در پاسخ به شما میگویم اینکه نوجوان، حتی بعد از روشن شدن مسیر و پیامدها و عواقب، راه غلط را انتخاب کند، ناشی از یک مسئله بسیار مهم است و آن اینکه فرایند تربیت در کودکی وی، به درستی طی نشده است. یعنی در هفت سال دوم که هنوز قدرت اختیار بروز و ظهور پیدا نکرده و اتفاقا در آنجا، محل امر و نهی و «بکن و نکن» و تا حدّی تنبیه است، این کار صورت نگرفته و او نفهمیده است که هر تصمیمی، پیامدی دارد؛ بنابراین در این سن، چه بسا ممکن است همچنان خود را ملزم و متعهد به عواقب اعمال خویش نداند و گمان برد هنوز همچون دوران کودکی میتواند از بار مسئولیت و پاسخگویی فرار کند. حال سؤال این است که در اینصورت باید او را به روش تهدید و اجبار تا سن بزرگسالی، در انتخاب مجبور کرد یا باید به قول معروف «چندبار سرش به سنگ بخورد» تا خود را مسئول و پایبند به نتایج انتخابهایش بداند؟ بدیهی است که روش اول غالبا نتیجه بخش نیست تا زمانی که نوجوان پی ببرد هر انتخابی پیامدی دارد، امّا به دلیل آنکه ممکن است این پیامد در برخی موارد جبران ناپذیر باشد، چه بهتر آنکه این ملزم و متعهد کردن در بستر خانواده و تشکلهای فرهنگی شکل گیرد تا از تبعات سختی که ممکن است نوجوان در جامعه با آن روبرو شود، جلوگیری به عمل آید.
تربیت مسئولیت محور
همانطور که گفته شد، در سن نوجوانی و جوانی باید نوع تربیت، مسئولیت محور باشد. این امر مستلزم آن است که در قدم اوّل، نسبت به عواقب و تصمیمات خویش به شیوهی صحیح، آگاه و توجیه شود که در اینجا نقش «هدایتگری» والدین و مربیان بسیار مهم و تأثیرگذار است و در قدم بعدی که مرحلهی تصمیمگیری است، اگر راه نادرست را در پیش گرفت، لازم است یاد بگیرد که نسبت به پیامدهای آن پاسخگو باشد. حال این پاسخگویی گاهی به نحو تکوینی است، مثل اینکه والدین او را از عواقب نپوشیدن لباس گرم در هوای زمستان آگاه میکنند و با این حال او از انتخاب صحیح سر باز میزند و نتیجه آن به طور تکوینی سرماخوردگی و اذیت شدن خود او است و گاه این پاسخگویی به نحو وضعی و قانونی است که در اینجا با مطالبهی حقوقی و اجتماعی روبرو خواهد شد که قطعا به عطوفت و مهربانی والدین با او برخورد نخواهد شد. بنابراین خیلی بهتر است که مطالبهگری و متعهد کردن نوجوان از خانواده آغاز شود تا به اینگونه تبعات منتهی نشود. از این رو تربیت بر اساس نگرش «انتخاب اختیاری؛ پیامد اجباری» از مهمترین ارکان تعامل با نوجوانان و جوانان است.
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
هویتزدایی به سبک ایدئولوژیزدایی
زینب نجیب
[١] رهبر انقلاب میفرمایند: «نگذارید ضد انقلاب و دشمن از انقلاب شما هویتزدایی کنند».(١۴٠١/٣/١۴) این تأکید بر مبارزه با هویتزدایی، اولین باری نیست که از زبان ایشان شنیده میشود. کمی قبل از این، به مقابلهی با آرمانزدایی و هویتزدایی دانشگاه اشاره کردند. (١۴٠١/۲/۶) و پیشتر نیز، از برنامههای دشمن در زمینه ی آرمانزدایی و هویتزدایی، پرده برداشته بودند. (١٣٩٧/٧/٢۵) حال، این سؤال مطرح میشود؛ چطور از یک پدیده مانند انقلاب، هویتزدایی میشود؟ ایشان معتقدند؛ با «ایدئولوژیزدایی». یعنی با تحقیر مبانی، با تحقیر اندیشه، با تحقیر رویکردهای تاریخی و ملی، با تحقیر گذشته و انقلاب، با کوچکنمایی کارهای بزرگ، و بزرگنمایی برخی عیوب. (١۴٠١/٢/۶) بنابراين دشمن با این روشها، یعنی؛ «نفی،تغییر،تحریف و تخریبِ» مبانی، در صدد نابودی هویت یک ملت بر میآید. اکنون که در اینجا سخن از هویتزدایی از انقلاب است باید دانست، دشمن به دنبال استحالهی انقلاب یا براندازی و نابودی انقلاب از طریق ایدئولوژیزدایی از آن است.
[۲] برای یافتن راه و روش مقابله با هویتزدایی و یا به عبارتی ایدئولوژیزدایی باید به دو روش«آفندی» و «پدافندی» عمل کنیم. در مقابلهی آفندی باید تأکید کرد؛ انقلاب، یک «حقیقت زنده» و دارای هویت است که برگرفته از مبانی، اندیشه، آرمان و ارزشهایی است. این مبانی باید در تمامی ابعاد زندگی افراد جامعه، ظهور و بروز داشته باشد تا تداوم یابد. یعنی باید شاخصهای انقلابیگری در افراد جامعه مشهود باشد. شاخصهای انقلابیگری نزد رهبر انقلاب ۵ عنصر دارد: ١. پایبندی به مبانی اسلام و انقلاب ٢. همت بلند برای رسیدن به آرمانها ۳. پایبندی به استقلال کشور ۴. حساسیت در برابر دشمن ۵. تقوای دینی و سیاسی. بنابراین، تقویت هر یک از این شاخصها در رشد و تقویت هویت انقلاب مؤثر خواهد بود.
[۳] در روش پدافندی باید دانست؛ دشمن برای ایجاد اخلال درمسیر تداوم انقلاب، ابتدا به نفی این مبانی دست میزند و آن را بیخاصیت و یا پرهزینه میخواند. در مرتبهای دیگر، مبانی انقلاب را تحریف میکند. در واقع آنجا که دشمن نمیتواند از یک پدیده، نفیِ مبانی کند؛ به تحریف آن اهتمام میورزد. بدینترتیب افراد در ظاهر معتقد به اصول میمانند اما به آن عمل نخواهند کرد یا در جهت مخالف آن عمل خواهند کرد. مثل آنجا که برخی برای فرار از مبارزه با سلطهی جهانی، به تحریف «تقیه» میپردازند و آن را به گونهای تفسیر میکنند که نتیجهای جز انفعال در برابر دشمن نخواهد داشت. این در حالی است که تقیه، روشی فعالانه و راهبردی، به سبک «دور زدن دشمن» است نه سکوت و انفعال. ضمن اینکه تقیه تنها برای حفظ اسلام است، اگرچه با بذل جان، همراه باشد. یا در جایی دیگر با تغییر و ایجاد ابهام در تعریف «دشمن» به تحریف این مفهوم میپردازند و بدینگونه به دنبال اثبات پیش فرض خود هستند، که برآینده آن هم، اغلب این خواهد بود که: الف) انقلاب مبانیای دارد که دشمنساز است. ب) یکی از این مبانی ظلم است. ج) در چارچوب انقلاب، اکثر دولتها به خاطر ظلم و ستم، در تعریفِ دشمن میگنجند. د) از آن جهت که ما نمیتوانیم با همهی دنیا دشمن باشیم، پس باید از ظلم آنها چشمپوشی کرد، مسامحه ورزید، تقیه برگزید. در غیر این صورت منزوی شده و اصلا این انزوا، به نفع ملت ایران نخواهد بود. یا میگویند اگر دشمن به ظلمش شناخته میشود پس چرا فقط بر دشمنی با آمریکا تأکید میشود؟ مگر در دنیا ظلم فقط از جانب آمریکاست؟ این شبهه نیز در حالی مطرح میشود که دشمن به زعم انقلاب اسلامی، «سلطهگر» معنا میشود نه صرفاً ظالم. یعنی؛ ظلم یکی از وجوه دشمنیِ آمریکاست او به دلیل خباثتهای گستردهی دیگری، دشمن درجه یک ملت ایران است. یکی دیگر از اقدامات دشمن بعد از نفی، تحریف و تخریب، القای حس ناامیدی و یأس نسبت به دستاوردهای انقلاب است. بدینگونه که با بیان بنبستهای موهوم یا بزرگنمایی چالشها و کوچکنمایی موفقیتها به تزریق احساس «نمیشود» و «نمیتوانیم» میپردازد.
[۴] لذا میتوان چنین نتیجه گرفت که علاوه بر حضور مستمر و مؤثرِ مبانی انقلاب در تمامی ابعاد زندگی افراد یک جامعه، یعنی؛ رشد انقلابیگری در میان انقلابیون و پرورش افراد انقلابی به خصوص در قشر جوان و نوجوان، چه در حوزه سیاست، چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه فرهنگ باید مراقب راهبردِ نفی و تحریف و تخریب و ایجاد یأس و ناامیدی از سوی دشمن باشیم. به عبارتی هم گام با هویت سازی، به هویت بانی پرداخته و به روش جهاد تبیین به خنثی سازی اقدامات دشمن کمر همت ببندیم. همچنین نباید فراموش کرد که مبانی انقلاب در سیاست، «مقابله با سلطهگری و سلطه پذیری»، در اقتصاد، «اتکا به اقتصاد درون زا و پرهیز از اقتصاد وابسته» و در فرهنگ، «مرزبندی کامل با فرهنگ غرب و سبک زندگی غربی» است.
👇👇👇
طرح عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی از سطح دولتها فراتر نخواهد رفت
محمد ملکزاده
اخبار مربوط به عادی سازی روابط دولتهای عربی با رژیم صهیونیستی از سپتامبر ۲۰۲۰، زمانی که اسرائیل به توافقاتی برای عادی سازی روابط با امارات، بحرین، مراکش و سودان دست یافت و سپس مذاکراتی با سایر کشورهای بزرگ جهان اسلام مانند عربستان و اندونزی انجام داد، انتشار یافت. انتشار این اخبار گرچه به صورت ناگهانی اعلام شد، اما واقعیت این است که این اتفاق هرگز یک خبر غافلگیر کننده به شمار نمیرفت. زیرا رژیم صهیونیستی سالهاست که با دولتهای عربی و اسلامی روابط غیررسمی داشته است و این دولتها گرچه به ظاهر از حمایت خود از ملت فلسطین سخن به میان میآوردند اما در خفا رابطه گسترده اقتصادی و سیاسی با رژیم اشغالگر قدس برقرار مینمودند. تنها اتفاقی که در سالهای اخیر روی داده آشکار شدن این رابطه سرّی و پنهانی است که دلایل متعددی در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بین المللی برای آن قابل اشاره میباشد:
در سطح داخلی دلایل متعددی هم برای رژیم صهیونیستی و هم حاکمان عرب وجود دارد که آنها را به عادی سازی و تقویت روابط با یکدیگر سوق داده است. از یکسو رژیم اشغالگر قدس به لحاظ ساختاری و امنیتی در بحرانیترین دوران حیات ننگین خود از زمان اشغال سرزمین فلسطین به سر میبرد و از سوی دیگر حکام عرب به دنبال استحکام جایگاه خود از طریق جلب حمایت خارجی هستند. آنان به اشتباه تصور میکنند با عادی سازی روابط با اسرائیل میتوانند حمایت کامل آمریکا را برای تحکیم جایگاه متزلزل داخلی خود بدست آورند؛ بی آنکه بخواهند از سرنوشت دولتهای متحد آمریکا در منطقه که آمریکا در موقع خطر آنها را به حال خود رها کرد، درس بگیرند.
در سطح منطقهای آنچه رژیم صهیونیستی و حکام عرب را به عادی سازی روابط سوق داده است، ایجاد توازن در برابر ایران قدرتمند است که به اذعان کارشناسان نظامی و سیاسی هم اینک قدرت بزرگ منطقهای به شمار میرود. این در حالی است که جمهوری اسلامی برخلاف تصور حکام عرب و تبلیغات مغرضانه غرب در ایجاد توهم ترس از ایران، جمهوری اسلامی تنها دوست قابل اطمینان برای کشورهای اسلامی به شمار میرود نه آمریکا و رژیم صهیونیستی. برای درک عمق دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی با اعراب کافی است حکام عرب فقط به سخنان چندی پیش «ماتان کاهانا» معاون وزیر امور مذهبی رژیم موقت اسرائیل توجه کنند که میگوید: «اگر دکمهای باشد که میشد آن را فشار داد و همه عربها را محو نمود، من آن دکمه را فشار میدادم»!
