#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
رسید روز غمِ سررسید ساعت سه
زمان رسید به سر، سر رسید ساعت سه
زمان به وسعت تاریخ در تکاپو بود
و داشت تا به ابد میدوید ساعت سه
زمان شبیه زنی ایستاده بیحرکت
در آن قیامت عظمی چه دید ساعت سه
دو آفتاب ببیند که آسمان آن روز
شبیه صبح گریبان درید ساعت سه
زمان چه دیر گذشت و چه پیر شد زینب
که سالها به درازا کشید ساعت سه
کنار پیکر او ایستاده بود زمان
نشسته بود زمین ناامید ساعت سه
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
از چشمهی جان من جنون میجوشد
اشک از چشمم، گدازهگون میجوشد
در بدرقهی تو میتپد قلب زمین
از خاک هنوز نیز خون میجوشد
#امیر_مرادی
#دوره_اول__آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
خامش منشین زمزمهای جاری کن
زاری کن بیملاحظه زاری کن
در سوگ حسین(ع) اگر نبارم چه کنم؟
ای اشک بیا و آبروداری کن
#محمد_امین_اکبری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
تقدیم به حضرت علمدار (ع)
سینهاش به تنگ آمده بود
پا به میدان که گذاشت
راهبلد بود
یکسر به سوی شط
دست که به آب زد
رود
دریازده شد
مشک
داشت لب تَر میکرد
شاید صدای آب
به گوش بنات برسد
آسمان هم آنقدرها رو سیاه نبود
باران بارید اما
تنها عباس(ع) بود که فهمید تیرباران را
بسم الله الرحمن الرحیم
دست راست
دست چپ
پای گره افتاده در رکاب
صورت سائیده بر خاک
تیمم بدل از غسل شهادتش کامل شد اما
اسب
راهبلدِ خیمهها نبود.
#شهریار_شفیعی
#دوره_سوم_آفتابگردانها
از مجموعه شعر سپید #پرچم_صلح
انتشارات #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
نه از لباس کهنهات، نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل
که از سکوت غصهدار حنجرت شناختم
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پارهپارههای دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظههای آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منورت شناختم
شکست عهد کوفه، این گناهِ بیشمار را
به زخمهای بیشمار پیکرت شناختم
تو را به حسّ بیبدیل خواهر و برادری
به چشمهای بیقرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزهای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن! منم، سکینه، دخترت... شناختی؟
#رضا_حاج_حسینی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
داری از قصد میزنی یکریز،
با سرانگشت خود به شیشهی من
قطره قطره نمک بپاش امشب
روی زخم دل همیشهی من
تو که در کوچه راه افتادی
همه جا غیر کربلا بودی
با توام آی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟
روز آخر که جنگ راه افتاد
سایهی تشنگی به ماه افتاد
هر طرف یک سراب پیدا شد
چشمهامان به اشتباه افتاد
مهر زهرا مگر نبودی تو؟
تو که با مادر آشنا بودی
با توام آی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟
مادری در کنار گهواره
لب گشود و نگفت هیچ از شیر
تو نباریدی و به جات آن روز
از کمانها گرفت بارش تیر
تو که حال رباب را دیدی
تو به درد دلش دوا بودی
با توام آی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟
وقتی آن روز رفت سمت فرات
در دلش غصههای دنیا بود
تو اگر در میانمان بودی
شاید الآن عمویم اینجا بود
رحمت و عشق از تو میبارید
پیشترها چه باوفا بودی
با توام آی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟
#حسین_زحمتکش
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
به تنهایی #سید_الشهدا_علیه_السلام
این کیست تنهای تنها ماندهست بین سواران
محکمتر از کوهساران، جاریتر از جویباران؟
با اینکه تنهای تنهاست، با اینکه در موج غمهاست
روشنتر از آفتاب است، سرسبزتر از بهاران
آه از غم واژههایش، از غربت آشنایش
مانده طنین صدایش در خاطر روزگاران:
《ای مسلم! ای هانی! ای حر! تنهاییام را ببینید
آیا مرا یاوری نیست؟ پاسخ بگویید یاران!
ای یکّهتازان میدان، ای شیرمردان خالص*
رفتید و ماتم گرفتند در خیمهها بیقراران》
فریاد تنهایی او پیچید و بر خاک جنبید
لبهای لبیکگویان، تنهای چابکسواران
گرد و غباری به پا خاست، آن مرد را دوره کردند
شمشیرزنها از این سو، از آن طرف نیزهداران
در خیمهها چشمهایی مانده به راه سواری
نومید یا رب مبادا امید امیدواران
*《یا ابطال الصفا و یا فرسان الهیجا》
#سید_علی_رضا_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
نذر #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
به روی نیزههای خونچکان تا دید سرها را
مزیّن کرد با خون شهیدان بال و پرها را
عصای معجزه ای کاش بود و لحظهای زینب
از آن سیلاب خون رد میشد و موج خطرها را ...
