صل‌الله‌علیک‌یا‌فاطمه‌زهرا💔

°•|☃|•° #استوری🖤 🥀دنیاے خاڪ , چادر او را گرفتہ بود 🥀دستےڪشید و،چادر خودرا؛تڪاندو رفٺ ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

#جنگ_نرم 📡 یعنی این تصویر... 🔸در واقعیت زنان ایرانی🇮🇷خلبان هستند،در #اینستاگرام زنان ایران اجازه دوچرخه سواری هم ندارند‼️😑 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

{•🌴🌤•} •[ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدالله‌الحسین ]• گفتم: تاڪربلاچقدرراهاست؟ گفت: چند لحظه...هرڪجاباشۍمهمان‌اویۍ! روبه‌قبله‌بایست‌‌وسه‌باربگو: صلۍالله‌علیڪ‌یااباعبدالله♥️ ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

{•🌿•} اگہ¹نفر²هزارتومن بهمون‌قرض‌بدهـ تاآخرعمریادمون‌مےمونہ تاعمرداریمـ‌خودمونو مدیونش‌مےدونیمـ🧾😥 اما‌ #شهدا'جونشون'رو‌‌براے این‌مردمـ‌دادن⛓️ خیلےازحرفاشون‌رو‌زمین‌موندهـ💔:) #یادمون‌باشه‌مدیون‌شهدایےمـ✋🏼 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

فاطمیه هویت‌ شیعه است... خیلی حواسمون‌بهش‌باشه راحت‌نگذریم خیلۍ‌چیزاتوفاطمیه میدن✨🖤 که اگه بچه زرنگ‌باشی... بدست‌میاریش✋ بیایم‌تمام‌توانمونوبذاریم‌تواین‌دهه هاے فاطمیه بهترین‌خودمونونشون‌بدیم‌به حضرت‌مادر🥀 حداقل‌به حرمت‌پهلوے‌شڪستش... گناه نکنیم💔 آخہ‌چجورےرومون‌میشه😔؟تو‌این‌روزایی‌ڪہ‌مادرتوبستر افتاده... علۍ؏کم‌کم‌داره تنهامیشه😔 زینب«س»وحسنین؏یه گوشہ‌توےخونه ےفاطمه زانوی‌غم‌بغل‌گرفتن🖤 رومون میشہ‌گناه ڪنیم؟ امام‌زمان‌هم‌عزاداره مادرشه🥀🖤 ما دیگه عزاشونو بیشترنڪنیم💔 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

#به_وقت_خاطره📜 🌹فاطمہ‌گفت: عمہ‌من‌میدونم‌بابامصطفام ‌شھیدشدھ💛(: بارآخرۍ‌ڪہ‌اومدتہران من‌روباخودش‌بردبھشت‌زهرا سرمزارشھدا بھم‌گفت: فاطمہ..! یادت‌باشہ‌شهداهمیشه‌زندَن! وقتےکه‌چشمات‌روببندۍ‌میتونی اوناروببینےوباهاشون‌حرف‌بزنی🥀 •|خاطره‌ای‌ازشهید‌💔مصطفی‌صدرزاده🕊|• 🌴 @afsaranjangnarm_313 🌴

°•.🌿.•° 〖مےگفت: شهادت "هدف" نیست ! هدف‌ اینه‌ که‌ عَلَمِ‌ اسلام‌ و اسمِ‌ امام‌زمان‌(عج) را ببرید بالا . حالا اگه‌ وسطِ‌ این‌ راه‌ شهید هم بشید فداے سرِ اسلام :) ♥️🕊〗 #شهیدانه •°○🌱 تو بࢪا؎ مهـ♥ـد℘ چهـ ڪࢪده ا؎؟ ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313

﷽ #حضرت‌عشق‌‌♡ #قسمت‌شصت‌هفتم🖇 کف دو دستم رو با کلافگی رو صورتم کشیدم -بلژیت من تو رو دوست دارم فقط یکمی این چند وقت مشکل داشتم و اینکه تو با سوالات درمورد اون مرد اعصابم رو بهم ریختی اینا باعث تشویش شده در من *تشویش ینی چی؟ -منظورم همین حال بهم ریخته و کلافم هست *باشه حالا بگو کجا میریم -هوف بلژیت....دار میریم اطراف تهران داخل یه شهر دیگه زندگی کنیم! *چرا؟ -چون قراره من اونجا کار بکنم *چیکار؟؟ نگاه چپ چپی بهش انداختم و ادامه دادم -همین سوالات باعث میشه سرت فریاد بزنم.بلژیت لطفا بس کن و بزار به کارم برسم *باشه خب...دیگه سوال نمپرسم ولی بگو کی میریم از اینجا!؟ -حداکثر تا دو ساعت دیگه راه میفتیم *باشه....من برم بازی کنم و بدو بدو به سمت اتاقش هجوم برد. مشغول جمع و جور کردن وسایل خودم و بلژیت بودم و در کنارش به ماموریت و عملیات فکر میکردم،که انگار گوشه مغزم فکری شروع به رشد کرد. 《بعد از من تکلیف بلژیت چیه؟وقتی نه مادری داریم و نه پدری》 شاید همین سوال شروعه...... ✍🏻نویسنده: #نفیسه و #نرجس کپیتا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍

https://harfeto.timefriend.net/16059465391969 رفقاهمراهمون باشید داریم به قسمت های خاص رمان نزدیک میشیم😅 نظراتتون رو اینجا بهمون بگین☺️ @afsaranjangnarm_313📱