در سطح بین المللی نیز قرار گرفتن در جبهه قدرت آمریکا برای دولتهای ضعیف عرب حائز اهمیت است. آنان به جای جستجوی مبانی قدرت در میان ملت خویش، اشتباه دیگر حکام مستبد تاریخ معاصر مانند شاهان وابسته پهلوی در ایران را تکرار می کنند و بقاء خویش را در وابستگی به قدرتهای خارجی جستجو میکنند. از سوی دیگر برای آمریکا نیز عادیسازی روابط در واقع تشکیل ائتلافی از متحدان به شمار میرود که زمینه تداوم و استحکام نقش منطقهای این کشور را فراهم میکند.
اما نکته قابل توجه در برقراری این رابطه متزلزل، برخلاف تصور عاملان روند عادیسازی، گسترش بحران و ناامنی و تشدید تنشها در منطقه از جمله در داخل کشورهای عربی و سرزمینهای اشغالی است که در نهایت سرنوشت شوم حکام عرب و تضعیف روزافزون دولت غاصب صهیونیستی را رقم خواهد زد. طرح پیشنویس قطعنامه ضد صهیونیستی روسیه در شورای امنیت در روزهای اخیر آن هم از سوی کشوری که همواره اسرائیل از حمایت آن در نهادهای بین المللی برخوردار بود یکی از نشانههای تشدید بحران برای رژیم صهیونیستی به شمار میرود.
بنابراین تقویت و عادی سازی رابطه با رژیم صهیونیستی هیچ گاه امنیت حکام عرب و یا آن رژیم جعلی را تامین نخواهد کرد بلکه به تشدید ناامنی در منطقه منجر شده و عمیقتر شدن شکاف میان دولت و مردم در کشورهای اسلامی را درپی خواهد داشت. از این رو میتوان نتیجه گرفت طرح عادیسازی روابط در خوش بینانهترین حالت در همان سطح دولتها باقی خواهد ماند و هرگز به سطح ملتها نخواهد رسید؛ زیرا به تعبیر یکی از نویسندگان غربی: «مشکلی که پیش روی دولتهای جهان عرب قرار دارد این است که مردم بسیاری از این کشورها هرگز از مساله فلسطین چشمپوشی نخواهند کرد».
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
زن، زیباترین گوهر خلقت و ارزشمندترین مخلوق الهی
علی شیرازی
امیر سخن در نامه ۳۱ نهج البلاغه می فرمایند: «زن، گلی لطیف و آسیب پذیر است.» این گل باید در درون حجاب و چادر قرار گیرد، تا از آسیبپذیری او کاسته شود.
از همین رو پاسداری از شخصیت زن و مصون نگه داشتن وی از آسیب های گوناگون، وظیفه ای است که خدای عزیز و مهربان بر آن تاکید فراوان نموده است.
فطرت انسان نیز با آزادی های بی حد غریزه جنسی سازگاری ندارد؛ از اینرو تحدید و مهار کردن آن با توجه به سایر نیروهای انسانی، لازم و مطلوب است.
در شریعت اسلام هم برای پیشگیری از این انحراف، حجاب و رعایت حریم از سوی زن و مرد سفارش شده است.
اصل گرایش به حجاب نیز امری فطری است. در نگاه ارزشی اسلام، برهنگی یک امر شیطانی به حساب می آید و هر زن مسلمان، با تاکید فطرت، از تبعیت شیطان گریزان است و دوست ندارد او را پیرو شیطان بدانند.
زن، مظهر جمال خلقت است. زیبایی وجودی او نیز وی را به راه راست و درست می خواند و زن مسلمان به ندای پاک فطرت، جواب مثبت می دهد و حجاب را عامل حفظ ارزش زن و رسیدن زن به اوج کمال انسانی می داند و آن را رعایت می کند.
اندیشمندان و روان شناسان هم معتقدند که زن در طول تاریخ، برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مردان، با یک الهام فطری، تلاش کرده است که خود را از دسترسی مرد دور نگاه دارد.
حجب و حیا نیز که از ویژگی های فطری زنان است، در حقیقت تدبیر آفرینش برای صیانت گوهر درونی زن و حفظ مقام و موقعیت وی در برابر مردان است.
همه ادیان، از زرتشت، یهودیت، مسیحیت، و اسلام، متناسب با فطرت زنان و بر حسب شرایط خاص زمانی، حفظ حجاب و پوشش را برای آنان در نظر گرفته اند و حجاب را امری لازم و واجب شمرده اند.
دنیای غرب، برای بهره کشی از نیروی اقتصادی زن و استفاده از کارگرانی ارزان، و برای استفاده رایگان از جنس زن، بر همه ارزش زنان و فطرت او خط بطلان کشید و به اسم آزادی زن و استقلال اقتصادی او، عظمت وجودی زن را مخدوش کرد و زن، مظهر مصرف آرایش و جلوه گری در مقابل مردان و وسیله هیجان جنسی آنان شد.
این نگاه، زن را به کالای بی ارزشی مبدل ساخت، که بازیچه دست مردان گشت و طعمه ای برای ارضای شهوت مرد به حساب آمد.
در آمریکا که مدعی حمایت از زنان است، بیش از ۶۰ درصد از زنان مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته اند!! و ۸۹ درصد زنان امریکایی از آزار و اذیت جنسی به عنوان مهم ترین معضل اجتماعی جامعه امریکا نام می برند!!
آمار تعرض به زنان در هالیوود بسیار وحشتناک تر است! ۹۴ درصد زنان مشغول در سینمای هالیوود، تجاوز و تعارض جنسی را تجربه کرده اند.
آزار جنسی زنان در بزرگ ترین سازمان های غیر دولتی و موسسات وابسته به سازمان ملل تا خیریه های کوچک امریکا رواج دارد.
آمارهای رسمی انگلیس نشان می دهد که حدود یک میلیون و دویست هزار زن تا مارس ۲۰۱۷ قربانی برخی آزار و اذیت های جنسی قرار گرفته اند!!
این ظلمهای به زن، برگرفته از نگاه به زن است. یونانی ها زن را موجودی پاک نشدنی و زاده شیطان می دانستند و او را از هر کاری جز خدمتکاری و ارضای غرایز جنسی مرد ممنوع المداخله می شمردند.
رومیها زن را مظهر و سمبل شیطان و از انواع ارواح موذی می دانستند که مظهر انحراف عقل ها و مغزهاست.
امروز نیز دنیای غرب با همین نگاه، اما در قالبی روتوش شده، زن را کارگری ارزان و کالایی لذت بخش برای مردان می دانند و ارزش واقعی زن را زیر پا می گذارند.
غربی ها این نگاه و فرهنگ را به شرق نیز سرایت دادند تا با ترویج فساد و بی بند و باری، هویت واقعی زن را بشکنند.
آلفرد هیچاک می گوید: زنان شرقی تا چندین سال قبل به خاطر حجاب و روبندی که به کار می بردند، خود به خود جذاب می نمودند، اما به تدریج و با تلاشی که زنان غرب زده از خود نشان دادند، حجاب کم رنگ شد و آن جذابیت از بین رفت.
پائولا اسمیت، زن استرالیایی مسلمان شده، می گوید: امروزه در کشورهای مدرن اروپایی و مکاتب غیر الهی، برای زن شخصیتی قائل نمی شوند. زن در فرهنگ آنان صرفا یک کالاست.
وی می گوید: اسلام، دین جامعی است؛ به همه مسائل حتی حقوق زنان توجه ویژه ای دارد.
اسلام بر خلاف فرهنگ غربی، می خواهد ارزش واقعی زن در جامعه حفظ شود، خود را ارزان نفروشد و مردان برای او شان و منزلتی خاص قائل باشند.
دقیقا با همین نگاه، اسلام تاکید دارد که زن باید حجاب داشته باشد و خود را مفت در اختیار مردان قرار ندهد.
زن موجودی لطیف و ظریف است. مظهر جمال خلقت است. گوهری گرانبها و با ارزش است که باید در گنجینه حجاب مستور باشد، تا از آفات هوس ها در امان بماند.
افزون بر این، حجاب اسلامی، نوعی ارزش و احترام برای زن به دنبال می آورد تا نامحرمان هوسران، زن را به دیده تحقیر ننگرند و ارزش واقعی زنان را پاس دارند.
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
💬 نوشتن، اکسیژن است و نویسندگی نان شب.
✍️ اینجا با هم تمرین میکنیم و تا ایستگاه تولید محتوا قلم میزنیم.
🌻نخبگان، استادان و دوستانتان را به #نویسندگان_حوزوی دعوت کنید.👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
📢 فرصتی برای نشر دیدگاه نخبگان و نویسندگان جوان حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
اگر جلوی "فتنه اقتصادی" سد نسازیم!
دستگیری و رسواسازی فرماندهان فتنه در کنار نظارات کارا و تعزیراتی دولت بر بازار؛ 2 راهکار اصلی برای جلوگیری از بروز "فتنه اقتصادی" هستند.
به گزارش مشرق، این 3 گزاره خبری که طی 2 هفته اخیر منتشر شدهاند را به ترتیب زمان انتشار بخوانید:
1_ "رِی تکیه"، کارشناس شورای روابط خارجی آمریکا (CFR)، 18 خرداد:
ممکن است ایران در آستانه یک تابستان داغ و طولانی باشد... اقدامات دولت ایران برای اصلاح یارانهها میتواند شورش عمومی را برانگیزد.
2_ "سعید حجاریان"، تئوریسین اصلاحطلب، 21 خرداد:
انتشار یادداشتی با مضمون مضحکه و مذمت "نظارت دولت بر قیمتها و بازار" (این در حالی است که برخی محافل تحلیلی معتقدند یگانه راه کاستن از گرانی بیقاعده فعلی در ایران، نظارت کارا و تعزیراتی دولت بر بازار و قیمتهاست)
3_ "مصطفی تاجزاده"، تئوریسین اصلاحطلب، 23 خرداد:
"سخنگوی کمیسیون امنیت ملی: «لایحه اصلاح قانون بهکارگیری سلاح توسط نیروهای مسلح در این کمیسیون تصویب و برای طی مسیر قانونی به صحن مجلس ارسال شد». واقعا فکر میکنید چنین قانون شرمآوری مانع مردم معترض میشود که دیگر برای گرانی و تورم و بیکاری و... تظاهرات نکنند؟"
*فرض کنیم توالی زمانی این نوشتهها اتفاقی باشد...
اما آیا همسانی محتوا و تکمیلکنندگی این اظهارات هم اتفاقی است؟
یعنی آیا واقعا اتفاقی است که شورای روابط خارجی آمریکا بحث "فتنه اقتصادی" در تابستان ایران را سوژه خود قرار بدهد، سپس حجاریان پیش بیاید و اصلیترین کورسوی امید مردم برای کنترل قیمتها یعنی نظارت دولت بر بازار را به سخره بگیرد و شوت آخر را هم تاجزاده اینگونه بزند که فکر میکنید، میتوانید کاری کنید که مردم تظاهرات نکنند؟!
به نظر میرسد در خوشبینانهترین حالت و حتی در موضع سادهلوحی نیز نه با یک سری اتفاق نامربوط که با یک "گراف ریاضی" مواجهیم که تمام نقاط آن به یکدیگر مرتبط است.
گرافی که قرار است در نتیجه خود به ایجاد یک بلوا و آشوب بزرگ با محتوای فتنه اقتصادی در ایران منجر شود و بر عمق مشکلات، ناامنیها و گرانیها بیافزاید.
دقت شود که مردم ایران تجربه چنین چیزی را در فتنه سال 88 نیز دارند و از نزدیک دیدند که چگونه بلوا و اعتراض خیابانی عدهای ناآگاه منجر به وخامت اوضاع، گسترش ناامنی و مهمتر از همه ایجاد تحریمهای بیشتر برای ایران شد؟
و البته پر واضح است که آن یک فتنه سیاسی بود اما در فتنه اقتصادی بلایای دیگری مثل قحطی، غارت، گرانی بیشتر ارزاق و شیوع مشکلاتی شبیه به جنگ داخلی هم در کمین است.
در اینجا بیان این نکته هم ضروریست که چرا کسی به جامعه از راههای رفع مشکلات نمیگوید؟
به سخن دیگر اینکه چرا امثال تاجزاده بهجای بیان راههایی مثل "رأی خوب"، صبر، تشویق دولت به نظارت بر بازار و..." اما سمت خیابان را نشان میدهند؟!
تکلیف امثال تاجزاده و سایر فرماندهان فتنه اقتصادی مشخص است. اما در مقابل، خواص دلسوز کشور وظیفه "جهاد تبیین" را بر عهده دارند و بایستی با بیان راههای معقول حل مشکلات در نزد مردم؛ علیه فتنه اقتصادی بسیج شوند.
