پیش روی دولت‌های جهان عرب قرار دارد این است که مردم بسیاری از این کشورها هرگز از مساله فلسطین چشم‌پوشی نخواهند کرد». https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
زن، زیباترین گوهر خلقت و ارزشمندترین مخلوق الهی علی شیرازی امیر سخن در نامه ۳۱ نهج البلاغه می فرمایند: «زن، گلی لطیف و آسیب پذیر است.» این گل باید در درون حجاب و چادر قرار گیرد، تا از آسیب‌پذیری او کاسته شود. از همین رو پاسداری از شخصیت زن و مصون نگه داشتن وی از آسیب های گوناگون، وظیفه ای است که خدای عزیز و مهربان بر آن تاکید فراوان نموده است. فطرت انسان نیز با آزادی های بی حد غریزه جنسی سازگاری ندارد؛ از اینرو تحدید و مهار کردن آن با توجه به سایر نیروهای انسانی، لازم و مطلوب است. در شریعت اسلام هم برای پیشگیری از این انحراف، حجاب و رعایت حریم از سوی زن و مرد سفارش شده است. اصل گرایش به حجاب نیز امری فطری است. در نگاه ارزشی اسلام، برهنگی یک امر شیطانی به حساب می آید و هر زن مسلمان، با تاکید فطرت، از تبعیت شیطان گریزان است و دوست ندارد او را پیرو شیطان بدانند. زن، مظهر جمال خلقت است. زیبایی وجودی او نیز وی را به راه راست و درست می خواند و زن مسلمان به ندای پاک فطرت، جواب مثبت می دهد و حجاب را عامل حفظ ارزش زن و رسیدن زن به اوج کمال انسانی می داند و آن را رعایت می کند. اندیشمندان و روان شناسان هم معتقدند که زن در طول تاریخ، برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مردان، با یک الهام فطری، تلاش کرده است که خود را از دسترسی مرد دور نگاه دارد. حجب و حیا نیز که از ویژگی های فطری زنان است، در حقیقت تدبیر آفرینش برای صیانت گوهر درونی زن و حفظ مقام و موقعیت وی در برابر مردان است. همه ادیان، از زرتشت، یهودیت، مسیحیت، و اسلام، متناسب با فطرت زنان و بر حسب شرایط خاص زمانی، حفظ حجاب و پوشش را برای آنان در نظر گرفته اند و حجاب را امری لازم و واجب شمرده اند. دنیای غرب، برای بهره کشی از نیروی اقتصادی زن و استفاده از کارگرانی ارزان، و برای استفاده رایگان از جنس زن، بر همه ارزش زنان و فطرت او خط بطلان کشید و به اسم آزادی زن و استقلال اقتصادی او، عظمت وجودی زن را مخدوش کرد و زن، مظهر مصرف آرایش و جلوه گری در مقابل مردان و وسیله هیجان جنسی آنان شد. این نگاه، زن را به کالای بی ارزشی مبدل ساخت، که بازیچه دست مردان گشت و طعمه ای برای ارضای شهوت مرد به حساب آمد. در آمریکا که مدعی حمایت از زنان است، بیش از ۶۰ درصد از زنان مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته اند!! و ۸۹ درصد زنان امریکایی از آزار و اذیت جنسی به عنوان مهم ترین معضل اجتماعی جامعه امریکا نام می برند!! آمار تعرض به زنان در هالیوود بسیار وحشتناک تر است! ۹۴ درصد زنان مشغول در سینمای هالیوود، تجاوز و تعارض جنسی را تجربه کرده اند. آزار جنسی زنان در بزرگ ترین سازمان های غیر دولتی و موسسات وابسته به سازمان ملل تا خیریه های کوچک امریکا رواج دارد. آمارهای رسمی انگلیس نشان می دهد که حدود یک میلیون و دویست