#شعر_خردسال
هزارپایی که خسته بود
یه گوشهای نشسته بود
خیره به کفشاش شده بود
بنداشونو نبسته بود
کفشدوزکای مهربون
وقتی هزارپا رو دیدن
رفتن و دستبهکار شدن
کلّی وسیله خریدن
از صبح تا شب یواش یواش
دوستای خوب و پرتلاش
کتونیْ چسبیِ قشنگ
دوختن واسه هزار تا پاش
#سیده_مریم_اسدالهی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha