هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
🔸انگیزه بنیادین جریان توسعه گرا در تمامی لایه های دانشی، سیاسی و امنیتی چیست؟ اگر فشار روانشناختی این جریان بر القای پسرفت ایران و قرار گرفتن کشور در لبه پرتگاه تاریخی است، چرا برای پیگیری این پروژه تمام تمرکز خود را بر خلق روایت و تصویر از افول دینداری جامعه قرار داده اند؟ مگر در نظام ارزش گذاری ایرانی، دینداری چه ملاک و اهمیتی دارد؟ چرا توسعه چیان اهتمام خود را وقف روایت عقب ماندگی ها در سایر ساحت های نرم و سخت جامعه همچون تکنیک ها و صنایع و بازارها نمی کنند؟ چه برداشتی از عقلانیت پیشرفت در نزد ایرانیان دارند که برای القای عقب ماندگی کشور بر مولفه دینداری متمرکز شده اند؟... آن ها بر اساس شهود اجتماعی خود خوب دریافته اند که انسان ایرانی برخلاف انسان غربی تلقی اش از پیشرفت و تکامل شدیداً دینی است و ملاک اصلی پیشرفت برای آن رشد دینداری و معنویت اجتماعی است.
🔹برخلاف منطق اروپایی که اصلی ترین شاخص ترقی خود را رشد ابزار تلقی کرده و اساسا دین اجتماعی را مانع توسعه می داند، انسان ایرانی ملهم از الهیات توحیدی، تکامل معنوی انسان را مهم ترین علامت پیشرفت می داند. لذا تنها و تنها در جامعه ای که فهم عمیقاً دینی از هستی، انسان، جامعه، تاریخ، تکامل، ترقی و پیشرفت وجود داشته باشد اهمّ ملاک ارزشیابی تحولاتش، روند و وضعیت دینداری اوست.
🔸اگر بنابر روایت این دوستان، انسان ایرانی در روند بی دینی یا کلاژ شدن دینداری قرار گرفته، اولین رخداد باید تغییر تلقی او از انسان، جامعه، توسعه، پیشرفت و تعالی آن باشد و اساسا همچون انسان و جامعه غربی، احوال دین و باطن و ظاهر دینداری هیچ ملاک ارزش گذارانه ای برای زوال یا کمال جامعه محسوب نگردد و در این چنین جامعه ای رواست که همه تلاش ها برای ساخت کلان روایت پسرفت یا فروپاشی حول بررسی وضعیت تحول ابزار یا سرمایه متمرکز گردد.
🔹لذا این انتخاب راهبردی توسط جریان توسعه – غرب گرا و اصل پیگیری مجدانه پروژه بررسی تحولات دینداری در ایران توسط آن ها خود مهم ترین اعتراف بر کمال دینداری جامعه ایران و تأییدی بر نظام ارزش گذارانه دیندارانه جامعه و نگاه مترقی، متعالی و الهیاتی ایرانیان به شاخص های پیشرفت و تحول است که این عقلانیت لزوماً برای جامعه ای قابل تحقق است که در زیست عمیقاً دینی غوطه ور باشد. این تناقض راهبردی در شرایطی روشن تر می گردد که بدانیم کانونی ترین گزاره در هویت تمدن غربی، تفکیک مقوله دین از پیشرفت و تبیین دین به عنوان اصلی ترین مانع توسعه غربی است.
🔸با این توضیح و از این رهگذر می توان گفت که پروژه یا به بیان دقیق تر "نمایشنامه زوال دینداری ایرانیان" نه تنها سراب اندیشانه است بلکه شدیداً متناقض و خودستیز می باشد و تشدید این تکاپوها در ایامی همچون دهه محرم و ایام زیارت اربعین، اذعان قوی تر و گویاتری به ژرفای عقلانیت دینداری ایرانیان است.
منتشر شده در :
http://rbo.ir/__a-3547.aspx
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
💡پیامد جبهه غزه بر تحولات فرهنگی ایران چه خواهد بود؟
🖊 مهدی افراز
🔹فرهنگ امروز ایران حاصل برهم کنش نیروهای متنوعی است که صورت کلی آن زورآزمایی نظام معنایی عالم مدرن با نظام معنایی اسلامِ ایرانی است. افراد و نهادهای اجتماعی هر میزان که به یک نظام معنایی رغبت داشته باشند، آن را وارد چرخه تولید - توزیع - مصرف روزمره خود کرده و جهان اجتماعی شان را با آن پر می کنند. سبک ها، مدها، الگوها، بازارها و نمادهایی که امروز در همه ساحات زندگی ایرانیان بروز می یابد در واقع نشان دهنده اتحاد وجودی است که قاطبه افراد جامعه ایران با یک یا چند نظام معنایی خاص برقرار کرده و به آن جهان ملحق شده اند. لذا مهم ترین عامل تعیین کننده در روند تحولات فرهنگی، تراز موازنه گرایش و تعلق خاطر به یکی از دو نظام معنایی مدرن یا اسلام ایرانی است.
🔸اما چگونه یک نظام معنایی برای انسان یا عالم انسانی رغبت برانگیز و جذاب می شود؟ انسان برای تدبیر امور روزمره خود نمی تواند فارغ از یک ساختار معنایی باشد لذا دائما در یک کنکاش درونی برای قضاوت و انتخاب است. فصل الخطاب این دعوای درونی، مقوله قدرت است. انسان به حسب فطرت کمال جوی خود، دائما به دنبال آن نظام معنایی خواهد بود که از قدرت و مکنت افزون تری برای تأمین سعادت وی برخوردار است. الله اکبر خود استعاره ای بر این حقیقت است که انسان ذاتا الهه ای را اجابت میکند که قدرتمندتر و مافوق همه قدرت هاست.