هزار زن تا مارس ۲۰۱۷ قربانی برخی آزار و اذیت های جنسی قرار گرفته اند!! این ظلم‌های به زن، برگرفته از نگاه به زن است. یونانی ها زن را موجودی پاک نشدنی و زاده شیطان می دانستند و او را از هر کاری جز خدمتکاری و ارضای غرایز جنسی مرد ممنوع المداخله می شمردند. رومی‌ها زن را مظهر و سمبل شیطان و از انواع ارواح موذی می دانستند که مظهر انحراف عقل ها و مغزهاست. امروز نیز دنیای غرب با همین نگاه، اما در قالبی روتوش شده، زن را کارگری ارزان و کالایی لذت بخش برای مردان می دانند و ارزش واقعی زن را زیر پا می گذارند. غربی ها این نگاه و فرهنگ را به شرق نیز سرایت دادند تا با ترویج فساد و بی بند و باری، هویت واقعی زن را بشکنند. آلفرد هیچاک می گوید: زنان شرقی تا چندین سال قبل به خاطر حجاب و روبندی که به کار می بردند، خود به خود جذاب می نمودند، اما به تدریج و با تلاشی که زنان غرب زده از خود نشان دادند، حجاب کم رنگ شد و آن جذابیت از بین رفت. پائولا اسمیت، زن استرالیایی مسلمان شده، می گوید: امروزه در کشورهای مدرن اروپایی و مکاتب غیر الهی، برای زن شخصیتی قائل نمی شوند. زن در فرهنگ آنان صرفا یک کالاست. وی می گوید: اسلام، دین جامعی است؛ به همه مسائل حتی حقوق زنان توجه ویژه ای دارد. اسلام بر خلاف فرهنگ غربی، می خواهد ارزش واقعی زن در جامعه حفظ شود، خود را ارزان نفروشد و مردان برای او شان و منزلتی خاص قائل باشند. دقیقا با همین نگاه، اسلام تاکید دارد که زن باید حجاب داشته باشد و خود را مفت در اختیار مردان قرار ندهد. زن موجودی لطیف و ظریف است. مظهر جمال خلقت است. گوهری گرانبها و با ارزش است که باید در گنجینه حجاب مستور باشد، تا از آفات هوس ها در امان بماند. افزون بر این، حجاب اسلامی، نوعی ارزش و احترام برای زن به دنبال می آورد تا نامحرمان هوسران، زن را به دیده تحقیر ننگرند و ارزش واقعی زنان را پاس دارند. https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
💬 نوشتن، اکسیژن است و نویسندگی نان شب. ✍️ اینجا با هم تمرین می‌کنیم و تا ایستگاه تولید محتوا قلم می‌زنیم. 🌻نخبگان، استادان و دوستان‌تان را به دعوت کنید.👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6 📢 فرصتی برای نشر دیدگاه نخبگان و نویسندگان جوان حوزوی https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
اگر جلوی "فتنه اقتصادی" سد نسازیم! دستگیری و رسواسازی فرماندهان فتنه در کنار نظارات کارا و تعزیراتی دولت بر بازار؛ 2 راهکار اصلی برای جلوگیری از بروز "فتنه اقتصادی" هستند. به گزارش مشرق، این 3 گزاره خبری که طی 2 هفته اخیر منتشر شده‌اند را به ترتیب زمان انتشار بخوانید: 1_ "رِی تکیه"، کارشناس شورای روابط خارجی آمریکا (CFR)، 18 خرداد: ممکن است ایران در آستانه یک تابستان داغ و طولانی باشد... اقدامات دولت ایران برای اصلاح یارانه‌ها می‌تواند شورش عمومی را برانگیزد. 