یعنی ذهن فعال جامعه نباید اجازه دهد که برخی افراد به بدترین گزینه در مقابل مشکلات یعنی "اعتراض خیابانی" بیاندیشند و این کار نیز با بیان معقولات و نامعقولات در ساحت تبیین ممکن است.
خطر فتنه اقتصادی برای جامعه ایرانی اگرچه تا چند سال قبل یک تحلیل بود اما گزارههای جدید نشان میدهد که با یک فاجعه قریبالوقوع مواجهیم.
خطری مشخص با فرماندهان و راهبران مشخص که البته راههای رفع مشخصی هم دارد.
دستگیری و رسواسازی فرماندهان فتنه، نظارات کارا و تعزیراتی دولت بر بازار برای جلوگیری از گرانی بیقاعدهای که از هیچ مدل دلاری، بازاری، تحریمی و تورمی پیروی نمیکند و در آخر نیز بیان راههای معقول حل مشکلات برای مردم.
در دورانِ ما وصف دقیقِ این مدل افکار را باید در کلام رهبر انقلاب دید که «ممکن است این شخصی که مرتجع است؛ تیشرت و شلوار لی و پاپیون و اودکلن فرانسوی هم بزند، اما مرتجع است».(14 خرداد 1401). چرا که چنین فردی که با فرهنگ و سبک زندگی غربی خوی گرفته است؛ به دنبال سیطره ضدِ فرهنگی است که آفتهای بسیاری را به همراه دارد. او به دنبال سرابی است که به اذعان اندیشمندان غربی، «زوال تمدنی» آن هم آشکار شده است و مشعلی است که نور آن بیفروغتر از همیشه تاریخ است. اما مرتجع کیست؟ او کسی است که به همه سنتهای صحیح، بومی، تاریخ و فرهنگ ملّت و آیین خود پشت میکند و با تحریف واقعیت، با جابهجا کردن واژهها و با ارائه افکار غیرالهی، تمدنی را ذیل سلطه بیگانگانِ منفعتطلب و سودجو قرارمیدهد. این نوع تفکرِ منغعتطلبِ نژادپرست، در جنگ اوکراین از خود مجددا رونمایی کرد و نشان داد که در این تفکر، «نژادِ برتر» یعنی موی بلوند و رنگ پوست سفید که آن تنها معیار حق بودن است نه چیز دیگر. این ضد فرهنگ، در وجود خود چیزی جز خشم، خشونت، فردگرایی، تجملزدگی برای ارائه به بشر ندارد. بشری که از قرن هفدهم در تئوری، قرار بود که خدای روی زمین شود، در حالی که اکنون، انسانها تنها به اشیایی تبدیل شدهاند که ارزش آنها را نژاد و پول معین میکند و باید عدهای، زیر چرخدندههای ترقی له شوند تا توسعه رُخ نماید. آنها به دروغ، وعدۀ «تحقق بهشت» روی زمین را دادند؛ اما در عمل در برطرف کردن فقر و اجرای عدالتِ اجتماعی عاجزتر از آن ماندند که بتواند نظریۀ اصلاحی نیز ارائه کنند.
عقل جزوی، عقل را بدنام کرد
کامِ دنیا، مرد را ناکام کرد.
(مثنوی معنوی، جلد پنجم)
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
آپیسپرستی نوینانگارانه
نساالعلیه خلیلی
امروز یکی از مسائلی که بخشی از جامعۀ ایران با آن مواجه است؛ میراثداری از فرهنگ قاجار و پهلوی است. جایی که این دو سلطنت توانستند منورالفکرهای ترقیخواهها را پرورش دهند و با گرهزدن نیاز ترقیخواهانۀ ذاتیِ بشر به مسیر غلطِ اخذِ «ظاهر فرهنگ»ِ غیرایرانی به جای پیشرفت در ابزار و بهرهمندی از علوم جدید، باطل را در قالب حق جلوه دهند و این وهم را در جانِ بخشی از «طبقۀ متوسط» قبل از انقلاب بنشانند؛ به طوری که پیرِ جماران در مورد آنان فرمودند؛ «ما از شرّ رضا خان و محمد رضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سر سپردگانی میباشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند». (7 دی 1360) این سخن، ممزوجشدن بخشی از جامعه را با فرهنگ غرب و شرق عریان میکند. ترقیخواهانی که در ظاهر به دنبال منفعت ایران هستند ولی در باطن و حقیقت به دنبال «استیلای افکار»ِ استعماری بیگانگان بر ذهن و جانِ مردم و منفعتِ اومانیستی با عقلِ معاش هستند و همان راهی را میروند که «خاندان منحوس» پهلوی فاسد و قاجار سرسپرده به دنبالِ آن آرمانها، طی مسیر کردند.
نمونههای تاریخی متنوعی از «رجعتِ تحجّرآمیز»ِ به ظاهر متمدّن در قرآن ذکر شده است؛ بحث قرآنی مربوط به ماجرای حضرت موسی (علیهالسّلام)، یکی از آن ماجراهای «عبرتآمیز» و «عجیب تاریخ» است. در «گنجینۀ عظیم» تجربۀ ایشان در قرآن، ماجرای «عِجْل» یا همان «گاو آپیس» ذکر شده است که پرده از انحرافِ انحطاطآمیزِ قوم بنیاسرائیل برمیدارد. آپیس، گاو نر سیاه با پیشانی سفیدی بود که تنها از او برای نسلکِشی استفاده میشد و سن او نباید از 25 میگذشت؛ این گاو بعد از مرگ نیز مورد پرستش بود و نماد «ابدیت» و «ثبات دنیا» بود و برای مصریانی که به ابّدی بودن «تمّدن مصر» ایمان داشتند؛ اهمیّت زیادی داشت. قوم بنیاسرائیل، 400 سال در تجربۀ بردگی خود به برتری مصریان ایمان آورده بودند و این زمینۀ روحی_اجتماعی در آنها ایجاد شده بود که هر کس بخواهد به تمدن برسد باید از مسیر آپیسپرستی به آن دست یابد و بخشی از جامعه به شیفتگانِ اصول تمدن پیشرفتۀ مصر مبدل شده بودند. در آیه 93 سوره بقره این آمیختگی با گاو پرستی اینگونه ذکر شده است که أُشْرِبُوا في قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما يَأْمُرُكُمْ بِهِ إيمانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ بر اثر كفرشان، علاقه به گوساله در دلهاشان جا گیر شد. بگو: «ايمان شما، چه فرمان بدى به شما مىدهد، اگر ايمان داريد!.»
در اینجا بود که سامری با سوءاستفاده از «حیثیتِ اجتماعی» بخشی از قوم بنیاسرائیل توانست به این «هضمشدگی» خود در اصولِ تمدنی پیشرفته مصر، ظاهر بیرونی دهد و با نبوغِ خود، از شخصیت ناآگاه مردم به نفع آنچه که از هویت آنها فهمیده بود؛ بهرهبرداری کند. سامری در پاسخ به حضرت موسی (علیهالسّلام) در مورد نحوه انحراف مردم میگوید که «من به چیزی بصیرت داشتم که مردم از آن غافل بودند». این بصیرت او به همین مواردی برمیگردد که ذکر آن رفت و این شناخت را در جهت خواهشهای درونی خود در ساختِ یک جامعۀ پیشرفته و در رفاه پیاده کرد و معتقد بود که باید قوم بنیاسرائیل از مسیر مصریان بروند تا به اقتدار جهانی برسند. در اینجا است که نمای ارتجاعِ متحجرانه در قالب تمدن مصر ظهور پیدا میکند و این قومی که قرار بود قوم برتر روی زمین شوند به مرحله اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ (بقره؛ 61) میرسند.
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
پردهی چهارم؛ قاتل خاموش
اینترنت و فضای مجازی میتواند فرصت مطلوبی برای استفاده بهینه از زمان باشد؛ اما بیهدفی در استفاده از رسانههای اینترنتی، قتل فرصتها را به دنبال دارد. گشتزنیهای بیهدف مجازی را میتوان قاتل خاموش فرصتها دانست و بیانگر آسیب جدیای است که در این فضا و سوء مدیریت و استفاده از آن در جامعه امروز ایرانی به وجود آمده است.
این ویژگی رسانه است که به دلیل جذابیتها، غفلت آفرین است. یعنی اگر برنامهریزی دقیق برای استفاده از رسانه و فضای مجازی نداشته باشیم، همهی توان و استعداد و انگیزههای ما را میبلعد و خبر نمیدهد که میبلعد!
پایان
اين اردوگاه ما را به ياد اردوگاههاي دوران نازيها مياندازد كه در اوايل دههِچهل، مردم بيگناه را در آن مورد آزار و اذيت قرار ميدادند. اکنون ايالات متحده در اوايل قرن 21 بازداشتگاهي را بنا نهاده كه بسيار به اردوگاههاي نازيها شبيه است و در آنجا افرادي را زنداني ميكنند كه به آنها برچسب «دشمنان جنگجو» زده ميشود. در طول چند سال گذشته بسیاری از زندانيان گوانتانامو به دلیل شرایط سخت زندگی و شكنجههاي فراوان جسمي و روحي خودكشي كردند كه بالاترين ميزان خودكشي در ميان زندانيان در سراسر جهان است. زندانیان گوانتانامو مرگ را براي خويش يك اميد و آرزو به شمار ميآورند!
جنایات نژادپرستانه آمریکا
آمریکا نماد یک نظام امپریالیستی و نژادپرست است که با پای گذاردن بر روی خواست و اراده ملتهای آزاد و جوامع مستقل و آزادیخواه، راه تنفس مردم جهان حتی مردم خود آمریکا را مسدود نموده است.
روزنامه اينديپندنت مدتی پیش با انتشار صحنههايي از نقض حقوق بشر در خود امريكا تصاويري را نشان داد كه نمادی از بردهداري در قرن بيست و يكم بود. اين تصاوير كارگران سیاهپوست غل و زنجيرشدهاي را نشان ميدهد كه در مزارع فلوريدا مشغول بكارند؛ از آنجا که اين كارگران يك شهروند درجه اول امريكايي به حساب نميآيند از ابتداييترين حقوق انساني محروماند! اين كارگران در بدترين شرايط محيطي و بهداشتي بهسر ميبرند؛ به آنان غذاي كافي داده نميشود و با حقوق اندك مجبورند كارهايي را انجام دهند كه هيچكس حاضر به انجام آن نيست چنانچه كارگري به اين وضعيت اعتراض كند و يا محيط كاري خود را ترك كند با فجيعترين وضعي تنبیه میشوند. علت تحت فشار قرارگرفتن این كارگران مهاجر، پايين نگهداشتن قيمت محصولات كشاورزي براي شهروندان درجه اول و سفیدپوست امريكايي است!
حمایت آمریکا از تروریستها
در دهههاي اخير، فجايع انساني بيشماري در ويتنام، هيروشيما، ناكازاكي، بوسني و هرزگوين، كوزوو، ديرياسين، صبرا و شتيلا، بالكان، عراق و افغانستان، لبنان، سوریه، یمن و... رخ داده كه در همه اینها آمریکا به طور مستقیم یا با واسطه تروریستهای دست پروده خود نقش داشته است. از نگاه کارشناسان، آمریکا در به راه افتادن جنگ خونین اوکراین نیز نقش مستقیم داشته است. از این رو آمريكا در دهههای اخیر همواره پيشگام ترور و خشونت در جهان بوده است. در واقع میتوان گفت ارتكاب خونينترين خشونتها، ويژگي دايمي تاريخ ايالات متحده از ابتداي تشكيل آن تاكنون بوده است. اساس كشوري كه هماكنون مدعي رهبري مبارزه با تروريسم است، بر پايه ترور، خشونت و وحشيگري شكل گرفته است. نخستین مهاجران انگليسي كه قدم به خاك قاره آمريكا گذاشتند و آنجا را به اشغال خود درآوردند، مرگبارترين جنایات را مرتکب شدند. در آن زمان مهاجران به قاره آمريكا براي توجيه قتلعام سرخپوستان و تصاحب زمينهاي بوميان آمريكايي به مسئولیت الهی خویش توسل ميجستند و امروز نيز همين بهانه در پناه شعار «مبارزه با تروريسم» دستاويز ايالات متحده براي قتلعام، غارتگري و مداخله در امور كشورها تلقي ميگردد!
