﷽
#حضرتعشق♡
#قسمتهفتادچهارم🖇
☆اسم این خانوم کوچولو چیه؟
-ارمیتا
☆میگم پسر خیلی وقته که خارج زندگی میکردین اخه خواهرت هیچی از فارسی بلد نیست
-از وقتی یادمه فرانسه بودیم
حالا تو چرا اینقدر سوال میپرسی نکنه مامور رژیمی؟
☆رژیم؟
منظورت جمهوریه؟
-حکومت، جمهوری، نظام یا رژیم فرقی نداره که اینا همش بازی با کلماته همشون یه چیزن
☆اتفاقن فرق میکنن بین رژیمی که تو میگی و جمهوری که من میگم زمین تا اسمون فرقه
-چه فرقی؟
☆میگم بهت بزار اول این غذا رو مجدد گرم کنم بعد بیایم گپ بزنیم
نمیدونم چرا علاقه پیدا کرده بودم تا راجب این چیزا با مردم ایران صحبت کنم به خاطر همین منتظر کنار بلژیت نشستم تا رضا بیاد و باهم صحبت کنیم
چند دقیقه بعد رضا کنار من نشست وگفت
☆تا غذا گرم بشه یکم وقت داریم خب کجا بودیم وبعد با حالت متفکری ادامه داد
☆اها.... رژیم
خب ببین درواقع کلمه رژیم و نظام با هم هم معنی هستند ویک معنا روالقا میکنند اما کلمه رژیم دارای یک بار منفی هست
پوزخند نثار صحبت های رضا کردم و گفتم
-هع... بار منفی؟
☆اره بار منفی... ما از کلمه رژیم به این دلیل استفاده میکنیم که مربوط به زمان شاهنشاهی و طاغوتی بوده
-خب بوده باشه ربطش چیه؟
☆اها ربطش...الان میگم بهت بزار فعلا غذا رو خاموش کنم تا نسوخته
و همچنان که به سمت اشپزخونه میرفت ادامه داد...
✍🏻نویسنده:
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع 🚫
@afsaranjangnarm_313📍