2_ "سعید حجاریان"، تئوریسین اصلاح‌طلب، 21 خرداد: انتشار یادداشتی با مضمون مضحکه و مذمت "نظارت دولت بر قیمت‌ها و بازار" (این در حالی است که برخی محافل تحلیلی معتقدند یگانه راه کاستن از گرانی بیقاعده فعلی در ایران، نظارت کارا و تعزیراتی دولت بر بازار و قیمتهاست) 3_ "مصطفی تاجزاده"، تئوریسین اصلاح‌طلب، 23 خرداد: "سخنگوی کمیسیون امنیت ملی: «لایحه اصلاح قانون به‌کارگیری سلاح توسط نیروهای مسلح در این کمیسیون تصویب و برای طی مسیر قانونی به صحن مجلس ارسال شد». واقعا فکر می‌کنید چنین قانون شرم‌آوری مانع مردم معترض می‌شود که دیگر برای گرانی و تورم و بیکاری و... تظاهرات نکنند؟" *فرض کنیم توالی زمانی این نوشته‌ها اتفاقی باشد... اما آیا همسانی محتوا و تکمیل‌کنندگی این اظهارات هم اتفاقی است؟ یعنی آیا واقعا اتفاقی است که شورای روابط خارجی آمریکا بحث "فتنه اقتصادی" در تابستان ایران را سوژه خود قرار بدهد، سپس حجاریان پیش بیاید و اصلی‌ترین کورسوی امید مردم برای کنترل قیمت‌ها یعنی نظارت دولت بر بازار را به سخره بگیرد و شوت آخر را هم تاجزاده اینگونه بزند که فکر می‌کنید، می‌توانید کاری کنید که مردم تظاهرات نکنند؟! به نظر می‌رسد در خوشبینانه‌ترین حالت و حتی در موضع ساده‌لوحی نیز نه با یک سری اتفاق نامربوط که با یک "گراف ریاضی" مواجهیم که تمام نقاط آن به یکدیگر مرتبط است. گرافی که قرار است در نتیجه خود به ایجاد یک بلوا و آشوب بزرگ با محتوای فتنه اقتصادی در ایران منجر شود و بر عمق مشکلات، ناامنی‌ها و گرانی‌ها بیافزاید. دقت شود که مردم ایران تجربه چنین چیزی را در فتنه سال 88 نیز دارند و از نزدیک دیدند که چگونه بلوا و اعتراض خیابانی عده‌ای ناآگاه منجر به وخامت اوضاع، گسترش ناامنی و مهمتر از همه ایجاد تحریم‌های بیشتر برای ایران شد؟ و البته پر واضح است که آن یک فتنه سیاسی بود اما در فتنه اقتصادی بلایای دیگری مثل قحطی، غارت، گرانی بیشتر ارزاق و شیوع مشکلاتی شبیه به جنگ داخلی هم در کمین است. در اینجا بیان این نکته هم ضروریست که چرا کسی به جامعه از راه‌های رفع مشکلات نمی‌گوید؟ به سخن دیگر اینکه چرا امثال تاجزاده به‌جای بیان راه‌هایی مثل "رأی خوب"، صبر، تشویق دولت به نظارت بر بازار و..." اما سمت خیابان را نشان می‌دهند؟! تکلیف امثال تاجزاده و سایر فرماندهان فتنه اقتصادی مشخص است. اما در مقابل، خواص دلسوز کشور وظیفه "جهاد تبیین" را بر عهده دارند و بایستی با بیان راه‌های معقول حل مشکلات در نزد مردم؛ علیه فتنه اقتصادی بسیج شوند. یعنی ذهن فعال جامعه نباید اجازه دهد که برخی افراد به بدترین گزینه در مقابل مشکلات یعنی "اعتراض خیابانی" بیاندیشند و این کار نیز با بیان معقولات و نامعقولات در ساحت تبیین ممکن است. خطر فتنه اقتصادی برای جامعه ایرانی اگرچه تا چند سال قبل یک تحلیل بود اما گزاره‌های جدید نشان می‌دهد که با یک فاجعه قریب‌الوقوع مواجهیم. خطری مشخص با فرماندهان و راهبران مشخص که البته راه‌های رفع مشخصی هم دارد. دستگیری و رسواسازی فرماندهان فتنه، نظارات کارا و تعزیراتی دولت بر بازار برای جلوگیری از گرانی بیقاعده‌ای که از هیچ مدل دلاری، بازاری، تحریمی و تورمی پیروی نمی‌کند و در آخر نیز بیان راه‌های معقول حل مشکلات برای مردم.
