#به_وقت_خاطره 📜 🌹همیشه در حال بدو بدو بود مخصوصا وقتی ایام شهادت یا ولادت ائمه میشد یا ماه محرم و ماه رمضان می‌گفتم بابا چرا اینقدر خودت رو خسته میکنی یه کم استراحت کن فقط لبخند میزد همش تو راه کار و هیئت و مراسمات و اینا بود ولی الان آرام آرام انگار که می دونست زود میخواد بره به خاطر همین این دنیا همش میدوید تا در دنیای ابدی آرام بگیره و با بهترینها آرامش بگیره. •|خاطره‌ای‌ازشهید💔حمید‌سیاهکالی‌مرادی🕊|• 🌴 @afsaranjangnarm_313 🌴

•♥️🍃• ○°گره بستم نخِ دل رو به بند چادرت مادر؛ خراب کردم درستش کن جوونیم با خودت مادر🥺🥀 "السلام‌علیڪ‌ایتھا‌الصدیقة‌الڪبرۍ"✋🏻 #دهه‌فاطمیھ🖤 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

° ° 🌿 #تلنگرانه آقا‌مصطفۍ‌چمران‌میگه: به‌شوخۍ‌به‌یڪی‌از‌دوستانم گفتم:من۲۲ساعت‌متوالۍ‌خوابیده‌ام! گفت:بدون‌غذا؟!🍱😳 همین‌سخن‌رابه‌دوست‌دیگرم‌گفتم: گفت:بدون‌نماز؟!🤨 واینگونه‌خداۍ‌هرکس‌راشناختم...🙂🌸 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

وݪۍ... امام‌زمان‌جانمون.. این‌شبا‌بیشترازهمہ‌عزادارن :) رگ‌غیرتشون‌سوزداره‌ها..سوز.. هۍمیگن‌آخہ‌مادرِمنوچهل‌تا‌نامحرم!؟💔 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

﷽ #حضرت‌عشق♡ #قسمت‌پنجاه‌نهم🖇 کلافه و عصبانی به سمتش رفتم. -این چه کاری بود کردی ارمیتا *چیکار کردم مگه -فک کردی من خرم؟!زنگ زدی به اون دختره که چی بشه؟خودت باعث اتفاقات بعد از این تماسی ارمیتا دستش رو گرفتم و به سمت ماشین تقریبا میکشوندمش و ارمیتا هم پشت من در حالی که می اومد گریه میکرد با زور و بد خلقی سوارش کردم و به سمت خونه حرکت کردم -از این بعد از خونه بیرون نمیریم لازم باشه برت می گردونم پاریس پیش پرستارت یا شاید هم تو خونه حبست کنم عصبانی بودم و کلافه و همین باعث شده بود عصبانیتم رو سر پدال گاز خالی کنم بالاخره رسیدیم ماشیم رو حتی داخل خونه هم نبردم و جلوی در پارک کردمش.ارمیتا رو کشون کشون پیاده کردم و به سمت خونه هدایتش کردم. و تقریبا به حالت پرت کردن فرستادم داخل سوییت -همینجا می مونی تا برگردم سری به معنی باشه تکون داد در رو بستم به سمت سوییت سوسن رفتم.با خودم قرار گذاشته بودم که به سوسن در مورد این کار های بچگانه بلژیت چیزی نگم و دم نزنم تقه ای به در زدم و داخل رفتم -سوسن من اومدم +بشین تا بیام -باشه.... ✍🏻نویسنده: #نفیسه و #نرجس کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍

#استورے🌱 یه مدیر بود اسمش حسن بود😂 اگه گوش کنند❤️ ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○

💠فرازی از وصیت نامه ی شهید مدافع حرم مسلم نصر: 🌷 در این مقطع زمانی که همگی استکبار و گردن‌کشان ستمگر کمر به همت تضعیف و تسلیم ساختن انقلاب و نظام اسلامی با تمامی شیوه‌های فرهنگی، تبلیغی، #جنگ‌نرم و تسخیر کردن فکر و ذهن جوان ما دارند، همگی ما باید در فتنه‌ها از مسیر حق منحرف نشویم و چشم به چراغ‌بان و روشنای راه این مسیر، مقام عظمای ولایت داشته باشیم. ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

+همش دارم فڪر میڪنم شهـدا تو فاطمیہ چه جور التماس مادرڪردن ؟! ڪه خریدشون وبردشون .... ڪاش ماهم بلد بودیم♡:) #ایام‌فاطمیہ🖤 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313