اگر چه قلبها در شعلهگاه خیمهها میسوخت
ولی خاموش کرد آن روز با اشکش شررها را
زمان خطبه خواندن سورهی زلزال بر لب داشت
که ویران کرد کاخ صاحبان سیم و زرها را
تمام واژههایش را خلیلانه به میدان برد
همه دیدند آنجا جنگ بتها و تبرها را
چنان در اربعین از شام تا کرب و بلا امد
که لبریز از محرم کرد بعد از آن صفرها را
به میدان شهادت با نگاهی غرق زیبایی
به رسم او فرستادند مادرها پسرها را
فرستادند تا عصیان آتش را سپر باشند
همان آتش که میسوزاند با هم خشک و ترها را
بگو راوی! بگو از اوج رویای سبکبالان
بگو، بیدار کن از خواب سنگین کور و کرها را
ببین دنیا! به دور گنبد خورشیدِ شام امروز
قمرها را قمرها را قمرها را قمر ها را
سری روی زمین در سرزمین عشق جا مانده
گرفته این خبر این روزها راس خبرها را
اذان از گنبد و گلدستهاش وقتی که میآید
چه زیبا میکند در شام ظلمانی سحرها را
نماز او نشسته پایداری کرد آن شب که
به روی نیزههای خونچکان میدید سرها را
#سمانه_خلف_زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
تقدیم به #حضرت_زین_العابدین_علیه_السلام
باز هم از درد میپیچد به خود مانند تاک
از نگاهش خوشهی انگور میریزد به خاک
میدرخشد گردی خورشید بر پیشانیاش
مهر میگیرد پیاپی بوسههایی تابناک
بین محراب عبادت بارها از حال رفت
بارها فریاد زد روحالقدس روحی فداک
آب میخواهد بنوشد، ناگهان تب میکند
چون که میافتد به یاد ماجرایی سوزناک
دانه دانه میشود زنجیرهایش را شمرد
یادگاری از اسارت مانده دستی چاک چاک
چهرهاش از زهر، زرد و سینهاش از درد، داغ
در شهادت با عمویش داشت وجه اشتراک
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
یا #زین_العابدین
گيسوانِ رهای تسبیحم
در مناجاتها رهایم کرد
اشکهای نشسته در چشمم
بیصدا آمد و صدایم کرد
جاده بنبست، راهها بسته
بال و پر بسته، از جهان خسته
به تهِ خط رسیده بودم که
با ابوحمزه آشنایم کرد
من که عمری شکستهپر بودم
من که آواره پشتِ در بودم
غربتِ او، غمِ اسارتِ او
بیش از پیش مبتلایم کرد
چه کسی گفته است بیمارست؟
چه کسی گفته مردِ میدان نیست؟
ماند تا راویِ بلا باشد
ماند و مشتاق کربلایم کرد
بزمِ شیطان کجا صحیفه کجا؟
او کجا مجلسِ خلیفه کجا؟
گرمِ این روضه بودم و ناگاه
دفترِ شعرِ من صدایم کرد
من کجا، روضهی محرّمِ او؟
من کجا، درکِ داغ و ماتمِ او؟
من کجا و نوشتن از غم او؟
مطمئنّا خودش دعایم کرد
#سیده_فرشته_حسینی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
صلی الله علیک یا #سید_الساجدین
چشمهایت دو رود شورانگیز،
سینهی غرق آتشت دریاست
لب خشکت -حدود سی سال است-
وارث داغهای کرب و بلاست
کوهی از خاطراتِ شعلهوری،
آب هم میزند تو را آتش
اشکهای مدامِ هر روزت،
جلوهی کل یوم عاشوراست
تو علی هستی و شبیه علی،
مرد میدان فتنهها هستی
در هیاهوی کارزار نفاق،
دستهای تو ذوالفقار دعاست
هر قیامت شکوه افلاک است،
هر قعودت شرافت خاک است
آسمانزادهای و سجدهی تو
سببِ اتّصالِ ارض و سماست
کربلا اوج لطف معبود است،
پیش چشمان عارفانهی تو
و تو هم مثل عمهات زینب(س)،
هرچه آن روز دیدهای زیباست
#محمدحسین_مهدویان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامهی سوگت لباس فاخر ماست
سلام میدهم و دلخوشم که فرمودید