🔹در تلقی عمومی بشری، آن کانونی که مقتدرتر و شکست ناپذیرتر است حتما واجد نظام معنایی مطئمن تری برای ساخت عالم انسانی است. لذا یک کانون قدرت نه از این جهت که امکانات یا منابع بیشتری را در اختیار دارد بلکه چون اراده های وسیع تری را در اختیار می گیرد توان بسط فرهنگی پیدا می کند. تمامی امکانات و ابزارهای فعلی در تمدن آمریکایی همچون هالیوود نه علت، که خودشان معلول و نتیجه یک امر انکار ناپذیر هستند و آن؛ تمایل و رغبت جهانیان به یک نظام معنایی است که فاتح جنگ جهانی دوم برآمده از آن است. علت آن که همواره نظم های نوین جهانی و تحولات تمدنی متعاقب نبردهای نظامی پدیدار می شوند هم همین است که عرصه نظامی حیثیتی ترین میدان تقاطع و تقابل قدرت است، وقتی در این عرصه شکستی حاصل شود مستقیما نظام معنایی و معرفتی پشتیبانی کننده آن نیز هزیمت می شود.
🔸امروز مهم ترین پایه قدرت نظام معنایی مدرن در جبهه غزه دچار چالش شده است و آن چالش بدیل پذیری است، یکی از وجوه اقتدار نظام معنایی غرب همواره این بود که این نظام، نظام پایان ناپذیری است چون این نظام از چنان هیمنه ای برخوردار است که هیچ ساختار ارزشی دیگر ماهیتا نمی تواند بدیل آن باشد چون این نظام همه نظامات ارزشی دیگر را بدون هیچ نوع مشاجره و بگومگویی در هاضمه خود به یک خرده فرهنگ تنزّل داده و به عنوان یک قطعه جدید بر پیکره عظیم خود خواهد افزود و به قول خودشان؛ هرآنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می آورد... .
🔹کشتار و قتل عام امروز غزه نشان دهنده پایان این هضم کنندگی است. این روزها جهان غرب اگر کمترین امکانی برای مراوده، تعامل و نهایتا هضم نظام ارزشی غزه را در خود می یافت هیچگاه برای این حجم از قتل عام و جنایت به خود زحمت و نکبت نمی داد. حجم کشتار غزه نمایان گر اوج تضاد میان نظام معنایی مدرن با نظام معنایی مقاومت است، اگر کوچکترین کورسویی برای تعامل این دو نظام معنایی بود غرب هزینه این کشتار را به جان نمی خرید. سبعیت غرب در غزه، اعتراف به بدیل پذیری نظام معنایی مدرن و رقابت پذیر بودن الهیات آن است. جنایتکار بودن لزوماً برای یک نظام معنایی دلزدگی جهانی ایجاد نمی کند ولی اگر آن جنایت، آشکارکننده شکست پذیری و بدیل پذیری باشد قطعاً اراده ها و دل ها از او روی گردان خواهند شد.
🔸درست است که جغرافیای غزه محملی جهت ظهور این افول برای نظام معنایی غرب شده اما دامنه آن به تمامی عرصه های اجتماعی و بشری که مبتنی بر این نظام است، تسری خواهد یافت. بیشترین جلوه های این چالش در نقطه ای منشأ اثر خواهد شد که خاستگاه نظام معنایی مقاومت است و آن جامعه ایران است. طبیعتاً بیشترین لطمه پذیری را ساختار ارزشی مدرن در ادامه زورآزمایی های خود در جامعه ایران خواهد داشت و اگر این وضعیت به عنوان یک فرصت تاریخی به رسمیت شناخته شود، آینده تحولات فرهنگی ایران را شدیداً تحت تأثیر قرار خواهد داد.
❖ کانال #ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
💡 آیا اندیشه امت گرایان ایرانی، استعمارزده است؟
🖊مهدی افراز
🔸در خلال تحلیل هایی که در دوران طوفان الاقصی و حوادث ما بعد آن مطرح می شود، با دسته ای از تحلیل ها مواجه هستیم که در آن ها روایت واحدی وجود دارد مبنی بر این که جمهوری اسلامی به جهت منفعت طلبی های ملی، خود را از معرکه فلسطین دور نگاه داشته و این خودنگهداری انرژی اجتماعی جامعه ایران را برای حمایت از مردم بی دفاع غزه سرکوب نموده است. روح حاکم بر این تحلیل ها این گزاره است که ایران به جهت ترجیح منافع ملی خود بر منافع امت اسلامی در حال جای خالی دادن از آرمان فلسطین است.
🔹بنیان اصلی این دیدگاه، بر فهم خاصی از امر ملیت و نسبت آن با مقوله امت است و آن چنان که در ادامه خواهد آمد این رویکرد در ذهنیت و تصویرش از ملی گرایی در یک فریم استعماری گرفتار شده است. در توضیح باید گفت که در یکصد سال گذشته مقوله امر ملی، منفعت ملی و ملی گرایی در دو پارادایم مختلف تحقق یافته است که خلاصه آن در دوگانه ملی گرایی کوبنده - ملی گرایی سازنده و متفرع بر آن امت گرایی کوبنده- امت گرایی سازنده قابل صورت بندی است.
