یک
هر لحظه دچار امتحانی دیگر
دلخوش به عبور کاروانی دیگر
در هر راهی که میروم میبینم
چاهی دیگر، برادرانی دیگر
دو
ورد سحرم، ذکر شبانگاهم کو؟
سوزم، اشکم، آینهام، آهم کو؟
من کی؟ وَ کجا؟ چگونه اینگونه شدم؟
آن من، منِ خوبِ ناخودآگاهم کو؟
سه
سیل هیجان، میل تماشایم کو؟
ذوق ضربان، شوق سراپایم کو؟
در خاکیِ کوچه، از پی پاکی خویش
میگردم و نیست، کودکیهایم کو؟
#امیر_مرادی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #خواب_نما
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
تقویم را به حال و هوایش دچار کرد
دلخوش به ردپای زلال بهار کرد
تا ایستگاه یخزده هی جاده را دواند
برگشت، هی بهانه برایم قطار کرد
تکرار شد ترانهی تنهاییام مدام
وقتی مرا به آینهها واگذار کرد
من مثل باد، جار زدم عشق را ولی
او چون چنار سخت سکوت اختیار کرد
بر آتشی که در دلم انداخت، عاقبت
هی خاک ریخت، شعلهی آن را مهار کرد
دشت وسیع دامن من را، وجب وجب
سیلاب اشک، گسترهی شورهزار کرد
ذوق مرا که کشت، غزلگریهی مرا
آمد دوباره زمزمه روی مزار کرد ....
#افسانه_سادات_حسینی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
طلوع کردی و با نورت آفریده شدم
نفس کشیدی و بر باغها وزیده شدم
من اتفاق کمی بودم و شبی ناگاه
نگاه کردی و اینگونه شد که دیده شدم
به خاطر تو غزل گفتم ای سراسر حسن
به خاطر تو غزل گفتم و شنیده شدم
مدام عطر تو را در هوا پراکندم
عجیب نیست اگر بی اراده چیده شدم
ببین نمیشکنم در کویر سختیها
به پشت گرمیات ای ابر، آبدیده شدم
تو آسمانی و من تا خلاصهات باشم
شبیه نم نم باران شدم، چکیده شدم...
#عاطفه_جوشقانیان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
عدهای در کشور ما روز و شب غم میخورند
گوشهای لم داده غم را مثل شلغم میخورند
غصهی ما مردم ایران که چیز کوچکی است
این جماعت غم برای کل عالم میخورند
هر زمان هم انتخاباتی اگر برپا شود
وعدههایی داده و چندین قسم هم میخورند
بعد از آن در یک سمیناهار، وقت صرف شام
وعدهها را دور هم، مفت و مسلّم میخورند
چون که مسئولند و اهل دقت و نظم و حساب
پول بیتالمال را هم پس منظم میخورند
اختلاسی هم اگر باشد کنارش میکنند
البته انصاف هم دارند، کم کم میخورند
مال من، مال شما یا مال آنها، مال او
هیچ فرقی هم ندارد چون که درهم میخورند
چون ژن خوب است در رگهای فرزندانشان
با سعید و بیژن و سیمین و اکرم میخورند
عدهای جمعند دور سفرههای انقلاب
هرچه در این سفرهها دیدند از دم میخورند
#محمدحسین_مهدویان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
شاهد هر روزهی درد و غمند
آه چقدر آینهها محکمند
سنگ صبور همهی مردمند
گرچه برای غم مردم کمند
سادهترین حالت تنهاییاند
سختترین مسالهی عالمند
با همهی طعنه زدنهایشان
بیشتر از هر که به من محرمند
ردّ نفسهای تو در آینه
با من و تنهایی من همدمند
زود به تصویر تو دل بستهاند
آینهها سادگی آدمند
سنگ بزن کشتن من سخت نیست
مرگ من و آینه مثل همند ...