هر آنکه در دل خود یاد ماست، زائر ماست
تویی که نام غریبت خودش به تنهایی
اثرگذارترین روضهی منابر ماست
بگو چگونه نگویم که دوستت دارم
که این حدیث شریف از امام باقر ماست:
《خبر کنید کسی را که دوستش دارید》*
خدا کند برسد، این پیام آخر ماست
مرا که در سفر آخرت امیدی نیست
مگر به اینکه بگویید: او مسافر ماست
اگرچه درخورتان شعر، ناسرودنی است
بگو به لطف خود این روسیاه شاعر ماست
*امام باقر(علیه السلام):
هر کسی را دوست دارید، گاه و بیگاه به او یادآوری کنید. «وسائل الشیعه»
#مصطفی_تبریزی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه رباعی #سزاوار سروده #امیر_مرادی انتشارات #شهرستان_ادب #دوره_اول_آف
یک
این زمزمهی روشن با حنجرِ کیست؟
این خونِ شریفِ مستمر، محشرِ کیست؟
از کیست جهان چنین دچارِ تب و تاب؟
این کشمکشِ همیشگی بر سرِ کیست؟
دو
آوازِ حزینِ باد، پیغمبرِ کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگرِ کیست؟
هشیارتر از شهود، سرشارِ شکوه
در خاک تپیده پیکری، پیکرِ کیست؟
سه
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نامِ تو سرشار، لبالب، گوشم
اما شب و روز در هراسم، نکند
یک موی تو را به مُلکِ ری بفروشم
#امیر_مرادی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر رباعی #سزاوار
انتشارات #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
فراخوان کاروان پیادهروی اربعین سال ۹۸ ویژه آفتابگردانها
https://aftabgardanha.com/%D8%AB%D8%A8%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%DB%8C%D9%86
آفتابگردانها
فراخوان کاروان پیادهروی اربعین سال ۹۸ ویژه آفتابگردانها https://aftabgardanha.com/%D8%AB%D8%A8%D8%
به اطلاع اعضای محترم دورههای مختلف آفتابگردانها میرساند مؤسسۀ شهرستان ادب، طبق سنت سالهای گذشته و به شرط توفیق، قصد راهاندازی کاروان پیادهروی «شاعران و نویسندگان ایرانی» در اربعین را دارد. به همین وسیله از همۀ اعضای علاقهمند و آمادۀ حضور در کاروان دعوت میشود جهت ثبت نام از طریق فرم ثبت نام در همین صفحه اقدام نمایند
توضیحات مهم:
• با توجه به #محدودیت_پذیرش، اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام کنند و هزینۀ سفر را به شمارهای که اعلام خواهد شد واریز کنند.
• با توجه به سختی شرایط بازگشت از مرز و با عنایت به فتاوای مراجع عظمای تقلید در خصوص توسع ایام اربعین، کاروان پیش از روز اربعین باز خواهد گشت.
• با توجه به برنامههای فرهنگی و ادبی پیشبینیشده، همکاری با عوامل اجرایی کاروان در برگزاری این برنامهها ضروری است.
• این سفر به صورت زمینی برگزار خواهد بود.
• در کاروان امسال، امکان حضور بانوان شاعر نیز مهیاست.
• حضور اعضا در جلسۀ توجیهی، روز پیش از سفر ضروری است.
• امضای تعهدنامۀ سفر برای همۀ اعضا ضروری است.
• امضای رضایتنامۀ ولی (همسر یا پدر) برای بانوان شاعر ضروری است.
توضیحات تکمیلی:
• هزینۀ سفر، 600 الی 800 تومان خواهد بود (مبلغ دقیق به زودی و پس از محاسبات کامل هزینههای سفر اعلام خواهد شد)
• زمان سفر حدوداً یازده روز قبل از اربعین خواهد بود (زمان دقیق و برنامۀ کامل سفر متعاقباً اعلام خواهد شد)
• جهت کسب اطلاعات بیشتر از آقای مهدی درویش (آیدی تلگرام @Mdarvish65 ) جویا شوید.