🔸ملی گرایی کوبنده همان ناسیونالیسم است، خاستگاه آن نژاد گرایی اروپایی خصوصا آلمان نازی است که در برابر انترناسیونالیسم کلیسا شکل گرفت و تاکیدش بر هویت های قومی - نژادی است که توانست با کوبیدن هویت امت مسیحی، ملت سازی کند. این سبک از ملی گرایی در منطقه غرب آسیا همان ملی گرایی استعماری است، چون استعمار پس از فروپاشاندن خلافت عثمانی تلاش داشت در این منطقه با تاکید بر هویت های قومی چون پان عربیسم، پان ترکیسم، پان کردیسم، پان ایرانیسم و ... نوعی لبه های درگیری دائمی ایجاد نماید که هویت و شخصیت ملت های مختلف با کوبیدن هویت های دیگر ملل و در نتیجه سلب هویت امت اسلامی برساخت شود.
🔹ملی گرایی کوبنده در ذات خود معارض امت گرایی است، این ملی گرایی چون ساختار واحد سیاسی اسلامی را خلافت قلمداد می کند همواره پروژه ملت سازی را در عرض امت سازی تعریف کرده و لذا منافع امتی را تهدیدی برای منافع ملی شناسایی می نماید.
🔸در برابر این ملی گرایی، سنخ دیگری از ملی گرایی تحقق داشته است، که می توان آن را ملی گرایی سازنده نامید. این ملی گرایی مبتنی بر این نگاه است که واحد سیاسی امت، نه خلافت که دولت ملی است. ملی گرایی سازنده اساسا اتوپیای ساخت یک ساختار سیاسی واحد در یک سرزمین واحد را برای مسلمین ندارد و لذا ساخته شدن ملتش را در طول ساخت یابی امت دانسته و تامین منافع ملی را عین تکمیل منافع امتی قلمداد می کند و به همین جهت معتقد است، تنها مسیر برای بهره مندی از یک امت قوی، ساختن ملت های قوی است.
🔹دوگانه کوبنده- سازنده عینا در جریان امت گرایی نیز سریان پیدا می کند؛ نوستالژی امت گرایی کوبنده خلافت عثمانی و عباسی است و لذا همواره امر ملی را در منافات با آموزه های اسلامی دانسته و با نفی ادبیات ملی در اندیشه احیای خلافت، امپراطوری مسلمین و دارالاسلام به سر می برد و عظمت و مجد اسلام را در احیای خلافت می داند. حاکمیت داعش نماینده این امت گرایی در عصر حاضر است، داعش تعینی از نفی هویت های ملی - قومی برای بازیابی امت در قالب خلافت اسلامی است.
ادامه 🔽🔽
#ایران_آینده👇
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
🔸در مقابل اما امت گرایی سازنده نیز برای احیای هویت مسلمین در برابر هجمه مدرن، در تلاش برای امت سازی است. اما مهم ترین تمایز آن این است که امت را نه یک ساختار سیاسی واحد در یک سرزمین واحد، بلکه آن را هویتی واحد با بروزات متکثر در نژادها، فرهنگ ها، سرزمین ها، ملیت ها و حاکمیت های مختلف مسلمین می داند.
🔹امت گرایی سازنده با پذیرش عمق تاریخی ملت ها و با اصالت قائل شدن به نقش خصلت های قومی و نژادی در اراده های انسانی، ساخت یابی ملت های مختلف در یک جهان اسلامی را مطلوب و میسر می داند و از همین رو قائل است در یک اندیشه ولائی، چون اراده و خواست جمعی انسان ها برای قیام و انتخاب یک حاکمیت موضوعیت دارد، لذا این دولت ملی است که به عنوان یک واحد سیاسی در نظام توحیدی اصالت دارد. امت گرایی سازنده هیچگاه منافع ملی را رقیب خود تلقی نکرده بلکه معتقد است هرچه یک ملت اسلامی در دستیابی به منافع خود موفق باشد، این موفقیت در طول تامین منافع امت است.
🔸تبلور امت گرایی سازنده در عصر حاضر، جمهوری اسلامی ایران است و به همین جهت است که امکان تاریخی بروز فردی چون شهید سلیمانی فقط در ایران وجود دارد، شهید سلیمانی تجسم سازندگی توامان ملت ایرانی در هم افزایی با امت اسلامی است. ایران مبدع و الگوساز این سنخ از امت گرایی است چون الهیات ولایت راقی ترین اندیشه برای پشتیبانی امت گرایی سازنده و در مقابل الهیات خلافت بهترین آن برای امت گرایی کوبنده است، از این رو می توان امت گرایی سازنده را امت گرایی ولایتی و امت گرایی کوبنده را امت گرایی خلافتی نیز عنوان داد.
🔹بر این اساس اگر دیدگاه ما بر امت گرایی سازنده باشد، در جزئی ترین دستاوردها و پیشرفت های ملی ایرانی نیز غرور امتی خواهیم داشت، حقیقتی که شهید فتحی شقاقی، بنیان گذار جنبش جهاد اسلامی فلسطین این گونه بدان باور دارد؛ " بر این باورم که ارتباط میان رسالت و نقش جهانی انقلاب اسلامی و ساختن ایرانی پیشرفته و توانمند، ارتباطی تنگاتنگ و جدایی ناپذیر است"
🔸در مقابل اگر مختار ما، امت گرایی کوبنده باشد، همواره منافع ملی را در جدال با منافع امتی بشمار آورده و از این رو اگر سیاست های منطقه ای ما در جدولی طراحی شده باشد که به دنبال هم افزایی میان منافع ملی - امتی باشد، گویا در حال خیانت ورزیدن به منافع امت هستیم.