در دورانِ ما وصف دقیقِ این مدل افکار را باید در کلام رهبر انقلاب دید که «ممکن است این شخصی که مرتجع است؛ تی‌شرت و شلوار لی و پاپیون و اودکلن فرانسوی هم بزند، اما مرتجع است».(14 خرداد 1401). چرا که چنین فردی که با فرهنگ و سبک زندگی غربی خوی گرفته است؛ به دنبال سیطره ضدِ فرهنگی است که آفت‌های بسیاری را به همراه دارد. او به دنبال سرابی است که به اذعان اندیشمندان غربی، «زوال تمدنی» آن‌ هم آشکار شده است و مشعلی است که نور آن بی‌فروغ‌تر از همیشه تاریخ است. اما مرتجع کیست؟ او کسی است که به همه سنت‌های صحیح، بومی، تاریخ و فرهنگ ملّت و آیین خود پشت می‌کند و با تحریف واقعیت، با جا‌به‌جا کردن واژه‌ها و با ارائه افکار غیرالهی، تمدنی را ذیل سلطه بیگانگانِ منفعت‌طلب و سودجو قرار‌می‌دهد. این نوع تفکرِ منغعت‌طلبِ نژادپرست، در جنگ اوکراین از خود مجددا رونمایی کرد و نشان داد که در این تفکر، «نژادِ برتر» یعنی موی بلوند و رنگ پوست سفید که آن تنها معیار حق بودن است نه چیز دیگر. این ضد فرهنگ، در وجود خود چیزی جز خشم، خشونت، فردگرایی، تجمل‌زدگی برای ارائه به بشر ندارد. بشری که از قرن هفدهم در تئوری، قرار بود که خدای روی زمین شود، در حالی که اکنون، انسان‌ها تنها به اشیایی تبدیل شده‌اند که ارزش آن‌ها را نژاد و پول معین می‌کند و باید عده‌ای، زیر چرخ‌دنده‌های ترقی له شوند تا توسعه رُخ نماید. آن‌ها به دروغ، وعدۀ «تحقق بهشت» روی زمین را دادند؛ اما در عمل در برطرف کردن فقر و اجرای عدالتِ اجتماعی عاجزتر از آن ماندند که بتواند نظریۀ اصلاحی نیز ارائه کنند. عقل جزوی، عقل را بدنام کرد کامِ دنیا، مرد را ناکام کرد. (مثنوی معنوی، جلد پنجم) https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
آپیس‌پرستی نوین‌انگارانه نساالعلیه خلیلی امروز یکی از مسائلی که بخشی از جامعۀ ایران با آن مواجه است؛ میراث‌داری از فرهنگ قاجار و پهلوی است. جایی که این دو سلطنت توانستند منورالفکرهای ترقی‌خواه‌ها را پرورش دهند و با گره‌زدن نیاز ترقی‌خواهانۀ ذاتیِ بشر به مسیر غلطِ اخذِ «ظاهر فرهنگ»ِ غیرایرانی به جای پیشرفت در ابزار و بهره‌مندی از علوم جدید، باطل را در قالب حق جلوه دهند و این وهم را در جانِ بخشی از «طبقۀ متوسط» قبل از انقلاب بنشانند؛ به طوری که پیرِ جماران در مورد آنان فرمودند؛ «ما از شرّ رضا خان و محمد رضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این‌ زودی‌ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرت‌ها هستند و سر سپردگانی می‌باشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‌شوند». (7 دی 1360) این سخن، ممزوج‌شدن بخشی از جامعه را با فرهنگ غرب و شرق عریان می‌کند. ترقی‌خواهانی که در ظاهر به دنبال منفعت ایران هستند ولی در باطن و حقیقت به دنبال «استیلای افکار»ِ استعماری بیگانگان بر ذهن و جانِ مردم و منفعتِ اومانیستی با عقلِ معاش هستند و همان راهی را می‌روند که «خاندان منحوس» پهلوی فاسد و قاجار سرسپرده به دنبالِ آن آرمان‌ها، طی مسیر کردند. نمونه‌های تاریخی متنوعی از «رجعتِ تحجّرآمیز»ِ به ظاهر متمدّن در قرآن ذکر شده است؛ بحث قرآنی مربوط به ماجرای حضرت موسی (علیه‌السّلام)، یکی از آن ماجراهای «عبرت‌آمیز» و «عجیب تاریخ» است. در «گنجینۀ عظیم» تجربۀ ایشان در قرآن، ماجرای «عِجْل» یا همان «گاو آپیس» ذکر شده است