تنها نشسته منتظر و سر به راه، کوه
در انعکاس نقرهای نور ماه، کوه
بر شانههای یخزدهاش برف سالیان
بر قامتش حریر نسیم و گیاه، کوه
تاریک کرده روز و شبش را مسافری
یک روز دل سپرده به چشمی سیاه، کوه
حالا بگو عقاب تو این روزها کجاست؟
دل قرص کرده پشت کدامین پناه، کوه؟!
فریاد میزنم که امان از تو کوه! آه
فریاد میزند که امان از تو، آه، کوه...
شبها به شانههای خدا تکیه میدهد
آن سربلند تا به ابد تکیهگاه، کوه
#مهدیه_انتظاریان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha