eitaa logo
آفتابگردان‌ها
530 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
صد خاطره از نسیم و باران داری از عاطفه‌ی شکوفه‌ها سرشاری تو محرم راز هر کبوتر هستی ای کهنه درخت! مخزن‌الاسراری @Aftab_gardan_ha
تقدیم به به غیر از عطر دستانت ندارم مرهمی دیگر بیا بنشین ببویم دست‌هایت را کمی دیگر به روی شانه می‌گیری همیشه دردهایم را ولی بر شانه‌ات سر می‌گذارم با غمی دیگر دعایم کن که غیر از دست‌های مهربان تو ندارد آسمانم تکیه‌گاه محکمی دیگر شبیه کودکی‌ها گیسوانم را مرتب کن بگو پیچیده در مویم چه راز مبهمی دیگر بخوان باز ان یکاد و دور کن دلشوره را از خود نبینم گوشه‌ی چشمت نشسته شبنمی دیگر @Aftab_gardan_ha
تکرار هزارباره‌ی دلسردی عمری‌ست به این ملال عادت کردی برگرد به کودکی، به رویاهایت امروز که از اداره برمی‌گردی @Aftab_gardan_ha
وقتی تو نیستی دلم از غصه‌ها پر است چون لحظه‌ی غروب که از غم هوا پر است گفتی: «به آسمانِ پر از ابر خیره شو» گفتم که چشم‌هایم از این ابرها پر است من با تمام مردم دنیا غریبه‌ام دنیای من اگرچه که از آشنا پر است هم‌صحبتم شده‌ست منی که ندیده‌ام دیوانه‌وار خلوت من از صدا پر است حوای من! فریب مخور از زمانه‌ات دنیای ما هنوز از آدم‌نما پر است وقتی مرا نخواسته‌ای، هیچ فرق نیست خالی‌ست کنج قلبم از این عشق یا پر است @Aftab_gardan_ha
گنجینه‌ی شکسته‌ی پرماجرا، زمین تاریخ‌دان خاکی بی‌ادعا، زمین اینگونه‌اش مبین که سرش گرم گردش است آتش به سینه دارد و آشوب‌ها زمین صد کوه غم به شانه گرفته‌ست و رود رود هم‌ناله با کسی‌ست ولی بی‌صدا زمین با این شتاب می‌رود اما نمی‌رسد هی دور تازه می‌زند از ابتدا زمین گاهی شکسته قامتش از غصه‌ای عظیم لرزیده شانه‌اش ز غم اولیا زمین گاهی زبان گشوده به نفرین بنده‌ای گاهی به لطف کرده کسی را دعا زمین روزی که دیر نیست، دهان باز می‌کند شاهد برای هرچه صواب و خطا زمین سنگینی گذشته‌ی من با دلت چه کرد؟ بیرون بریز خاطره‌های مرا، زمین! @Aftab_gardan_ha
به اسیرت کرد دست شب، نفهمید که یه دنیا می‌شه آزاد با تو نمی‌دونست خاک تشنه می‌شه پر از سرو و پر از شمشاد با تو اسیرت کرد دست شب، نفهمید که خورشیدو نمی‌شه تو قفس کشت تو نزدیکی به قلب هر ستاره تبارت غرق نوره پشت در پشت یه دنیا حرف داری توی چشمات برا دنیایی که تو شب اسیره تو می‌گفتی: عدالت، عشق، مردم نفهمیدن تو رو قلبای تیره تو از نسل حسینی، راهت اینه شهادت، مرد بودن، پایداری منم سربازِ تو گهواره‌ای که خودت گفتی بهم امیدواری شبیه رود جریان داره راهت شبیه کوه محکم ایستادیم بدونن دشمنا مرد نبردیم بدونن دشمنا اهل جهادیم رسیدی مثل بارون بهاری گلای لاله رو سیراب کردی روزامونو پر از نور محبت شبامونو پر از مهتاب کردی هنوزم کوچه‌ی قاضی به یادت پر از حسرت، پر از فریاد مونده تموم شعرهاشو نیمه‌شبها به یاد پونزده خرداد خونده @Aftab_gardan_ha
برای زائری در پشت این دیوار، تنها مانده است قطره‌ای در حسرت آغوش دریا مانده است کاش ابری می‌شدم اینجا فرو می‌ریختم در گلویم بغض‌ها و درد دل‌ها مانده است بی‌سبب هم نیست ماوای کبوترها شده آسمان است این که بر روی زمین جا مانده است روشن و بی‌پرده تا صحبت کند با آفتاب چند روزی هست پلک پنجره وا مانده است چون نسیمی عاقبت رد می‌شوم از لای در بر لب من آیه‌ی «انّا فتحنا» مانده است @Aftab_gardan_ha
دست دعاست برگ تمام چنارها تا گل کند به روی درختان بهارها شب‌بو تمام روز، سکوت اختیار کرد چون شیوه‌ی شکفتن شب‌زنده‌دارها بالابلندها همه در سجده رود رود خون گریه می‌کنند چنان آبشارها تنها گذاشتید رفیقان خویش را گل‌ها گلایه‌اند به روی مزارها یک روز می‌رسد که شما بازگشته‌اید روزی که سر رسیده دگر انتظارها @Aftab_gardan_ha
بخند و قیمت فصل بهار را بشکن طلسم این غم بی‌‌اختیار را بشکن بیا دوباره به دیدار چشم‌های خودت سکوت آینه‌ی پرغبار را بشکن دلت اگرچه مزار هزار خاطره است دوباره زاده شو! سنگ مزار را بشکن بتی که ساخته بودی از او برای خودت بتی که مانده از او یادگار را بشکن بزرگ باش! دل بی‌قرار را هرگز ولی غرور دل بی‌قرار را بشکن دلت شکسته! ولی اهل انتقام مباش ببخش! سنت این روزگار را بشکن @Aftab_gardan_ha
یک لبخند زد آسمان، زمین بی‌غم شد با چک‌ چکِ آب، چلچله همدم شد تا ابر از آسمان پیامی آورد در باغ سر تمام گل‌ها خم شد دو در پویه‌ی او نشانی از عادت نیست یک لحظه اسیر سستی و رخوت نیست سر تا به قدم پل عبور از خود شد زیبایی آبشار بی‌حکمت نیست @Aftab_gardan_ha
ای کاش من عاشق‌ترین پروانه‌اش باشم از عطر مویش مست روی شانه‌اش باشم تا چشم دور من بچرخاند دلم می‌خواست تنها گل سرخ حیاط خانه‌اش باشم تا آسمان قد می‌‌کشم چون تیغه‌های کوه تا شب که می‌خواهد ببارد شانه‌اش باشم قدری سکوتش را می‌آشوبم مگر چندی هم‌صحبت دلتنگی مردانه‌اش باشم مثل شب کوه است، سردِ سردِ سرد اما آرامشش کافی‌ست تا دیوانه‌اش باشم @Aftab_gardan_ha
آه! از تو چه دور آفریدند مرا از سنگ صبور آفریدند مرا من می‌شکنم که در تو تکثیر شوم از تیره‌ی نور آفریدند مرا @Aftab_gardan_ha