@Aftab_gardan_ha
دور از تو ببین از تک و تا افتاده
این سایه که زیر دست و پا افتاده
ای کاش بلافاصله میرفت از بین
این فاصلهای که بین ما افتاده
#رضا_ابوذری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
پاشید خونِ ماه بر جامهی پگاه
افتاد پیکرش بر بام صبحگاه
شعله کشید روز در گیسوان ابر
آتش گرفت صبح از خونِ بی گناه
بر چشم آسمان جا ماند ردّ تیغ
بر تیغهی شفق جا ماند خون ماه
بارید آسمان با چشمهای سرخ
در قتلگاهِ ماه بر ماهِ قتلگاه
سرمستتر ز می، لبریزتر ز خم
میریخت باده را از کاسهی نگاه
تاریک شد جهان، شب باز میرسید؟
یا روز میرسید با جامهی سیاه؟
#امیرعباس_بختیاری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
آرزوها به دلم زار نمیزد ای کاش
راز عریان مرا جار نمیزد ای کاش
سقف غمخانهی من داشت ترک برمیداشت
تکیه بر شانه ی دیوار نمیزد ای کاش
دل وامانده که از درد به تنگ آمده بود
حرفی از لحظهی دیدار نمیزد ای کاش
باز آن بغض گلوگیر چه از من میخواست
پیش چشم تو مرا دار نمیزد ای کاش
در منِ مرده که هفتاد كفن پوسانده
نبض یک خاطره هر بار نمیزد ای کاش
#زینب_احمدی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
سلام من به تو ای رشته کوه بینالود
شنیده میشود از چشمههات نغمهی رود
به یاد کودکیام آمدم به دامن تو
برای کودکِ پیرت بخوان هزار سرود
سروده میشود از قلبِ سنگ لالهی داغ
فروغ آن متجلی و شعلهاش بیدود
به جشنوارهی گلهای داغ میآید
کسی که نغمهی توحید خوانده چون داوود
بخوان که تازه شود عهد باستانی من
《کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود》*
بگو ترانه بخوانم به یاد عهد قدیم
مگر شکسته شود بغضِ آخرين بدرود
* حافظ
#حامد_فرد
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
برهنهپایی ما انقلاب سادهی ماست
که زخم، همسفر پابهپای جادهی ماست
مسافرانِ سحرخیزِ جادهایم هنوز
به رغم حادثهها ایستادهایم هنوز
بگو به شیخ کمی بیشتر نظاره کند
بگو که خیر ندارد که استخاره کند
بگو که خواب نمانَد، بگو شتاب کند
بگو که وقت ندارد که انتخاب کند
چه سود از اینکه برای دو کیسه، جان بدهد
هزار مرتبه ایمان برای نان بدهد
به هر طریق، بزرگ طریقتی باشد
مجازِ روشنِ هر بیحقیقتی باشد
بگو به شیخ دو خط هم بیاورد برهان
که خستهایم از این فقههای استحسان
چقدر دیدن و فهمیدن و دوباره سکوت
صدا شوید دمی، زندههای در تابوت!
صدا شوید و بغرّید! تا به کی لالی؟!
چقدر صورتک خندههای پوشالی
سلاح گریه ندارید پس خراب شود
کمی کمیل بخوانید تا که آب شوید
«بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است»
میان راه تو با راه اربعین فرق است
پیاده رفتن ما مظهر رجزخوانیست
ولی همیشه رجز خواندن تو پنهانیست
میان قول و عملها بهانه میبینیم
و دستخطّ تو را کوفیانه میبینیم
دم از مصالحه در مجلس یزید زدی
برای وعدهی گندم، دم از امید زدی
بس است، توبه کنید آنچنان که حر باشید
برای پاک شدن متصل به کر باشید
به پا شوید که از دستتان زمان رفته
اگر که دیر بجنبید کاروان رفته
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
دوباره در سر ما شور عشق افتاده
حبیبهای غریبیم در دل جاده
بدون واهمه افتادهایم در این راه
هر آنکه همسفر کربلاست بسم الله
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
این غلغله از کجا چنین میجوشد؟
از دور نگاه کن، زمین میجوشد
با خاک عراق، جز فرات و دجله
رودی دگر است، اربعین میجوشد
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آه دل جا ماندهها را
سنگینی آن بغضها شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
شکر خدا اینگونه طی شد روزگارم
خرما تعارف میکند، لبخند شوقی
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر «هزار وسیصد و هشتاد و هشت» است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن
از کربلایت پای برگشتن ندارم
من آمدم، بی شک تو هم می آیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخش مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز ...
#عباس_همتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
برگشتهام از بهشتِ بینالحرمین
آدم شدهام ... هبوط را میفهمم
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
شعرخوانی #حمید_میرزایی شاعر عضو #دوره_اول_آفتابگردانها را در سایت آفتابگردانها تماشا کنید
https://b2n.ir/55044
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
یکی آورده با خود گریههای گاهگاهش را
یکی در کولهبار کهنهاش بار گناهش را
یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده
یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را
یکی در هر قدم هرم نفسها را بغل کرده
یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را
یکی نذر شما کردهست چندین گوسفندش را
یکی وقف شما کردهست تنها سرپناهش را
بسوزان چهرهام را آفتاب داغ!، اربابم
خبر دارم که میبخشد غلام روسیاهش را
ببین موکب به موکب میشود تسخیر او قلبم
چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را
به هم میریزد آری نظم نفرتآور دنیا
امیر عشق تا آماده میسازد سپاهش را
قدمها محکماند و عزمها راسخ، چه غوغایی!
نمیبندد شهادت تا قیامت شاهراهش را
و در دیدار آخر مادرم با گریه میخندید
و من آوردهام تا کربلا با خود نگاهش را
#علی_سلیمیان
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha