﷽
#حضرتعشق
#قسمتهشتاددوم
لج کردن بلژیت همانا و جیغ کشیدنش همان. متاسفانه بلژیت وقتی شروع کنه به جیغ کشیدن ول کن نیست و تا خودش نخواد کسی نمیتونه جلوش رو بگیره.
با بد بختی به بلژیت نگاه میکردم که صدای رضا اومد، برگشتم و به استانه در نگاه کردم؛ شاید بتونم به جرئت بگم تو عمرم برای اولین بار از دیدن یه ایرانی خوشحال شدم
☆اوه اوه.... چه خبره خانوم کوچولو
اینجا رو گذاشتی روسرت که....
انگار بلژیت هم از میون جیغ هاش صدای رضا رو تشخیص داده بود که رفته رفته صدای جیغ کمتر و کمتر شد تا بالاخره به طور کامل قطع شد.
رضا اشاره ای به بلژیت زد و ادامه داد
☆چیشده؟ چیکار کردی که صدای این ارمیتا خانوم ما رو در اوردی؟
بی اراده گفتم
-گیر داده زبون فارسی یاد بگیره
☆خب طبیعیه.... زبون مادریشه دوست داره بلد باشه.
-هوووووف...... خب من نه دلم میخواد یاد بگیره و نه وقت اموزش بهش رو دارم
☆خب دوس نداشتن یه بحثه
وقت نداشتن یه بحث دیگه
اگه مشکلت سر وقت نداشتنه من میتونم درحد رفع حاجت یادش بدم
-چییییییییی؟؟؟ نههههه!! نهههه!!
خودم.... خودم یادش میدم
☆باشه بابا چرا یهو فاز و نولت قاطی میشه خودت یادش بده
و همین استارت من شد برای اموزش زبان فارسی به بلژیت. بلژیت زود و سریع یاد میگرفت و مشتاق اموزش بود. اموزش های زبان فارسی بلژیت تا پنجشنبه ادامه داشت و...
✍🏻نویسنده:
#نفیسه و #نرجس
@afsaranjangnarm_313📍