6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_خاطره 📜
راوی:علی مرعی (دوست شهید)
🌹یکی از دوستان ما را در شب لیلة الرغائب (اولین شب جمعه ماه رجب _شب آرزوها) برای افطاری دعوت کرد بعد از اینکه نماز شبِ لیلة الرغائب را خواندیم ، احمد در حالی که خوشحال بود ایستاد و گفت :
"امشب در حالی خواهم خوابید که خدا گناهانم را بخشید و مثل روز اول تولدم پاک شدم و این یک آغاز جدید است
🌹احمد اهمیت زیادی به محاسبه و مراقبه می داد و می گفت:
"مادرم به من یاد داده خودم را قبل روز حساب،محاسبه کنم"
در رابطه بااعمال خودش اهل حساب دقیق بود و در رابطه با اعمال دیگران میگفت:
"به عیب های دیگران نگاه نکن،به کارهای مثبت آن ها نگاه کن"
•|خاطرهایاز شهید💔احمد مشلب🕊|•
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
50.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)
💐میره قدم قدم دلم سامرا
💐حرم کنار سفره کرم امام عسکری
🎤 حسین طاهری
👌 #پیشنهاد_ویژه
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
🌱| #حاجحسینیکتا
اگہ میخواۍ یہ روزی
دورِ تـابوتِـت بگـردن ؛
امروز بایـد دورِ
امـام زمانـت بگردے...♥️✨
🌱#اللـہمَ_عجّل_لوَلیڪَ_الفَـرَج 🌱🌱
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
﷽
#حضرت_عشق♡
#قسمت_ششم🖇
+خب بلژیت اینم برادرت دیگه کمتر بهونه بگیر باشه؟؟
با نگاهی شماتت بار گفتم:
-بلژیت تو بهونه منو میگرفتی؟؟اخه چرا؟؟من که هر روز میام پیشت
*خب دلم برات تنگ میشد
ناخودآگاه احساساتی شدم و بلژیت رو محکم ب آغوش کشیدم
*اخ بنوعا ولم کن دردم میگیره
چرا اینقدر محکم بقلم میکنی
اروم از خودم جدا کردمش و شروع کردم به خندیدن.یکم ک ب خودم مسلط شدم دیدم خانوم دکتر هم ریز ریز داره میخنده.
خانوم دکتر عزم رفتن کرد.از اتاق که بیرون رفت خیلی سریع دنبالش کردم و بلند توی راهرو صداش کردم
-خانوم مهدیه....خانوم مهدیه
ایستاد تا بهش برسم
+درست نیست انقدر بلند اسمم و صدا کنین
جا خوردم اما با حفظ ظاهر گفتم
-چشم؛معذرت میخوام
+با من کاری داشتین؟؟
-امممممم....راستش بله
ببخشید که میپرسم شما فرانسوی نیستین درسته؟؟
+نه کاملا اشتباه میکنید هم پدر و هم مادر من هر دو فرانسوی هستن
-اخه اسمتون یه اسم فرانسوی نیست
+ خب من تا 5 سال پیش مسیحی بودم و یک اسم فرانسوی داشتم اما از 5سال گذشته مسلمون شدم و به همین خاطر اسمم رو از فرانسوی تغییر دادم
_اسلام!!
+برای همین صدام می کردین؟
_اوه نه راجب بلژیت خواستم بپرسم...
خواستم سوال بعدی رو بپرسم که گفت
+ببخشید منو دارن پیج میکنن بر می گردم ..
✍🏻نویسنده:
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫
@afsaranjangnarm_313📍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🎉
خوشامد؎امامعسڪࢪے💚
🌸@afsaranjangnarm_313🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جنگ_نرم
مدافعان امنیتِ عقیده و ایدئولوژی
سردارها و سرباز های بی نشونِ عملیات های روانی جهاد نرم اند ؛
که در طول تاریخ، امنیت روانی و فکری باور انسان ها توسط آنها حفاظت و تأمین میشود...
اما در مقابل، توپخانه حملات گسترده تروریسم رسانه ایِ خودی و غیر خودی ، آبِ روی آنها را کماکان نشانه میگیرد ...
پنهانی در این جهاد ، زخم برمیدارند
میجنگند و جانباز و شهید میشوند
....#گمنام
🎙🖊حامدزمانی
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشاهده کارت پستال🌸👇🏻🎉
https://digipostal.ir/hasanaskari
•
یا حسن
ذڪر گداییمونہ ... 🌱
عیدتون مبارڪ 🎊
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
#به_وقت_اذان
✅برای نمـازت وقتِ جداگانه ای بـذار
✍بزرگترین حسرت یه آدم توی آخرت که از هر جهنمی آدم رو بیشتر میسوزنه اینه که من میتونستم نماز بخونم و نخوندم. میتونستم وقت بذارم برای نمازم ولی نذاشتم، میتونستم نمازم را اول وقت بخونم ولی نخوندم میتونستم نمازم را باحضور قلب بخونم ولی نخوندم، چون تو آخرت می فهمیم بیشترین چیزی که انسان را در آخرت خوشبخت می کنه، میزان نشست و برخواست خصوصی با خدا و یاد خداست.
جوون خیلی حواست باشه نمازت رو ترک نکنی، خیلی ها آرزوی یه سجده کردن تو دلشون مونده ولی دیگه نمیتونن، از نمازت مواظبت کن، براش یه وقت جداگانه ای تو برنامهریزی ها داشته باش که یه روز حسرت نخوری!
🤲🏻📿@afsaranjangnarm_313📿🤲🏻
﷽
#حضرتعشق ♡
#قسمتهفتم🖇
دکتر رفت و من هم مات و مبهوت به اتاق بلژیت برگشتم.وارد اتاق که شدم بلژیت گفت
*بنوعا
-هوم؟؟
*میگم میشه عکس اون آقاهه که چهرش نورانی هست رو بهم نشون بدی؟؟
-عیسی مسیح منظورته
سرش رو به معنی نفی تکون داد و گفت
*نه....نه...یه اقای دیگه
-کی منظورته بلژیت
*اسمشو نمیدونم تو گوشی مهدی عکسش رو دیدم
-باشه سری بعد که دکتر اومد ازش میپرسم عکسش رو برات میگیرم.
بعد از اون اروم اروم بلژیت رو خوابوندم و دوباره رفتم برای پیدا کردن کار
هرچی که میگشتم کار پیدا نکردم.
شب بود و من رفتم بیمارستان تا سری ب بلژیت بزنم و فردا با انرژی بیشتر برم دنبال کار.
نزدیکی های اتاق بلژیت بودم که حس کردم صدای گریه دختر بچه میاد.هرچی به اتاق بلژیت نزدیک تر میشدم صدای گریه بلند تر میشد.
بعد از چند لحظه متوجه شدم که این صدا،صدای گریه بلژیته
با دو به سمت اتاق بلژیت قدم برداشتم و بدون در زدن در اتاق رو باز کردم
-چیشده بلژیت؟؟
چرا گریه میکنی
با هق هق گفت
*دلم....دلم برای تو تنگ شده بود
-بلژیت راستش رو بگو فقط ب خاطر دلتنگی داشتی گریه میکردی
پرستاری که توی اتاق بود گفت
●تشریف بیارید بیرون چند لحظه
تازه متوجه وجود پرستار داخل اتاق شدم سرم رو به معنی باشه تکون دادم همراه با پرستار بیرون اومدم
-چرا بلژیت گریه میکرد؟
●خب ببینید بلژیت دچار سوء تغذیه است و به همین خاطر بدنش غذا رو پس میزنه
-چطور ممکنه امروز من خودم بهش غذا دادم حالش بد نشد.
✍🏻نویسنده:
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫
@afsaranjangnarm_313📍