که پرده از انحرافِ انحطاط‌آمیزِ قوم بنی‌اسرائیل برمی‌دارد. آپیس، گاو نر سیاه با پیشانی سفیدی بود که تنها از او برای نسل‌کِشی استفاده می‌شد و سن او نباید از 25 می‌گذشت؛ این گاو بعد از مرگ نیز مورد پرستش بود و نماد «ابدیت» و «ثبات دنیا» بود و برای مصریانی که به ابّدی بودن «تمّدن مصر» ایمان داشتند؛ اهمیّت زیادی داشت. قوم بنی‌اسرائیل، 400 سال در تجربۀ بردگی خود به برتری مصریان ایمان آورده بودند و این زمینۀ روحی_اجتماعی در آن‌ها ایجاد شده بود که هر کس بخواهد به تمدن برسد باید از مسیر آپیس‌پرستی به آن دست یابد و بخشی از جامعه به شیفتگانِ اصول تمدن پیشرفتۀ مصر مبدل شده بودند. در آیه 93 سوره بقره این آمیختگی با گاو پرستی این‌گونه ذکر شده است که أُشْرِبُوا في قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما يَأْمُرُكُمْ بِهِ إيمانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ بر اثر كفرشان، علاقه به گوساله در دل‌هاشان جا گیر شد. بگو: «ايمان شما، چه فرمان بدى به شما مى‌دهد، اگر ايمان داريد!.» در اینجا بود که سامری با سوء‌‍استفاده از «حیثیتِ اجتماعی» بخشی از قوم بنی‌اسرائیل توانست به این «هضم‌شدگی» خود در اصولِ تمدنی پیشرفته مصر، ظاهر بیرونی دهد و با نبوغِ خود، از شخصیت ناآگاه مردم به نفع آنچه که از هویت آن‌ها فهمیده بود؛ بهره‌برداری کند. سامری در پاسخ به حضرت موسی (علیه‌السّلام) در مورد نحوه انحراف مردم می‌گوید که «من به چیزی بصیرت داشتم که مردم از آن غافل بودند». این بصیرت او به همین مواردی برمی‌گردد که ذکر آن رفت و این شناخت را در جهت خواهش‌های درونی خود در ساختِ یک جامعۀ پیشرفته و در رفاه پیاده کرد و معتقد بود که باید قوم بنی‌اسرائیل از مسیر مصریان بروند تا به اقتدار جهانی برسند. در اینجا است که نمای ارتجاعِ متحجرانه در قالب تمدن مصر ظهور پیدا می‌کند و این قومی که قرار بود قوم برتر روی زمین شوند به مرحله اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ (بقره؛ 61) می‌رسند. 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
پرده‌ی چهارم؛ قاتل خاموش اینترنت و فضای مجازی می‌تواند فرصت مطلوبی برای استفاده بهینه از زمان باشد؛ اما بی‌هدفی در استفاده از رسانه‌های اینترنتی، قتل فرصت‌ها را به دنبال دارد. گشت‌زنی‌های بی‌هدف مجازی را می‌توان قاتل خاموش فرصت‌ها دانست و بیانگر آسیب جدی‌ای است که در این فضا و سوء مدیریت و استفاده از آن در جامعه امروز ایرانی به وجود آمده است. این ویژگی رسانه است که به دلیل جذابیت‌ها، غفلت آفرین است. یعنی اگر برنامه‌ریزی دقیق برای استفاده از رسانه و فضای مجازی نداشته باشیم، همه‌ی توان و استعداد و انگیزه‌های ما را می‌بلعد و خبر نمی‌دهد که می‌بلعد! پایان
اين اردوگاه ما را به ياد اردوگاه‌هاي دوران نازيها مي‌اندازد كه در اوايل دههِ‌چهل، مردم بي‌گناه را در آن مورد آزار و اذيت قرار مي‌دادند. اکنون ايالا‌ت متحده در اوايل قرن 21 بازداشتگاهي را بنا نهاده كه بسيار به اردوگاه‌هاي نازيها شبيه است و در آنجا افرادي را زنداني ميكنند كه به آنها برچسب «دشمنان جنگجو» زده ميشود. در طول چند سال گذشته بسیاری از زندانيان گوانتانامو به دلیل شرایط سخت زندگی و شكنجه‌هاي فراوان جسمي و روحي خودكشي كردند كه بالا‌ترين ميزان خودكشي در ميان زندانيان در سراسر جهان است. زندانیان گوانتانامو مرگ را براي خويش يك اميد و آرزو به شمار مي‌آورند! جنایات نژادپرستانه آمریکا آمریکا نماد یک نظام امپریالیستی و نژادپرست است که با پای گذاردن بر روی خواست و اراده ملتهای آزاد و جوامع مستقل و آزادیخواه، راه تنفس مردم جهان حتی مردم خود آمریکا را مسدود نموده است. روزنامه اينديپندنت مدتی پیش با انتشار صحنه‌هايي از نقض حقوق بشر در خود امريكا تصاويري را نشان داد كه نمادی از برده‌داري در قرن بيست و يكم بود. اين تصاوير كارگران سیاهپوست غل و زنجيرشده‌اي را نشان مي‌دهد كه در مزارع فلوريدا مشغول بكارند؛ از آنجا که اين كارگران يك شهروند درجه اول امريكايي به حساب نمي‌آيند از ابتدايي‌ترين حقوق انساني محروم‌اند! اين كارگران در بدترين شرايط محيطي و بهداشتي به‌سر مي‌برند؛ به آنان غذاي كافي داده نمي‌شود و با حقوق اندك مجبورند كارهايي را انجام دهند كه هيچ‌كس حاضر به انجام آن نيست چنان‌چه كارگري به اين وضعيت اعتراض كند و يا محيط كاري خود را ترك كند با فجيع‌ترين وضعي تنبیه می‌شوند. علت تحت فشار قرار‌گرفتن این كارگران مهاجر، پايين نگه‌داشتن قيمت محصولا‌ت كشاورزي براي شهروندان درجه اول و سفیدپوست امريكايي است! حمایت آمریکا از تروریست‌ها در دهه‌هاي اخير، فجايع انساني بي‌شماري در ويتنام، هيروشيما، ناكازاكي، بوسني و هرزگوين‌، كوزوو، ديرياسين، صبرا و شتيلا، بالكان، عراق و افغانستان، لبنان، سوریه، یمن و... رخ داده كه در همه اینها آمریکا به طور مستقیم یا با واسطه تروریست‌های دست پروده خود نقش داشته است. از نگاه کارشناسان، آمریکا در به راه افتادن جنگ خونین اوکراین نیز نقش مستقیم داشته است. از این رو آمريكا در دهه‌های اخیر همواره پيشگام ترور و خشونت در جهان بوده است. در واقع می‌توان گفت ارتكاب خونين‌ترين خشونت‌ها، ويژگي‌ دايمي تاريخ ايالات متحده از ابتداي تشكيل آن تاكنون بوده است. اساس كشوري كه هم‌اكنون مدعي رهبري مبارزه با تروريسم است‌، بر پايه ترور، خشونت و وحشي‌گري شكل گرفته است. نخستین مهاجران انگليسي كه قدم به خاك قاره آمريكا گذاشتند و آنجا را به اشغال خود درآوردند‌، مرگبارترين جنایات را مرتکب شدند. در آن زمان مهاجران به قاره آمريكا براي توجيه قتل‌عام سرخ‌پوستان و تصاحب زمين‌هاي بوميان آمريكايي به مسئولیت الهی خویش توسل مي‌جستند و امروز نيز همين بهانه در پناه شعار «مبارزه با تروريسم» دستاويز ايالات متحده براي قتل‌عام، غارت‌گري و مداخله در امور كشورها تلقي مي‌گردد! وظیفه امت اسلامی در برابر جنایات آمریکا موارد فوق بخش کوچکی از کارنامه سیاه آمریکا و جنایات هولناک دولت این کشور علیه ملت ایران و سایر ملتهاست. تاریخ آمریکا مجموعه‌ای کامل از جنایت علیه بشریت و حقوق بشر در کشورهای مستقل، آزاده و مردمی است. لذا مرور این جنایات سند قاطعی در برابر کسانی است که می خواهند آمریکا را دوست و خیرخواه مردم ایران معرفی کنند. با مرور جنایات آمریکا در منطقه و جهان می‌توان دریافت که ایستادگی و مبارزه در برابر چنین جنایتکارانی وظیفه هر انسان آزادیخواه است. شکل گیری جهانی عاری از تجاوز و تعدی، ظلم و فریبکاری و حفظ کرامت انسانی و برقراری صلح و آرامش در کنار چنین جنایتکارانی شدنی نخواهد بود و این همان اثبات حقانیت جمهوری اسلامی ایران در انتخاب مسیر مبارزه و ضرورت مقاومت در برابر استکبار جهانی به رهبری آمریکای جنایتکار است.
تحول‌خواهی در تعارض با فسیل‌زدگی مخدره چمن خواه 1. در شکل‌گیری انقلاب اسلامی، جوانانی مسلمان، انقلابی و علاقه‌مند، با ایمانی برخاسته از شور و هیجان و احساسات، وارد میدان شدند. ولی با دگرگون شدن فضا و شرایط زمان، تغییر کردند؛ چرا که «پایه‌‌های فکری» و «پایه‌های ایمانی»‌شان، «پایه‌های متین و مستحکم» و دارای «پشتوانه‌های عقلانی محکم» و «استدلال محکمی» نبود. بعد از اینکه مدتی گذشت و از سنین جوانی، مقداری عبور کردند، تبدیل شدند به همان «فسیل»‌هایی که اصلا انقلاب علیه آن «فسیل‌»ها بود. بنابراین اینگونه احساسات و هیجانات، پایدار و ماندگار نیستند، مگر مبتنی بر «عقلانیت و استدلال» باشند. 2.حضرت آیت الله خامنه ای، در بخشی از سخنرانی خود به مناسبت سی و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی(رحمةالله)، در مورد اینگونه افراد فرمودند: «برخی افراد به دلیل توقعاتی که از انقلاب داشتند و می‌خواستند پست و منصب به آن‌ها داده شود یا اینکه در موقعیت‌هایی که بودند، باقی بمانند، اما منصبی به آن‌ها داده نشد، از انقلاب برگشتند و «فسیل» شدند». علت اشاره رهبر معظم انقلاب به کلمه «فسیل»، بخاطر «بی خاصیتی» و «کهنه و قدیمی بودن» و «نخ نما» شدن و «مانده در گذشته» بودن اینگونه افراد است. به تعبیر ایشان برخی افراد برخلاف امام (رضوان الله علیه) که «تحول آفرین»بودند، دچار تحول معکوس و منفی شدند. البته این افراد نمی‌توانند روند تحولی کشور را تغییربدهند، بلکه تنها از گردونه انقلاب خارج شدند. این عده، چه از «روحانیت» باشند و چه از «کسوت‌»های دیگر، به دلیل اینکه از انقلاب «ریزش»کردند و«روحیه انقلابی‌گری» را از دست دادند، «فسیل» شدند و دیگر در جامعه «بی خاصیت» تلقی می شوند. این «فسیل»ها از ابتدا «مبانی ایمانی» قوی نداشتند و «کج فکر» بودند. 3. امام خامنه ای در ادامه سخنرانی به موضوع لزوم «تحول‌خواهی» در نظام اسلامی پرداختند و به ابعاد گوناگون جریان «تحول‌خواهی» و لوازم ضروری یک حرکت «تحول‌خواهانه» اشاره کردند. در بین عناصری که مقام معظم رهبری به شرح آن پرداختند، تاکید بر «پشتوانه معرفتی» سهم ویژه‌ای داشت. ایشان هشدار دادند تاریخ انقلاب ثابت کرده هر جریان «تحول‌خواهی» که «پایه مستحکم معرفتی» نداشته باشد، در نهایت به عقبگرد و «استحاله ماهوی» ختم می‌شود. ایشان در بخشی از بیانات‌شان فرمودند: «امام هم هر کاری که در زمینه‌ تحولات انجام دادند، متکی بر همین «حرکت اسلامی» و «مبانی معرفتی اسلام» بود و امام در چارچوب آن حرکت کردند». (در دیدار تلویزیونی با مردم،۱۴خرداد۱۳۹۹.) 4. برای ایجاد «تحول»؛ چنانچه «پشتوانه‌ فکری»‌ وجود نداشته باشد، این تحول انسان، غلط خواهد بود و احتمالا انسان قدم را نابجا برمی‌دارد، بعد هم درست پافشاری نمی‌کند؛ یعنی ثبات قدم در این حالت تحولی نخواهد داشت. بنابراین؛ انقلاب اسلامی در واقع یک عده «فسیل‌»های کج‌رو را کنار زد. بعضی از جوان‌های انقلابی دیروز هم، بعد از آنکه وارد مرحله‌های گوناگون زندگی و عبور از سال‌های جوانی شدند، در واقع، بعضی ها نزدیک و یا تبدیل شدند، به چیزی شبیه آن «فسیل»‌ها. در بررسی برخی «ابعاد معرفتی» به عنوان پشتوانه یک حرکت «تحول‌خواهانه»، حرکتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب در نهایت به انقلاب علیه «فسیل‌»ها بینجامد، نه اینکه خود تبدیل به یک «فسیل» دیگر شود. 5.