68099_-212171.mp3
18.29M
اثر ۴زبانه《مصطفی》
به سفارش مرکز اسلامی امام علی وین
آهنگ، اجرا و تنظیم:
گروه بینالمللی #معراج_قم
شعر فارسی و انگلیسی:
#سیده_نرگس_میرفیضی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
برای #شهید_محسن_حججی
چشمات پرستوی مهاجر بود
از روز اول هم مسافر بود
با آسمون حرفای پنهون داشت
روی زمین تنها یه عابر بود
چشمات پیاده کربلا میرفت
چشمای تو از نسل جابر بود
از بس حسينُ توو خیالش دید
زائر نبود دیگه، مجاور بود
چشمای تو غوغای عاشورا
رنگ اذان ظهر آخر بود
هم خسته و هم تیز و برّنده
چشمات، حبیب بن مظاهر بود
هم دوست، هم دشمن، برات گریون
این اتفاق رأی، نادر بود
مردم همه گوهرشناسن؟ یا
چشمای تو خیلی جواهر بود؟
رفتی پرستو جان؟ خداحافظ!
چشمات از اول مهاجر بود
#سیده_نرگس_میرفیضی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Afta_gardan_ha
تقدیم به امام هادی علیهالسلام
نه تنها دوستانش را، که حتی دشمنان را هم
هدایت کرده او سرسختهای این جهان را هم
اگر در چشم او رام است صد حیوان درنده
درون مشت خود دارد کلید جسم و جان را هم
هراسی نیست از ظلمت اگر نورالهدی باشد
که روشن کرده نور او زمین را آسمان را هم
من از لطفش به عجز مرد گوهرساز فهمیدم
که او پر سود خواهد کرد با مهرش زیان را هم
همین که مقصدم را در دل بیراههها دیده
عوض کردهست مقصد را، مسیر داستان را هم
کسی میآید از نسلش که هنگام اذان ظهر
بگیرد《اشهد ان على》اش آسمان را هم
#سیده_نرگس_میرفیضی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
غمم
- یک دختر تنها -
میان کوچههای برفی مشهد،
پریشان، پابرهنه، بیصدا
سمت تو میآمد
غمم میرفت تا مثل کبوترها
بیفتد روی کاشیهای جمهوری
و موهایش
که زیر چادر شب جا نمیشد را
بپیچد دور دستِ پنجرهفولاد
ولی اخم نگهبان گفت برگردد
ولی موی پریشان،
کار دستش داد
غمم خندید و پنهان کرد آهَش را
به نجوا گفت:
«پایم زخمها دارد!
چرا در کفشداری جا ندادی گردِ راهش را؟»
نشست و دانه دانه
اشکهایش را
که تسبیحِ روان بودند،
یک پیوند دیگر زد!
همین که چشم ها را شُست با گنبد
غمم پر زد...
#سیده_نرگس_میرفیضی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
شب رسیده است
کیسهی ستاره را بریز
روی آسمان دامنم
شب رسیده است و مثل روز، روشنم
ماه،
چشمبند نقره را
روی چشمهای عاشق من و تو دوخت
آن چراغِ خسته را ببین
که از حسادتش
عاشقانه سوخت!
هر زمان که دور میشوی،
با ستارههای یادگاریات
حرف میزنم
ماه، خیره میشود
به رقص نور هر ستاره، روی دامنم
راستی
من که راهیِ توام؛
اجازه میدهی
پیش چشمهای مشکی قطار
ناگهان ببوسمت؟
میل، میل توست!
کوپه کوپه،
شعرهای عاشقانهام
در مسیر ریل توست!
دستها:
چشمهای سوم و چهارمِ تواَند!
خط به خط بخوان مرا!
صورتم،
دفتر بِرِیلِ توست!
#سیده_نرگس_میرفیضی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
میان شهر میبینم عبور مرد و زنها را
تماشا میکنم از چشمشان عاشقشدنها را
ولی عشق امیرالمومنین رنگی دگر دارد
دوامش کم نخواهد کرد، عزمِ کوهکنها را
پدر! چندیست از قلبم، صدای سنگ میآید
خودت یادم بیاور راه و رسم بتشکنها را
محرمها به استقبال پرچمها که میآیی
به آغوش حسینت میسپاری سینهزنها را
بگو اهل کجایی؟
اهل ایوان نجف هستم...
که آنجا دوست میدارند حتی بیوطنها را
رسیدم، بالهایم را تکاندم، در حرم ماندم
گرفتم با پرم، دستِ مشبّکهای تنها را...
#سیده_نرگس_میرفیضی
@Aftabgardan_ha