eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
684 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻... {خادمان کانال🌱} @valeh_135 @yazahra_83 @Montaghem_soleymani_82 شرایط تبادل و کپی↯ @shorot_13 حرفهاتون⇦ @Afsaranadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
^•|ܝـܚܝـܩ‌الـلــه‌الـ᪂ܒܩن‌‌الـ᪂ܒیܩ|•^
🖐🏻‼️ همینایی‌که‌الان‌دارن‌میگن قضیه‌واکسن‌چه‌ربطی‌به‌رهبرداره همونایی‌‌هستن‌که‌وقتی‌کارخراب‌میشه میگن‌چرارهبری‌کاری‌نمیکنه!؟ :/ شماتوهرجای‌این‌دنیا بگی‌کشوری‌که‌روزانه‌90کشته‌داره! میخوادازکشوری‌که‌ روزانه2000تاکشته‌کرونایی‌داره واکسن‌واردکنه قطعاآدرس‌دیوونه‌خونه‌روبهت‌میدن..! ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
🤩 از‌خـد‌آ‌خواستہ‌ام هࢪ‌چـه که داࢪم بدهم🦋💙 جاے‌آن؛ چشم‌بگیࢪم‌ڪہ‌تـماشـات‌ڪنم😍♥️ ‌ 😍 انرژی بگیرید✌️ ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🎞🌿•° ○• ۰بسم الله القاصم الجبارین💔 | 📸 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
⚔شهید سید مرتضی آوینی در وصف حال و هوای جنگ تحمیلی میگفت، اگر میخواید قصه ما را بدانید، داستان کربلای حسین بن علی (ع) را بخوانید. 📱امااگر بخواهیم جنگِ کنونیِ بی صدایِ نرم را به مثال آوریم و وصف رزمنده های زخم خورده اش را به تصویر کشیم، آیا جز داستان کربلای امیرالمؤمنین و حسن بن علی (ع) ست؟ داستانِ مصیبتِ منافقان خارهای در چشم استخوان های در گلو صبرهای عظیم قتل های بی صدا زخم های بی نشان و فریادهای در گلو..... ✌️🏻 در کربلای علوی و حسنی ادامه دارد حتی اگر ما را به تهمت بی دینی بزنن... ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
[•🖤•] 💔 ○° می پرد هرشب "حسن" از خواب ؛ می گوید پدر خواب می دیدم دوباره مادرم را می زدند😭🕊 💚 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
رفیــق°! ظاهرت مثل باطنته؟ یا فقط فکر ظاهری🤭↻ .. @afsaranjangnarm_313
°•.🌿.•° ➖مـےدونی‌روز‌قیامـٺ‌،چـے‌دردناڪ‌ٺرہ؟! ➕اینڪـہ‌خودِواقعـے‌اٺ‌، همـون‌‌مخلصہ بیاد‌وایسہ‌جلوٺ‌بگہ‌: ٺو‌قـرار‌بود‌من‌بشـے چے‌ڪار‌ڪردے‌باخودٺ...باعمرٺ؟! :)💔 🌱 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 *باشه معذرت میخوام مطمئن بودم بلژیت تا دو دقیقه دیگه صدای هق هقش بلند میشه اما بر خلاف انتظارم؛هیچ صدای گریه ای نیومد و بالاخره بعد از گذشت 10 دقیقه بلژیت اومد *بیا سر بلند کردم تا لباس ها رو ازش بگیرم که دیدم اشک داخل چشم هاش جمع شده -بلژیت....گریه میکنی؟ بینیش رو بالا کشید و جواب داد *نه کو گریه!!! توبیخگرانه گفتم -تو همیشه باید حقیقت رو بگی بلژیت باشه؟ حالا بیا بقلم انگار منتظر همین جمله بود؛خودش رو پرت کرد تو بقلم و شروع کرد به گریه کردن با صدای بلند و من هم اروم اروم نوازشش میکردم و دلداریش میدادم.نمیدونم بلژیت چقدر گریه کرد و نازش رو کشیدم اما بالاخره بلژیت زبون و باز کرد و همین باعث شد از بقلم بیرون بیاد *تو دیگه منو دوست نداری؟ -کی گفته دوست ندارم؟اتفاقن من خیلی زیاد دوست دارم *بنوعا خودت همین الان گفتی همیشه باید حقیقت رو گفت.تو چرا حقیقت رو نمیگی؛چرا الکی میگی!تو دیگه منو دوست نداری اگه داشتی سرم داد نمیزدی!به سوال هایی که میپرسم جواب میدادی نه اینکه بی جواب رهاشون کنی ✍🏻نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍
https://harfeto.timefriend.net/16059465391969 رفقا شرمنده بابت تاخیر🙏🏻همراهمون باشید داریم به قسمت هایخاص رمان نزدیک میشیم😅 نظراتتون رو اینجا بهمون بگین☺️ @afsaranjangnarm_313📱