وظیفه امت اسلامی در برابر جنایات آمریکا
موارد فوق بخش کوچکی از کارنامه سیاه آمریکا و جنایات هولناک دولت این کشور علیه ملت ایران و سایر ملتهاست. تاریخ آمریکا مجموعهای کامل از جنایت علیه بشریت و حقوق بشر در کشورهای مستقل، آزاده و مردمی است. لذا مرور این جنایات سند قاطعی در برابر کسانی است که می خواهند آمریکا را دوست و خیرخواه مردم ایران معرفی کنند. با مرور جنایات آمریکا در منطقه و جهان میتوان دریافت که ایستادگی و مبارزه در برابر چنین جنایتکارانی وظیفه هر انسان آزادیخواه است. شکل گیری جهانی عاری از تجاوز و تعدی، ظلم و فریبکاری و حفظ کرامت انسانی و برقراری صلح و آرامش در کنار چنین جنایتکارانی شدنی نخواهد بود و این همان اثبات حقانیت جمهوری اسلامی ایران در انتخاب مسیر مبارزه و ضرورت مقاومت در برابر استکبار جهانی به رهبری آمریکای جنایتکار است.
تحولخواهی در تعارض با فسیلزدگی
مخدره چمن خواه
1. در شکلگیری انقلاب اسلامی، جوانانی مسلمان، انقلابی و علاقهمند، با ایمانی برخاسته از شور و هیجان و احساسات، وارد میدان شدند. ولی با دگرگون شدن فضا و شرایط زمان، تغییر کردند؛ چرا که «پایههای فکری» و «پایههای ایمانی»شان، «پایههای متین و مستحکم» و دارای «پشتوانههای عقلانی محکم» و «استدلال محکمی» نبود. بعد از اینکه مدتی گذشت و از سنین جوانی، مقداری عبور کردند، تبدیل شدند به همان «فسیل»هایی که اصلا انقلاب علیه آن «فسیل»ها بود. بنابراین اینگونه احساسات و هیجانات، پایدار و ماندگار نیستند، مگر مبتنی بر «عقلانیت و استدلال» باشند.
2.حضرت آیت الله خامنه ای، در بخشی از سخنرانی خود به مناسبت سی و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی(رحمةالله)، در مورد اینگونه افراد فرمودند: «برخی افراد به دلیل توقعاتی که از انقلاب داشتند و میخواستند پست و منصب به آنها داده شود یا اینکه در موقعیتهایی که بودند، باقی بمانند، اما منصبی به آنها داده نشد، از انقلاب برگشتند و «فسیل» شدند». علت اشاره رهبر معظم انقلاب به کلمه «فسیل»، بخاطر «بی خاصیتی» و «کهنه و قدیمی بودن» و «نخ نما» شدن و «مانده در گذشته» بودن اینگونه افراد است. به تعبیر ایشان برخی افراد برخلاف امام (رضوان الله علیه) که «تحول آفرین»بودند، دچار تحول معکوس و منفی شدند. البته این افراد نمیتوانند روند تحولی کشور را تغییربدهند، بلکه تنها از گردونه انقلاب خارج شدند. این عده، چه از «روحانیت» باشند و چه از «کسوت»های دیگر، به دلیل اینکه از انقلاب «ریزش»کردند و«روحیه انقلابیگری» را از دست دادند، «فسیل» شدند و دیگر در جامعه «بی خاصیت» تلقی می شوند. این «فسیل»ها از ابتدا «مبانی ایمانی» قوی نداشتند و «کج فکر» بودند.
3. امام خامنه ای در ادامه سخنرانی به موضوع لزوم «تحولخواهی» در نظام اسلامی پرداختند و به ابعاد گوناگون جریان «تحولخواهی» و لوازم ضروری یک حرکت «تحولخواهانه» اشاره کردند. در بین عناصری که مقام معظم رهبری به شرح آن پرداختند، تاکید بر «پشتوانه معرفتی» سهم ویژهای داشت. ایشان هشدار دادند تاریخ انقلاب ثابت کرده هر جریان «تحولخواهی» که «پایه مستحکم معرفتی» نداشته باشد، در نهایت به عقبگرد و «استحاله ماهوی» ختم میشود. ایشان در بخشی از بیاناتشان فرمودند: «امام هم هر کاری که در زمینه تحولات انجام دادند، متکی بر همین «حرکت اسلامی» و «مبانی معرفتی اسلام» بود و امام در چارچوب آن حرکت کردند». (در دیدار تلویزیونی با مردم،۱۴خرداد۱۳۹۹.)
4. برای ایجاد «تحول»؛ چنانچه «پشتوانه فکری» وجود نداشته باشد، این تحول انسان، غلط خواهد بود و احتمالا انسان قدم را نابجا برمیدارد، بعد هم درست پافشاری نمیکند؛ یعنی ثبات قدم در این حالت تحولی نخواهد داشت. بنابراین؛ انقلاب اسلامی در واقع یک عده «فسیل»های کجرو را کنار زد.
بعضی از جوانهای انقلابی دیروز هم، بعد از آنکه وارد مرحلههای گوناگون زندگی و عبور از سالهای جوانی شدند، در واقع، بعضی ها نزدیک و یا تبدیل شدند، به چیزی شبیه آن «فسیل»ها. در بررسی برخی «ابعاد معرفتی» به عنوان پشتوانه یک حرکت «تحولخواهانه»، حرکتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب در نهایت به انقلاب علیه «فسیل»ها بینجامد، نه اینکه خود تبدیل به یک «فسیل» دیگر شود.
5.امام خمینی هم تحولخواه بود و هم تحولساز؛ آن هم تحولی مبتنی بر عقلانیت اسلامی. ممکن است خیلیها اهل حرف زدن از «تحول» باشند، اما اهل هزینه دادن برای تحقق آن نیستند. مثل خیلی از روشنفکرها. ولی امام خمینی(رضوان الله علیه) اینگونه نبود؛ هم «تحولخواه» بود و هم برای تحولی که میخواست، حاضر بود هزینه بدهد. این از مهمترین شاخصه ها و یکی از مؤلفههای مکتب امام یا به تعبیری «منظومه فکری و اندیشه» ایشان است. چرا که هر اندیشه و مکتبی اگر عنصر «تحول» را در نظر نگیرد، دچار رکود و سکون میشود. «تحولخواهی» لازمه مکتبی است که میخواهد زنده و پویا باشد. بیتوجهی به «تحولخواهی» موجب عقبگرد میشود، از همین رو است که جریانی که تحول را نادیده بگیرد، بیشک به دام «انحطاط» میافتد. بنابراین «تحولخواهی» اگر بخواهد ماندگار باشد، باید «پشتوانه معرفتی» داشته باشد، اگر نه «تحولخواهی» مبتنی بر هیجانات، شاید به گرفتن رأی بینجامد، اما پایدار نیست. و به تغییر ماندگاری نمیانجامد. «تحولخواهی»هایی که در طول تاریخ جریانساز و اثرگذار بودند، هر کدام دارای یک نظام فکری و نوع خاصی از «عقلانیت» است.
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
6.اساس اندیشه و دغدغه شهید مطهری هم بر همین پایه «عقلانیت» استوار بوده است. اندیشه ایشان این بوده است که اسلام ۱۴۰۰ سال پیش چگونه میتواند پاسخگوی نیازهای بشریت در عصر حاضر باشد؟ ایشان این نظر را مطرح میکند که ما در مجموعه معارف اسلامی یکسری ثابتات داریم، یک سری متغیرات. مثلا در آیه «اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» (آیه ۶۰ سوره انفال). مسلمانان را دعوت به افزایش قدرت در برابر دشمن میکند و تأکید بر این مسئله است که اسبهای زین کرده را برای ترساندن دشمن فراهم کنند. در این آیه اصل افزایش قدرت نظامی و اصل «مجهز شدن» به «ابزار نظامی» برای ترساندن دشمن یک «اصل ثابت» است اما فراهم کردن اسب زین کرده یک «اصل متغیر» است که با گذشت زمان تغییر میکند. بر اساس همین مثال، هر فرد و جریانی که وارد گردونه «تحولخواهی» میشود باید با شناخت ثابتات و براساس ثابتات دست به تغییر متغیرات بزند.
توجه داشته باشید که دست به تغییر زدن، هم تغییر ثابتات و هم متغیرات، نامش «ولنگاری» است، از آن طرف «حفظ» و «ثابت نگه داشتن» ثابتات و متغیرات توامان با هم، نامش تحجر است. اما «حفظ» ثابتات و «تغییر» متغیرات نامش «تحول» است و «انقلابیگری». «تحول» چیزی در میانه ولنگاری و تحجر است. متأسفانه بسیاری از مدیران ما به دنبال حفظ وضع موجود هستند و از تغییر میترسند، در حالی که یک مدیر انقلابی کسی است که مدام در پی برهم زدن وضع موجود برای رسیدن به وضع مطلوب است، آن هم بر اساس ثابتات.
7.در نتیجه کسانی که بر اثر ارتباط با «مبانی دینی» علامه طباطبایی، علامه مصباح و کتاب های شهید مطهری، «مبانی فکری»شان درست بود، قرص و محکم ایستادند. بنابراین «تقویت مبانی معرفتی» برای نیروهای انقلابی جوان خیلی مهم است، چون در غیر این صورت آسیب «انحراف فکری» به وجود می آید. بر این اساس باید گفت که یکی از اشکال های جبهه «انقلاب فرهنگی» این بود که برخی از نیروهای آن، بیشتر جذب «شعارها و احساسات» شدند تا «اندیشه ها و فکر ها»ی انقلاب. اینان، «عمق اعتقادی اندک» و «تظاهر انقلابی» زیاد داشتند. از این رو، «ناپایدار» بودند و «غربال» شدند. انقلاب در طول چهل و سه، «ریزش» هایی داشته است، ولی «رویش» ها بر «ریزش» ها غالب بوده است. «فسیل» های انقلاب جزو «ریزش» های انقلاب بودند و از گردونه خارج شدند.
به احترام نوشتن و نویسنده
علی شیرازی
خداوند علیم، در آیههای ۳و۴ سوره علق، خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان کسی که به وسیله "قلم" تعلیم نمود.
در این سوره، تعلیم به وسیله قلم، از اوصاف خدای بزرگ و مهربان شمرده شده است.
جایگاه قلم در نزد پروردگار حکیم، آنقدر بالاست که در قرآن مجید، سوره ای به نام قلم دارد و در آیه اول این سوره می فرماید: سوگند به قلم، و آنچه را با قلم می نویسند.
نبی مکرم اسلام(ص) میفرماید: ان اول ما خلق الله القلم - اولین چیزی که خداوند آفرید، قلم بود.
در ادامه آن حضرت فرمود: خدا به قلم فرمان داد: بنویس، و او آنچه را بوده و خواهد بود، تا روز قیامت نوشت.
نبی مکرم اسلام(ص)، در حدیث دیگری می فرماید: قلم، نعمت بزرگی از طرف پروردگار است.
حضرت پیامبر(ص)، همچنین فرمود: مداد العلماء افضل من دماء الشهداء - قلم دانشمندان، از خون شهیدان برتر است.
حضرت علی(ع) هم می فرماید: عقل های صاحبان فضیلت در نوک قلم های آنان است.
امیر بیان همچنین فرمود: قلم، گویاترین چیزی است که از طرف تو سخن می گوید.
امام خمینی(ره) نیز در تبیین ارزش و جایگاه قلم فرمودند: آنقدر که بشر از قلمهای صحیح نفع برده است، از چیز دیگر نبرده است.
قلم، ابزار دست پیامبران و اولیای الهی و بزرگان دین و دانش، و سرازیر کننده روح توحید و ایمان، در دلها و جانها است.
قلم، بزرگترین نعمت بی بدیل الهی و خزانه دار افتخارات بشر و رونق بخش بازار علوم است.
قلم، عامل نجات انسان از جهل و نادانی و راهنمای سعادت و ترسیم گر هویت انسان ها، و عامل روشن نمودن راه فضیلت و کمال است.
قلم، گویای عواطف و ترجمان عقل بشر و وسیله تربیت و شکوفایی مغزها و بیان کننده اندیشه ها و جمع آوری کننده تجربیات قرن ها و دوران هاست؛
قلم، مقدس ترین ابزار در خدمت انسانیت و عامل حفظ و تعلیم علوم و تزکیه نفوس است.
قلم، عامل ارتباط با مغزها، وسمبل تفکر و آگاهی و معرفت، و برنده ترین و کوبنده ترین سلاح مبارزه با فساد است.
قلم، کلید زندان ملت های دربند و پدیده ای ارزشمند در زندگی انسان است.
قلم، معجزه ای جاودان و عامل تعالی قدرت الهی در جامعه، حکومت ها و تمدن هاست.
قلم، عامل شور و شعور، و به حرکت در آوردن ملت ها و ابزار بالابردن صبر و مقاومت و رضایت مردم است.
قلم، رازدار بشر و خزانه دار علوم و افتخارات جامعه انسانی است.
قلم، تبیین کننده اندیشه متفکران و مانوس ترین رفیق دانشمندان و علماء است.
قلم، حلقه اتصال فکر راهبردی اندیشمندان و فقها و پل ارتباطی گذشته و حال و آینده است.
قلم، یکی از مظاهر هستی، پاره کننده حجاب ها، و حافظ علوم و معارف و پاسدار افکار بزرگان و متفکران و دانشمندان است.
قلم، سرچشمه تمدن ها و موجب تعالی و رشد فرهنگ ها و پیشرفت
عقلانیت انقلابی چاشنی هویت و اصالت
آمنه عسکری منفرد
[۱].جایگاه تعقل و تفکر در اسلام آنچنان رفیع است که خدای متعال در قرآن آنرا برترین نعمت از جانب خود به انسانها معرفی کرده، نورانیتی که بهعنوان عنصری الهی در وجود انسان نهفته است و به فرمودهٔ امامعلی(ع) در خطبه اول نهجالبلاغه، پیامبران برای شکوفایی «گنجینههایعقول» ظهور کردهاند، «یَثیروا لَهُم دَفائِنُالعُقول». همچنین میدانیم ماهیتِ دینِاسلام با سرشتِانقلاب درهم آمیختهاست، به نحویکه تصور وجودِ اسلام جدا از وصفِ انقلابیِ آن ناممکن است و بعثت پیامبر اکرم نیز، نمونهٔ کاملِ ظهورِانقلاب علیه ظلم و استبداد و به منظور استقرار حکومتِ عدلالهی بهشمار میرود. برایناساس؛انقلاب اسلامی ایران یک پدیدهٔ مستقل نبوده، بلکه بخشی از انقلاب مداوم، مستمر و جهانیِ نهفته در خودِ اسلام است، که چهارده قرن پیش ظهورکرده وهمواره در طول تاریخِ اسلام به صورت مستمر تداومیافتهاست. پس میتوان چنین ادعاکرد که؛ غایاتِ انقلاب اسلامی ایران، همان غایت پیامبران الهی است. پس چرا گاهی مفهوم «عقلانیت» را که جزء جدانشدنی انقلاب است؛ در مقابلِ «انقلابیگری» قرار میدهند، چنانکه گویی عقلانیت نقطهٔ مقابل انقلابیگری است؟
[۲].از آنجاکه حرکت انقلاب اسلامی ایران در راستای به فعلیترساندن اهدافِ بعثت پیامبرانالهی در جامعهٔاسلامی و به سمتِ تحققِ «تمدنِنویناسلامی» است؛ شناخت جایگاه عقلانیت به عنوان اصلیترین ابزاری که موجب قوام انقلاب میشود ضروری مینماید. «انقلابیگری» از تعقل و «عقلانیت» جدا نیست و انسانها به برکت خرد میتوانند پیامِ «نفیِسلطهٔاستکبار» و «اثباتِهویتِ دینی» را که هدف از بعثت انبیاست، به عنوان هدفِ غایی انقلاب در جهت تشکیل جامعهٔ اسلامی برگزینند. پس اینکه عدهای با «نامِ عقلانیت»، با «نامِ اعتدال» و با «نامِ پرهیز از جنجال و دردسرِ بینالمللی»؛ دوری از مبانی و اصول انقلاب را تجویزمیکنند نهتنها عاقل نیستند؛ بلکه به تعبیر رهبر انقلاب این نشانهٔ «بیصبری وخستهشدن» آنها از اصول است، زیرا «عقلانیتواقعی» در «انقلابیگری» است و باورهای دینی باید در کنار عقلانیت و اعتدال، از «افراطیگری» و «شعارزدگی» فاصله گیرد. انقلابیبودن یعنی «التزام فکری وعملی به مبانی، اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی» و «عقلانیت» یعنی انجام کارِ سنجیده برخاسته از بهکارگرفتنِ خرد و تدبیر، فکر و محاسبات، «توجه به ظرفیت و کارِ کارشناسی»، «مطالعهٔ درست» و ملاحظهٔ جوانب و آثار تبعاتِ اقدام بهعمل که این از آغاز، شیوهٔ جمهوری اسلامی بودهاست. پس اینکه عدهای «اسم عقلانیت» را میآورند ومنظورشان «ترس، انفعال و فرار از مقابل دشمن» است، بزدل هستند و طبق بیان رهبرانقلاب «ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند.» (۲۱مهر۹۷) . از طرفی عقلانیت و محاسبه به معنای «محافظهکاری» نیز هست، اما عاقلبودن و بهکارگرفتنخرد در امور با محافظهکاری فرقدارد. محافظهکار طرفدار وضعِموجود میباشد، از هر تحولی بیمناک است و از دگرگونی میترسد، اما «عقلانیت» اینطور نیست، بلکه «محاسبهْ عقلانی گاهی خودش «منشاء تحولات عظیمی» میشود. انقلاباسلامی ما به رهبری خمینی کبیر نمونهٔ کامل چنین تحولی و بر اساس «محاسبات منطقی و اصولی» بود نه بر پایهٔ رفتارهای هیجانی و شتابزده.
👇👇👇
[۳].انقلاب اسلامی در ایران به دنبال ایجاد یک جامعه «باهویت»، «دارای اصالت»، «خلاقیت» و «حرفِ نو» بود که چنین تحولی با رهبری امامخمینی(ره) بهعنوان رهبریعاقل، اندیشهورز، انقلابی، که دارای روحیه، ذهن و عملانقلابی بودند ممکن شد و «امروز هم مبنای «اقتدار» در جمهوری اسلامی یک مبنای عقلانیتی است؛ یعنی اقتدار را بر اساس احساسات، عواطف و توهمات دنبال نمیکنیم. «محاسبهٔاقتدارملی» یک محاسبهٔ عقلانی، درست و منطقی است و لذا برای تحقق آن همگان باید همتشان را برای یک بازسازی انقلابی، عقلانی و فکورانه در همهٔ عرصههایمدیریتی؛ فردی و اجتماعی بهکارگیرند تا در همهٔ بخشهایاقتصادی، سازندگی، سیاست خارجی و دیپلماسی، علمی و فرهنگی و… یک حرکت انقلابی بهوجودبیاید؛ حرکتی اندیشهورزانه و عقلانی.» (بیانات رهبر انقلاب ۶شهریور ۱۴۰۰) و در این مسیر بهرهگیری از نیروی جوان؛ متخصص، متعهدبهآرمانهایانقلاب در کنار نیروهای با تجربه در هر حوزهای؛ به «همافزایی» توانِ داخلی، برای ریل گذاری تأمین بهینهٔ منافع ملی میانجامد. توصیهٔ رهبر انقلاب در این برهه به تشکلهای انقلابی «آرمانگرایی» است؛ چراکه آرمانگرایی «عینِ عقلانیت» است و اگر ملتی «بدونِآرمان» شود، همانند وضع امروز جوامعغربی از درون «پوچ و تهی» خواهد شد. رسیدن به جامعهٔ عادل، آزاد، پیشرفته، متعهد، متعبد، مؤمن، مرفه، متحد، قوی، مستحکم و مستقل «آرمان» محسوب میشود و اینک ایران اسلامی بر اساس این آرمان حرکت میکند.
[۴].انسانِ «انقلابیِ شجاع» که «اهلِاقدام وعمل است؛ باید «ابتکار» ورزیده، بنبستها را بشکند، با بهرهگیری از نیروی خرد «گرهگشایی» کرده و با «امیدبهخدا» برای رسیدن به «آیندهٔروشن» حرکتکند و باز به تعبیر رهبرانقلاب این همان «روحیهانقلابی و انقلابیگری» است، که به عنوان نیاز امروز کشور باید حفظ شود. اکنون دنیایاسلام بر پایهٔ حرکتهای انقلابی در مسیر حرکت به سمت «تمدننویناسلامی» است و در این مسیر همواره مورد تهدید استکبار و ابرقدرتها بوده و هست. استکبار با روحیهٔ «نفیاستبداد و دفاعاز آرمانهای انقلابی» خصومت دارد و آن را مانع پیشبرد اهداف خود میداند، بنابراین علت دشمنی های او با ملت ما نیز، تأکید ایران بر«نفی سلطهپذیری» و «اثبات هویت ملی» است. دشمن مستکبر با ایجاد تحریم وفشارهای همهجانبه به دنبال تسلیم کردن ملت است و متاسفانه همانطور که در سالهای اول انقلاب عدهای به بهانه عقلانیت از «اصول و مبانی و پایه های اصلی انقلاب» صرفنظر کرده و سخناز «برسرعقلآوردنانقلاب» میزدند؛ امروز هم تصورمیکنند که انقلابیبودن به واسطهٔ «هزینههایی» که دارد عقلانی نیست»؛ چراکه باعث «ایجاد چالش» با ابرقدرتها میشود و لذا عقلانیت را به «سازش با ابرقدرتها» تعبیرمیکنند، درحالیکه باید دانست «چالش» اگر «عقلایی و منطبق با منطق» و «اعتمادبه نفس» باشد، هزینهای به مراتب کمتر از هزینه «سازش» دارد. عقلانیت در این نیست که انسان خود را بعد از رها شدن از چنبرهٔ قدرت آمریکا و استکبار، مجدد بهآنها نزدیککند.» (بیاناترهبرانقلاب ۱۷شهریور۹۰). که در اینصورت، «سازش با دشمن» منجر به «عقبافتادگی» و «تحجر» یعنی بازگشت کشور به دوران بردگی طاغوت خواهدشد. امروز «انقلابیماندن» مشکلتر و مهمتر از «انقلابیبودن» است، چون «انقلابی ماندن» هزینه دارد. اما ملتِ بیدارِ ما، با مجهز شدن به «سلاحِ عقلانیت و انقلابیگری»، پرچمدار «بیداری اسلامی» در دنیای اسلام بوده و معتقداست با «کاربست عقلانیت» به «تشکیلِ جامعهٔ ترازِ انقلاباسلامی» دست خواهد یافت .
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام
ایام عید فرا رسید...
و گفتند دلها بنویسند...
اما، از چه بنویسند؟!...
از مولایشان، از ولایت مولایشان...
و دل چه توان دارد که نویسد از ولایت مولایش،
آنگاه که خداوند در وصف ولایتش می فرماید:
"ولایت علی بن ابیطالب حصنی، فمن دخل حصنی، أمن من عذابی"
آنگاه که خداوند جَلّ و علی در توصیف مقام ولایت حجت خود بر زمین اینچنین سخن می فرماید؛ قلم ها در دستان نگارندگان می لرزند و دستها بر صفحات می لغزند و دل می شکند و اشک می جوشد و آه بر می آید و ناله می زنی:" أین الغدیر!؟ "
غدیر؛
بازگفت ماجرای غربت دین پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله) است، آنچنانی که فرمود:"اسلام در ابتدا غریب بود و به غربت بازخواهد گشت، چنانکه در ابتدا آنگونه بود!"
غدیر؛
زمزمه های غمبار آن امام تنهایی است که می فرمود:"صبر کردم در حالیکه گویا خار در چشم و استخوان در گلویم مانده است!"
غدیر؛
آذین بستن اسلام است به ولایت ولی خدا(علیه السلام).
غدیر؛
پالایش داستان اسلام است از جعلیات قصه گویان و دروغ پردازان بی پروای تاریخ.
غدیر؛
مایه وحدت مسلمانان و نجات آنها از تفرق و تشعب است،آنجا که خداوند فرمودند:" واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا..." که به تصریح بسیاری از علمای اهل سنت "حبل الله"در آیه، همان ولایت امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) است.
و غدیر؛ آغاز عاشقی ماست و ما معتبر شدیم!
و ما گدایان کوی عصمت و طهارت، معتبر شدیم به اعتبار ولایت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) ، آنگاه که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خطاب به مولا فرمودند:" تو و شیعیانت رستگارانید!"
و ما رستگار شدیم...
شیعه شدیم...عاشق و پروانه...
پروانه را به گرد شمع دیده ای؟!
ما پروانه شدیم و پیله های جهل و باطل را از تن خود گسستیم و به دور شمع وجود مولایمان پرپر می زنیم!
غدیر...
کجایی غدیر؟!...
تا بشنوی صدای تبریک و ببینی زبانهای دوسر را؟!
هنوز حلاوتِ ولایتِ مولا را نچشیده، آفتِ نفاق به دین رسول احمد صلی الله علیه و آله افتاد و انشعاب و افتراق بوجود آمد...
و حسودان و منکران و جاهلان و شیاطین هم پیمان شدند!
غدیر تو شاهد بودی، شاهد بر أحوال غدیر!
آنگاه که پیامبر با جهاز شتران منبری ساخت و دستان علی ابن ابیطالب (علیه السلام) را بر فراز آن بالا برد و چنین فرمود:"من کنت مولا فهذا علی مولا"
تو شنیدی غدیر، و همه ی آن جمع صد و بیست هزار نفری هم شنیدند و آسمان و ملائک هم شنیدند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسالت خود را به اتمام رسانید و حجت خدا بر مردم تمام شد و دین خدا کامل گشت و نعمت بر مردم تمام!
