eitaa logo
مربی محور
16 دنبال‌کننده
52 عکس
17 ویدیو
18 فایل
این کانال خصوصی و ویژه معلمان مدارس افلاکیان می باشد که امیدواریم که معلمان عزیز بهره لازم و کافی رو ببرند
مشاهده در ایتا
دانلود
آموزش_عینی سر کلاس استاد به دانشجویانش گفت: این روزها شهدای زیادی رو پیدا می کنن و می آرن ایران. به نظرتون کارخوبیه؟؟ کی موافقه و کی مخالف؟ ❌چند نفر از دانشجویان مخالف بودن! یکی گفت: کارناپسندیه....نباید بیارن... دیگری گفت: ولمون نمی کنن ...گیر دادن به چهار تا استخون... ملت دیوونن! اون یکی گفت: آدم یاد بدبختیاش می افته! تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری نبود از برگه های آزمونی که استاد تو نشست قبل گرفته بود...📝⛔ همه سراغ برگه ها رو می گرفتند.....ولی استاد جواب نمی داد. یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه هامون رو چی کارکردید؟ شما مسئول برگه های ما بودید؟ استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...✋ استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمی دونم کجا گذاشتم؟ همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو می خواین؟ گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم. هر چی که دانشجویان می‌گفتند استاد روی تخته می‌نوشت. استاد گفت: برگه های شما رو توی تالار (سالن) کناری گم کردم هرکی می‌تونه بره پیداشون کنه؟ یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با تکه تکه های برگه ها برگشت. استاد گفت: دیگه برگه هاتون رو نمی خواین! چون تیکه تیکه شدن! دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو می چسبونیم. ⚠برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت: شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید. ⁉پس چه طور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظر همین چهارتا استخونش نباشه؟! بچه اش رو می خواد، حتی اگه خاکستر شده باشه. چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد و اونایی که حرف های نادرستی زده بودن پشیمون شدن! 🌷یکی از دخترهای کلاس، نفس راحتی کشید؛ فرزند شهیدی که سالهاست منتظر باباشه. https://eitaa.com/aflakian1
🔰 داستان درس زندگی. 🔰شادی ببخشیم. 🧔استاد با شاگردش از باغى می‌گذشت که چشمشان بـه‌ يک کفش کهنه افتاد. 👱‍♂شاگـرد گفت گمان می کنم ايـن کفش هـای کارگرى است کـه در اين باغ کار می کنـد. بيا با پنهان کردن کفش ها عکس العمـل او را ببينيم و بعد کفش ها را پس بدهيم و کمى شاد شويم.😄 ▶️ استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيـم ، بيا کارى که می گويم انجام بـده و عکس العمـل او را ببين! بیا و مقدارى پـول درون آن قرار بده‌. شاگرد پذيرفت و بعـد از قرار دادن پول مخفى شدند.👀 ▶️ کارگر کـه براى عـوض کـردن لباس به‌ وسائل خود مراجعه کرد ، همين‌که پا داخل کفش کرد متوجـه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى، پول ها را ديد با گريه فرياد میزد خدايا شکرت ای خدايی کـه هيچ وقت بنده ات رو فراموش نميکنى.🤲 می دانی که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم. به ایـن فکر می کردم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آن‌ها باز گردم و همين طور اشک می‌ ريخت. استاد بـه شاگردش گفت: هميشه سـعى کن بـراى شادی خودت ببخشى نه بستانی ..🌺 https://eitaa.com/aflakian1
👨🏻‍🏫 روزی یک معلم در کلاس ریاضی شروع به نوشتن بر روی تخته‌سیاه کرد: ۹x۱=۷ ۹x۲=۱۸ ۹x۳=۲۷ ۹x۴=۳۶ ۹x۵=۴۵ ۹x۶=۵۴ 🔚 وقتی کارش تمام شد به دانش‌آموزان نگاه کرد. آن‌ها دیگر نتوانستند جلوی خود را بگیرند و شروع به خنده کردند.😁 ▶️ وقتی او پرسید چرا می‌خندید، یکی از دانش‌آموزان اشاره کرد که معادله‌ی اولی اشتباه است. ▶️ معلم پاسخ داد: "من معادله اول را عمداً اشتباه نوشتم، تا درسی بسیار مهم به شما دهم. دنیا با شما همین‌گونه رفتار خواهد کرد. 🔰 همان‌طور که می‌بینید من ۵ معادله را درست نوشتم، اما شما به آن‌ها هیچ اهمیتی ندادید! همه‌ی شما فقط به خاطر آن یک اشتباه به من خندیدید و من را قضاوت کردید. ▶️ دنیا همیشه به خاطر موفقیت‌ها و کارهای خوب‌تان از شما قدردانی نمی‌کند، اما در مقابل یک اشتباه سریع با شما برخورد خواهد کرد. ▶️ پس قوی‌تر از قضاوت‌هایی که همیشه وجود خواهند داشت باشید. https://eitaa.com/aflakian1