🔹به این جهت باید قائل شد که دوگانه پنداری ملت - امت، منخصر دانستن ملی گرایی در نوع کوبنده، معارض شمردن منافع ملت با منافع امت و تحلیل های برخاسته از آن اساسا رونوشتی استعماری است. عدم هضم تامین توامان مصالح ملی و امتی نیز ناشی از همین استعمارزدگی است. لذا با آن که ملی گرای کوبنده و امت گرایی کوبنده دو سر طیف برای کوبش متقابل اند اما هردو برشی از یک اندیشه استعماری هستند.
🔸 بر همین اساس، این که در نوشته ها و تحلیل های برخی امت گرایان ایرانی همواره ادبیات ملی نکوهش شده، بر دوگانه سازی امت - ملت تأکید گردیده و در همین چارچوب در برابر فهم سیاست ها و تاکتیک های منطقه ای جمهوری اسلامی مقاومت به خرج داده می شود، این پرسش را در ذهن متبادر می سازد که آیا اندیشه امت گرایان ایرانی، استعمارزده است؟
-----------‐--‐---------------------------------------------
پ ن : این متن صرفاً تأملی نظری بر قطعه ای از انگارههای امت گرایی ایرانی است و الا تردیدی نیست که امت گرایان از مومنترین و کوشاترین جریان ها در نسبت با انقلاب اسلامی هستند.
#ایران_آینده👇
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
💡چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟
🖊مهدی افراز
🔸شهید سلیمانی بی شک در زمره شخصیت هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است. تعامل فرهنگی او با جامعه ایران فراتر از یک اسوه نظامی یا جهادی یا انقلابی است، شهید سلیمانی همانند سایر سرداران و رفقای شهیدش نیست. مسأله قهرمان ملی بودنش با نامگذاری چند خیابان و ورزشگاه و فرودگاه تمام نمی شود. مردم ایران با شهید سلیمانی در حال زندگی هستند، به هر بهانه ای نام او در حال تکرار است و ایران، امروز بدون نام سلیمانی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.
🔹ظهور بخش مهمی از مؤلفه های هویتی جامعه ایران در شخصیت شهید سلیمانی، دلیل عمده در این تلّقی های اسطوره ای از ایشان است. به طور کلی ملّت ها در پسندهای هویتی خودشان، به سوژه هایی که بیشترین تطابق را با مؤلفه های هویت ملّی دارند، تمایل پیدا می کند. این تطابق ها موجب می شود میان جامعه و شخصیت، احساس هم ذات پنداری پدید آید و جامعه برای یگانگی با آن ابراز تمایل نماید.
🔸عدالتخواهی، جوانمردی، شجاعت، استقلال طلبی، عشق بازی، آزادی خواهی، مظلوم نوازی، صداقت، معناگرایی، کارآمدی، ذکاوت، عقلانیت و ... از جمله مؤلفه های هویت ملی ایرانی است که در شخصیت حاج قاسم به صورت ملموسی متبلور بود. این تبلور موجب شد؛ تا ایشان تصویر خلاصه شده ای از یک آینده آرمانی یا یک گذشته افتخار آمیز، عینی شده ارزش های تاریخی و روایت مورد پذیرش ملت ایران از بنیان های هویتی خویش باشد. براین اساس آن چه در حماسه تشییع قاسم سلیمانی روی دست ها گرفته شد، نه یک پیکر یا تابوت بلکه منِ آرمانی و پسندهای هویتی ملت ایران بود.
🔹حال با این پرسش مواجهیم که چه بستری، ظهور چنین شخصیتی را به لحاظ تاریخی امکان پذیر کرده است؟ آیا بروز مؤلفه های هویتی یک ملت در قامت یک شخص به خودی خود میسر است؟ در پاسخ باید گفت؛ تحقق واقعی ارزش های هویتی یک جامعه فقط در بستر یک ساخت سیاسی رسمی امکان پذیر است. نظام سیاسی است که مشخص می کند، ارزش هایی که بدان دعوت شد و نهضتی که برای آن شکل گرفت، نه یک هوس زودگذر بلکه قیامی مصمم برای زندگی سازی و جامعه پردازی است.
🔸ارزش های هویتی اگر در قالب یک ساخت سیاسی تحقق و استمرار ملی نداشته باشد چیزی جز تخیل آرزوها نیست. عدالتخواهی زمانی معنادارست که پنجه در پنجه جهان سرمایه داری داشته باشی ... معنویت زمانی واقعی است که تمام ارکان شرک و بت پرستی عالم را در صف مقابل خود داشته باشی... کارآمدی زمانی چشمگیر است که حل کننده مسأله ای از نظام مسائل بشریت باشی... مظلوم نوازی زمانی حقیقی است که در بزرگترین میدان ظلم جهانی حاضر باشی... شجاعت زمانی قابل اعتناست که برهم زننده طرح های گنده لات های عالم باشی... آزادی خواهی زمانی شعار نیست که در خاک خود مستقل باشی... صداقت زمانی پذیرفتنی است که دهه ها بر آرمان های خود پایمرد باشی... عقلانیت زمانی دندان گیر است که حامل حرفی در برابر جهالت تمدنی باشی... شهادت زمانی زیباست که مقتول شقی ترین ساختارهای جرم و فساد عالم باشی، در یک کلام باید برپاکننده ارزش های هویتی ات در قالب یک نظام سیاسی رسمی باشی.... باید یک نظام انقلابی باشی.
🔹بدین معنا ظهور پدیده ای اجتماعی به نام قاسم سلیمانی به عنوان بازتاب دهنده هویت استعلایی یک ملت صرفاً در ظرف یک ساخت حقوقی و نظم سیاسی امکان پذیر است. این همه نهضت ها آمده اند و رفته اند اما هیچکدام قابله ای برای زایشی چون سلیمانی نبوده اند، جنبشی چون اخوان المسلمین و ... تا آخر دنیا هم نمی تواند ظاهرکننده شبحی از او باشند. تمام دلربائی حاج قاسم این است که نه شهید نهضت که شهید نظام و نه شهید انقلاب که شهید جمهوری اسلامی است و از همین روست که جمهوری اسلامی تنها امکان تاریخی برای بروز شخصیتی چون قاسم سلیمانی است.
#ایران_آینده👇
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
-2044715264_-2004376075.pdf
حجم:
1.52M
🔻 *متن پنجمین نشست از مجموعه نشستهای «همعزم»*
🔸 با موضوع:
*گفتمانسازی پیشرفت، از معنا تا فرآیند*
*«پیشرفت» در نسبت با واقعیت امروز جمهوری اسلامی*
🔹با حضور:
*_ مهدی افراز*
مدیر کارگروه سیاستگذاری فرهنگی پژوهشکده باقرالعلوم (علیهالسلام)
*_ سجاد صفارهرندی*
رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر
*_ محمدرسول علیبابایی*
مدیر مرکز نظام سازی ستاد پیشرفت
🗓️ زمان: دوشنبه ۲۳ بهمنماه ۱۴۰۲
📍مکان: خانه اندیشهورزان
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
💡چرا عروج سید ابراهیم نسبت به شهادت حاج قاسم، اثر ژرف تری بر جامعه ایران خواهد گذاشت؟
🖊مهدی افراز
🔸ماجرای شهادت سردار سلیمانی و بدرقه شکوهمند او بی شک یکی از جدی ترین نقاط عطف در تاریخ اجتماعی ایران را رقم زد، بهره مندی این واقعه از یک پیرامون عاطفی، هیجانات قدرتمندی را برای آن آفرید که موجب شد این رخداد به عنوان قله ای دست نیافتنی برای درگیر نمودن نظام حساسیت های جامعه ایرانی قلمداد شود. این امتیاز موجب شد تا پس از وقوع حادثه شهادت رئیس جمهور و همراهانش بسیاری از اذهان درگیر مقایسه ابعاد اثرگذاری این دو رخداد استثنائی باشند. شاید برای قضاوت های قطعی کمی زود باشد اما بنابر وجوه متعددی به نظر می رسد پیامدها و دستاوردهای اتفاق اخیر برای ملت ایران در لایه های شدیداً عمیق تری نسبت به شهادت حاج قاسم، خود را بروز خواهد داد.
🔹وجه اول؛ شهادت حاج قاسم در امتداد مسیری از مجاهدت در خط آتش و معرکه بود که همواره انتظار آن می رفت، او در حماسی ترین نقطه قرار گرفته بود، شهادت او با این که شدیدا برانگیزاننده احساسات ملی بود اما ما را در وضعیت دگرگون شده ای با این شخصیت و موقعیت قرار نداد، با شهادت و اربا اربا شدن او، ما با معنای جدیدی از فرمانده و قهرمان نظامی روبرو نشدیم و توانستیم اسطوره های مورد انتظار خود را در یک انسان معاصر بازیابی نمائیم. اما ماجرای شهادت سید ابراهیم داستان دیگری را برای جامعه ایرانی قلم زد، تصویر تاریخی ما از پدیده دولت و دولتمرد به این راحتی ها به چنین سناریوهایی نزدیک هم نمی شد و به این جهت کیفیت ارتحال او معنای شدیدا متفاوتی از مقوله رئیسِ جمهور و دولتمرد را در آینده برای ما خلق خواهد نمود.
🔸وجه دوم؛ در قضیه شهادت حاج قاسم، جامعه ایران با یک شخص وارد یک مرادوه روحی شد، حاج قاسم برای ما به عنوان یک هویت فردی، به یک اسطوره مبدل شد. اما در سی ام اردیبهشت ماه، ما با سرگذشتی برای یک هویت جمعی به نام دولت مواجه شدیم، تاثرات دیگر شخصی نیست، مراوده ما با یک ساختار حقوقی - سیاسی است که عمیقاً متفاوت از یک شخصیت است. در زمانه ای که تعیین الگوی حکمرانی و تحقق دولت اسلامی مساله فرارناپذیر ماست، این هویت فرافردی به شدت راهگشاتر خواهد بود.