خداوند فرمود:"ابلاغ کن و نترس! "
مگر پیامبر را جز خدا از کسی هراس بود که خداوند چنین اش فرمود؟!
لا والله...
هرگز پیامبر برای خودش نهراسید، که ترس او از فتنه های پس از خودش بود... ترس او از نقض پیمان بود...
همان پیمان محکمی که در غدیر، زن و مرد با علی (علیه السلام) بستند و تبریک گویان از کنارش گذشتند که گذشتند!
زن و مرد پیمانشان را گذاشتند و گذشتند و تو هنوز پا برجا مانده ای غدیر!
غدیر تو برایم بگو؛
با امیر المؤمنینی علی(علیه السلام) چه کردند؟! جز عداوت و خباثت؟!
اینان را لیاقت همان سوسماری بود که آرزویش را می کردند...
اینان را چه به داشتن أسداللّه الغالب وحیدر کرّار؟!
غدیر، تو می دانی!
شبهای غمبار مدینه را تاریخ از یاد نمی برد، آنگاه که أصحاب کسای پیامبر (صلی الله علیه و آله) به در خانه های حاضران غدیر رفتند وآنان حاشا نمودند!!!
غدیر...
مدینه وام دارِ که بود، که در دام فتنه و نفاق گرفتار آمد؟!
تو می دانی! ما هم می دانیم، خدای ما هم می داند که جهل وافر، فهم اندک و ایمان ناقصِ اهل مدینه، توان تحمل سنگینی عدل و علم و تقوای مولای متقیان و امام رستگاران را نداشت!
که اگر می داشت و اگر همگی مردم بر حُب و ولایت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) جمع می شدند، خداوند جهنم را نمی آفرید، آنچنان که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) فرموده بودند!
اما غدیر...
غدیرِ دوست داشتنی...
امروز عید بزرگ خداوند است که با نام تو عجین شده!
آخر تو ماندی و ماجرای غدیر خم را به غایبان آن روز رساندی، حتی پس از هزار و چهارصد و اندی سال فاصله...!
غدیر...
رسالت تو هم شبیه رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود که ولایت علی( علیه السلام) را به مردمان اعلام و اثبات نمود!
حقا، که حافظه ی تو، بلندتر از همه ی تاریخ است!
و فریاد معرفتت، بلندترینِ فریادها...
عيدت مبارک غدیر،
عيدت مبارک!!!
زهرا نوری مهربانی
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
جوان ایرانی در میدان فرهنگسازی
مخدره چمن خواه
۱.دنیای جوانی دنیایی سرشار از شادی، شور، هیجان و احساسات است. نام جوان همیشه با سرحالی و سرزندگی در ذهن ها تداعی میشود. جوان به دنبال نوآوری و کنکاش است. آرام و قرار ندارد. تحمل زندگی یکنواخت برایش سخت است. ذهن ماجراجو و تحول خواه او همیشه به دنبال چیزهای تازه و جدید است. با این اوصاف، جوان ایرانی باید قدرت تحلیل داشته باشد، اگر فاقد قدرت تحلیل باشد، دشمن او را فریفته و مجذوب کرده و در جهت اهداف خودش قرار میدهد.
جوانان هر کشور به دلیل آنکه بدنه فعال، پویا و پرانگیزه هر ملت و بهترین منابع انسانی در زندگی جمعی محسوب میشوند، سهم مؤثری در تضمین «حیات فرهنگی و ملی» کشورهای متبوع دارند. دستیابی مطلوب به «هویت در ابعاد فردی، دینی و ملی در جوانان»، هم درجه امید به آینده را بالا میبرد و هم مایه اعتماد نهادهای اجتماعی به ویژه نهاد حکومت به آنان و نقش آنها در ضمانت زیستجمعی در دهههای آینده است. بنابراین کیفیت و درجه «هویت فردی، دینی و ملی» آنان میتواند نقش مؤثری در پیشرفت «فرهنگ ملی و دینی» هر کشوری ایفا نماید.
«هویت» به چه معناست؟
۲.«هويت» عبارت است: از مجموعه خصايصي كه شخصیت فرد يا احساس دروني او را تعيين مي كند. نيروي انساني هر جامعه، نقش تعيين كننده اي در سرنوشت آن كشور دارند. از آنجا كه كشور ايران، كشور جواني است، لذا توجه به «هويت ملي ايراني»، امري ضروري است. عناصر بنياني تشكيل دهنده «هويت ملي ايراني» جغرافيا، تاريخ و فرهنگ است كه جوانان ايراني در برهه هاي مختلف نشان دادند كه «تماميت ارضي كشور» برايشان مهم است؛ بنابراين؛ اين بخش از «هويت ملي ايراني» در بين جوانان ايراني زنده، پويا، پررنگ و فعال است. جوانان اين مرز و بوم براي آنكه نسبت به «هويت ملي» خود آگاهي يابند بايد «تاريخ گذشته كشور» را بدانند تا اين كه دلايل وقوع حوادث براي آنها محرز شود و دچار سردرگمي نشوند. بنابراين آگاهي از گذشته كشور ايران، به جوانان كمك مي كند تا به عنوان يك ايراني به «هويت ملي» خود پي ببرند. «هويت ملي» با «فرهنگ و تمدن و دين و سياست و زبان» در ارتباط نزديك است و هر چه در جامعه قابليت ظهور و رشد دارد، از فرهنگ سرچشمه مي گيرد. خلاصه اين كه عناصر سازنده «هويت ملي»، عناصري پايان ناپذيرند. روح ملي، وجدان بيدار يك ملت است كه حركت كلي او، تاريخ را هدايت مي كند.با توجه به اين كه درصد بالايي از افراد جامعه ايران، جوانان هستند راهكارهايی براي آنكه «هويت ملي ايراني» در جوانان ما دروني شود و جزيي از شخصيت آنها قرار گيرد، لازم به نظر مي رسد. مانند: دادن آگاهي و اطلاعات كافي و مفيد به قشر جوان جامعه، مشاركت جوانان در عرصه ها و حوزه هاي مختلف سياسي، فرهنگی و مذهبی، اجتماعی، علمی، اقتصادی، همچنین آزادی بیان، فکر و اندیشه؛ ایجاد روحیه تتبع و پژوهش در جوانان برای کشف «هویت پنهان» و «هویت ملی ایرانی» خود.
حساسیت مسئله «هویت» در میان جوانان و اهمیت دوره جوانی با توجه به اینکه جمعیت ایران از لحاظ ترکیب سنی جوان به حساب می آید و اینکه دوران جوانی دورهای است که در آن بحران «هویتیابی» بر سازمان روانی فرد چیره می شود و جوان تشنه ی «هویت» را به جست جو و سنجش ارزش های مختلف و گاه متضــاد هـدایت می نماید، تا در پایان این دوره بحرانی، احساسی از داشتن «هویت» را برای وی به ارمغان آورد.
رهبر انقلاب اسلامی فرمودند:《نسل نوجوان و جوان باید، دارای هویت ملی و اسلامی_ایرانی، معتمد به نفس، مقاوم، آگاه از اندیشه های امام و آرمانها، دانشمند و کارآمد پرورش یابد. 》(دیدار معلمان،۲۹اردیبهشت۱۴۰۱)
«هویت بانی» به چه معناست؟
۳.«هویتبانی» یعنی از ارزشها که از جهانبینی و ایدئولوژی نشات گرفته که براساس اسلام است حفاظت کنیم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای آنکه بتواند در جامعه انقلاب کند، «هویتسازی» میکند. وآدم ها براساس «هویتی» که دارند عمل میکنند. جامعه براساس «هویت» کنش و واکنش دارد. انبیاء علاوه بر «هویتسازی»، «هویتبانی» هم میکنند.
انقلاب ما مبتنی بر انقلاب انبیاء است. آنها ابتدا در افراد، بر اساس جهانبینی و ایدیولوژی الهی و مبانی فکری و ارزشی «هویت انسانها» و به طبع جامعه را بوجود میآورند و پس از آن و به همراه این افراد از این «هویت ایجاد شده» پاسداری و پاسبانی میکردند، تا از مسیر اصلی خارج و مبانی دیگری جایگزین اون نشود. همهی انسانها و جوامع براساس جهانبینی و ایدئولوژی عمل میکنند.
نقش دشمن در «هویت زدایی»
👇👇👇👇
۴. اگر جوان ایرانی به دنبال سبک زندگی غلط غربی برود و بخواهد فقط از پوشش و گویش آنها تقلید کند. کم کم به عروسکی خیمهشببازی تبدیل میشود که از خود هیچ اراده ندارد. حتی در انتخاب مدل مو یا مدل لباس و..... و کاملا تسلیم فرهنگ غرب شده است. چون از فرهنگ غرب تقلید کرده است و دیگر به دنبال تحصیل، کار، معنویت، اخلاق اسلامی نیست. دشمن درصدد «هویتزدایی» در مردم علی الخصوص جوانان با نفی ارزشهای اسلامی است. اگر جامعه از جمعیت جوان محروم بماند، دشمن بر این جامعه مسلط خواهد شد. جمعیت جوان یک ارزش اجتماعی، فرهنگی، علمی، سیاسیو بینالمللی است و میتواند موفقیت کسب کند. حرکت جامعه در دست جوانان است. جوان ایرانی با تکیه بر هوش سرشار، نیروی بدنی، ذهنی پویا و نیروی ایمان بالا، میتواند در همه عرصهها تاثیرگذار باشد. باید خاطرنشان کرد که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دشمن دائما به دنبال ضربه زدن به انقلاب اسلامی از راه های مختلف بوده و هست و بعد از جنگ سخت و نیمه سخت، به جنگ نرم و هوشمند روی آورد. و تمام تلاش خود را در انحراف فکری و اعتقادی عموم جامعه، علی الخصوص جوانان به کار بست. دشمن از طریق ماهواره، اینترنت، ابزار های رسانه نوپدید، قصد بی هویتی جوانان و بی توجهی آنها به کرامت وجودی خودشان شدند. دشمن یک حمله همه جانبه فرهنگی به وسیله جنگ نرم برای تغییر هویت و تغییر ذهن ها و تحریک هوس ها کرده است. جوان ایرانی با این همه هجمه فرهنگ غرب توانسته هویت خودش را حفظ کند و پای ارزش ها و آرمانهای انقلاب اسلامی ایستاده و از آنها دفاع می کند.
مهمترین شگرد دشمن برای اینکه نگذارد هویتسازی رخ دهد، دائم مسئلهسازی میکند. حال اگر در هویتسازی و هویتبانی قوی باشیم، ما باید برای دشمن مسئلهسازی کنیم.
«هویت جوان ایرانی» در پیشرفت کشور
۵. با پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد «پیشرفت جوانان» در عرصه های مختلف علمی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شده ایم. از سلولهای بنیادی گرفته تا ساخت موشک، همچنین فناوری نانو و دانش بنیان در خیلی از زمینهها. اینها همه محصول پشتکار و احساس مسئولیت جوان ایرانی است. جوانان ایرانی باید از سرگذشت جوانان اندلسی عبرت بگیرند و نگذارند دشمن بر انها تسلط پیدا کند. راز عبور از تاثیرپذیری جوان ایرانی و رسیدن به مرحله تاثیرگذاری افزایش چشمگیر «معنویت و اخلاق» در فضای عمومی جامعه است تا جوانان بتواند در این فضا خوب رشد کند. تمام دستاودها و عقبماندگیهای یک ملت، زیر نظر هویت است. تا زمانی که هویت بماند این انقلاب تداوم خواهد داشت.
آیت الله خامنه ای فرمودند: «یک حرکت عظیم خودجوش در میان همین جوانهایی که انقلاب و امام خمینی و دفاع مقدس را ندیده اند، وجود دارد، به طوری که دل های آنها هم چنان «مجذوب انقلاب» است؛ که این حیرت زا است». (در دیدار با خانواده شهید محسن حججی؛ ۱۱مهر۱۳۹۶)
جوانان ایرانی برگزیدگان تاریخساز هستند. یعنی قابلیت «اثرگذاری در تاریخ» را دارند. در زمان امام خمینی افرادی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله مصباح یزدی، حلقه های میانی میان امام و امت بودند. یعنی قدرت بسیج کنندگی مردم را داشتند و مردم را در جهت اهداف انقلاب هدایت میکردند. امام خمینی به جوانان مسئولیت پذیری داد. افق را برای آنها روشن کرد. جوان باید آرمانگرا باشد. قله ها راه بطلبد. نباید محافظه کار باشد. از جمله مصادیق روحیه آرمانگرایی، تمسک به اصول و مبانی فکری اسلامی است.
آیت الله خامنه ای فرمودند: «البته اگر جوانان بخواهند به معنای واقعی کلمه،«مفید» باشند، باید «نگاه انقلابی» را در خودشان را حفظ و تقویت کنند، در غیر این صورت، پیشرفت ما متوقف خواهد شد». (در دیدار نخبگان علمی؛ ۱۶مرداد۱۳۹۸).
با نگاهی گذرا به تاریخ چهل و سه ساله انقلاب اسلامی ایران، هر عقل سلیمی در می یابد که امروز نسبت به اول انقلاب، جوان دارای عزم و همت و بصیرت بیشتری است. حتی عمق معرفت جوانان امروز از بسیاری از جوانان اول انقلاب بیشتر است. البته انحراف و لاابالی گری و خلاف کاری ها در بعضی از جوانان وجود دارد و اینها را باید از «ریزش ها» به شمار آورد، اما مهم این است که «رویش ها» بر «ریزشها» رجحان و غلبه دارد.
[6]. امروز جبهه عظیم فکری و فرهنگی در مقابل ایران صفآرایی کرده است که همه آنها با سلاح «نفوذ» در زیر یوغ دشمن گرد آمدهاند و دانسته و ندانسته برای دشمن کار میکنند. دشمن میداند که دیگر جنگ نظامی و تحریم، قابلیت بازدارنگی ندارد و اینک به دنبال تغییر ذهنیّتها و هوسها و در یک کلام «نفوذ فکری و فرهنگی» است تا از این طریق همراهانی را در داخل برای خود فراهم آورد تا هر جا که نیاز بود «بیدردسر» و «بیهزینه» از او حمایت کنند. به این ترتیب، ایران همواره مظلوم بوده اما ضعیف نه و در مقابل همه توطئهها، چه در جنگ، چه در فتنهها و چه در هزار خیانت دیگر، با اقتدار مثل کوه، استوار ایستاده و قویتر شده است. اکنون دشمن و بهطور ویژه آمریکا، برای مذاکره با ایران اصرار میکند؛ چراکه او نیاز خود را در ایران میبیند. از آن سو، این ایران بود که در این سالها از مذاکره امتناع میورزید تا راه نفوذ دشمن را ببندد و بر جهانیان بنمایاند که در دنیا ملّتی مقتدر و مستقل وجود دارد که قدرت غاصبانه، طاغوتی و دیکتاتوری آمریکا را قبول نمیکند و اگر روزی پشت میز مذاکره با او نشست، هرگز زیر بار زور نخواهد رفت؛ چراکه آنان مصداق این آیه هستند:
«کَیفَ وَ إن یَظهَروا عَلَیکُم لا یَرقَبوا فیکُم إلّا وَ لا ذِمَّهً یَرضَونَکُم بِأفواهِم وَ تَأبی قًلوبًهًم وَ اَکثرهًم فاسِقون»
چگونه(پیمان مشرکان ارزش دارد) در حالی که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندی با شما را میکنند و نه پیمان شما را. شما را با زبان خود خشنود میکنند ولی دلهایشان ابا دارند؛ و بیشتر آنها فرمانبردار نیستند(سوره توبه، آیه 8).
«نفوذ» مرگبارتر از اسلحه
راضیه شعبان
[1]. نهال باریک انقلاب اسلامی از همان ابتدای نشاء در معرض حوادث، گزندها، طوفانها و تندیهایی قرار گرفت. آنچه را که از پس حوادث طبیعی و طوفانها بر او رفت، میشد به انباشت کمبودها و کمی امکانات مرتبط دانست و چاره کرد؛ اما گاه این تندیها و گزندها از سوی دوستان ما و از روی نادانی، یا از سوی منافقان و منحرفان و از روی عقده، یا از سوی مخالفان اسلام و دشمنان و از روی عمد و کینه وارد میشود که در این صورت چون هجمه غیرطبیعی، عامدانه و کینمدارانه است باید چارهای بینقص، عاقلانه و کارگشا اندیشید. در اینجا ضروری مینماید برای احقاق و اثبات حقّ جمهوری اسلامی ایران، نقاب از چهره دشمنان او برداشت و آنها را شناخت و شناساند.
[2]. انقلاب اسلامی همواره در کنار همه دوستیهای ناب و همراهان یکرو، دوستانی را در کنار خود دیده است که گاه به دلیل نادانی، گاه به دلیل «ضعف در مبانی فکری و معرفتی» و گاه به دلیل «گرایش و علاقه یافتن به تجملات و تشریفات»، هر از گاهی با زبان یا عمل خود نیشها و ضربههایی بر پیکر انقلاب میزنند که شاید بتوان تصریح کرد که از نیش و کین دشمن دردآورتر است. این «دوستان نادان» را باید مانند سایه دنبالهگیری کرد، چراکه هر لحظه ممکن است سنگی در چاه آب ملّت بیندازند که حتی دشمن در خواب چنین نتواند کرد.
[3]. پیش از انقلاب مبارزینی بودند که در کنار دیگر انقلابیون، سرنگونی رژیم شاه را خواهان و در پیروزی انقلاب نیز مؤثر بودند اما بعدها در صف نخستین دشمنان انقلاب قرار گرفتند، چراکه میپنداشتند حکومت متعلّق به آنها خواهد شد. آنان از همان ابتدا در مقابل امام و حکومت اسلامی قد عَلَم کردند، به صدام پناهنده شدند و در کنار او با هموطنان خود جنگیدند و بعد زیر پرچم آمریکا درآمدند. اینان همان «منافقین» هستند. منافقین به دلیل «ضعف در مبانی معرفتی و اعتقادی»، «غرور ناشی از نادانی به یافتههای ذهنی خود» و «تمسّک به ظواهر دین» در مسیر انحراف افتادند. آنان اینک چشم به کارهای دشمن دارند و مترصد فرصتی تا به نظام ضربه بزنند، میان مسئولان و مردم و میان مسئولان با هم اختلاف ایجاد کنند و جوانان را از دین دور و رابطهشان را با نظام قطع کنند.
[4]. از طرف دیگر، در داخل کشور «منافقانی» هستند که با «اظهارات/موضعگیری/تبلیغات»ِ خود دشمن خارجی را امیدوار میکنند. آنان «ترسو»، «کنارهگزین» و «عافیتطلب» هستند؛ وقتی ملت در شدائد و سختیها قرار میگیرند، از آنان هیچ خبری نیست اما آنگاه که میدان خطری ندارد، زبانشان بر مومنان دراز است»(در دیدار مردم آمل؛ 21 خرداد 1377). از آن سو، افرادی را داریم که مخالف نظام هستند اما در عمل، تحرّکی علیه نظام و انقلاب ندارند. بنابراین، «از آنجایی که تحمل شنیدن حرف مخالف در جمهوری اسلامی بالاست»(در دیدار مدیران مطبوعات کشور؛ 3 فروردین 1375)، میان افراد معتقد و مخالف نظام، در حقوق شهروندی تفاوتی نیست(در دیدار اعضای مجلس خبرگان؛ 15شهریور1380).
[5]. سرسختتر از همه، آمریکا به سرکردگی استکبار همواره دشمنی آشکاری با ایران داشته است که این دشمنی حتی به پیش از انقلاب نیز برمیگردد. آمریکا در سال 1332، با کودتای 28 مرداد، دولت ملّی ایران را ساقط و دولت فاسد و وابسته خود را جایگزین کرد. به این ترتیب، تا انقلاب 1357، بر نیروهای مسلح، نفت، سیاست و فرهنگ کشور تسلّط کامل داشت. پس از انقلاب نیز این دشمنی را با «تهدید/تحریم/بدگویی/مشکلتراشی/نفوذ» ادامه داد. در حال حاضر، مهمترین سلاح آمریکا در این دشمنی «نفوذ» است. او تلاش میکند تا با نفوذ به مراکز حسّاس و تصمیمگیر و نیز تغییر فرهنگ، در عزم ملّی تزلزل و در میان ملّت و دولت تفرقه ایجاد کند. محاسبات تصمیمگیران را دستکاری و حضور و ارتباط با آمریکا را حلّال مشکلات قلمداد کند. این از سلاحهای نظامی، خطرناکتر است.
6. دین و دین داری، «نخ تسبیح» و «عامل وحدت» میان مردم و حیرانی دشمن زبون است. به فرمودهی رهبر انقلاب: «دین عامل وحدت، پیشرفت، فداکاری، و از خودگذشتگی است.....دین یک چنین تاثیری دارد».( رهبرانقلاب در دیدار کنگره شهدای عشایر ۲۲خرداد ۱۴۰۱). شعائر اسلام انقلابی که در باطن جامعه وجود دارد مانند، ضد نظام سلطه بودن، دفاع از مظلوم، آزادی و عدالت.... در حال گسترش به جهان اسلام و مستضعفان عالم است و هرجا که ملت با اطمینان به اسلام و رهبری قدم برداشته، دشمن را در راه رسیدن به مقاصد خود ناکام گذاشته است. استکبار این خوف وخطر را از اسلام انقلابی احساس کرده است لذا میخواهد این عامل وحدت که هویت دینی و ملی ملت ایران است را به نابودی بکشاند اما در این رویارویی بارها به دلیل محاسبات غلط این شکستها را به چشم خود دیده است. رهبر انقلاب نیز با اتکال به خداوند متعال و با عزم و ارادهی راسخ و به تبعیت از خمینی عظیم، با پشتیبانی مردم و با شناخت دشمنِ عنود، همچنان درصدد است تا درخت تناور و ریشهدار اسلام و شاخههای طوبایِ آن را با مجاهدتهای چشمگیر خود در دسترس بشریت قرار داده و دشمن حیران، حقیر و خبیث را به ضعف بکشاند و امت اسلام را با سرعت به سمت تمدن نوین اسلامی پیش برده تا در مسیر ظهور قرار بگیرد.
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
دشمن حیران و جذابیتهای حکومت اسلامی
کبرا خالقی
1. از زمانی که خداوند متعال، دین اسلام را که نقشهی راه و برنامه سعادت بشر است، به دست باکفایت پیامبر اکرم(ص) سپرد و او را مامور کرد که این برنامه را عمل کند، به مردم برساند و از پیروان خود مطالبه کند، مخالفانِ سرسختی در برابر آن قد عَلَم کردند. این دشمنیها در هر دورهای فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. در واقع استکبار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به طور جدی در مقابل نظام اسلامی صفبندی کرده و همواره با شدیدترین فتنهها و ترفندها بر علیه ملت ایران به رویارویی پرداخته است. راز این حجم از عدوات و کینهجویی از سوی دشمنان با اسلام و مجریان واقعی احکام آن و قوت و استحکام جمهوری اسلامی که در مقابل مستکبران ایستاده است ؛ چیست؟
2. از مهمترین جذابیتهای اسلام حقیقی که جمهوری اسلامی بر آن بنا شده است «جامعیت» آن است که در سایهی توحید اجتماعی در تمام عرصههای زندگی بشر حاضر است و اهداف، ایدئولوژی و کنشهای آن در «اشاعه خیر»، «اقامه عدل»، «مقابله با ظلم و ستم»، «مبارزه با ستمگران عالم»، «جنگ»، «صلح»، «سیاست داخلی»، «سیاست خارجی»، «مسائل بین المللی» «سبک زندگی»...به زیبایی نمود پیدا میکند. این نگاه به دین، نمایانگر این است که دین اسلام فقط، دین فردی و قلبی یا دین حداقلی نیست، بلکه حقایق و احکام آن در تمام زندگی انسان جاری میباشد. بنابراین در درجهی اوّل همهی مستکبران که با استبداد و ظلم میخواهند بر امور جوامع بشری تسلّط پیدا کنند، زمانیکه با این نگرش عمیق دینی مواجه میشوند، چون بر خلاف نیات شوم آنها است، بر علیه اسلام و اسلام باوران توطئه و دسیسه چینی میکنند.
3. از دیگر جذابیتهای اسلام «وحدت بین مسلمین» است که در قرآن نیز به آن اشاره شده است. « واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» در آیه( ۱۰۳ سوره آل عمران)، در اسلام انسانِ خدا محور نه تنها یک مسلمان مسئول است بلکه این مسئولیت مانند روح در کالبد امت اسلام میدرخشد و بر مسلمان فریضه است تا در همهی جنبهها پشت و پناه برادر دینی خود باشد و از آنجایی که برقراری وحدت، فقط بیانگر یک امر اخلاقی نیست، بلکه مهمتر از آن، عامل دست پیدا کردن دنیای اسلام به عزت کامل است. بنابراین، این وحدت یک واجب قطعی و لازم است که باید به آن عمل شود تا مسلمانان با اتحاد و هم افزایی بیشتر و بهتر، به عنوان امت اسلامی بتوانند در برابرِ زورگویان و ستمگران بایستند تا از تجاوز و تعدی نسبت به امت اسلامی دست برداشته شود.
4. استکبار جهانی به خصوص شیطان بزرگ آمریکا، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مواجه با نظامی شد که دارای ابعادی اجتماعی خاص و جدیدی بود. «حرف نوی» جمهوری اسلامی همراه با اتحاد و همدلی علاوه بر اخلاق اجتماعی، مردم به ویژه مستضعفان جهان را به خود جذب کرد. جذابیت دین اسلام و رهبری مقتدرانه امامین انقلاب در طول ۴۳سال، که باعث شکست توطئههای روز افزون دشمن علیه نظام اسلامی به دلیل محاسبات غلط بوده تا جایی که منجر به عقبنشینی دشمن و پیشرفت نو به نوی نظام اسلامی شده است. «آنها نتوانستند، بفهمند که در عالم بشر غیر از محاسبات و مناسبات سیاسی یک محاسبات و مناسبات دیگری هم وجود دارد که آنها قادر به فهم آن نیستند، آنها سنتهای الهی است». (رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان قوه قضاییه ۷تیر ۱۴۰۱.
5. حیرانی دشمن در عدم موفقیت خود در مبارزه با جمهوری اسلامی به دلیل محاسبات مادی و فهم غلط از پشتیبانیِ مردم از نظام اسلامی و رهبری آن است. مردم مسلمان ایران مانند گذشته با هویت دینیِ و اسلام ناب، همچنان در مقابل دشمنِ تا بُن دندان مسلح به انواع جنگهای نرم، شناختی و روانی و نشر اکاذیب ایستاده و مبارزه میکند. استکبار نیز دریافته است، برای از بین بردن هویت دینی باید همان بلایی که میسیونرهای مسیحی بر سر اندلس(اسپانیای کنونی) آوردهاند بر پیکره و روح جمهوری اسلامی که همان هویت مردم است؛ وارد کند. به همین دلیل دشمن در انواع تهاجمها و شبیخونها از راههای مختلف فرهنگی کم نگذاشته و به شدت در حال حمله به باورهای دینی مردم است، تا به زعم خود در زودون هویت دینی ملت ایران موفق شود.
👇👇👇👇
اما، «نگاه اسلام به زن، نگاهی است عزتبخش، كرامتبخش، رشدآفرین، استقلالدهندۀ به هویت و شخصیت زن است» (اجلاس زنان و بیداری اسلامی، 21/4/1391) و در آن، زن موجودی موردِ انتفاع برای مرد، تعریف نمیشود که اگر بخواهد نمودی در جامعه داشته باشد، باید از جذابیتهای جنسىِ خودش چیزی را ارائه بدهد. این نگاه، همان راهی است که نصِ قرآن، برای انسان انتخاب کرده است؛ «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ؛ اى پيامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند. اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند؛ نزديكتر است»(سوره احزاب، آیه59). بنابراین، حاکمیت اسلامی و جبهۀ حق، باید در مسیرِ اسلام و راه قرآن طیِ طریق کنند تا سعادت جامعه در امور اجتماعی را متضمن شوند و دست غارتگرانِ حیا را از دامن جامعه اسلامی کوتاه کنند.
غارتگریِ حیا
نساالعلیه خلیلی
حجاب و عفاف از مسائل مهّمی است که جوامعِ بشری با آن در ارتباط هستند و از دیرباز، غارتگران برای زدودنِ آثار حجاب از جامعۀ ایران، ادعاهای مختلفی را مطرح کردند؛ در دورانِ معاصرِ ما، پهلوی اول با ادعای مختلِشدن فهم زن با چادر و روسری، پوشش از سرِ زنِ ایرانی ربود و عریانی را ترویج کرد؛ عملۀهای غرب، زمانی با کلیدواژهسازیهایی مانند؛ «حجاب اجباری» پاپیِ ذهنِ خواص و عوامِ جامعه شدند، گاهی با معیارهای خود ساخته، برخورد با بیحجابی را دوقطبیسازی جامعه، خواندند یا آنکه اقتصاد را به حجاب گرهزدند تا ماهی خویش را به دام اندازند و بتوانند از سدِ عفافِ زنانِ ایران به هر شکل ممکن، رد شوند و مطلوبِ خویش را در تسخیر ایران و سلطۀ بر «هویتِ مستقلِ زن مسلمان» به دست آوردند؛ چراکه، «سیاست راهبردیِ اساسیِ بنیانی غرب بر «عرضهشدن» و «هرزهشدن» زن است و حجاب مخالف آن است»(دیدارِ بانوان نخبه، 1/3/1390).
در برهۀ فعلی نیز، ادعای پرغلطِ دوگانهسازی مردم با پیگیری وضع حجاب در اوج قرار گرفته است و در آن، مفروض این است که تعداد قابل توجهی از مردم ایران، مخالفِ حجاب هستند؛ در حالی که واقعیتهای میدانی خلافِ آن را اثبات میکند. در درگیری اخیرِ فردی با برخی گرایشاتِ کمونیستی با یک خانم محجبه در اتوبوس، نشان داده شد که مردم از طرز برخورد موجود مبهوت و متحیر مانده بودهاند. از سوی دیگر، مردم ایران، آنچنان دل در گروی انقلاب و اسلام دارند که بارها هویتِ دینی خود را در تشییع پیکر حاج قاسم سلیمانی و سرود سلام فرمانده و جشن غدیر نشان دادهاند.
امّا، امیدی که دشمن به این موارد و چهارشنبههای کذایی بسته، آن است که اقلیت هنجارشکن به اکثریت تبدیل شود؛ بدخواهانِ این مرز و بوم، به این اقدامات، امید بستهاند که از سویی اقلیتی هنجارشکن را با قوۀ جبهۀ سایبری خود در فضای ولِ مجازی اکثریت نشان دهند تا موجب «خطای محاسباتی» مسئولان در «جنگ ادراکی» شوند و از سوی دیگر، با قُبحزدایی و مظلومنمایی، آنها را به اکثریت تبدیل کنند و با موجسواری بر احساسات سادهدلان، به قرائت سکولاریستی از دین برسند. نمونههای استفاده از این روش در اعصار مختلف بسیار است؛ تبدیلکردن تایلند و فلیپین به قطبهای توریسم جنسی، تسخیر اندلس، به زیرکشیدن انقلاب الجزایر و.... از این موارد است.
در کشورهایی مانند فیلیپین و تایلند که مرزهای انحرافِ جنسی را رد کردهاند؛ با استفاده از روش «اقلیتِ هنجارشکن»، مطلوبِ سربازان آمریکایی مستقر در این کشورها حاصل شد. این موهبتِ «فرهنگِ ولنگار» غربی با اسیران جنگی و استقرار روسپیهایی از سایر کشورها به ارمغان آمد. پیش از این، بیگانگیِ فیلیپین با این امر به حدی بود که این کشور، حتی کلمهای در فرهنگ خود در این رابطه نداشت اما اکنون... و در تایلند تنها در هفت سال اوضاع تغییر کرد؛ در سال 1957 تنها 20 هزار زن روسپی که عمدتا خارجی بودند، در خانههای فساد، زندگی میکردند اما ظرف مدت «هفت سال» تعداد زنان روسپی به 400هزار نفر رسید! این همان، حربۀ استعمار برای قبحزدایی از مطلوب خود است.
افزون بر راهکار فوق، غارتگرانِ حیا، همواره سعی بر وارونۀسازی واقعیتها دارند و میخواهند ملت ایران را ملتی «معارض» و «دینگریز» نشان دهند و با ایجاد خطای محاسباتی درلایۀ تصمیمگیران، «اباحیگری» را گسترش دهند؛ چرا که وقتی هوس به جای ارضاء، «تهییج» و «تحریک» شود؛ عقل که در نسبت عکس با هوس است؛ ضایع میشود و دیوارهای «مقاومتِ فرهنگی» فرو میریزد و ملتِ سلطۀپذیر برای ارائه منابع خود به سلطۀگر آماده خواهد بود. ملتی که زنان آن در منجلاب «خودآرایی» و «خودنمایی» و مردانش در منجلاب «تنوعطلبی»ِ خسرو پرویزی، فرصتی برای فکرکردن و پیشرفت نخواهند داشت.
در مقام عمل، متاسفانه برخی خواص، حتی از دلسوازنِ نظام نیز، با دشمن «هممخرج» میشوند و آگاهانه یا ناآگاهانه ضربهای وارد میکنند که نتیجه آن ایجادِ «میلِ غلطِ انحرافی» فرهنگِ غربی در جامعۀ ما است؛ کاری که دشمن، با خرج مبالغ زیاد و به کارگیری رسانههای متعدد، قادر به انجام آن نبوده است؛ از حنجرههای خودی به گوش میرسد.(دیدارِ مداحان، 17/12/1396) غافل از آنکه با این «اشتباه راهبردی»، نه تنها مجوز «ارتکاب حرام شرعی» به صورت آشکار را صادر میکنند بلکه زن را هم به «حضیضِ ذلت» میکشانند؛ ذلتی که جنسِ لطیف جامعه را در حد کالاشدن پایین میآورد و ثمرهای جز فروپاشی خانوادهها، افزایش خشونتهای جنسی، فرزندان نامشروع، ردشدن از مرزهای اخلاقی و... نخواهد داشت.
از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد جو ز جو
(مثنوی معنوی، دفتر دوم)
👇👇👇👇
۹ - معاویه که در قتل عثمان نقش اساسی داشت، از آن به عنوان نردبان صعود بر بام خلافت بهره می برد. پس از آن به تحریک عناصر قدرت طلب و دنیامدار همچون طلحه و زبیر پرداخت و آنان را به جنگ بر ضد علی علیه السلام وادار
کرد. در نتیجه جنگ خونین جمل به وقوع پیوست و جنگ صفین - که معاویه خود پیشاهنگ آن بود و در آن خون هزاران مسلمان به زمین ریخت - و فتنه
خوارج - که امیرمؤمنان علیه السلام ، قربانی تفکر جاهلی آنان شد - از دیگر اقدامات شوم و تبهکارانه معاویه به حساب می آید.
۱۰ - موارد زیر، مهمترین عوامل پیروزی ظاهری معاویه بر امیر مؤمنان علیه السلام است:
الف) اطاعت پذیری و فرمانبرداری بی قید و شرط مردم شام از معاویه، که در این زمینه زبان زد بودند؛
ب) نافرمانی و خیره سری مردم کوفه و سرپیچی آنها از فرمانهای حکیمانه امیر مؤمنان علیه السلام ، که امام علیه السلام بارها زبان به گلایه و اعتراض گشوده بود؛
ج) مهم تر از همه، سیاستهای ماکیاولی گونۀ معاویه بود که برای رسیدن به اهدافش، از هر وسیله ای استفاده میکرد.
۱۱ - اطراف معاویه را کسانی پر کرده بودند که در سفّاکی و جنایت پیشگی، دست کمی از خود او نداشتند. عناصر سیاه دل و سنگ دلی که برای بهره مند شدن از سفره معاویه و به دست آوردن دل او حاضر بودند هر ننگی را به جان بخرند! افرادی همانند عمروعاص، مغیرهًْ، بُسر، مسلم، ضحاک و...؛ دین به دنیا فروشانی که در تاریخ نام ننگینی از خود برجای گذاشتند و در آخرت نیز عذاب ابدی را برای خود مُهیّا کردند؛
نوریان مرنوریان را جاذبند
ناریان مرناریان را طالبند
۱۲ - معاویه و دودمان دیو صفت و تاریک اندیش بنی اُمیه، یا به تعبیر قرآن - شجره ملعونه - با حاکمیت بر سرنوشت جهان اسلام، نه تنها جامعه اسلامی بلکه جامعه بشری را از سرچشمه زلال هدایت و نعمت بی بدیل ولایت و امامت علوی علیه السلام محروم کردند. امیر مؤمنان علیه السلام ضمن پیشگویی سیطره بنی امیه بر مردم وهشدار به آنها، فرجام دردناک و سیاه باند اموی را نیز بیان فرموده بود.
ابیاتی از شاعر معاصر عرب «عبدالمنعم فرطوسی» را به عنوان حسن ختام نوشتار می آوریم که ضمن چکامه ای بلند، بر بالای گور معاویه خوانده است:
هنا معاویة فی قعر مزبلة
یا قبر اخبث خلق الله این ثوت
هذا معاویة فی الشام محتفر
قم من حضیض المساوی یامعاویة
تغض بالخزی من لعن الملایین
سود الفضائح من حمرا الکوانین
کأنّما هو من ابناء صهیون
وانظر سماء العلی من آل یاسین.
قم ۳۰ مرداد ۱۴۰۱