🔰 تدریس در موقعیت عینی ✳️ ﺍﺳﺘﺎﺩی🧔 ﺑﺎ ﺷﺎﮔﺮﺩ👱‍♂ ﺧـﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ جنگل ﻣﯽﮔﺬشتند. 🌳🌴🌿 👨‍💻 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩش گفت: ﻧﻬﺎﻝ ﻧﻮ ﺭﺳﺘﻪ ﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺎﺭ آﻣﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺯﻣﯿﻦ بیرون بیاورد. 🌱 ﺟﻮﺍﻥ نهال را به رﺍﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﺮﺩ. ﭼﻨﺪ ﻗـﺪﻣﯽ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐـﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ زیادی ﺩﺍﺷﺖ. ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ ﺍﯾـﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﯼ بکن🌲 ﺟﻮﺍﻥ ﻫﺮﭼﻪ تلاش کرد درخت را از جا بکند نتوانست . ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑـﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺗﺨـﻢ ﺯﺷﺘﯽ ﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﮐﯿﻨﻪ ، ﺣﺴﺪ ﻭ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮی، ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﺛﺮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ، ﻣﺎﻧﻨﺪ آﻥ ﻧﻬﺎﻝ ﻧﻮﺭﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ به رﺍﺣﺘﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺭﯾﺸﻪ آﻥﺭﺍ ﺩﺭ ﺧـﻮﺩ ﺑﺮﮐﻨﯽ ، ﻭﻟﯽ ﺍﮔـﺮ آﻥ ﺭﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺷﻮﺩ ﻭ مثل آﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺩﺭ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﺟﺎﻧﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﺯﻧﺪ. ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ آن را ﺑﺮﮐﻨﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯﯼ.👌 ▶️ پیامبـر صلی الله علیه و آله فرمودند: گناه زیاد قلب انسان را فاسد می کند و در حدیث دیگر فرمـود: هنگامی که بنده‌ای گناه کند نقطه سیاهی درقلب او پیدا میشود، اگر توبه کند واز گناه دست بردارد و استغفار نماید ، قلب او صیقل می‌یابد و اگر بازهم به گناه برگردد سیاهی افزون میشود، تا تمام قلبش را فرا گیرد ...🌺 https://eitaa.com/aflakian1
🔰 تحقیر_و_تمسخر ▶️ شاگـرد از استاد درباره جلب رضـایت خدا و بهترین راه‌آن پرسید. 🔸 استاد به او گفت: به گورستان برو و به مرده ها توهین کن! شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و نزد او برگشت. 🔸استاد از او سـوال کـرد مردگان جواب دادند؟ شاگرد گفت خیر. استاد گفت پس بار دیگر به آنجا برو و آنها را ستایش کن! شاگرد اطاعت کـرد و همان روز عصر نزد استاد بـرگشت. 🔸 استاد بـار دیگر از او پرسید آیا مرده‌ ها جواب دادند؟ شاگرد گفت خیر جواب ندادند 🔸استاد گفت : برای جلب رضایت خدا، همیـن طور رفتار کـن! نـه به ستایش‌ مـردم توجه کن و نه به تحقیر ها و تمسخـرهای آنها! در این صورت است کـه می تـوانی راه خـودت را در پیش گیری👌 🌺💐🌺💐🌺 https://eitaa.com/aflakian1
🔰حاضر جوابی ▶️ دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد. ▶️ معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود این که پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است، امّا حلق بسیار کوچکى دارد. ▶️ دختر کوچک پرسید: پس چه طور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟ ▶️معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است. ▶️دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم. ▶️ معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم(نعوذ بالله) رفته بود چى؟ ▶️ دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید😁😁 https://eitaa.com/aflakian1