eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
682 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻... {خادمان کانال🌱} @valeh_135 @yazahra_83 @Montaghem_soleymani_82 شرایط تبادل و کپی↯ @shorot_13 حرفهاتون⇦ @Afsaranadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇 تماسی با پرستار بلژیت داشتم و ازش خواستم که اون دکتر رو گاهی به دیدن بلژیت بیاره و به هیچ عنوان با من تماس نگیره. پیش باستین برگشتم - یادت نره به بلژیت سر بزنی _ نه خیالت راحت رفیق -پاشو بریم من یه سری وسیله هم لازم دارم که باید از خونه بیارم _ وسیله لازم نیست. - لباس چی؟ _ هیچی لازم نداری.همه چی برات گرفتیم و اماده کردیم بریم؟؟ - باشه بریم از در بیمارستان خارج شدیم و سوار ماشین باستین شدیم.شاید حدود 1 کیلو متر از بیمارستان دور شده بودیم که باستین ایستاد. - چیشد...؟چرا وایسادی؟رسیدیم؟ _ نه.... بنوعا... - هوم _باید چشماتو ببندم -هان؟اخه چرا؟ _ بعدا دلیلش رو میفهمی سرم رو به سمت جلو خم کردم و با پارچه ای اون چشم هام رو بست. نمیدونم کجا رفت و چقدر از بیمارستان فاصله گرفت.اما بالاخره ایستاد. _سرتو بیار بالا چشم بندت هم باز کن یواش یواش دستم رو به سمت چشم بند بردم.... ✍🏻نویسنده: و کپی تاپایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