🔹وجه سوم؛ حاج قاسمِ شهید برای ما قویاً هویت بخش بود، اما این هویت سازی مقدس به حسب موقعیت راهبردی اش، از مسیر سلبی و غیریت ساز و با برجسته نمودن مرزهای درگیری ما با دیگری های ملی مان بود. سیدالشهدای خدمت هم برای ما هویت ساز می شود، اما گویی هویت سازی او برای ما مساله مندانه تر خواهد بود. من ایرانی که سید ابراهیم برای ما بازسازی خواهد کرد این بار نه از مسیر تقابل با غیر و بیگانه های بیرونی که از رهگذر تعامل با خویشتن و پیکره های درونی است. اساسا ایده سیاست ورزی او به این جهت درخشید که پاسخی به این نیاز زمانه ما بود، ایده ای که بیش از آن که زبان باشد، گوش بود و بیش از آنی که بخواهد خودش باشد خواست محوری برای دیگران شود.
🔸وجه چهارم؛ در دوران انکار قدسیت جمهوری اسلامی، حاج قاسم شهید نظام شد، اما این شهید، شخصیت محافظ نظام بود نه خود نظام. در مغزای نظام بود اما در نقش بادیگارد. اگر شهادت حاج قاسم به همگان نشان داد دفاع از جمهوری اسلامی مقدس است اما شهادت سید ابراهیم و همراهان نشان داد نه صرفاً دفاع که خودِ جمهوری اسلامی مقدس است.
🔹وجه پنجم؛ حاج قاسم طراح و پناه مقاومت بود و از این رو همه دلدادگانِ مقاومت دل نگران او بودند اما این دلدادگی هیچگاه در نقطه گره زدنِ سرنوشت مقاومت به بود و نبود او جلوه نکرد و از این جهت با رفتنش احساس به میدان آمدن هم برای ما پدید نیامد. با ظهور حجه الاسلام رئیسی در افق سیاست ایران، ما همچون بسیاری و بسیاری، برای امروز و فردای کشور و انقلاب دل به وجود راهگشای او داده بودیم و همه بار امانت را با دلالت های تقدیرگرایانه به دوش او زده بودیم. حالا اما با رفتنش همه حس خواهند کرد که بار به دوش همه است. دیگر احساس میشود میدان، میدان ظهور همه است، گویی حس استغنا از غیر به بیشینه خود رسیده و این احساس پیامدهای شگرفی خلق خواهد نمود.
#ایران_آینده👇
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
🔸سلسله نشستهای ایران آینده🔸
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
🔍 دولت فردا و الگوی سیاستورزی شهید
📍 نشست حضوری
🗓 سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳
⏱ ساعت: ۱۵ الی ۱۹
📍قـــــم ، بلوار نیایش
سالن جلسات پژوهشکده باقرالعلوم (ع)
📌پخش از طریق:
🌐 www.skyroom.online/ch/pajooh/neshast
#نشستهایایرانآینده
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
🔸سلسله نشستهای ایران آینده🔸
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
📍گونه های هویت شهری قم
🔍 گزارش تحلیلی از گفتگو با ۳۰۰نفر از شهروندان قمی
🗓 چهارشنبه ۲۹شهریور ۱۴۰۳
⏱ ساعت: ۱۵ الی ۱۸
🔸قم، بلوار نیایش،جنب مصلی قدس، پژوهشکده باقرالعلوم (علیه السلام)
📌پخش از طریق:
🌐 www.skyroom.online/ch/pajooh/neshast
#نشستهایایرانآینده
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
💡چگونه به استقبال جنگ برویم؟
🖊مهدی افراز – حمید ابدی
🔸روند پیشروی اسرائیل؛ تکامل یا تطور؟
با شهادت جناب سید حسن نصرالله، اسرائیل به سنگر ایران رسیده است. این گذار از غزه به لبنان و از لبنان به ایران را چه بنامیم؛ تکامل یا تطوّر؟ زمانی میتوان از تکامل سخن گفت که اسرائیل توانسته باشد از محورهای یاد شده، با فتحی سنگر به سنگر، عبور کرده باشد، حال آنکه واقعیت روند تحوّلات میدانی چنین چیزی را نشان نمیدهد. اسرائیل نتوانست از سد حماس و حزبالله عبور کند و چون نتوانست، از خطّ قرمزهای حماس و حزبالله عبور کرد. عبور از خط قرمز، نوعی قدرتنمایی و بازی با ارادههای بازیگران صحنه است، امّا لزوماً به منزلهی تغییر معادلهی میدان نیست. تغییر معادله زمانی رخ میدهد که اهداف از پیش تعیینشده تحقّق یابد. اسرائیل در غزه بیش از چهل هزار نفر را کشته و رییس دفتر سیاسی حماس را ترور کرده، امّا هدفی را که از ابتدای جنگ تعیین کرده بود، نتوانست محقّق کند: حماس کماکان پابرجاست و اسرائیل مجبور است به عنوان طرف مذاکره آنها را بپذیرد. در نزاع با حزبالله لبنان نیز، سید مقاومت معیار پیروزی را در قالب یک چالش، در آخرین سخنرانیاش تعیین کرد: امنیتِ بخشهای شمال سرزمینهای اشغالی و بازگشت ساکنین صهیونیست به این منطقه. همچنان مناطق شمالی ناامن است و امکان بازگشت ساکنین اشغالگر کماکان فراهم نیست. پس روندی که اسراییل در حال رقم زدن آن است، نه تکامل، که تطوّر است: تطوّر از محوری به محور دیگر. سیاست عبور از خطّ قرمزها با خشونتهای متهوارنه و ایجاد هیمنه و رُعب تکنولوژیک، ذات اسرائیل است؛ موجودیت اسرائیل بر نوعی خشونت تکنولوژیک استوار است که از طریق آن، بتواند ارادهها را متزلزل کند و در زمینِ ترسآلود ناشی از آن، سیاست خود را پیش برد.
🔹وضعیت اسرائیل؛ انتخاب یا الزام؟
اسرائیل در این سیر تطوّر، اکنون به سنگری رسیده است که همواره از درگیری با آن، اجتناب داشته است: ایران. رژیم صهیونیستی، همواره راه مقابله با ایران را در پیروزی بدون جنگ دنبال کرده است. جمهوری اسلامی ایران، از دریچه نگاهِ اسرائیلی، نه در مبارزهی نظامی، که از طریق نرمافزارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میبایست فلج و از درون دچار فروپاشی میشد. کلانپروژهی آمریکا و اسرائیل در منطقهی غرب آسیا تطبیع یا عادیسازی است که کشورها را از طریق زیرساختهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، در نظم مورد نظر خود جانمایی میکند. پس از بحرین، امارات، سودان که در گام اوّل به این پروژه تن دادند، در گام دوم عربستان و اردن و در گام بعد عراق و ایران در معرض مناسباتِ عادیسازی قرار داشتند. امّا اقتضائات و الزاماتی که بخشهای مختلف محور مقاومت یعنی حماس، حزبالله، انصارالله و مقاومت عراق در طی یک سال اخیر بر رژیم صهیونیستی دیکته کردند، این کلانپروژه را زمینگیر کرده است. اسرائیل برای بقا و موجودیت خود و علیرغم سیاست راهبردی خود، به وضعیتی رسیده است که ناچار به درگیری مستقیم با ایران شده است.
🔸گذار اجتماعی از وضعیت عادی به وضعیت جنگ
به احتمال فراوان روزها و هفته های پیش رو نفس گیرترین مرحله از این رویارویی مستقیم است. موقعیت کنونی برای اسرائیل، وضعیت مرگ و زندگی است؛ همچنان که برای محور مقاومت... در این شرایط جدید چه باید کرد؟ نکتهی حائز اهمّیت در پاسخ به این پرسش، این است که قبل از ورود به کثرتِ اقدامات امکانپذیر، ابتدا به این بیاندیشیم و محاسبه کنیم که نقطهی آماج اقدامات در کجا باید به وحدت برسد. اسرائیل، تا اینجا روی نقطههای آسیبپذیر بخشهای مختلف محور مقاومت سرمایهگذاری کرده و از همان نواحی، ضربههای خود را وارد ساخته است. نقطهی آسیبپذیری حماس در غزّه، «محدودیت جغرافیا» بود و اسرائیل با نظر به این چالش، دایرهی کنشگری نیروهای حماس را به مرور تنگ کرده است. نقطهی آسیبپذیری حزبالله، به علّت شرایط خاص لبنان، «شکاف امنیتی و اطلاعاتی» بود که اسرائیل با تمرکز بر آن، دبیر کل و حلقهی اصلی فرماندهانِ حزبالله را به شهادت رساند. امّا نقطهی آسیبپذیری ایران کجاست؟ ما نقاط آسیبپذیری متعدّدی داریم؛ آسیبپذیری اقتصادی، آسیبپذیری سیاسی از ناحیه برخی جریانهای سیاسی، آسیبپذیری اطلاعاتی امنیتی و ... ؛ امّا نقطهی کانونی که شاید بتوان گفت همهی آسیبها از آنجا برمیخیزد و اسرائیل آنجا را نقطهی آماج خود قرار داده، «ُسرمایه اجتماعی مقاومت» در ایران است. آن عاملی که گسترهی کنشگری جمهوری اسلامی در میدان درگیری با اسرائیل را میتواند تحت شعاع قرار دهد، وضعیت و ذهنیتِ جامعهی ایران نسبت به حوادث منطقهای است.
۳/۱
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
میزان همراهیِ اجتماعی با مقاومت در ایران، میزانِ کنشگری نیروهای میدان را تعیین میکند و طمعِ اصلی اسرائیل برای مهار کنشگری ایران، همینجاست؛ اسرائیل با سرمایهی اجتماعی مقاومت در ایران بازی خواهد کرد و اگر ضربهای نظامی یا امنیتی بخواهد بر این وارد نماید، «پیوست اجتماعی» آن را در کانون توجّه قرار خواهد داد. ناگفته پیداست که مهمترین مستمسکِ سستیهای سیاسی برخی کارگزاران کشور را نیز باید در همین امر جُست. راهبرد اساسی برای کور کردن نقطهی امیدِ اسرائیل، «افزایش سرمایهی اجتماعی مقاومت» در ایران است. امّا چگونه؟
قبل از طرّاحی هر اقدامی و قبل از طرح هر سخنی با مردم ایران، ابتدا باید به «تغییر فضای اجتماعی» ایران اندیشید. جامعهی ایران باید خود را در «فضای جنگ» ببیند و این امر که چگونه میتوان بدون دامن زدن به ترس و هراس و انفعال اجتماعی، مردم را امیدوارانه در چنین میدانی به صحنه آورد، نیازمند طرّاحی هوشمندانهای است. کارویژهی این روزها که میتواند تعیینکنندهی معادلات میدان باشد، تغییر فضای اجتماعی ایران از «وضعیت عادّی» به «وضعیت جنگ» است. مردم ایران را باید نسبت به واقعیتِ میدان مبارزهای که در آن قرار گرفتهایم، خودآگاه کرد و این امر مستلزمِ شکستن تصویرهای فانتزی است که از واقعیتِ نظم جهانی و نظم منطقهای در ذهنیت مردم ایران بازنمایی شده است. زمینهسازی و تمهید و تدارکِ این چرخش راهبردی، نیازمند رعایت ملاحظات و تامین لوازمی است:
لازمه اول. هسته سخت و شهادتطلب انقلابی ایران، باید به عنوان شتابدهندهی این فضای جدید، پیشران باشد و این جلوداری، بروز اجتماعی قوی هم داشته باشد. نکتهی حائز اهمّیت آن است که بروز اجتماعی این هستهی شتابدهنده، دیگر نمیتواند و نباید «نمادین و نمایشی» باشد؛ باید به بروز اجتماعی و حضوری «واقعی» اندیشید. حضور واقعی هستهی سخت انقلابی، مایهی دلگرمی و به میدان آمدن عموم مردم خواهد بود.
لازمه دوم. لحن مسئولان و فرماندهان نیروهای مسلّح در گفتگوی با مردم باید تغییر یابد؛ این گفتار که «شما در امنیت کامل به سر میبرید و ما به جای شما با دشمن میجنگیم»، باید به لحنی «مشارکتجویانه» تبدیل شود. باید با مردم واقعیتهای میدان را در میان گذاشت و آنها را به میدان فراخواند. نخبگانی که دارای مرجعیت اجتماعی یا مرجعیت سیاسی هستند نیز باید با چنین رویهای وارد میدان شوند و با مردم سخن بگویند.
لازمه سوم. موضع گیری و کشمکش در دوگانه های سیاسی موجود زیان بار است؛ مردم ایران اگر احساس کنند که مبارزه با اسرائیل، جریان سیاسی خاصّی را تقویت و جریان دیگری را تضعیف میکند و گمان برند که امتداد مبارزه با اسرائیل، منازعه بر سر توزیع قدرت سیاسی در ایران است، کنار میکشند و تماشاچیِ صحنه خواهند شد. اجماع حداکثری با هر جریان سیاسی و با هر خاستگاهی ولو بقای ایران که درکی از ضرورت مبارزه با اسرائیل داشته باشد، نیاز امروز ایران است. روشن است که القای تقابل با دولت یا برخی کارگزاران دولت، چقدر میتواند در تضعیف سرمایهی اجتماعی مقاومت موثّر باشد.
۳/۲
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
🔹جنگ برای آینده ایران
ادبیات گفتگو با مردم ایران چگونه باشد؟ ذهنیت مردم ایران در فضای جدید به چه سویی هدایت شود؟ این مهم است که منطق طرح مسئله و ترسیم فضایِ جدید با مردم ایران، چگونه باشد. رعایت نکردن ظرائف و لطائف، میتواند به جای به میدان آوردن مردم، به یاس و انسداد اجتماعی بیانجامد. لحن و ادبیات گفتگو با مردم در فضای جدید، نیازمند رعایت ملاحظاتی است:
ملاحظه اول. باید برای مردم تبیین شود که میدان جنگی که در آن قرار گرفتهایم، صرفاً گرفتن انتقام یا پاسخ به حوادث اخیر نیست؛ مسئله «آینده انقلاب اسلامی» و حتّی بالاتر از آن، «آینده ایران» است. دشمنی که اراده کرده ارادهی ملّت ایران را بشکند، نه فقط با جمهوری اسلامی، بلکه با ایران و هویّت ملّی ایرانیان سر منازعه دارد. کوتاهی در برابر اسرائیل، انصراف از بقایِ موجودیت واحدی به نام ایران است.
ملاحظه دوم. اتّخاذ وضعیتِ جنگی، برای جلوگیری از جنگ بزرگتر است. نحوهی برخورد اسرائیل، جنگ را اجتنابناپذیر کرده است؛ این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم، با جنگیدن، فعّالانه جلوی یک جنگ بزرگتر را بگیریم یا اینکه منفعلانه به استمرار جنگ تن بدهیم. دشمنی که در برابر ماست، به میزان ارادهی ملّی مردم ایران برای جنگ نظر دارد؛ اگر چنین ارادهی را در برابر خود نبیند، میجنگد و ضربههای کاری بر پیکر ایران وارد میآورد، اما اگر ارادهی مستحکمی برای جنگ ببیند، از جنگ منصرف میشود.
ملاحظه سوم. حمایت و پشتیبانی مردم ایران از جنگ، منوط به مشارکت دادنشان در میدان جنگ است. رمز موفّقیت امام در میدان دفاع مقدّس، تعریف میدان برای مشارکت مردم بود؛ باید به چگونگی مشارکت واقعیِ مردم ایران در میدان جنگ با اسرائیل، اندیشید و مردم را در درون یک طرح مشارکت، به میدان آورد. مردم ایران اگر سهمی و شراکتی واقعی در میدان جنگ نداشته باشند، شاید وارد این میدان نشوند.
ملاحظه چهارم. باید واقعیتِ مردم ایران را از دریچه هویت تاریخیِ ملّیشان نگریست؛ انگارههای جامعهشناختی، که بر پایهی برخی خردهروایتها، به مردم ایران و مشارکت مردم ایران در میدانهای بزرگ سیاسی بدبین است، قابل اعتنا نیست. مردم ایران، دیندارترین و مجاهدترین مردم جهان امروزند؛ باید این ظرفیت اساسی را فعّال نمود.
۳/۳
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a