#طیبه_عباسی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
دور از تو نماندهست در این باغ، بهاری
باری، به خزان میزند این دشت و صحاری
نه میوه رساندهست و نه بذری، که نرفتهست
دست و دل این مزرعه دور از تو به کاری
هر شاخه تو را دست دعایی که بلند است
هر باد به دنبال تو هر گوشه کناری
هر ابر دلی تنگ که افتاده به گریه
هر رعد تو را خوانده تو را خوانده به زاری
بر خاک، به سوغات، دلِ سبز شدن را
ای نور قرار است بیایی و بیاری
ای ماهِ پسِ پرده! سرِ سر زدن از ما
تا ما به تو اصرار نداریم، نداری
یک روز که نزدیک شود کاش، چو خورشید
میآید از آن گوشهی این دشت سواری
#محمد_رضا_معلمی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
ایستاده ای بی هیچ گلایهای
ستارهها برازندهی شانههای توست
شبهای زیادی
چشمهایت سمت خانه رفته است
و گریستهای با نامههای دختری که
نمیدانی باز هم برایت مینویسد
منتظرت میمانم.
آرزو میکنی
صدای گلولهها
دنبالهی هیچ لباس عروسی را نگیرد
و مرزها دست کودکان باشد
که لبخند بزنند
به سربازهایی که تفنگها
تنها روی قلبهایشان سنگینی میکند
و گاه آبنباتهای رنگیشان را
با کودکان کشورهای همسایه
تقسیم کنند
روی برجهای نگهبانی
به چیزهای زیادی فکر کردهای
به من بیشتر
با اولین گلولهای که به سمت سینهات میآید
آخرین نامهام را
کدام سرباز میخواند؟
#ملیحه_سادات_قاضی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
پرنده بی خبر آمد، پرنده غمگین بود
و در گلویش بغض و سکوت سنگین بود
دوباره آمده بود از کجا که اطرافش
پر از شکایت و شُکر و دعا و نفرین بود؟
برای آنکه به تلخی گذشته بود عمرش
امیدِ آمدنِ روزهای شیرین بود
و یا برای کسی که نداشت لقمهی نان
تصوّری گرم از سفرههای رنگین بود
یکی طلسم نوشت و یکی عبادت کرد
تشابهاتِ خرافات و دین و آیین بود
برای حادثههایی که غرق تردیدند
حضورِ بی خبرِ این پرنده تضمین بود
پرنده نام خودش را ولی نمیدانست
سکوت کرد و نفهمید 《مرغِ آمین》 بود ...
#غزاله_شریفیان
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
پناهجوی شبم، آفتاب میخواهم
چقدر تشنه بمانم؟ شراب میخواهم!
حساب کن چقَدَر غم به این و آن دادی
ولی من از تو غم بیحساب میخواهم
سوالِ هستی من از تو نیست غیر از عشق
سوال کردهام و یک جواب میخواهم
چه کار با دل من کردهای که بی عشقت
نه لب به نان زده حتی نه آب میخواهم
برای من اگر این بار هدیه آوردی
دو شاخه گل وسطِ یک کتاب میخواهم
به آسمان برو ای آه! ای دعای نجات!
که مثل قبل تو را مستجاب میخواهم
#معین_اصغری
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #رو_به_رو
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
جز این جا هیچ جا آرامشی در من نمیگیرد
کبوترزاده جایی جز حرم مامن نمیگیرد
تو دریایی و دریا با غباری گِل نخواهد شد
تو آن عطری که هرگز بوی پیراهن نمیگیرد
کنار خویش بنشانم، گدایت تکهنانش را
زمانی که رفیقش هست از دشمن نمیگیرد
مگر نه اینکه دوری دوستی میآوَرَد ای ماه؟
دلم قرص است این دوری تو را از من نمیگیرد
تو سرسنگین مشو با من که مدتهاست در عالَم
سرِ تنهاییام را کوه بر دامن نمیگیرد
سری آوردهام تا پای تو پایین بیاندازم
که دوشِ خستهام این بار را گردن نمیگیرد
تویی شمسالشموس و با وجودت چشم مولانا
سراغ شمع را در خانهی روشن نمیگیرد
کنار پنجرهفولاد هر بار امتحان کردم
نَفَس پیش تو حتی لحظهی مردن نمیگیرد
#حسین_زحمتکش
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #از_عشق_برگشته
نشر #شانی
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
چه عاشقانه رقم خورده ماجرا اینجا
که باغ لاله دمیدهست جا به جا اینجا
میان باغ قدم میزنیم و میخوانیم
در این هوای دلانگیز، بیهوا اینجا
چقدر باور این روز ناب دشوار است
دوباره خلوت باران و شعر و ما، اینجا
چقدر سبز و بلند است بخت ما امروز
که هر دو جشن گرفتیم با خدا اینجا
بیا بمیرمت ای دوست خستهای حتما
چرا که راه تو طولانی است تا اینجا
ببین چقدر گل و بلبل و چمن شادند
که دیدهاند پس از سالها تو را اینجا
اگر نیامده بودی به گریه میافتاد
نگاه منتظر من چه بیصدا اینجا
《حضور خلوت انس است و دوستان جمعاند》
دوباره با خودت آوردهای صفا اینجا
چه زود میروی ای روزگارِ شادی من
نمیشود که بمانی تو را خدا اینجا؟
خدا پناه تو، باشد برو به آرامی
دلت گرفت اگر باز هم بیا اینجا
#سعید_بابایی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
با اينكه بوده از خبر آكنده پستچی
از روی قاصدک شده شرمنده پستچی
دوران كودكی به كبوتر علاقه داشت
حدسم درست بود كه آينده پستچی...
هر كس سوال كرده از او چيست نام تو؟
او هم جواب داده فقط: بنده پستچی
در انتظار، صاحب نامه كلافه بود
روی درخت گاه اگر كنده 《پستچی》
از تمبرهای باطله مجموعه دارد او
يك عمر گرمِ بازی و بازنده پستچی
تنها خودش برای خودش نامه مینوشت
گيرنده پستچی و فرستنده پستچی ...
#امیر_تیموری
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
یک
بگذار دلم تارک دنیا بشود
با رفتن تو دوباره تنها بشود
《از دوست به یادگار دردی دارم》
حیف است که این درد مداوا بشود!
دو
سخت است دگر به فكر فردا باشم
با اين همه زخم، باز برپا باشم
حاجت به خداحافظىات نیست، برو!
بگذار که با غم تو تنها باشم
سه
ما قافیه را به زندگی باختهایم
از جانِ درختها تبر ساختهایم
ای عشق! حلال کن که ما غمها را
همواره به گردن تو انداختهایم
چهار
گاهی شده احساس اسارت بکند
یا پیش خدای خود شکایت بکند
هی میگذرد زمان و من میترسم
قلبم به نبودن تو عادت بکند
#فرناز_کریمی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
به سردار حاج احمد متوسلیان
ما آینهها بعد تو در جامهی آهیم
ما حسرت هر پنجرهی چشم به راهیم
پیراهن خونین تو را باورمان نیست
آوارهی دیدار تو هر شام و پگاهیم
ای سرو! کدامین تبرت برد از این باغ؟
بیسایهی تو ما همه بیپشت و پناهیم
در کنج قفس نیز تو را بال و پری هست
ماییم که زندانی تقدیر سیاهیم
آسیمه و دلخسته سر جاده نشستیم
کهآن گمشده را رد و نشان از که بخواهیم
#لیلا_حسین_نیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #مرا_صدا_کردی
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
بهار آمده اما هنوز آبان است
هنوز باد میآید هنوز باران است
بدون ساک، بدون بلیط، بی مقصد ...
چقدر آدمِ دلتنگ در خیابان است
چقدر آدمِ دلتنگِ دل به جاده زده
چقدر رفتنِ ناگاه در اتوبان است
تو رفتهای و کجا، هیچکس نمیداند
به هر کجای جهان جاده راهبندان است
به جستجوی تو مَردم روان و هر انسان
به جستجوی هر آن چیز میرود آن است
نشستهام به تماشا جهانِ بعد تو را
چقدر مثل تو در این جهان فراوان است
#میترا_سادات_دهقانی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@aftab_gardanha
از کنارم بگذر و بردار دست از یاریام
جنگجویی نیمه جان، با زخمهای کاریام
مثل قانون دست و پا گیرم برایت، چاره چیست؟
خواه یا ناخواه باید زیر پا بگذاریام
از مرور سرگذشتم هیچکس خرسند نیست
قهرمانی باخته در قصهای تکراریام
شوق پیوستن به دریا در سرم ماندهست و حیف
قطرهی جاماندهای از آبهای جاریام
آینه! ممنونم از صبری که با من داشتی
گرچه میدانم تو هم دیوانه میپنداریام
همچنان در دست بازیگوش مرگ و زندگی
مثل آونگی میان ساعت دیواریام
چیستم؟ گلبرگ خشکی پیش پای عابران
باغبانا کاش از روی زمین برداریام
#میلاد_حبیبی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@aftab_gardanha
رها کنید مرا تا به کار خود برسم
به دردهای دل بیقرار خود برسم
از این حکایت حرمان گلایهها ببرم
به نزد یار خودم، گر به یار خود برسم
چقدر راه به خورشید مانده ای مهتاب
که من به مشرق شبهای تار خود برسم؟
غبار راه تو چشم مرا گرفته، مگر
پی غبار به شهر و دیار خود برسم
سلاح آخرم اشک است شاید اینگونه
به قلب لشکر چشم نگار خود برسم
در این زمانه که بازار فتنهها داغ است
روم به داد دل داغدار خود برسم
#سید_مهدی_حسن_زاده
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@aftab_gardanha
گزارش تصویری و لحظهای اولین اردوی بانوان دوره هفتم آفتابگردانها را در استوری اینستاگرام آفتابگردانها ببینید:
https://www.instagram.com/aftab_gardanha/
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
به روح بلند ابوالمعانی
به سکونِ نشئهی جوهر ار ز جدال لوح و قلم رسم
ز درنگِ یکدونفس بقا به شتابِ گامِ عدم رسم
هله صیدِ دشتِ رمیدنم، گلِ مرتعِ ندمیدنم
چه نظر کنی به چمیدنم که به آهوانِ حرم رسم؟
نه تغافلی ز فسون دل، نه تحیّری ز جنون دل
قدحی بریز ز خون دل که به شرب جبههی نم رسم!*
هله مرغ دانهی حیرتم، پر آشیانهی غیرتم
خنک آن نَفَس که ازین قفس رهم و به باغ ارم رسم
خجل از تنازع هستیام چه دهی پیاله به مستیام؟
نمِ برگ خواجهپرستیام که بر آسمان کرم رسم
نه قباب حاصل جوهرم، نه حباب در دلِ گوهرم
که عذابنامهی باورم که به مهر نقش قدم رسم
ز قمار وحدت چند و چون، دل من برید به دستخون
ز خداپرستی خود کنون به مقام عبد صنم رسم
*بیدل:
خجالت است خرابات فرصت هستی
قدح زنید حریفان همین به جبههی نم
#خدیو_رفعتی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@aftab_gardanha
در هیاهوی خستهی تاریخ
کوچههای مدینه روشن بود
ریشهی تک درخت دین در خاک
همچنان در پی دویدن بود
وارث آسمانیان میگفت
ماه را عاشقانه بشناسید
مکتب ما حقیقت محض است
شیعه را صادقانه بشناسید!
پای درس چهارده استاد
جوهر علم شیعه قرآن است
راویاش جابر بن عبدالله
کاتبش جابر بن حیان است...
در به در میشدند و میرفتند
بتپرستان به خانهای دیگر
میگذارد دوباره ابراهیم
تبرش را به شانهای دیگر
هیزم کینه باز برپا شد
شعلهاش را به جان در انداخت
صاحب خانه را به یاد غمِ
کهنهی مادر و پدر انداخت
ماه در آسمان نمیتابد
کوچههای مدینه تاریک است
فجر صادق اگرچه خونین شد
صبح روشن به شهر نزدیک است
ماه، امشب دوباره میآید
در عروج شبانهای دیگر
صبح فردا عبای پیغمبر
میرود روی شانهای دیگر...
#محسن_نورپور
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
بخش اخبار و اطلاعيه های سایت آفتابگردانها با این مطالب بهروز شد:
مشروح افتتاحیه اولین اردوی بانوان دوره هفتم آفتابگردانها:
http://yon.ir/6X86f
مشروح گزارش اولین کلاس با عنوان «جهان شعر»:
http://yon.ir/DrHG8
مشروح گزارش دومین کلاس با عنوان«تجربه شاعری»:
http://yon.ir/Zom8r
گزارش کارگاه نقد١:
http://yon.ir/CD5WG
حاشیه اولین روز اردوي اول بانوان دوره هفتم:
http://yon.ir/g7Qr3
با ما همراه باشيد
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
@Aftab_Gardanha