امام خمینی هم تحول‌خواه بود و هم تحول‌ساز؛ آن هم تحولی مبتنی بر عقلانیت اسلامی. ممکن است خیلی‌ها اهل حرف زدن از «تحول» باشند، اما اهل هزینه دادن برای تحقق آن نیستند. مثل خیلی از روشنفکرها. ولی امام خمینی(رضوان الله علیه) اینگونه نبود؛ هم «تحول‌خواه» بود و هم برای تحولی که می‌خواست، حاضر بود هزینه بدهد. این از مهم‌ترین شاخصه ‌ها و یکی از مؤلفه‌های مکتب امام یا به تعبیری «منظومه فکری و اندیشه» ایشان است. چرا که هر اندیشه و مکتبی اگر عنصر «تحول» را در نظر نگیرد، دچار رکود و سکون می‌شود. «تحول‌خواهی» لازمه مکتبی است که می‌خواهد زنده و پویا باشد. بی‌توجهی به «تحول‌خواهی» موجب عقبگرد می‌شود، از همین رو است که جریانی که تحول را نادیده بگیرد، بی‌شک به دام «انحطاط» میافتد. بنابراین «تحول‌خواهی» اگر بخواهد ماندگار باشد، باید «پشتوانه معرفتی» داشته باشد، اگر نه «تحول‌خواهی» مبتنی بر هیجانات، شاید به گرفتن رأی بینجامد، اما پایدار نیست. و به تغییر ماندگاری نمی‌انجامد. «تحول‌خواهی»‌هایی که در طول تاریخ جریان‌ساز و اثرگذار بودند، هر کدام دارای یک نظام فکری و نوع خاصی از «عقلانیت» است. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
6.اساس اندیشه و دغدغه شهید مطهری هم بر همین پایه «عقلانیت» استوار بوده است. اندیشه ایشان این بوده است که اسلام ۱۴۰۰ سال پیش چگونه می‌تواند پاسخگوی نیازهای بشریت در عصر حاضر باشد؟ ایشان این نظر را مطرح می‌کند که ما در مجموعه معارف اسلامی یک‌سری ثابتات داریم، یک سری متغیرات. مثلا در آیه «اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» (آیه ۶۰ سوره انفال). مسلمانان را دعوت به افزایش قدرت در برابر دشمن می‌کند و تأکید بر این مسئله است که اسب‌های زین کرده را برای ترساندن دشمن فراهم کنند. در این آیه اصل افزایش قدرت نظامی و اصل «مجهز شدن» به «ابزار نظامی» برای ترساندن دشمن یک «اصل ثابت» است اما فراهم کردن اسب زین کرده یک «اصل متغیر» است که با گذشت زمان تغییر می‌کند. بر اساس همین مثال، هر فرد و جریانی که وارد گردونه «تحول‌خواهی» می‌شود باید با شناخت ثابتات و براساس ثابتات دست به تغییر متغیرات بزند. توجه داشته باشید که دست به تغییر زدن، هم تغییر ثابتات و هم متغیرات، نامش «ولنگاری» است، از آن طرف «حفظ» و «ثابت نگه داشتن» ثابتات و متغیرات توامان با هم، نامش تحجر است. اما «حفظ» ثابتات و «تغییر» متغیرات نامش «تحول» است و «انقلابی‌گری». «تحول» چیزی در میانه ولنگاری و تحجر است. متأسفانه بسیاری از مدیران ما به دنبال حفظ وضع موجود هستند و از تغییر می‌ترسند، در حالی که یک مدیر انقلابی کسی است که مدام در پی برهم زدن وضع موجود برای رسیدن به وضع مطلوب است، آن هم بر اساس ثابتات. 7.در نتیجه کسانی که بر اثر ارتباط با «مبانی دینی» علامه طباطبایی، علامه مصباح و کتاب های شهید مطهری، «مبانی فکری»شان درست بود، قرص و محکم ایستادند. بنابراین «تقویت مبانی معرفتی» برای نیروهای انقلابی جوان خیلی مهم است، چون در غیر این صورت آسیب «انحراف فکری» به وجود می آید. بر این اساس باید گفت که یکی از اشکال های جبهه «انقلاب فرهنگی» این بود که برخی از نیروهای آن، بیشتر جذب «شعارها و احساسات» شدند تا «اندیشه ها و فکر ها»ی انقلاب. اینان، «عمق اعتقادی اندک» و «تظاهر انقلابی» زیاد داشتند. از این رو، «ناپایدار» بودند و «غربال» شدند. انقلاب در طول چهل و سه، «ریزش» هایی داشته است، ولی «رویش» ها بر «ریزش» ها غالب بوده است. «فسیل» های انقلاب جزو «ریزش» های انقلاب بودند و از گردونه خارج شدند.